x
کد خبر: ۲۱۴۰۱۵
تاریخ انتشار: ۲۳:۵۲ - ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۲

جام جم: شنبه‌های سال 1365 خیابان‌های شهر خلوت می‌شد و از فروشگاه‌ها و اماكن عمومی مجهز به تلویزیون یك صدای مشترك به گوش می‌رسید. موسیقی آشنای سریال «سال‌های دور از خانه» كه البته همه آن را به نام «اوشین» می‌شناختیم.

حالا كه بعد از 27 سال دوباره اوشین از شبكه تماشا به خانه های ما آمده، خاطرات زیادی را برایمان زنده می كند. آنها كه بچه بودند یاد برنج و تربچه می افتند و لباس های ژاپنی كه به خاله بازی هایشان راه پیدا كرده بود، آنهایی كه آن روزها نوجوان و جوان بودند، با خاطره موهای فوكلی لبخند می زنند و زن های مسن از زندگی سخت اوشین یاد می كنند و مادر شوهرش و مردهای مسنی كه در جوانی تماشاگر این سریال بوده اند، حتما فروشگاه های زنجیره ای تاناكورا، ورشكستگی ریوزو یا آتش گرفتن كارخانه اش را خوب به یاد دارند.

شاید این روزها كه دوباره سریال اوشین را می بینیم، در هر سنی كه باشیم از خودمان بپرسیم چرا 27 سال قبل اینقدر این سریال را دوست داشتیم و هر طور شده خودمان را به خانه می رساندیم؟

آن زمان كشور ما جنگ را تجربه می كرد؛ مردم از هر طبقه و قشری سختی و نداری را تا حدی تجربه می كردند، خیلی ها خانه و كاشانه شان را از دست داده بودند و یا دوستی، خویشاوندی یا آشنایی داشتند كه بی خانمان شده باشد؛ بسیاری از مردم ما بارها و بارها از صفر شروع كردن را تجربه كرده بودند و اوشین داستان سختی ها و زندگی پر نشیب و فراز زنی بود كه سختی و گرفتاری، دوری از خانواده و بارها از صفر شروع كردن را از سر گذرانده بود. سریال از دوران پیری او شروع می شد و مخاطب در تمام فرودهای این سریال می دانست كه اوشین پیری را تجربه خواهد كرد و از پس همه مشكلات بر خواهد آمد.

ماجراهای زندگی او به تماشاگر قدرت و امید می داد و چه چیزی در آن دوران برای ما مهم تر از این دو بود؟! قصه زندگی اوشین مثل قصه زندگی همه ماست؛ همان قصه ای كه بارها گفته ایم: «زندگی من را كه یك نویسنده باید بنویسد... از زندگی من باید فیلم بسازند.»

به همین دلیل است كه همه ما در هر سنی و با هر جنسیتی می توانستیم با آن ارتباط برقرار كنیم.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"