|
به گزارش خبرنگار ادبي فارس، در اين جلسه سلمان صفوي استاد دانشگاه soas لندن گفت: در آغاز سخن كوشش كرديم ساختار و نظريهاي براي فهميدن يك متن كلاسيك به وجود آوريم. بنده طلبه فلسفه هستم و نگاهم نظر اهل فلسفه است. من اديب نيستم و وارد مباحث ادبي نميشوم و فقط قدري به نقد ادبي ميپردازم.
وي افزود: نگاه من مبتني بر اين پيشفرض است كه متن داراي ظاهر و باطن است. در نگاه فلسفي متن ميتواند شامل هر واحدي مثل واحد جامعه، واحد طبيعت، واحد متن منظوم و منثور و واحد فيلم باشد. نگاه فلسفي بر اين است كه براي فهم باطن بايست از ظاهر آغاز كرد. از اين نقطه است كه مباحث ساختارشناسي و تاويل آغاز ميشود. اين گذار فرآيندي دارد. اولين مبحث مشخص كردن زبان متن است بسياري از مباحثي كه پيرامون مثنوي صورت ميگيرد به دليل مشخص نشدن معارف اين كتاب است. مشخص نيست كه مثنوي داراي چه فلسفه، ادبيات و يا تاريخي است.
استاد دانشگاه soas لندن با اشاره به اينكه در مورد جبرگرايي مولوي نخست بايد بپذيريم كه مثنوي كتابي كلامي است، تصريح كرد: پس از اينكه مشخص شد مثنوي متعلق به كدام يك از معارف است بايد زبان آن مشخص شود. زبانشناسي از جمله مباحثي است كه وينگشتاين آن را در دوره معاصر زنده كرد. چرا كه ما فقط با بيك زبان مواجه نيستيم. بسياري از مباحثي كه هنوز در مورد قرآن صورت نگرفته، بحث عدم شناسايي زبان قرآن است. زبان قرآن در استنباطهاي فقهي تاثير فراواني دارد.
سلمان صفوي پس از اولويت علم و زبان يك اثر مكتوب عنوان كرد: اكنون وقت آن است كه به بررسي حالتهاي مختلف علومي و زباني در مورد مثنوي بپردازيم و وارد شرح، تفصيل و تاويل آن شويم.
پارهاي شرحهاي عرفاني و يك سري اصطلاحشناسي داريم. اين كتب اصطلاحشناسي به خواننده كمك نميكند كه مقصود مولف را در يابد. تفسير يك مرتبه بالاتر از شرح است و تاويل كه از هر دو مرتبه بالاتري دارد كمك ميكند تا خواننده بفهمد مولف چه چيزي را ميخواسته است بگويد. اهل تسنن شرح و تفصيل را قبول دارد. ولي تاويل را بر نميتابد. نگاه تشيع و نگاه فلسفي به هر دوگونه اهميت ميدهد تا به باطن دست يابيم.
او بررسي موضوع متن را به دو نگاه تقسيم كرد و گفت: نگاه نخست نگاه متوالي به متن است كه نگاه رايج متنشناسان و مفسران به متون كلاسيك را شامل ميشود. اين حالت نگاه بيت به بيت يا آيه به آيه است. حالت ديگر نگاه جامع يا كلي به يك متن است. براي فهم متن به هر دو نگاه نياز است. بحثهاي قبلي ناشي از اين است كه صرفا به يك نگاه محدود شده است.
مرحوم فروزان فر و مرحوم همايي از جمله كساني بودهاند كه كارهاي ارزشمندي در اين زمينه انجام دادهاند. ولي غالب توجه آنها نيز به نگاه متوالي است و به مباحث ديگر توجه چنداني نكرده است.
مدير فرهنگستان و مطالعات ايراني لندن با اشاره به دشوار بودن نگاه كلي ابراز كرد بحث مهم ديگري كه تاكنون مورد غفلت واقع شده است بحث موضوع است. در مورد كارهاي موضوعي مشكل اين است كه پژوهشگران ابيات را از موضوع جدا ميكنند و همه را يكجا جمع ميكنند و ميگويند منظور مولف چنين است. اين كاري است كه در مورد مفهوم عشق در مثنوي مولوي انجام شده است. در حالي كه عشق در دفتر اول و ششم مثنوي دو مرتبه متفاوت است. اين تفكيك موضوعي بحث را مشكك ميكند. علامه طباطبايي از جمله كساني هستند كه بحثهاي مفيدي درباره بحث سياق مطرح كردند تا اين شك كمرنگ شود. براي رسيدن به مفهوم باطني متن بايد فرم و ساختار متن را كه مانند نقشه است شناسايي كنيم. مثنوي معنوي از جمله كتبي است كه هم به عرفان نظري و هم به عرفان عملي پرداخته است مشكلي كه بسياري از پژوهشگران به مثنوي وارد ميكند پراكندگي داستانها و بي نظمي آنها است. آنها معتقدند قصههاي مثنوي يا وحدت موضوعي ندارند و يا وحدت داستاني. مثلا در دفتر سوم كه پنجاه بخش است داستان اصلي موسي و فرعون است كه داستانهاي ديگري نيز در اين ميان مطرح ميشود. خواننده از خود ميپرسد اگر داستان اصلي موسي و فرعون است پس چرا نيمهكاره رها ميشود به سراغ داستانهاي فرعي ميرود و دوباره به داستان اصلي باز ميگردد.
اين موضوع نشان ميدهد كه آغاز و پايان داستانها مشخص نيست.
سلمان صفوي كه مدتها درباره نظم در مثنوي معنوي تحقيق و پژوهش كرده است گفت: ما بررسي كرديم كه چگونه بايد قسمتهاي مختلف مثنوي را به هم وصل كرد. به اين منظور بايد قسمتها را پاراگراف بندي كنيم. رابطه اين قسمتها با هم الزاما متوالي نيست، ولي عمدتا متوازي است. سپس بايد روابط موضوعات را با هم استخراج كنيم و در نهايت وارد ارتباط دفاتر با هم شويم. چرا كه در مثنوي دو رابطه تكامل و يا كنتراست.
عضو هيات علمي دانشگاه soas لندن خاطرنشان كرد: كار تاويل كننده اين است كه ساختار پنهان متن را كشف كند. سروش، اسلامي ندوشن و بسياري از پژوهشگران غربي از بيساماني و بينظمي مثنوي شكايت ميكند. درحالي كه مرحوم همايي و فروزانفر اشارههايي به نظم مثنوي ميكنند. كار ما اين بود كه بر اساس اين تئوريها ساختار پنهان مثنوي را پس از 700 سال مشخص كنيم.
صفوي با ارايه نمودارهايي ساختار منتظم مثنوي را به حضار نشان داد و سخنرانيش را به توفيق صبحاني كه در جلسه حضور داشت تقديم كرد. ساكت مدير اين جلسه نيز با اشاره به اهميت جايگاه مولانا عنوان كرد: در اين عصر مولوي پناهگاهي براي امنيت دروني انسان است.
در پايان اين جلسه كه با توجه به نامگذاري سال 2007 به عنوان سال مولانا سومين نشست پيرامون مولوي در مركز پژوهشي ميراث مكتوب بود حاضران در جلسه به ايراد سوالاتي از سلمان صفوي كردند و سخنراني كوتاه دكتر كينگ متخصص هنر اسلامي دانشگاه فوق پايان بخش برنامهها بود.