کد خبر: ۲۱۹۷۳۳
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۷ - ۰۸ تير ۱۳۹۲

خانه ملت: سید امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی در گفت‌وگویی دلیل شکل‌گیری جبهه پایداری را مخالفت جریانی با طیف نزدیک به احمدی‌نژاد خواند. مشروح این گفت‌وگو به شرح زیر است:

پس از سوم تیر۸۴ دو جریان در جامعه خود را وامدار این گفتمان احساس کردند؛ یکی جریان احمدی‌نژاد بود و دیگری جبهه پایداری. اما اکنون فاصله‌های زیادی میان این دو وجود دارد، علت این شکاف و افتراق به نظر شما چیست؟

آقای احمدی‌نژاد در انتخابات سال ۸۴ با استفاده از سرفصل‌های تفکرات امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری برای معرفی مکتب انقلاب اسلامی و احیای آن گفتمان، توانست پیروز انتخابات شود. با شکل‌گیری ۳ تیر، جبهه پایداری و جریان آقای احمدی‌نژاد از بطن آن ایجاد شد و البته گروه‌های دیگری نیز شکل گرفت زیرا هر کس از این گفتمان بر اساس باورها و اعتقادهای دینی، مکتبی و عمل سیاسی خود ترجمه‌ای دارد. آقای احمدی‌نژاد در بسیاری مقولات همچون اسکتبارستیزی، سختکوشی و توجه به محرومان و مستضعفان، از نظر جبهه پایداری رفتار معقولی دارد اما کانون اختلاف، رویکرد فرهنگی و سیاست داخلی او بود. در واقع، علی‌رغم مخالفت ظاهری دولت آقای احمدی‌نژاد در این دو حوزه، باز هم رویکردهای دو دولت قبل را پیگیری کرد. اینجا، محل اختلاف و فاصله گرفتن بسیاری نیروهای انقلاب از جمله جبهه پایداری از آقای احمدی‌نژاد بود.

پایداری نگران پررنگ شدن نقش مشایی در دولت بود

به نظر می‌رسد انتصاب مشایی به معاونت اول رییس جمهور، اوج بروز این اختلافات بود؟

بله؛ اختلافات جبهه پایداری با جریان آقای احمدی‌نژاد از آغاز دولت دهم و انتصاب آقای مشایی بروز پیدا کرد و علنی شد زیرا رویکرد آقای احمدی‌نژاد و تیمی که به کار گرفت، در دولت نهم مومنانه‌تر بود و هرچند بعضی موضوعات از جمله آوردن مباحث اعتقادی در حوزه دولت و حضور زنان در ورزشگاه‌ها، مورد انتقاد بود ولی عملکرد آقای احمدی‌نژاد در حوزه سیاست خارجی و توجه به محرومان آنقدر مثبت بود که به این تک موارد توجه نمی‌شد. با آغاز دولت دهم و رخداد برخی اتفاقات، ما احساس کردیم باید به صورت جریانی با این روش‌ها مخالفت کنیم و جبهه پایداری شکل گرفت.

جبهه پایداری به دلیل مخالفت جریانی با طیف احمدی‌نژاد شکل گرفت

جبهه پایداری به دلیل مخالفت جریانی با طیف احمدی‌نژاد شکل گرفت؟

بله؛ ما همیشه از وجود افرادی مانند آقای مشایی و امثال او در تیم دولت نگران بودیم. محوریت پیدا کردن این افراد در دولت و حذف سایرین، نشان داد که دولت دهم جهت‌گیری خاصی دارد و ما احساس خطر کردیم.این تغییر رفتار با اغتشاشات فتنه‌گران در کشور همزمان بود و مانند دو لبه قیچی ضد نظام جمهوری اسلامی عمل می‌کردند. در واقع، یک عده در درون دولت تحت عنوان گفتمان اسلام و انقلاب مشکل‌آفرین شدند و عده‌ای نیز اصل انقلاب و جایگاه ولایت فقیه را به چالش کشیدند. در چنین شرایطی، معتقدین به گفتمان انقلاب برای برخورد با هر دو جریان یک تشکلی ایجاد و سازماندهی کردند که در برابر این رفتارها موضع‌گیری کند و جبهه پایداری با این هدف شکل گرفت.

جبهه پایداری موفق نشد احمدی‌نژاد را از جریان انحرافی جدا کند

از منظر جبهه پایداری، جریان انحرافی چیست؟

مشخصات جریان انحرافی، نگاه لیبرال به موضوع اسلام انقلابی است. یعنی بعضی از مولفه‌های آن در مهدویت به تفکرات انجمن حجتیه نزدیک می‌شود و در برخی از بحث‌های اعتقادی به پلورالیسم و تفکرات لیبرال گرایش دارند؛ بنابراین هیچ چیز منحصر به خود ندارد.

آیا جبهه پایداری، رویکرد " احمدی‌نژاد منهای جریان انحرافی" را دنبال می‌کرد؟

جبهه پایداری تا ابتدای دولت دهم و زمانی که بحث خانه‌نشینی آقای احمدی‌نژاد شکل گرفت، به دنبال آن بود تا آقای احمدی‌نژاد را از جریان انحرافی جدا کند ولی دوستان ما موفق نشدند.

احمدی‌نژاد، مشایی را بر دوستان اصولگرای‌خود ترجیح داد

دلیل آن چه بود؟ نفوذ مشایی بر احمدی‌نژاد باعث آن شد؟

آقای احمدی‌نژاد در یک دوراهی قرار داشت و باید انتخاب می‌کرد. علت‌های مختلفی بر این تصمیم تاثیرگذار بود؛ اینکه دلیل نفوذ آقای مشایی بود، یا باور آقای احمدی‌نژاد به او، یا ناتوانی ما؛ به‌هر حال آقای احمدی‌نژاد انتخاب خود را کرد و خواست که در آن مسیر حرکت کند و راه او از بسیاری دوستانش از جمله جبهه پایداری جدا شد.

سال‌های آخر نقاط ضعف دولت بر نقاط قوت آن غلبه کرد

جبهه پایداری اختصاصا درباره مشایی با احمدی‌نژاد صحبت‌ کرد؟

عمدتا درباره آقای مشایی بود؛ اما موارد دیگری همچون ضعف ارتباط آقای احمدی‌نژاد با علما و مراجع قم، نگاه دولت او به حوزه هنر و سینما و رفتارهایی که در آن حوزه شکل گرفت، نیز وجود داشت. ورود دولت به مسائلی که مورد رضایت عموم متدینین جامعه و در رأس آن مقام معظم رهبری نبود، عامل دیگری برای این جدایی شد. این اتفاق در چهار سال دوم آقای احمدی‌نژاد پررنگ‌تر شد و در دو سال آخر دولت دهم به اوج رسید. در واقع اگر در چهار سال اول ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد معتقد بودیم نقاط قوت دولت او به نقاط ضعفش برتری دارد، در چهار سال دوم نتیجه‌گیری عکس حاصل شد و هرچه به سمت آخر عمر دولت رسید، این مساله تشدید می‌شد.

محرومان و مستضعفان از عملکرد احمدی‌نژاد دچار مشکل شدند

تمام این مسائل باعث شد مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم به کاندیدای جبهه پایداری و در انتخابات شوراها به لیست منتسب به احمدی‌نژاد «نه» بگویند.

البته درست است که کاندیدای جبهه پایداری رای نیآورد ولی سایر اصولگراها هم پیروز نشدند. اینگونه نباید انتخابات ریاست‌جمهوری را تحلیل کرد. رای آوردن آقای روحانی دلایل زیادی داشت. در حوزه اقتصادی، اوضاع معیشتی مردم در یک سال و نیم گذشته دچار نوسان شدید شده بود بنابراین محرومان و مستضعفانی که همیشه طرفدار گفتمان انقلاب هستند از عملکرد ما دچار مشکل شده بودند. در حوزه سیاسی نیز اصولگرایان به تخریب یکدیگر پرداختند؛ در حالی‌که به اشتباه فکر می‌کردند اگر بگویند آقای احمدی‌نژاد از ما نیست، مردم از آنها قبول می‌کنند. مردم همیشه در مقابل آقای احمدی‌نژاد، آقای هاشمی را می‌دیدند نه سایر اصولگرایان را. بنابراین، اگر قرار بود از آقای احمدی‌نژاد عدول کنند به گزینه آقای هاشمی پناه می‌بردند. این دوقطبی از سال ۸۴ شکل گرفت و ادامه پیدا کرد. اصولگرایان نیز با تخریب دولت و سپس نقد یکدیگر در مناظرات ریاست‌جمهوری، باعث شدند این دوقطبی جدی‌تر شود؛ مردم احساس کردند اینها چند تکه هستند و به سمت قطب مقابل پناه بردند. در واقع، نتیجه انتخابات، "نه" گفتن به یک شخص و جریان خاص و "نه" گفتن به اختلاف، تشتت و دعواهای اصولگرایان بود. در عین حال، "آری" به جریان خاص دیگری تعبیر می‌شود.

آیا جبهه پایداری به دنبال جایگزینی جلیلی به‌جای احمدی‌نژاد سال ۸۴ بود؟

رفتار سیاسی جبهه پایداری تکلیفی است. یعنی اگر آقای جلیلی هم کاندیدا نمی‌شد، یک نفر را بین بقیه انتخاب می‌کرد و پشت سر او می‌ایستاد. فرض کنید همانطور که به آقای لنکرانی گفته شد و او انصراف داد، برای آقای جلیلی نیز چنین اتفاقی می‌افتاد؛ در این شرایط اینگونه نبود که جبهه پایداری کاندیدایی نداشته باشد، بلکه ممکن بود آقای حداد را معرفی کند یا بین آقای ولایتی و آقای قالیباف یکی را انتخاب کند. در مورد آقای جلیلی هم، وی خودش تصمیم گرفت در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کند ولی ما تشخیص دادیم تفکرات آقای جلیلی در بین گزینه‌های موجود به نگاه جبهه پایداری نزدیک‌تر است و از او حمایت کردیم.

جبهه پایداری از احمدی‌نژاد سال ۹۲ به عنوان نامزد ریاست‌جمهوری حمایت می‌کرد؟

در مقابل آقایان جلیلی، لنکرانی و حداد، خیر ولی در مقابل سایر کاندیداها باید بررسی شاخص‌ها انجام می‌شد که کدام‌یک بهتر هستند و جبهه می‌تواند از آنها حمایت کند.

یعنی از نظر جبهه پایداری، کارنامه احمدی‌نژاد آنقدر منفی نشده که بتوان درباره اصلح بودن گزینه‌های دیگر نسبت به او قضاوت کرد؟

جبهه پایداری درباره آقایان جلیلی، لنکرانی و حداد مطالعه داشت و سعی کردیم عیب‌های آقای احمدی‌نژاد را نداشته باشند ولی در مورد سایر گزینه‌ها به چنین جمع بندی نرسید.

در دو گزینه‌ای احمدی‌نژاد- روحانی کدام را تایید می‌کرد؟

نمی‌دانم. مثلا آقای روحانی مدعی شد می‌خواهد حوزه سیاست خارجی را دچار آرامش کند و این کار را تحت عنوان تنش‌زدایی انجام خواهد داد اما جبهه پایداری، تنش‌زدایی را عامل تهدید می‌داند و معتقد است نباید در حوزه سیاست خارجی باج داد.

روحانی رویکرد سیاست‌خارجی‌اش را زودتر شفاف می‌کرد، به او رای می‌دادیم

شما از این رویکرد روحانی برداشت تعامل با دنیا را ندارید؟

باید مراقبت کرد تعامل سازنده به سمت سازش نرود. البته آقای روحانی در نشست خبری‌اش پس از انتخابات ریاست‌جمهوری مواضعی گرفت، که اگر قبلا بیان کرده بود ما در انتخابات با او رای می‌دادیم.

مردم از احمدی‌نژاد و عملکرد دولت او عبور کردند

به نظر شما مردم از احمدی‌نژاد عبور کردند؟

مردم از تمام مدیران اجرایی و افرادی که راس کار هستند، عبور می‌کنند. مردم در سال ۹۲ از آقای احمدی‌نژاد عبور و عملکرد او در دولت دهم را رد کردند و در انتخابات یازدهم به مخالف این دولت رای دادند. در ضمن از تنش‌آفرینی‌های موجود که توسط همه عناصر درگیر در اداره کشور ایجاد شده بود، عبور کردند؛ به‌همین دلیل هم به نمایندگان آنها هم رای ندادند.

مردم دیگر به احمدی‌نژاد اقبال نشان نخواهند داد

ممکن است در چندسال آینده، مردم دوباره به احمدی‌نژاد برگردند؟ یعنی آیا اگر همین احمدی‌نژاد مشمول مرور زمان شود، مردم دوباره به او اقبال خواهند داشت؟

مردم همیشه چهره‌های جدید را به افراد تجربه‌شده ترجیح می‌دهند. به نظر من، اگر آقای هاشمی در انتخابات یازدهم می‌آمد، من احتمال رای آوردنش را کمتر از آقای روحانی می‌دانستم زیرا چهره تجربه‌شده‌ای بود. تصور می‌کنم مردم به لحاظ اجرایی به نفرات قبلی مراجعه نمی‌کنند. البته برخی چهره‌ها همچون آقایان هاشمی، خاتمی و احمدی‌نژاد در حوزه سیاسی ایران تاثیرگذار هستند ولی تمام تاثیر نیستند. در انتخابات یازدهم ریاست‌جمهوری، تمام چهره‌های سرشناس دوم خرداد و سازندگی روی آقای روحانی اجماع کردند و تاثیر آنها مضاعف شد. اگر در آینده نیز نیروی آقای احمدی‌نژاد به دیگران اضافه شود، نقش اثرگذار خواهند داشت و ممکن است گفتمانی که آقای احمدی‌نژاد از او حمایت می‌کند در کنار حمایت جریان‌های دیگر، روی کار بیاید. آقای احمدی‌نژاد به عنوان یک چهره تاثیرگذار در ساختارهای سیاسی ایران باقی می‌ماند ولی احتمال برگشت خود وی در عرصه کم است.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"