کد خبر: ۲۰۷۶۸۳
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۰ - ۲۲ اسفند ۱۳۹۱
 
مرد 120کیلویی که در سناریوی سرقت از مغازه موبایل فروشی نقش زاغزن را به‌عهده داشت هرگز تصور نمی‌کرد به‌خاطر وزن زیادش به دام پلیس بیفتد.

به گزارش همشهری، ساعت 22 پنجشنبه، سوم اسفند‌ماه سال‌جاری اهالی خیابانی در شرق پایتخت صدای فریادهای مردی را شنیدند که مرتب می‌گفت: دزد، دزد. آنها همزمان پسر جوانی را دیدند که لوله سلاحش را به سمت مرد راننده‌ای گرفته و او را تهدید می‌کرد. با حضور شهروندان، مرد مسلح پا به فرار گذاشت و شاهدان در این هنگام پسر جوان را دیدند که همراه مرد مسلح در حال فرار است.

آنها مطمئن شدند که وی همدست دزد مسلح است و به همین‌خاطر به تعقیب او پرداختند و توانستند وی را که به‌خاطر چاقی نمی‌توانست سریع بدود، دستگیر کنند. با حضور مأموران کلانتری، جوان سنگین وزن بازداشت شد و مأموران در ادامه به تحقیق از شاکی پرونده پرداختند.

وی به مأموران گفت: من مغازه موبایل‌فروشی دارم و ساعتی قبل طبق معمول هر شب مغازه خود را تعطیل کردم و سوار ماشینم شدم تا به سمت خانه بروم. وقتی پشت فرمان نشستم ناگهان پسر جوانی به سمت من آمد و یک اسلحه روی سرم گذاشت. وی درحالی‌که ماسک بهداشتی به‌صورت داشت می‌خواست با چسب دهانم را ببندد و مرا گروگان بگیرد اما من مقاومت کردم و با داد و فریاد از مردم کمک خواستم. وی ادامه داد: دزد مسلح وقتی خود را در خطر دید پا به فرار گذاشت و به دوست سنگین وزنش که آن طرف خیابان ایستاده بود و اطراف را تحت نظر داشت اشاره کرد که فرار کند اما او به دام افتاد.

بعد از اظهارات این مرد، پرونده برای رسیدگی بیشتر در اختیار قاضی موسوی دادیار شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت و تحقیقات از مرد سنگین وزن آغاز شد تا اینکه وی لب به اعتراف گشود و به افشای راز سرقت پرداخت. این جوان 20ساله به دادیار موسوی گفت: من و دوستم بیکار بودیم و حتی پول تو جیبی هم نداشتیم. معمولا برای دیدن یکدیگر به یک ساندویچی که در نزدیکی مغازه موبایل‌فروشی بود می‌رفتیم. در آنجا ساندویچ می‌خوردیم و از مشکلاتمان صحبت می‌کردیم تا اینکه یک روز نقشه سرقت از مغازه موبایل فروشی را کشیدیم.

در آنجا گوشی‌های زیادی وجود داشت که قیمتی بود. برای همین هر روز به ساندویچی می‌رفتیم و مغازه موبایل فروشی محلی که قرار بود سرقت کنیم را زیرنظر می‌گرفتیم. وی ادامه داد:پیش از سرقت به بازار رفتیم و یک فندک که شبیه اسلحه بود خریدیم تا با آن صاحب مغازه را تهدید کنیم. بعد از آن چسب و ماسک بهداشتی هم خریدیم. طبق نقشه قرار بود دوستم فریبرز با فندکی که شبیه اسلحه بود مرد مغازه دار را تهدید کند و بعد از آن با چسب دهانش را ببندد و از او کلید مغازه را بخواهد.

من هم نقش زاغزن را به‌عهده داشتم و اطراف را می‌پاییدم تا اگر مورد مشکوکی دیدم فورا فریبرز را در جریان قرار دهم. قرارمان این بود که بعد از تهدید شاکی و گرفتن کلید از وی، به مغازه‌اش برویم و همه گوشی‌های موجود در آنجا را به سرقت ببریم و بعد از آن همه را بفروشیم اما از بدشانسی نقشه مان ناکام ماند. وی ادامه داد: دوستم فرار کرد اما من با 120کیلو وزن نتوانستم فرار کنم.

بعد از اعتراف این مرد سنگین وزن، قاضی موسوی برای این متهم قرار قانونی صادر کرد و وی برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیارمأموران پایگاه چهارم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت تا در تجسس‌های پلیسی متهم فراری این پرونده دستگیر شود.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"