کد خبر: ۱۸۰۵۶۱
تاریخ انتشار: ۲۲:۳۲ - ۱۰ خرداد ۱۳۹۱

به گزارش خبرگزاري دانشجو؛ حسين اسرافيلي يكي از قديمي هاي شعر و شاعري است؛ از آن دسته هنرمنداني است كه وقتي انقلاب شد پاي آرمان هاي انقلاب ايستاد و مثل خيلي از شعرا ژست روشنفكري را در قبرستان هاي جهالت دفن كرد.
 
 اسرافيلي جوان دهه 40 است كه مثل بچه هاي انقلابي امروز قلم شعرش را براي دفاع از ارزش ها به دست گرفته.
 
 وقتي شروع به صحبت كرد پر از حرف بود و تجربه ...
 
 اولين اشعارم در روزنامه جمهوري به چاپ رسيد/ ماجراي راه انداختن حوزه هنري
 
كار شعر كار شخصي نيست و در ذات انسان است؛ انسان در ابتداي كار شعر گفتن احساس مي كند كه سطح شعرش خيلي بالاست و خودش را با امثال حافظ مقايسه مي‌كند.
 
خاطرم هست در سال 47 شعرم به سطحي رسيد كه قابل چاپ شد و براي اولين بار اشعارم را در مجله مكتب اسلام به چاپ رساندم.
 
 
 
 
 
وقتي نزديك به انقلاب شد اشعارم با مولفه‌هاي انقلاب اسلامي همراه بود و خاطرم هست كه در سال 58 روزنامه جمهوري گفت و گويي با من كرد كه آن مصاحبه در ستون صحيفه به چاپ رسيد.
 
براي اين كه دچار انحراف نشويم اسم گروه را حوزه انديشه هنري گذاشتيم
 
موضوع مصاحبه من راجع به شعر و نقش انقلاب بود، بعد از آن مصاحبه، آقاي نيك صفت با من تماس گرفت و به من گفت كه قرار است انجمني ادبي در راستاي اهداف انقلاب اسلامي تشكيل شود و از من خواست كه در گفت‌وگوهاي اوليه براي شركت در اين جلسات شركت كنم.
 
خاطرم هست در اولين جلسه سپيده كاشاني، سيدحسن حسيني، مشفق كاشاني و مهرداد اوستا حضور داشتند.
 
در آن جلسه قرار شد تشكيلاتي راه بيندازيم و براي اينكه اين تشكيلات انقلابي هنري به چه شكل باشد گفت و گو كرديم.
 
بعد از چند جلسه آقاي رخ صفت پيشنهاد داد براي اينكه اين برنامه و اين تشكل با تفكر ديني ما در ارتباط باشد و انحراف در آن شكل نگيرد، نام آن را «حوزه انديشه و هنر اسلامي» بگذاريم و از همان جا شد كه حوزه هنري شكل گرفت.
 
مخملباف مي‌گفت داستان قرآني بخوانيد/ خاطره دو هفته غيب شدن مخملباف
 
خاطرم هست در آن روزها مخملباف هم به همراه فرج الله سلحشور در جلسات شعري ما در حوزه هنري اوليه شركت مي‌كرد.
 
كم كم حوزه هنري زيرمجموعه سازمان تبليغات قرار گرفت و به مرور گسترده‌تر شد. ابتدا جلسات داستان نويسي وجود داشت و خاطرم هست كه خيلي از هنرمندان در جلسات شعرخواني شركت مي كردند.
 
مخملباف در آن روزهاي اوليه كه هنوز انحراف ديني برايش اتفاق نيفتاده بود، در جلسات داستان نويسي اصرار داشت كه داستان‌هاي قرآني خوانده شود تا بچه‌ها براي نويسندگي الهام بگيرند.
 
دو هفته‌اي مخملباف به حوزه هنري نيامد آن روزها موتور گازي داشت و يك خانه ساده‌ سمت ورامين، همه بچه‌ها نگران شده بودند و فكر مي كردند دو هفته غيبت مخملباف به دليل تصادف يا اتفاق باشد. بعد از دو هفته كه وارد حوزه هنري شد به بچه‌ها گفت: داستان باغ بلور به ذهنم رسيده بود، بنابراين دو هفته صبح تا شب نشستم تا داستان بنويسم.
 
علاوه بر مخملباف، سلحشور هم در تئاترها بازي مي كرد و خاطرم هست در فيلم مخملباف سلحشور نقش اول را داشت.
 
سراج در جلسات برايمان مي‌خواند/ بچه‌ها در جبهه‌ها عصر شعر برگزار مي‌كردند
 
حسام الدين سراج در جلسه شعرخواني مي‌آمد و بعضي مواقع‌ در آخر جلسات براي ما مي‌خواند. كم كم كار وسعت بيشتري پيدا كرد و حوزه‌ها تفكيك و تخصصي‌تر شد.
 
در روزهاي اوليه جنگ حوزه هنري به خوبي شناخته شده بود و بچه‌ها براي اعزام به جبهه تلاش مي كردند تا بتوانند مرخصي بگيرند و عازم شوند.
 
در زمان جنگ ما در مناطق عمليات جنگي «عصر شعر» برگزار مي كرديم؛ يعني در واقع شب شعر الان وجود نداشت و ما در جبهه‌ها عصر شعر برگزار مي كرديم.
 
در آن زمان تلويزيون دو كانال بيشتر نداشت؛ يكي كانال سراسري و دوم كانالي كه دو و سه ساعت بيشتر برنامه پخش نمي كرد.
 
برنامه‌هاي عصر شعر كه بچه‌ها براي رزمنده‌ها اجرا مي كردند بشدت تاثيرگذار بود و مورد استقبال رزمنده‌ها و فرمانده‌ها قرار گرفته بود.
 
احمد شاملو به انقلاب ناسپاسي كرد/ برخي شاعران اداي روشنفكري درمي‌آورند
 
بعد از آن كه انقلاب و جنگ رخ داد، برخي از آدم‌ها كه مدعي شعر و شاعري بودند يا فرار كردند و يا سكوت نمودند؛ امثال احمد شاملو در مجموعه «ترانه‌هاي كوچك غربت من» خيلي ناسپاسي كردند.
 
آزادي‌هايي كه اين افراد مي‌خواستند بعد از انقلاب از بين رفت؛ امثال شاملو به دنبال تفكر سكولار يا ماركسيستي بودند، بعضي از شعرا هم فريب خوردند و فكر كردند كه همسويي با عقايد انقلاب اداي روشنفكري آنها را از بين خواهد برد.
 
سرپرست جريان انقلابي شعر مهرداد اوستا بود/ علاقه ويژه اوستا به امام خميني
 
خاطرم هست در همان 24 سالگي‌ام كه در فضاي شعر مبتدي بودم، مرحوم مهرداد اوستا سرپرستي شاعر جوانان انقلابي را به عهده گرفت.
 
عشق اوستا به حضرت امام (ره) وصف نشدني است؛ وي با تمام اطلاعات هنري و معرفتي كه داشت، بسيار فروتن بود.
 
در آن روزهاي اوليه حوزه هنري، خيلي از افراد وارد گروه ما شدند؛ خاطرم هست علي معلم دامغاني كه الان مسئول فرهنگستان هنر است، براي اولين بار توسط استاد سبزواري وارد حوزه شد. وقتي اولين مثنوي‌اش را براي ما خواند ما بشدت خوشحال شديم كه همچنين فردي به ما پيوسته است.
 
اولين مجموعه‌هايي كه در حوزه هنري بعد از انقلاب به چاپ رسيد، «امام حماسه‌اي ديگر» از مرحوم اوستا و «رجعت سرخ ستاره» از استاد معلم بود.
 
در ادامه مجموعه حسن حسيني و قيصر امين‌پور هم به چاپ رسيد.
 
رزم آرا بعد از كودتاي 32 گفت كه ملت ايران آفتابه سفالي نمي‌تواند توليد كند چه رسد به مديريت نفت!
 
خاطرم هست بعد از كودتاي سال 32 كه شاه، مصدق را كنار گذاشت و رزم‌آرا به عنوان نخست وزير انتخاب شد، اين نخست وزير نادان در جلسه‌ مجلس ملي گفت: اين ملت لولهنگ (آفتابه سفالي) نمي‌تواند درست كند چه برسد به اينكه نفت را اداره نمايد.
 
 
 
 
 هدفم از اين صحبت اين بود كه بگويم قبل از انقلاب نخست وزير اين مملكت كسي بود كه اعتقاد داشت ايراني‌ها توانايي توليد آفتابه سفالي را ندارند، اما امروز همان ملت ماهواره به فضا مي‌فرستد و 11 برابر كشورهاي ديگر پيشرفت علمي دارد.
 
 امام فرمودند: ما مي‌توانيم و توانستيم
 
 من نمي‌گويم حكومت ما اشكال ندارد، چرا كه اگر يك دهم توجهاتي كه به مسائل سياسي مي‌شد در فضاي رفاه عمومي صورت مي‌گرفت، امروزه ما خيلي مشكلات را نداشتيم، اما هدفم از طرح اين موضوع اين بود كه جوانان امروز ما بدانند همان طور كه حضرت امام گفتند: ما مي‌توانيم؛ توانستيم و امروز يكي از ابرقدرت‌هاي علمي منطقه هستيم.
 
 امام و رهبري هر دو اهل فرهنگ و شاعري بوده و هستند
 
 انقلاب اسلامي، فرهنگي بود، حضرت امام و رهبري هم خودشان صاحب فرهنگ و ادبيات هستند؛ ما با پشتوانه فرهنگي اين انقلاب را انجام داديم و اين انقلاب فقط سياسي و فقهي نبود.
 
اگر امروز دقت كنيم مقام معظم رهبري آن چنان براي فرهنگ دلسوزي مي كنند كه شايد با خيلي از قشرها در طول سال جلسه نداشته باشند، اما هر سال شاعران را مورد عنايت خود قرار مي‌دهند.
 
جهان‌بيني مسئولان فرهنگي ما كوچك است/ چرا مسئولان جناحي فكر مي‌كنند؟
 
مشكل اساسي مسئله فرهنگي كشور ما مسئولان رده‌هاي متوسط كشور هستند؛ چرا كه آنهايي كه به عنوان مسئول فرهنگي انتخاب مي شوند، خودشان فرهنگي نيستند و جهان بيني كوچكي دارند.
 
امي سزل، فيلسوف بزرگ جهان مي‌گويد: «دنياي هر كس به اندازه انديشه اوست» دنياي مسئولان فرهنگي ما بسيار كوچك است؛ چرا كه جناحي فكر مي‌كنند.
 
 اگر كسي در فضاي جناح آنها نباشد هر چقدر هم كه انسان توانمندي باشد، به او بها نمي‌دهند و آن فرد را در بايكوت سياسي مي‌گذارند.
 
رايزن‌هاي فرهنگي با رانت انتخاب مي‌شوند/ از بين اين همه رايزن فقط چند نفر فرهنگي بودند
 
ما تا به حال اين همه رايزن فرهنگي داشته‌ايم، اما از بين اين همه رايزن، تنها دو يا سه نفر انسان‌هاي فرهنگي بودند و توانستند فعاليت مفيدي داشته باشند.
 
محمدحسين جعفريان، سيدعبدالله حسيني، گرمارودي و آقاي قزوه كه در حال حاضر رايزن فرهنگي در هندوستان است.
 
خاطرم هست در صحبتي با آقاي قزوه، از وي خواستم كه وقتي با رايزن‌هاي فرهنگي يا وزارت امور خارجه در ارتباط است، تلاش كند كه افرادي كه براي اين سمت انتخاب مي‌شوند واقعاً آدم‌هاي فرهنگي باشند.
 
قزوه به من گفت: كجايي كاري، آدم‌هايي كه هيچ كاري از آنها بر نمي‌آيد از پسر امام جمعه گرفته تا پسر فلان وزير و يا بردار فلان روحاني نامه مي‌آورند و توسط وزارت امور خارجه به عنوان رايزن فرهنگي معرفي مي‌شوند.
 
رايزن فرهنگي سوريه من را نمي‌شناخت
 
مگر انقلاب ما و رهبران ما فرهنگي نبودند، پس چرا ما هيچ مكتوبات فرهنگي راجع به انقلاب خودمان نداريم.
 
خاطرم هست يكي دو بار كه با به صورت شخصي به سوريه سفر كرده بودم، به سراغ رايزن فرهنگي رفتم تا با او صحبت كنم، اما نه تنها وي من را به عنوان يك شاعر قديمي نمي‌شناخت، بلكه در برنامه‌اي كه در دانشگاه سوريه ترتيب داده بودند، سخنرانان مبتدي دعوت كرده بودند كه بعد از جويا شدن از سمت اين سخنرانان متوجه شدم دوستان هم دانشگاهي اين رايزن فرهنگي هستند.
 
چرا شهدا را دست‌نيافتني نشان مي‌دهيم؟/هر روز صبح قبل از خروج از خانه 10 صلوات براي شهيد بابايي مي‌فرستم
 
حضرت امير مي‌فرمايند: مهمترين علت از بين رفتن تمدن‌هاي بزرگ اين است كه آدم‌هاي كوچك را بر سر كارهاي بزرگ مي گذارند و كارهاي بزرگ را به آدم‌هاي كوچك مي‌سپارند.
 
 
 
 
ما اين همه مكتوبات خاطره، شعر، رمان و ادبيات داريم، چرا نتوانسته‌ايم صد مجموعه چكيده از همه آثار فرهنگي انقلابي‌ خودمان توليد كنيم تا مانند مشتي نمونه خروار باشد.
 
خاطره‌اي از شهيد بابايي خواندم كه بعد از خواندن اين كتاب بسيار تحت تاثير قرار گرفتم؛ چرا كه ويژگي‌هاي شخصيتي اين شهيد خيلي منصفانه طرح شده بود. امروزه بعضي نويسندگان شهيد را اين قدر بزرگ مي كنند كه دست نيافتني مي‌شود؛ به همين دليل جوان از كتاب خواندن زده مي‌شود.
 
متاسفانه در فضاي مديريتي و فرهنگي، سازمان‌هاي عريض و طويلي درست شده كه به جاي اينكه بودجه را صرف مسائل فرهنگي كنند، پول‌هاي فرهنگي خرج كارمندان اداري مي نمايند.
 
رايزني كه من را نمي‌شناسد و اطلاع ندارد كتاب من در كشور سوريه به عربي ترجمه شده به چه درد مي‌خورد؟
 
 در همان سفر من به سوريه آقاي رايزن فرهنگي از من پرسيد چرا پروين اعتصامي كتابش در سوريه وجود ندارد؟ آخر اين چه سوال خنده‌داري است! كشورهاي عربي هنوز حافظ ما را هم نمي‌شناسند.
 
 آقاي رايزن فرهنگي! شما براي شناساندن پروين اعتصامي چه كرده‌ايد؟ در همان جلسه يك استاد خانم عرب جلو آمد و به من گفت: شما آقاي اسرافيلي هستيد و من گفتم بله. دو كتاب به من نشان داد و گفت: من كتاب‌هاي شما را ترجمه كرده‌ام. رايزن فرهنگي كه اين ماجرا را ديد به من گفت: اين استاد عرب به شما چه داد و من گفتم كتاب‌هاي من را به عربي ترجمه كرده است.
 
سوال من اين است كه تو چه رايزن فرهنگي هستي كه نه تنها من را نمي‌شناسي، بلكه خبر نداري كتاب‌هاي من در كشور سوريه به عربي ترجمه شده است؟!
 
 صحنه‌هاي جنسي و مستهجن وارد شعرها شده است
 
امروزه وزارت ارشاد تكليفش را با خودش نمي‌داند؛ به كتاب‌هايي مجوز انتشار مي‌دهد كه انسان تحير مي‌كند. اگر در گذشته و در زمان شاه سي‌دي‌هاي فيلم‌هاي غيرمجاز و صحنه‌دار در خيابان‌ها وجود داشت، امروز همين صحنه‌ها با كلام در كتاب‌هاي شعر يافت مي‌شود.
 
قرار بود بنده يك كار پژوهشي بر روي آسيب شناسي شعرهايي كه به مسائل جنسي و مسائل صحنه‌دار مي‌پردازد، انجام دهم.
 
تقدس كلمات دارد از بين مي‌رود/ چرا به شعرهاي جنسي مجوز چاپ داده مي‌شود؟
 
بعضي انتشارات‌ اين شعرها و نام شاعرشان را براي من مي‌فرستادند؛ يكي از جملات اين شعرها را براي شما مي‌خوانم:
 
 من با خدا نشسته‌ام و شراب مي‌نوشم
 
در اين شعرها تقدس برخي كلمات را دارند از بين مي‌برند، چرا وزارت ارشاد به اين كتاب‌ها مجوز مي‌دهد.
 
ماجراي شاعري كه براي چاپ كتابش به من سراغ آمد/ مسئولان با رابطه انتخاب مي‌شوند
 
از يك چاپخانه با من تماس گرفتند و گفتند كه مي‌خواهند يك كتاب شعري چاپ كنند، ولي آن قدر شعرهاي اين كتاب صحنه‌دار بود كه از من خواستند كه شعرهايش را قبل از چاپ بخوانم؛ بعد از خواندن كتاب به اين نتيجه رسيدم كه بايد 40 درصد كتاب حذف شود.
 
وقتي به اين انتشارات گفتم كه اين صحنه‌هاي مستهجن را نبايد چاپ كني، شاعر زيربار نرفت و من به مسئول انتشارات گفتم پدر و مادر و برادر اين شاعر را دعوت كنيد و به شاعر بگوييد شعرهايش را جلوي اعضاي خانواده‌اش بخواند اگر آنها خجالت نكشيدند كتابش را چاپ كنيد.
 
سياستمداران ما با ضابطه انتخاب نمي‌شوند، بلكه روابط باعث بر سر كار آمدن برخي از آنها مي‌شود؛ براي همين است كه شرع را براي كارهاي فرهنگي در نظر نمي‌گيرند و به كتاب‌هاي اين چنيني مجوز مي‌دهند.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"