کد خبر: ۱۸۷۴۵۸
تاریخ انتشار: ۰۴:۵۶ - ۰۳ شهريور ۱۳۹۱

به گزارش مهر، روزهای ماه رمضانی بیشترمان پای سریالی گذشت که گاهی وقتها بعضی اتفاقات غیرواقعی آن برایمان سوال می شد و با کمی مقایسه با دنیای واقعی دور و برمان می خواستیم جای نویسنده فلیمنامه باشیم و برای داستانش سمت و سوی دیگری انتخاب کنیم.
 
دنیای واقعی دور و بر ما حرفهایش با حرفهای توی فیلم ها فرق می کند، اگر آنجا مادر و پدری به در و دیوار می زدند که از هر طریقی بچه ای خانه شان را گرما ببخشد، اینجا و در همین حوالی کودکانی هستند که بازی روزگار میان آنها و مادرشان فاصله انداخته است.
 
اگر آنجا حرف، حرف بچه ها بود، اینجا حرف، حرف روزگار است و نامرادی هایش، حرف دلتنگی و بی تابی و دوری مادری از سه فرزندی که بعد از سالها چراغ خانه شان را روشن کرده است.
 
حرف ما در این گزارش از سه قلوهای ازنایی است که بعد از متولد شدنشان دستهای مادر را نگرفته رها کرده اند و این روزها حال و روز چندان خوبی ندارند.
 
برای دیدار سه قلوهایی که در هفته های اخیر حرف همه خبرنگاران لرستانی شده اند راهی دو کیلومتری شهر ازنا در شهرک المهدی(عج) می شویم، جایی که خانه ای کوچک و محقر با نگاه گرم و معصومانه کودکانی پیوند خورده است.
 
روایت این گزارش از "فاطمه، حسن و حسین" است، سه قلوهای لرستانی که بعد از تولد، مادرشان به خاطر عارضه تومور مغزی مجبور شد از کودکانش جدا شود و حال در یکی از بیمارستانهای تهران درد بیماری و دوری فرزندانش را با هم هجی می کند.
 
به زحمت سه ماهه شده اند و به نظر بی تاب می آیند، این همه احساسی است که شاید بیش از هر موجودی بتوان از نگاه نوزادان دور از مادر این حس غریب را لمس کرد، حسی که این روزها در خانه "علیرضا" با همه نامرادی های روزگار فروغ بیشتری دارد.
 
"علیرضا" پدر سه کودک سه قلوی ازنایی است که متاسفانه خودش نیز از ناحیه دست راست معلولیت دارد و توانایی محدودی برای تامین معاش خانواده اش را دارد، انگار همه ناخوشی های دنیا اینجا جمع شده اند، در همین چهار دیواری 100 متری!
 
سه قلوهای لرستانی این روزها در کنار مادربزرگ و پدربزرگ خود روزگار می گذرانند تا چشم به راه نگاهی باقی بمانند که زخم مادر را درمان و درد دوری را چاره ای باشد، دردی که درمانش از پس دستان ناتوان پدر بر نمی آید و نیازمند همراهی است.
 
مادربزرگ سه قلوها که با وجود ناتوانی از همه توانایی اش برای نگهداری بچه ها مایه گذاشته است، با همان لهجه خاص ازنایی به خاطر روشن شدن چراغ خانه اش با حضور سه قلوها خدا را شکر می کند و می گوید که مانند چشمش از نوه هایش مراقبت کرده است.
 
می گوید که جای مادرشان را نمی گیرد ولی چه باید کرد که روزهای خوشی حضور بچه ها با روزهای ناخوشی مادرشان گره خورده است و چه باید کرد که انگار هیچ وقت همه چیز خوب نیست و باید یک جای کار بلنگد.
 
بچه ها بعد از چهار سال نازایی مادرشان برای این خانه چراغ شده اند، ولی انگار همه چشم به راهی مادر برای دیدار جگرگوشه هایش این روزها رنگ فراق و وداع گرفته است.
 
می گویند حال مادرشان چندان خوب نیست، می گویند توان مالی برای درمان مادر سه قلوها را ندارند، می گویند توانایی تامین نیازهای سه قلوها را ندارند، می گویند مسئولان... و آرام حرفشان را می خورند.
 
آنها نمی گویند ولی ما می گوییم که چشم به راهی سه قلوها را پایانی باشید به وسعت نگاه و حضور پربرکت تان، می گوئیم این قصه واقعی را سمت و سوی دیگری دهید تا به جای وداع مادر با فرزندانش کمی از وصال بگوئیم.
 
اینجا خانواده ای که تازه خانواده شده اند چشم به راه همت اند و همت، مسئولان دانشگاه علوم پزشکی و تامین اجتماعی استان، مردم با همت ایران اسلامی از جای جای این خاک پرمهر و گهر، آنهایی که می خواهند مسبب وصال شوند و برای خود توشه بردارند همین جا آستین همت شان را بالا بزنند.
 
اینجا نگاه بی صدای سه نوزاد سه ماهه در جایی دور و محروم بی تاب است، همین بی تابی بهانه وصل است، نه تنها وصال مادری با فرزندانش، بلکه نقطه ای برای اتصال همت ها، اگر دلتان کمی مهرورزی خواست همین بی تابی را بهانه کنید.
 

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"