|
1- به خاطر تحميل قيمت هاي دستوري كه زيان دهي بالايي را به خودروسازان تحميل مي كرد و همچنين به خاطر كمبود تسهيلات بانكي و عدم تخصيص ارز مورد نياز قطعه/ خودروسازان ، از ابتداي سال 91 كاهش تيراژ توليد شروع و در طول سال 91 تداوم يافت.
2- ميزان توليد ، پاسخگوي نياز عادي و طبيعي بازار نبوده و بر اساس يك اصل خدشه ناپذير اقتصادي، كاهش عرضه به افزايش قيمتها در بازار انجاميد. افزايش قيمت ها در بازار باعث تحريك و جذب سرمايه هاي سرگردان و در نتيجه ، عامل ايجاد تقاضاي كاذب جهت استفاده از رانت قيمتي گرديد كه به التهاب بازار دامن زد.
3- وعده هاي مكرر دولتمردان براي تامين ارز و تسهيلات مورد نياز صنعت، نه تنها مانع تداوم كاهش تيراژ توليد نشده بلكه باعث ترغيب هر چه بيشتر بخش تقاضاي كاذب گرديد.
4- طبق روال سنتي" به شوشتر زدند گردن مسگري" ، به جاي رفع عوامل موجده بحران ، به دنبال مديراني گشتند كه نتوانسته بودند عوامل بيروني را كنترل و مديريت كنند!! همان عواملي كه خود دولتمردان هم قادر به كنترل و رفع آن نبودند. چون اسب سركش بحران اقتصادي با اوامر و دستورات هيچ مقامي رام نمي شود. متاسفانه پس از 30 سال تجربه نا يادگرفته ، هنوز هم مي خواهيم با دستورات غلاظ و شداد بحرانها را كنترل كنيم. فارغ از اينكه گره ها را فقط با سر انگشت تدبير مي توان باز كرد.
5-اصل اول علم اقتصاد تعادل بازار را در گرو تعادل عرضه و تقاضا مي داند. پس تنها شرط برون رفت از اين التهاب و آشوب قيمتي، افزايش عرضه و به عبارت ديگر افزايش تيراژ توليد است.
6- سه پيش نياز افزايش توليد عبارتند از اول تامين تسهيلات مالي - دوم تخصيص ارز مبادله اي - و سوم قيمت هاي عادله غير زيان ده
7- متاسفانه مديريت هر سه پيش نياز ياد شده در دست مديران و كارگزاران نهادهاي دولتي است و مديران قطعه ساز ، مجموعه ساز و خودروساز كوچكترين نقشي در مديريت آنها ندارند.
8-آيا زيبنده نيست مقامات ارجمند به جاي تهديدات عديده و مستمر ، سه گره ياد شده را به سر انگشت تدبير باز كنند؟
مشاور انجمن خودروسازان