|
وقتي اسم حرفه بدلكاري به ميان ميآيد ناگهان ذهن ما سراغ مرداني ورزشكار و شجاع ميرود كه تبحر زيادي در رانندگي دارند و با جسارت خاصي در نوك پيكان حوادث قرار ميگيرند و كمتر به اين نكته فكر ميكنيم كه شايد در اين ميان يك دختر جوان باشد كه دل شير دارد و با شجاعت خاصي حاضر است كارهايي نظير پرش با موتور، چپ كردن ماشين، تصادف، پرش از ارتفاع و... را انجام دهد.
اصلا تعجب نكنيد! ما در مورد مژگان صادقي حرف ميزنيم؛ دختري بيست و دو ساله كه با عضويت در گروه خيبر، يكي از موفقترين گروههاي بدلكاري توانسته خيلي زود پلههاي ترقي را طي كند. صادقي مدتي قبل در سريال «ديوار» سيروس مقدم كه اثري موفق در ژانر اكشن بود، حضور چشمگيري داشت. او پس از خدا، خودش را مديون لطف و حمايتهاي استادش آقاي فتحي ميداند كه پدرانه از او براي رسيدن به اين جايگاه حمايت كرده است.
بدلكاري در ايران حرفه چندان جا افتادهاي نيست چه برسد يك خانم بخواهد به آن بپردازد. چطور شد به اين حرفه روي آورديد؟
از كودكي به اين كار بسيار علاقهمند بودم و چون معتقد بودم بايد پايم را در جاي محكم قرار دهم، پيش از ورود به اين حيطه تحقيقات زيادي انجام دادم تا آگاهانه وارد شوم. همين شد كه سال 87 گروه خيبر را به عنوان بهترين و فعالترين گروه بدلكاري حال حاضر در ايران به من معرفي كردند و من هم از همين گروه فعاليتم را شروع كردم.
خانمها به نسبت آقايان در بدلكاري محدودتر هستند يا تفاوت چنداني ميان آنها احساس نميشود؟
محدوديت خانمها در بدلكاري اين است كه خيلي كم به خانمها نقش بدل ميدهند، ولي در كل به توانايي آدم برميگردد. من از بچگي روي پاي خودم ايستادهام و همه اينها باعث شد به اينجا برسم.
شما در سريال ديوار كه مدتي قبل از تلويزيون پخش شد حضور چشمگيري در زمينه بدلكاري داشتيد. تجربه كار در يك سريال اكش چطور بود؟
سيروس مقدم در عرصه سريالسازي تواناست و بيشتر آثار او با اقبال مخاطبان مواجه ميشود اما خب ديوار اولين تجربه ايشان در ژانر اكشن بود و آقاي فتحي سرپرست گروه خيبر تمام تلاششان را به كار بستند تا حاصل كار بدلكاري، خوب و باورپذير از آب درآيد. روي هم رفته در آن كار از ده بدلكار استفاده شد كه همه بجز من مرد بودند و خب اين وظيفه من را به عنوان يك زن سختتر ميكرد. من در آن سريال نقش بدل يك مربي مهد را بازي ميكردم كه تصادف كرد و دوربين صحنه برخورد مربي با ماشين را با جزئيات نشان داد. براي هر چه باورپذيرتر شدن اين صحنه من مجبور شدم چند بار خودم را جلوي ماشين بيندازم تا آن سكانس به آن چيزي كه در ذهن آقاي مقدم بود، نزديك شود. در هر حال سريال ديوار جزو معدود سريالهاي حادثهاي بود كه مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.
خيلي كم به خانمها نقش بدل ميدهند، و اين محدوديت ما در بدلکاري است. من از بچگي روي پاي خودم ايستادهام و همه اينها باعث شد به اينجا برسم.
اگر اشتباه نكنم اولين كار تصويري شما در تلويزيون با سريال «تبريز در مه» شروع شد؟
بله، اولين كار تصويريام در سريال تبريز در مه بود كه سكانسهايي مثل درگيري با سربازها، زد و خورد، پرت شدن، زمين خوردن، كشيده شدن روي زمين و سواركاري را كار كردم. كار بعديام در مجموعه «شايد براي شما هم اتفاق بيفتد» بود كه بايد در سكانسي براي اولين بار تصادف ميكردم. فكرش را هم نميكردم روزي بتوانم اين كار را انجام دهم، ولي چون خيلي علاقه داشتم به خودم گفتم تو ميتواني. بعد از آن در يك قسمت ديگر اين سريال نيز باز تصادف داشتم. برايم خيلي خوب بود كه دومين كار تصويريام تصادف باشد. بعد از آن در سينمايي «نامزد آمريكايي من» تصادفم بزرگتر شد و يادم است سه بار با كتف راستم شيشه جلوي پرايد را خرد كردم كه خيلي اكشنتر بود و تصادف خيلي خوبي از كار درآمد. همينطور كه جلوتر ميرفتم، هم علاقه و هم پيشرفتم در كار بيشتر ميشد. بعد از آن يك كار مستند براي دفاع مقدس انجام دادم كه از بالاي پشت بام به پايين پرت شدم. كار بعديام هم فيلم «محمد رسولالله(ص)» بود كه سواركاري، درگيري و شمشيرزني را ايفا كردم. در كارهاي ديگري هم مانند «شيرين قناري بود»، «نيكان و بچه غول»، يك مستند براي دفاع مقدس و... هم حضور داشتم.
خانوادهتان مخالفتي براي حضور شما در اين عرصه ندارند؟
مخالفت كه نه، ولي خب مادرم اوايل خيلي ميترسيد و برايم نگران بود. بخصوص بعد از اتفاقي كه براي پيمان ابدي افتاد نگرانتر هم شد و هر موقع كه ميخواستم سر كار بروم، مادرم نماز و دعا و قرآن ميخواند كه سالم برگردم. پس از اينكه كارهايم را ميبيند، باورش نميشود بعد از انجام اين كارها هنوز زندهام!
نسبت به روز اولي كه ميخواستيد وارد اين حرفه شويد، نگاهتان به بدلكاري تا چه حد تغيير كرده است؟
ريسك بود، آن هم از اين نظر كه اطلاعات كافي در مورد بازار كار بدلكاري نداشتم و فقط هيجانش را دوست داشتم و به خاطر علاقهام به سمت اين حيطه آمدم، ولي وقتي وارد شدم با مراجعه به درون خودم متوجه شدم ميتوانم ادامه دهم و تلاش كردم به هدفم برسم. چون خيلي علاقه داشتم فقط به علاقهام فكر كردهام و هيچگاه به خودم نگفتهام كه نميشود و نميتوانم. هميشه گفتهام ميشود و واقعا هم شده است. در مورد اولين كارم بايد بگويم كمي ترس داشتم، ولي توكلم به خدا و اعتماد به استادم بينهايت كمكم كرده است. فكر ميكنم بزرگترين خطر را آقاي فتحي متحمل شدهاند، آن هم از اين بابت كه از سرمايه شخصيشان هزينه ميكنند تا افراد آموزش ببينند و در آخر مشخص ميشود آيا ميتوانند يا نميتوانند.
با توجه به اينكه شما در چند كار به عنوان بازيگر هم حضور داشتيد. به نظرتان دانش بازيگري به كار بدلكاري كمك ميكند؟
اين هم يكي از ملزومات بدلكاري است. ما آناتومي بدنمان را در حدي ميشناسيم كه بتوانيم استفادههاي اكشن از آن ببريم و وقتي بتوانيم در راستاي بازي از آن استفاده كنيم، هم به بدلكاري خودمان كمك كردهايم و هم اينكه حسي در درون ما به وجود ميآورد كه با آن حس بهتر بتوانيم كارمان را انجام دهيم. من در سكانسي اكشن، همانطور كه حس ترس را نشان ميدهم تا مخاطب آن را باور كند، بايد شجاعت خودم را نيز حفظ كنم، طوري كه بازيام آنقدر شجاعانه نباشد كه بيننده متوجه شود من با شجاعت دارم خودم را جلوي ماشين پرتاب ميكنم و رعايت اين دو، مرز باريكي است كه فقط با دانش بازيگري ميسر ميشود.
جام جم