کد خبر: ۲۲۶۳۶۸
تاریخ انتشار: ۰۸:۱۷ - ۰۳ شهريور ۱۳۹۲

 مشرق، موضوع مذاکره ایران و آمریکا طی سال های گذشته بارها و بارها در مقاطع مختلف از سوی مقامات آمریکایی و برخی از نخبگان سیاسی ایران مطرح شده است. هر بار نیز این موضوع جنجالی، با حاشیه های فراوانی در رسانه ها همراه بوده است. با آغاز به کار دولت یازدهم و اعلام مواضع رئیس جمهور محترم در حوزه سیاست خارجی، مقامات آمریکایی علیرغم اقدامات خصمانه ای از قبیل تصویب تحریم های جدید بر ضد ایران، بار دیگر این موضوع را مطرح کردند و برخی از سیاسیون داخلی نیز به اعلام مواضع خود در این باره پرداختند. در گفتگو با آقای دکتر فؤاد ایزدی، استاد دانشگاه و کارشناس برجسته مسائل آمریکا به بررسی الزامات یک مذاکره اصولی و همچنین تطبیق این الزامات با ادعاهای مقامات آمریکایی پرداخته ایم.


بحث مذاکره میان ایران و آمریکا این روزها بار دیگر داغ شده است. بفرمایید که اساساً الزامات یک مذاکره اصولی چیست و هدف آمریکایی ها مذاکره واقعی است یا استفاده ابزاری از مفهوم مذاکره؟


در مباحث روابط بین الملل، لزوماً هر گفتگویی مذاکره به حساب نمی آید. این نکته ای است که در روابط ایران و آمریکا کمتر به آن توجه می شود. منظور از مذاکره، گفتگویی است که هر دو طرف حاضرند که امتیازی بدهند و امتیازی بگیرند. اصطلاح انگلیسی مذاکره، Negotiation است. در موضوع ایران و آمریکا، طرف آمریکایی اصولاً هیچ گاه به دنبال مذاکره به این معنا نبوده است. رصدی که هم بنده و سایر دوستان فعال در این حوزه داشته ایم، نشان می دهد که هیچ گاه طی سال های اخیر، مقامات آمریکایی از واژه Negotiation استفاده نکرده اند، بلکه واژه هایی مانند Talk به معنی گفتگو کردن و Meet به معنای ملاقات کردن استفاده شده است.


چه تفاوت هایی میان این مفاهیم وجود دارد؟


تفاوت های اساسی میان این واژه ها وجود دارد که باید به آن توجه کنیم. وقتی دو طرف به دنبال مذاکره، به معنای واقعی کلمه هستند، در واقع به چند نکته اذعان می کنند. اول اینکه یکدیگر را هم سطح می دانند و یک طرف خود را بالاتر از طرف دیگر نمی داند. در ملاقات این ویژگی وجود ندارد. ویژگی دوم مذاکره این است که هر دو طرف می خواهند به یک نتیجه مطلوب برسند و به دنبال کسب موفقیت هستند. در ملاقات این ویژگی نیز لزوماً وجود ندارد. لذا این نکته را باید مدنظر داشته باشیم که آمریکایی ها هیچ گاه به دنبال مذاکره با جمهوری اسلامی ایران نبوده اند.


هدف طرف آمریکایی از طرح گاه و بیگاه موضوع مذاکره با ایران چیست؟ چه منافعی در این موضوع برای آمریکایی ها وجود دارد؟


آن چیزی که ما از ادبیات طرف مقابل می دانیم، این است که آنها اولاً متوجه شده اند که موضوع مذاکره با آمریکا در داخل ایران و بین نخبگان سیاسی، ایجاد تنش می کند. به این معنا که عده ای از نخبگان معتقدند که مذاکره خوب است و عده ای دیگر معتقدند که مذاکره به نفع ایران نیست. در این میان، مقام معظم رهبری مذاکره را نه لزوماً خوب و نه لزوماً بد می دانند و اخیراً هم فرمودند که به مذاکرات خوشبین نیستند البته با فراهم شدن برخی شرایط، منع هم نفرمودند.


طرف مقابل با توجه به این تنشی که ذکر شد، هر از چند گاهی می گویند که ما می خواهیم با طرف ایرانی ملاقات کنیم و این موضوع در ایران این گونه ترجمه می شود که آمریکا می خواهد با ایران مذاکره کند. این تنش در بین نخبگان سیاسی داخلی، برای طرف آمریکایی مفید است. طرف آمریکایی فکر می کند که با طرح این مسائل، هم از این جهت که ایجاد تنش کرده، سود می برد و هم می تواند در ملاقاتی که مدنظر آنهاست، مطالب و خواسته های خود را به طرف ایرانی ابلاغ می کنیم.


مذاکرات ایران با گروه 1+5 نیز به نوعی به همین شکل بود، اعضای تیم مذاکره کننده این گروه قبل از هر دور مذاکره، جلسه ای برگزار می کردند و مطالب خود را جمع بندی می کردند و این مطالب را به طرف ایرانی ابلاغ می کردند. طرف ایرانی هم مطالب مورد نظر خود را مطرح می کرد. به همین دلیل است که مسئله هسته ای که حل و فصل آن خیلی مشکل نیست و مبانی حقوقی بین المللی در رابطه با آن وجود دارد، طی این سال ها حل و فصل نشده است. در واقع این گفتگوها میان جمهوری اسلامی ایران و گروه 1 + 5 اساساً مذاکره نبوده است، زیرا تعدادی از کشورهای این گروه به دنبال حل مسئله نبوده اند. برای این کشورها، مسئله هسته ای به عنوان یک اهرم فشار بر ایران مطرح بوده و جذابیت های لازم برای اعمال فشار را هم داشته است.


آیا تغییرات در ساختار سیاسی ایران می تواند تأثیر ماهوی در جریان رابطه ایران و آمریکا داشته باشد؟ تهدیدات و فرصت های پیش روی دولت جدید در این زمینه چیست؟


قطعاً تغییرات در ایران می تواند تأثیرگذار باشد، هم تأثیر مثبت و هم تأثیر منفی. امید است که دولت جدید وضعیت را بدتر از حالت موجود نکند. چطور می شود که وضعیت از این بدتر شود؟ به این صورت که ادبیاتی که رئیس جمهور محترم در زمان رقابت های انتخاباتی به کار می برد، الآن در منصب ریاست جمهوری نیز ادامه پیدا کند.


آقای دکتر روحانی در زمان رقابت های انتخاباتی، دو نکته را مطرح می کردند که به نظر می رسد که در زمان ریاست جمهوری ایشان، نیازی به طرح دوباره این مواضع نیست. اولین نکته ای که ایشان به آن اشاره کردند کاهش و رفع تحریم ها بود و حداقل در افکار عمومی یک چنین انتظاری از ایشان شکل گرفت. خب، در این شرایط طرف آمریکایی و یا انگلیسی نتیجه می گیرند که الآن فرصت مناسبی برای گرفتن امتیاز از ایران است زیرا افکار عمومی منتظر ایجاد تغییر در این حوزه هستند و رئیس جمهور ایران هم مجبور است که نظرات آنها را بپذیرد تا بتواند به قولی که به مردم داده عمل کند. در واقع در این شرایط ایران برای دادن امتیاز آمادگی کامل دارد. لذا الآن نیازی به تکرار این مواضع نیست.


نکته دومی که آقای دکتر روحانی در ایام رقابت های انتخاباتی به آن اشاره کردند و به این وسیله می خواستند سیاست هایی را که در زمان مسئولیت ایشان در پرونده هسته ای اعمال شد، توجیه کنند، این بود که به خاطر جلوگیری از حمله نظامی این سیاست ها اعمال شده است. این بحثی است که آقای ایهود باراک حدود ده روز پیش در مصاحبه با شبکه سی ان ان به آن اشاره کرد. همچنین تندروها و جناح طرفدار صهیونیست ها در داخل و خارج از حاکمیت آمریکا طی روزهای گذشته در حال القای این موضوع هستند. آقای ایهود باراک در آن مصاحبه اشاره می کند که فردی که رئیس جمهور ایران شده، در گذشته زمانی انعطاف نشان داد و به غرب امتیاز داد که بحث حمله نظامی مطرح شد. باراک این گونه نتیجه گیری می کند که اگر ما بخواهیم از ایران امتیاز بگیریم، باید تهدید به حمله نظامی را افزایش بدهیم.


این یک حرف هوشمندانه ای است چون اگر این کار از سوی آمریکا صورت بگیرد، یک بازی برد – برد برای صهیونیست هاست. اگر تهدیدها بر علیه ایران افزایش پیدا کند، در صورتی که آمریکایی ها بتوانند از ایران امتیاز بگیرند، این به نفع صهیونیستهاست. از سوی دیگر اگر ایران بر اساس تجربه های گذشته در مقابل افزایش تهدیدها امتیاز ندهد و کار به حمله نظامی بکشد، باز هم صهیونیستها از این موضوع سود می برند. لذا این گونه بحث ها باید متوقف شود و طرح دوباره آن در شرایط کنونی به صلاح نیست.


شما به تهدیدات اشاره فرمودید، فرصت های دولت یازدهم در این زمینه چیست؟


علاوه بر بحث هایی که اشاره شد، فرصت هایی هم در این حوزه پیش روی دولت جدید قرار دارد که می تواند منجر به بهبود وضعیت شود. آقای دکتر روحانی یک وجهه ای در عرصه بین المللی دارد و کشورهای خارجی این تصور را دارند که روحانی، احمدی نژاد نیست. چهره ای که حريف از آقای احمدی‌نژاد تعریف کرده بود، یک فرد تندخو و نامعتدل بود که نمی‌توان با او به نتیجه نرسید. البته افرادی از جمله آقای نتانیاهو هم معتقدند که روحانی هم یک احمدی‌نژاد دیگر است و با ادبیاتی ملایم تر همان اهداف را دنبال می کند. این تصور غالبی که در عرصه بین المللی از آقای روحانی وجود دارد، برای ما یک فرصت است. الآن این بحث مطرح می شود که چون در ایران یک فرد معتدل بر سر کار است، طرف غربی هم باید از تندروی خودداری کند. اگر تندروی غربی ها ادامه پیدا کند، خود آنها زیر سؤال می روند.


به نظر شما کدام یک از حوزه های دیپلماسی نیاز به تقویت شدن در دولت جدید دارد؟


افرادی که در تیم سیاست خارجی آقای روحانی حضور دارند، افراد باتجربه ای هستند. آقای دکتر ظریف سال ها فعالیت دیپلماتیک داشته اند و تجربیات خوبی در این زمینه دارند و این تیم می تواند از این فرصت به وجود آمده استفاده کند. در کنار دیپلماسی سنتی، نیاز هست که توجه به دیپلماسی عمومی بیشتر شود. با توجه به این تصویری که از دولت جدید در عرصه بین المللی وجود دارد، تقویت دیپلماسی عمومی به شدت احساس می شود. در دولت جدید باید به صورت جدی به موضوع دیپلماسی عمومی پرداخته شود. باید توجه داشت که ظرفیت های دیپلماسی سنتی محدود است، زیرا طرف مقابل حاضر به حل و فصل موضوعات فیمابین نیست و لذا ابزارهای دیپلماسی سنتی را نمی توانیم به کار بگیریم. امیدواریم دولت جدید اشتباهات دولت های قبلی در نپرداختن جدی به دیپلماسی عمومی را جبران کند.

 

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"