کد خبر: ۲۳۲۹۷۵
تاریخ انتشار: ۱۶:۵۸ - ۲۳ مهر ۱۳۹۲
چندین دعا از سالار شهیدان، حضرت امام حسین علیه السلام بر جای مانده است اما معروف ترین و بلند بالا ترین آن، دعای ایشان در روز عرفه ( روز نهم ذی حجه الحرام) و در صحرای سحر انگیز عرفات است.
به گزارش ایسنا، عصر روز عرفه در عرفات، حضرت اش از خميه بيرون آمد و با گروهي از اهل بيت و فرزندان و شيعيان با نهايت تذلل و خشوع بر جانب چپ کوه ايستادند و روي خود را مقابل کعبه گردانيدند و دست‌ها را برابر چهره، بالا گرفتند و مانند مسکيني که با درد و اصرار و التماس، حاجتی طلبد، این دعا را خواندند. 

 
دعای عرفه ی امام حسین(ع)، مانند سایر ادعیه ی منسوب به امامان معصوم (ع) سرشار از عبارتی است که انسان را با خود و معبودش، حضرت رب العالمین، آشنا می سازد.

 
 امام حسين(ع) در دعاي عرفه موضوعات مختلفي را مورد توجه قرار داده است. اولين نکته که مورد توجه قرار گرفته مدح و ثناي پروردگار است، زيرا چنين آغازي براي ايجاد رابطه ميان او و خدايش بسيار مناسب است. به تعبير ديگر کليد دعا مدح خدا است. چه، خداوند از اين طريق ادب و احترام و تذلل و خداشناسي بنده‌اش را مي‌ستايد. پس از اينکه چنين مرحله‌اي سپري شد، بنده امکان آن را مي‌يابد که از رنج‌هاي خود با خداوند سخن بگويد و سفره دلش را پيش او بگشايد. امام اوج و شدت رغبت خود را به خدا را مطرح کرده است: "خداي من! اشتياق به شهود جمال و جلالت دارم و به خداوندي تو شهادت داده و به ربوبيت تو اقرار مي‌کنم و اعتراف به بازگشت به سوي تو مي‌نمايم. آن‌کس که اشتياق به ديدار تو در نهادش نيست، از هستي خود بهره‌اي نخواهد برد. آن‌کس که ميل به بارگاه تو ندارد، هيچ حقيقتي نتواند او را به خود جذب نمايد." 

 
حضرت اباعبدالله(ع) دعاي عرفه را با حمد خداوند بدين صورت شروع مي‌کند: «حمد و ستايش مخصوص خداوندي است که از قضاي او براي کسي سرپيچي نيست و مانعي نيست که بتواند او را از عطا منع کند و صنعت هيچ صنعتگري به پاي صنعت او نمي‌رسد و او بخشنده بي‌پايان است.» 

 
امام حسين (ع) بر اين نکته پافشاري مي کند که هدايت از آن خداوند است و جز او کس نمي‌تواند ره‌ گم ‌کردگان  را به راه آورد. البته اين هدايت پس از خواستن ما  تحقق مي‌يابد زيرا تا زماني که شخص به اين معرفت نرسد که او نيازمند هدايت الهي است، هرگز هدايت نخواهد يافت. 

 
امام حسين(ع) نيک واقف است که راه هدايت انسان، خويشتن‌شناسي است، زيرا کسي که خود را نشناسد و میزان و کیفیت رحمت الاهی را نسبت به خویش نداند، به يقين راه‌ هاي کسب نعمت را نيز نخواهد شناخت. 

 
امام حسين(ع) عبوديت، بندگی و اطاعت بی چون و چرا از دستور پروردگار  را در نهاد انسان جست و جو مي‌کند و تقويت و تکامل آن موجب تعالي انسان مي‌داند. از نظر آن حضرت خداوند آدمي را آفريده است تا به اصالت عبوديت و نقش آن در تکامل خود پي ببرد. 

 
آن حضرت صريحاً اعلام مي‌کند که اطاعت از خداوند هم به لحاظ عقلي و هم به لحاظ شرعي بر او و بر همه انسان‌ها واجب است و آدميان بايد در تحقق فرمان‌هاي خداوند بکوشند. 

 
«طاعت و عبادت خود را بر من واجب ساختي و آنچه پيامبران آوردند به من آموختي.» 

 
فرمايش امام حسين(ع) زيربناي دينداري است. زيرا هيچ ديني وجود ندارد که در آن مساله مهم عبوديت مورد توجه قرار نگيرد. چه، در زبان‌هاي عربي و عبري کلمه دين به معناي گردن‌نهادن و در زبان‌هاي ايران باستان به معناي وجدان آمده است که با عبوديتي که امام مطرح کرده، ارتباط نزديکي دارد. پس سخن امام حسين(ع) دقيقاً ريشه در نهاد انسان و فلسفه دين دارد. 

 
از نظر امام حسين(ع) خداوند موجودي است که نسبت به گفتار و رفتار بندگانش واکنش نشان مي‌دهد. اين واکنش عموماً مثبت است. اگر گاهي جنبه منفي به خود مي‌گيرد براي بيدار ‌کردن بندگان است و الا خداوند هميشه اميدبخش است. البته هشدار خداوند نيز خود نعمتي بزرگ است زيرا باعث بيداري مي‌شود. ضمن اينکه خداوند گاه لطف خود را در درون قهر پنهان مي‌کند. از اين جهت است که امام(ع) به خداوند عرضه مي‌دارد که هر زمان تو را دعوت کرده‌ام تو اجابت کرده‌اي. 

 
«اگر به درگاهت دست به دعا برداشتم اجابتم کردي و اگر از تو چيزي خواستم عطا فرمودي و اگر تو را اطاعت کردم از من تقدير کردي.» 

 
نکته جالب در اين فراز اين است که امام به شکرگزاري بنده از سوي خداوند اشاره کرده است و اين سخن روشن مي‌کند که تشكر، امري دو طرفه است. البته شکرگزاري انسان هيچ‌وقت معناي حقيقي به خود نمي‌گيرد زيرا خداوند با نعمت‌هاي خود، او را ستايش و سپاسگزاري مي‌کند. 

 
امام حسین وقتي اين سپاسگزاري از جانب خداوند را مشاهده مي‌‌کند، به سپاسگزاري خود شدت بيشتر مي‌دهد و مکرر در مکرر به سپاس از خداوند مي‌پردازد و با عالي‌ترين عبارات به تسيح، تقديس و ستايش او مي‌پردازد. 

 
«....منزه پروردگارا ! تويي به وجود آورنده کائنات و برگرداننده آنها پس از بر‌چيده‌شدن از عرصه هستي. ذات و صفاتت شايسته حمد و ثنا و مجد و عظمتت فوق تصورها ست. نام‌هايت مقدس و نعمت‌‌هايت بزرگ. حال، بارالها! کدامين نعمت‌هايت را به شمارش و بيان درآورم، يا به سپاس گويي کدامين عطاهاي تو قيام کنم، با اينکه آن نعمت‌ها و عطاها بيش از آن است که شمارندگان از عهده محاسبه آنها برآيند و حافظان، توانايي علم به آنها را داشته باشند.» 

 
امام در فراز دیگری از  دعا به بيان خواسته‌هاي خود مي‌پردازد. نکته جالب در خواسته‌هاي امام آن است که عمده‌ترين آنها خواسته‌هاي معنوي است و اين نشان مي‌دهد که نزد امام، معنويت در زندگي اصل است. 

 
« پروردگارا! بارالها! بي‌نيازي را در نفسم قرار بده و يقين را در قلبم، اخلاص را در عمل، نور را در ديدگانم و بينايي را در دينم تثبيت فرما. معبودا ! مرا از اعضايي که لطف فرموده‌اي بهره‌مند فرما. چشم و گوشم را وارث من قرار بده (تا از دوران زندگي‌ام امتيازهاي قابل‌ذخيره براي سعادت ابدي‌ام، تهيه نمايند.) مرا بر آن کسي که بر من ستم کرده است ياري فرما و گرفتن خونم را و انتقام آن امتيازهايي که اگر زنده مي‌ماندم کسب مي‌کردم، بر آن ستمکار ارائه فرما و با اين لطف چشمم را روشن بساز. در آن روز نهايي که قيامت ناميده‌اي و پايان آن آغاز ابديت است، ما را از عهده مسئوليت درباره چشم و گوش و ديگر اعضا و قوا که به ما عنايت فرموده‌اي، برآور؛ همان روزي که از مسئوليت انسان سئوال مي‌شود و از اين‌که اين نعمت‌ها را کجا به کار برده‌ايم. 

 
پس از تحصيل اينها براي بنده عاشق اين امکان فراهم مي‌شود که از خدا خود را بخواهد. البته چنين نعمتي وقتي به طور حقيقي درک خواهد شد که موانع آن نيز از بين برود از اين جهت امام(ع) در فراز بعدي از خداوند مي‌خواهد تا آن موانع را نيز از بين برد. 

 
«...خداوندا! رحيما! اندوهم را برطرف گردان و پنهان گردان و پنهان‌کردني‌هاي مرا بپوشان و گناهم را ببخشا، و شيطانم را از من دور فرما و ذمه‌ام را از همه ي تکاليف و حقوقي که بر عهده دارم آزاد بساز. خداي من! درجات عاليه‌اي را در آخرت و دنيا نصيبم فرما. 

 
مهم‌ترين اين موانع وسوسه‌هاي شيطان است که اگر خداوند لطف نکند انسان به‌تنهايي نمي‌تواند از دام آن رها شود. 

 
امام اعتراف مي‌کند که بدون مدد گرفتن از لطف خدا نمي‌تواند خود را نجات دهد زيرا دام و دانه‌اي که براي انسان گذاشته شده به غايت، زياد است. 

 
اما در فراز بعدي از ضعف و ناتواني و قوت نيروهاي اهريمني به خداوند شکايت مي‌کند و از خداوند مي‌خواهد که هرگز او را به حال خود رها نکند؛ بلکه به غير خود به هيچ‌کس ديگر واگذارش نکند، زيرا تنها پناه‌دهنده حقيقي خداوند است. 

 
«خدايا! مرا به که وا مي‌ گذاري؟ آيا به خويشاوندان که پيوند خويشاوندي را خواهند گسست؟ يا به بيگانه که بر من بر آشفتند؟» 

 
بي‌شک يکي از معضلات انسان مرگ است. مرگ، راز بی نظیر زندگي انسان است. زيرا تنها تجربه‌اي است که هرگز تکرار نمي‌پذيرد و حقيقتاً انسان نسبت به کيفيت و ذات آن جهل مطلق دارد و طبيعتاً دست انسان صد در صد از حل آن کوتاه است. از اين جهت يکي از مهم‌ترين مصاديق دعاي انسان، دعا براي حل این راز و معما است. امام حسين‌(ع) از اين مسأله غفلت نکرده از خداوند مي‌خواهد آن را برايش حل کند. گذشت زمان نشان داد که دعاي امام به بهترين وجهي اجابت شد و امام شاهد شهادت را در آغوش گرفت. 

 
«از تو درخواست مي‌کنم به‌ نورت که با آن آسمان و زمين را روشن ساختي و پرده از تاريکي‌ها برداشتي و با آن کار اولين و آخرين را اصلاح مي‌گرداند که مرا به حال خشم و غضبت و نميراني و غضب خود را بر من فرود مياور!» 

 
امام حسين(ع) دقيقاً به عجز انسان پي برده است و بر اين نکته پافشاري مي‌کند که تنها پناهگاه انسان خداوند است و هيچ موجود ديگري نمي‌تواند جاي او را پر کند. در دشواري‌ها وقتي که انسان از همه‌جا قطع اميد مي‌کند تنها موجودي که انسان را حفظ مي کند خداوند است. از اين نظر امام(ع) از خداوند به عنوان پناهگاه ستبر ياد مي‌کند. 

 
«تو پناهگاه مني وقتي که راه‌ها بر من با همه وسعت صعب و دشوار شوند و وسعت زمين بر من تنگ شود.» 

 
هدف اصلي همه اديان الهي نجات و رستگاري انسان است. از اين جهت امام(ع) نيز همين هدف را موضوع اساسي دعاي خود قرار داده است. از نظر آن حضرت تمام اذکار، اعمال و دعاهاي انسان براي رسيدن به اين هدف است. پس رستگاري باید مهم ترین خواسته‌هاي انسان باشد. 

 
امام هر چند که خواست‌هاي خود را مطرح مي‌کند عظمت خداوند را يادآور مي‌شود تا بدين‌وسيله اعلام کند که اگر گناهان بزرگ‌اند و مشکلات زياد، در عوض خدا از همه بزرگ‌تر و غفران او بيشتر است. 

 
«خداوندا! اي کسي که مالک جهان هستي و توانا بر آن! و اي توانايي که غلبه‌ي مطلق از آن توست! اي ستار (عیب پوش) مهربان که معصيت مي‌شود و تو آن را با آن محبت الهي مي پوشاني اي مقصود نهايي مشتاقان بارگاهش و اي غايت آروزي اميد وار رانش، اي خداوندي که علمش بر همه چيز احاطه دارد و رأفت و رحمت و حلم او فراگير همه‌ خطا کاراني است که به اميد بخشش به درگاهش روي مي‌آورند.» 

 
پس قصد امام آن است که ضمن ستودن خداوند به رحمت وسيع خداوند اشاره کرده، موانع آن را يادآوري نمايد تا انسان‌ها بي‌واسطه از الطاف خداوند برخوردار شوند. 

 
امام در فراز زير صراحتاً اعلام مي‌کند وجود چنين خدايي هرگز اجازه نوميدي را به انسان نمي‌دهد بلکه لحظه‌ لحظه ی بودن، با اميد به خداوند همراه است. 

 
«اي خداي من! اختلاف تدبير و سرعت در هم پيچيدن سرنوشت‌ها با مشيت پيروز تو، بندگان عارفت را از تکيه به عطاي دیگر موجودات و از نوميدي در ناگواري‌ها باز مي‌دارد.» 

 
از نظر امام حسين(ع) بي‌دليل نيست که بايد انسان اميدوار بماند، زيرا خداوند پيش از آن که بر ضعف انسان تأکيد کند بر قدرت و لطف و رأفت خود پافشاري مي‌کند تا انسان بداند که با بودن خداوند، براي نوميدي توجيهي باقي نمي‌ماند. 

 
«بار پروردگارا! پيش از آنکه وجود ضعيفم در جهان هستي نمودار گردد، تو خود را با لطف و محبت توصيف فرموده‌اي. آيا پس از آنکه وجود ضعيف و ناچيزم ايجاد گشت، لطف و محبت خود را از من دريغ خواهي داشت؟» 

 
به تعبير ديگر امام حسين(ع) از خداوند مي‌خواهد که نگرش خود را عوض نکند و او را بندگي‌اش بيرون نبرد؛ به ضعف بنده ننگرد، بلکه به لطف خود بنگرد تا از چنين نفي و اثباتي، غفران و اميد براي بنده فراهم آيد. 

 
تمام تلاش حضرت امام حسين(ع) اين بود که در صحراي کربلا شاهد تحقق عشق‌ورزي او با خداوند باشد. عشق عصاره هستي و هدف تمايي حرکت امام حسين(ع) و دعاي عرفه اوست. 

 
در تحليل نهايي سخنان امام حسين(ع) بايد توجه کرد که سالار شهيدان و امام عاشقان، در روز عاشورا به محبوب خود عرض کرد: «الهي و سيدي وددت أن اقتل و أحيا سبعين ألف في طاعتک و محبتک، سيما أذا کان في قتلي نصره دينک واحياء امرک و حفظ ناموس شرعک.» 

 
در اين فراز کوتاه، محور اصلي و اساسي تمام اهداف و انگيزه‌هاي قيام حسيني، مشخص گرديده و آن هم عشق و محبت به خداوند سبحان است، زيرا حضرت مي‌گويد: دوست دارم در راه فرمان‌برداري و عشق به خدا، هفتاد هزار بار (کنايه از کثرت بي‌شمار است) کشته و زنده شوم؛ خصوصاً اگر در کشته شدن من دين تو ياري شود و حکم شرع تو احيا گردد.

 
با توجه به اينکه در کلام انسان معصومه شائبه مبالغه و اغراق راه ندارد، معلوم مي‌شود که تنها هدف و انگيزه‌اي که مي‌تواند شايسته و سزاوار اين تعبير سالار عاشقان باشد چيزي جز محبت و عشق به خدا نيست. زيرا کدام هدف لياقت آن را دارد که انسان کامل بگويد من دوست دارم هفتاد هزار بار براي آن قرباني شوم؟!

 
اين‌جاست که مي‌توان فهميد پيام آن کلام قدسي اميرالمومنان چيست که فرمود: "محبت و عشق به خداوند آتش است که به هر چه برسد مي‌سوزاند، انوار فراواني است که بر هر چه بتابد روشن و منور مي‌گرداند، ابر پرباري است که بر هر چه بوزد به حرکت و نشاط در مي‌آورد، آب حيات و چشمه بقايي است که همه چيز را زنده مي‌‌کند، زمين حاصلخيزي است که زمينه رويش هر خير و برکتي را فراهم مي‌نمايد. آنكه خداي خويش را از صميم جان دوست مي‌دارد خدايش همه چيز به او عطا مي‌کند." 

 
همين عشق بود که سالار عاشقان را وادار نمود تا در عرفات بگويد: «ماذا وجد من فقدک و ما الذي فقد من وجدک. لقد خاب من رضي دونک بدلا» و در نينوا گفتار را به کردار، و عشق نيايشي و عرفاني را به عشق حماسي و عيني پيوند دهد. 

 
حال، به گزيده اي از دعاي امام حسين (ع) در روز عرفه توجه فرمایید: 

 
ستايش، سزاوار خداوندي است كه كسی نتواند از فرمان قضايش سرپيچد و مانعي نيست كه وي را از اعطاي عطايا و  هدایا ، باز دارد. و صنعت هيچ صنعتگري به پاي صنعت او نرسد. بخشنده ای بي دريغ است. اوست كه بدايع (نوآوری های) خلقت را بسرشت و صنايع گوناگون وجود را با حكمت خويش استوار ساخت. 

 
پروردگارا بسوي تو روي آورم. و به ربوبيت تو گواهي دهم. و اعتراف كنم كه تو تربيت كننده و پرورنده مني. و بازگشتم بسوي توست. مرا با نعمت آغاز فرمودي قبل از اينكه چيز قابل ذكري باشم. 

 
قبل از هدايت، مرا با صنع زيبايت مورد رأفت و نعمتهاي بي كرانت قرار دادي. آفرينشم را از قطره آبي روان پديد آوردي. و در تاريكي هاي سه گانه جنيني سكونتم دادي، ميان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرينش خويش نگرداندي و هيچيك از امورم را بخودم وا نگذاشتي. 

 
ولي مرا براي هدفي عالي يعني هدايت (و رسيدن به كمال)، موجودي كامل و سالم بدنيا آوردي. و در آن هنگام كه كودكي خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ كردي. و مرا از شير شيرين و گوارا تغذيه نمودي. و دلهاي پرستاران را به جانب من معطوف داشتي. و با محبت مادران به من گرمي و فروغ بخشيدي. 

 
تا اينكه با گوهر سخن مرا ناطق و گويا ساختي. و نعمتهاي بي كرانت را بر من تمام كردي. و سال به سال بر رشد و تربيت من افزودي. تا اينكه فطرت و سرنوشتم، به كمال انساني رسيد. و از نظر توان، اعتدال يافت. حجتت را بر من تمام كردي كه معرفت و شناختت را به من الهام فرمودي. 

 
آري اين لطف تو بود كه از خاك پاك عنصر، مرا بيافريدي. و راضي نشدي اي خدايم كه نعمتي را از من دريغ داري. بلكه  با مرحمت بي كرانت بر من و با احسان و نیکی فراگیر خود نسبت به من، مرا از انواع وسائل زندگي برخوردار ساختي و همه نعمت هایت را درباره من تكميل فرمودي. 

 
الهي! من به حقيقت ايمانم، گواهي دهم و نيز به  توحيد صريح و خالصم گواهي مي دهم اي پروردگار كه اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بكوشم تا شكر يكي از نعمت هایت را  به جا آورم، نتوانم مگر باز هم توفيق تو رفيقم شود؛ كه آن خود مزيد نعمت و مستوجب شكر ديگر، و ستايش جديد و ريشه دار باشد. 

 
حمد و ستايش خدايي را كه فرزندي ندارد تا ميراث برایش باشد. و در فرمانروايي نه شريكي دارد تا با وي در آفرينش بر ضديت برخيزد و نه دستياري دارد تا در ساختن جهان به وي كمك دهد. 

 
خداوندا، چنان كن كه از تو بيم داشته باشم، آن چنان كه گويي تو را مي بينم و مرا با تقوايت رستگار كن! اما به خاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر كن كه سرنوشت من به خير و صلاح من باشد و در تقديراتت خير و بركت به من عطا فرما! 

 
خداوندا! ستايش از آن توست كه مرا آفريدي و مرا شنوا و بينا گرداندي! و ستايش سزاوار توست كه مرا بيافريدي و به خاطر لطفي كه به من داشتي، خلقتم را نيكو بياراستي. 

 
...و مرا بر مشكلات روزگار، و كشمكش شب ها و روزها ياري فرماي! و مرا از رنج هاي اين جهان و محنت هاي آن جهان نجات بده و از شر بدي هايي كه ستمكاران در زمين مي كنند نگاه بدار. 

 
خدايا! مرا به كه وا مي گذاري؟ آيا به خويشاوندي كه پيوند خويشاوندي را خواهد گسست؟ يا به بيگانه كه بر من بر آشوبد؟ يا به كساني كه مرا به استضعاف و استثمار كشانند؟ در صورتي كه تو پروردگار من و مالك سرنوشت مني! 

 
اي خداي من و اي خداي پدران من! ابراهيم، اسماعيل، اسحق و يعقوب، و اي پروردگار جبرئيل، مكائيل و اسرافيل. و اي تربيت كننده محمد، خاتم پيامبران و فرزندان برگزيده اش. اي فرو فرستنده تورات، انجيل، زبور و فرقان! 

 
تو پناهگاه مني، به هنگامي كه راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخناي زمين بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اكنون جزء هلاك شدگان بودم. و تو مرا از خطاهايم باز مي داري. و اگر پرده پوشي تو نبود از رسوايان بودم... 
 
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"