کد خبر: ۱۶۵۷۵۰
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۹ - ۲۱ آذر ۱۳۹۰
تهران امروز: گوش به گوش ديواره نيمه بلند و سنگ سياه خانه نبش كوچه كسري، كوچه هاتف،خيابان شيخ هادي جنوبي كه بگذاري،شايد بشود نجواي مادرانه زني را شنيد كه دارد لحظه‌هاي بعد مرگش را براي بچه‌ها روايت و سفارش مي‌كند: «سر شام گريه نکنيد، غذا رو به مردم زهر نکنين.سماور بزرگ و استکان نعلبکي هم به قدر کفايت داريم.راه نيفتين دوره در و همسايه پي ظرف و ظروف.آبروداري کنين بچه‌ها، نه با اسراف.سفره از صفاي ميزبان خرم مي‌شه، نه از مرصع پلو.حرمت زنيت مادرتون رو حفظ کنين.محمدابراهيم، گوشتارو خيلي ريز نکن مادر، اون وقت ميگن خورشتشون فقط لپه داره و پياز داغ.»

حالا خانه فيلم مادر مرده از بس كه جان ندارد. بوي قديم‌ها در كوچه نمي‌آيد

 
 علي اكبر، قصاب محله‌اي كه لو كيشن فيلم مادر در آن قرار داشت مي‌خنددو و رديف دندان‌هايش مشخص مي‌شود: «يه كم، قد 10 سال دير آمديد براي ديدن خانه‌اي كه عروس كوچه بود.»

علي اكبر چاقو به دست از پشت پيشخوان بيرون مي‌زند و مجتمع 32 واحدي سنگ سياه را نشان مي‌دهد: «آنجاست خانه‌اي كه فيلم مادر در آن بازي مي‌شد. خانه قشنگ و قديمي‌اي بود كه مي‌بينيد خرابش كرده‌اند.»

مجتمعي كه ساخته‌اند حياط كم و بيش بزرگي دارد لابد نه به قاعده حياط خانه فيلم مادر.اما هر چه هست تك درخت تكيده توتي دارد.تنها يادگاري كه از آن خانه نجيب باقي مانده و ريشه‌هايش در خاك خانه مادر خوابيده.حياط با گنجشك‌هاي خانه سر وسري دارد و معاشرت مي‌كند با گربه‌هايي كه... مي‌كشند و دم به نرده‌هاي سياه رنگ مي‌مالند.

خانم حسيني‌پور همسايه قديمي خانه با حسرت مي‌گويد اين خانه ساعد مراغه‌اي بود كه امير اصلان افشار آن را خريده بود.بعد از انقلاب كه فرار كرد كميته خانه را تحويل گرفت و فكر مي‌كنم كه آقاي حاتمي خانه را از كميته اجاره كرده بود.بعد از فيلم هم به قيمت 600 هزار تومان به فروش رفت. همسايه قديمي چشم‌هايش را ريز مي‌كند تا خانه را بعد از سالها در ذهنش مهمان كند:گوشه حياط دو تا اتاق داشت.كه مخصوص سرايدار بود.يادم هست كه ساختمان پله‌هاي بلند و پهني داشت.سمت راست اتاق بزرگي بود با سقف‌هاي بلند و گچبري‌هاي خيلي زيبا.سمت چپ آشپزخانه بود. ساختمان زير زمين هم داشت.كف اتاق‌ها موزائيك‌هاي شطرنجي سياه وسفيد داشت و بيشتر از راهروها فيلمبرداري كرده بودند تا از خود اتاق‌ها.درخت توت بزرگي داخل حياط بود.

خانم حسيني در باره تصوير آن روز شهر با حسرتي عجيب حرف مي‌زندو مي‌گويد:«حالا آپارتمان ساخته‌اند و هر واحدي يكي دوتا ماشين داردكه هميشه خدا خيابان را بند مي‌آورد. خانه‌ها نو نوار شده اما زندگي ما سخت‌تر شده.سوپر سر كوچه با شنيدن نام خانه‌اي كه فيلم «مادر» در آن بازي شده، لبخند مي‌زند: «يه 10 سالي دير آمديد.»

دير رسيده‌ايم، خيلي دير. مرد، خانه بغل سوپري را نشان مي‌دهد و مي‌گويد: اين خانه بود.

آپارتمان پنج طبقه آجر سه‌سانتي با درهاي بزرگ و كوچك قهوه‌اي‌رنگ، جاي خانه «مادر» علي حاتمي را گرفته. خانه‌اي نبش يكي از كوچه‌هاي خيابان شيخ هادي. مرد انگار كه دلش بخواهد در مورد خانه قديمي حرف بزند بي‌آنكه از او سوال شود، مي‌گويد: «من بچه بودم.» دست‌هايش را تا زانو مي‌آورد پايين: «مي‌آمدند اينجا فيلم مي‌ساختند. شير علي‌قصاب را يادم هست، مي‌نشست روي پيشخوان مغازه انگار كه ايستاده باشد.»

علی حاتمی و اکبر عبدی در پشت صحنه فیلم «مادر»

خانه را 10 سال پيش خراب كرده‌اند: «همان موقع هم اهالي كوچه ناراحت بودند. به‌خاطر خانه، خيابان هم معروف شده بود. هركس آدرس مي‌خواست مي‌گفتم كنار همان خانه‌اي كه فيلم «مادر» ساخته شده. اصلا خانه را به اسم خانه «مادر» صدا مي‌كردند اما سال‌هاست كه اين خانه ديگر آن خانه نيست.» مستاجران و صاحبان آپارتمان پنج طبقه خانه نيستند. زنگ‌ها بي‌پاسخ مي‌مانند. فيلم «مادر» علي حاتمي سرگذشت فرزندان «مادري» را تعريف مي‌كرد كه در روزهاي پاياني عمر مادر يك‌بار ديگر فرصت گردآمدن كنار هم را پيدا كردند. اكبر عبدي مي‌گويد: علي حاتمي سه‌بار در فيلم «مادر» سر صحنه به گريه افتاد. يكي در آن صحنه كه اكبر عبدي با ديدن مادر جلو مي‌رود و به بوسيدن گوشه چادرش قناعت مي‌كند، ديگري وقتي كه محمدعلي كشاورز، اكبر عبدي را زير باد كتك مي‌گيرد و سوم وقتي كه مادر مرگ را در آغوش مي‌گيرد، زير نور پنجره‌هاي خانه‌اي كه ديگر نيست. خانه‌اي كه حالا در آن بچه‌هاي دبستاني گيم بازي مي‌كنند و فيلم «مادر» را از ياد برده‌اند.

***
امين تارخ از تخريب خانه فيلم «مادر» مي‌گويد

آه بلندي كشيدم

در به در گشتيم دنبال تك تك بازيگران فيلم «مادر» علي حاتمي.قصدمان اين بود كه هم بتوانند خانه را كه حالا اثري از آن در خيابان شيخ هادي نيست،به شكل جزئي‌تر براي ما تصوير كنند و از خاطره‌هايشان از خانه برايمان بگويند و هم اينكه واكنش آنها را در برابر تخريب خانه ببينيم و اينجا براي شما تعريف كنيم. اما جست‌وجوي ما چندان نتيجه خوشايندي نداشت. خيلي‌ها گفتند كه سرشان شلوغ است و كار دارند و بعضي‌ها هم اهل حرف زدن نبودند و سكوت رسانه ايشان را حتي با وجود بحث اين خانه معروف جان‌باخته، نشكستند. خلاصه دريافتيم كه انگار تخريب اين خانه چندان دغدغه آنهايي كه در اين خانه خاطره بازي كردند، نيست. اما امين تارخ با بقيه متفاوت بود. وضعيت و شرايط خانه را انگار هيچ وقت از ذهنش بيرون نبرده وهرگز خانه فيلم مادر را فراموش نكرده. به غير از دغدغه اين خانه دغدغه ميراث فرهنگي هم دارد و نگران خانه‌هاي با ارزش تاريخي كه حالا زير آوار آجرهاي زينتي مدفون شده‌اند.


 


مي توانيد برايمان از جزئيات آن خانه بگوييد؟

خانه فيلم مادر دوتا در داشت، يكي به كوچه و يكي هم به خيابان باز مي‌شد.آنچه كه يادم مي‌آيد اين است كه ديوارهاي خانه خيلي بلند و وسطش حوض بزرگي بود.حياط باپله‌هاي بلندي به ساختمان اصلي وصل مي‌شد.خانه دو طبقه بود.

خبر داشتيد كه خانه را تخريب كرده‌اند؟

وقتي شنيدم كه خانه تخريب شده آه بلندي از سر حسرت كشيدم.ما چند ماه در اين خانه كار كرده بوديم ولحظه‌هاي خوبي در آن خانه داشتيم.البته اين اولين خانه‌اي نبود كه تخريبش باعث ناراحتي من شد. خانه‌اي در شيراز داشتيم كه روي ديوارهايش كاشي‌كاري قديمي بود كه مراحل رشد يك انسان را از كودكي تا ازدواج و بچه دارشدن به نمايش مي‌گذاشت،به شكل طاق نماي دايره‌وار كه بسيار هنرمندانه بود اما چند سال پيش شنيدم كه تخريب شده و خيلي افسوس خوردم.آن طاق نماي كاشي كاري شده، معناي زندگي را به آنهايي كه در اين خانه زندگي مي‌كردند ياد‌آوري مي‌كرد، اما افسوس كه تخريب شده.

فكر مي‌كنيد در اين شرايط چه كاري مي‌توان انجام داد؟

من روي نگاه مسئولانه به قضيه تخريب بناهاي قديمي خيلي تاكيد دارم.من در استراليا ديدم كه دور يك خط كشي عابر پياده را حفاظ گذاشته‌اند براي اينكه يك زمان بيتل‌ها از روي آن رد شده‌اند. خيلي از كشورهاي دنيا مشغول تاريخ‌سازي هستند. تاريخي كه نداشته‌اند.در يكي از همين كشورها ديدم كه يك ايستگاه عوارضي را كه عمرش به 50 سال هم نمي‌رسيد، نور پردازي كرده بودند و هر كس به آن دست مي‌زد بايد سيصد دلار جريمه مي‌داد.آنها مي‌كوشند كه آثار تاريخي پنجاه ساله خود را حفظ كنند در حالي كه ما قيد تاريخچه چند هزار ساله خود را زده‌ايم. بايد به نشانه‌هاي تاريخي كه به قدر كفايت در اختيار داريم مسئولانه نگاه كنيم اما حالا مشغول تخريب آنها هستيم و انگار كسي نيست بابت اين مسئله ما را مورد مواخذه قرار دهد.

انگار شما خبر‌هاي مربوط به آثار تاريخي را دنبال مي‌كنيد؟

تخريب لوكيشن فيلم قديمي مادر در همين راستا چيز عجيب و غريبي نيست.حدود سه ماه پيش در شيراز متوجه شدم كه 920 تا از خانه‌هايي كه ارزش ميراث فرهنگي دارند، خراب شده‌اند.در حالي كه بايد در مردم و در مسئولان علقه تاريخي وجود داشته باشد تا بتوانند از اين آثار نگهداري كنندو گرنه به اندازه كافي در مورد اين مسئله نق زده شده وبارها دلسوزان در نشريات و در رسانه هادر مورد اين مسائل صحبت كرده‌اند و به هيچ نتيجه قابل قبولي هم نرسيده‌اند.



 

اگر به شما بگويند يك راهكار براي ساماندهي اينگونه بناها ارائه كنيد اصلي‌ترين پيشنهاد شما چيست؟

بنده پيشنهادهايي در همين زمينه دارم. فيلم مادر بخشي از تاريخ سينماي ايران است كه اگر آن خانه پا بر جامي‌ماند، پنجاه سال بعد تازه ارزش‌هايش مشخص مي‌شدو در اين مورد بايد وزارت فرهنگ و ارشاد با هماهنگي ميراث فرهنگي بخشي از كار را متقبل شوند. مثلا وزارت ارشاد به عنوان متصدي اين كار خودش دغدغه نگهداري از اين اماكن را داشته باشد.اين پيشنهاد حتي مي‌تواند اماكني مثل كارخانه‌هاي قديمي را هم شامل بشود.مثلا وزارت صنايع و معادن پيشگام اين كار شود و با ميراث فرهنگي همكاريدو جانبه داشته باشد.همانطور كه در بعضي از كشورها از قطعه زمين‌هايي كه براي اولين بار در آنها محصولي كاشته شده، نگهداري مي‌كنند.

 

 

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"