کد خبر: ۲۳۶۵۱۷
تاریخ انتشار: ۰۱:۲۳ - ۲۳ آبان ۱۳۹۲

 خبرآنلاین، شیخ بهلول در مورد یکی از مثنوى های این کتاب و چگونگى سرودن آن می گوید: «هنگامى که در زندان افغانستان بودم کتاب شعرى به نام «خواهر و برادر افغان» در افغانستان چاپ شد. این دیوان شعر در مورد عشق مجازى و دنیوى و بیشتر مطالبش هجو بود. آن زمان این کتاب شهرت بسیار زیادى پیدا کرد، به طورى که همانند قرآن در همه خانه ها یافت مى شد و مردم در کوچه و بازار اشعار آن را براى هم مى خواندند.

تصمیم گرفتم در پاسخ به این کتاب شعر، اشعارى در مورد کربلا و امام حسین(ع) با نام «برادر و خواهر کربلا» بسرایم و موفق به این کار شدم. آن سال وقتى این کتاب در افغانستان چاپ شد از آن چنان شهرتى برخوردار گردید که کتاب خواهر و برادر افغان کاملا به بوته فراموشى سپرده شد و این کتاب جاى او را گرفت.»

در بخشی از مثنوی «برادر و خواهر کربلا» می خوانید:

«به پیش آن سواره چو یک تابان ستاره
عیان رنگ پریده زنى قامت خمیده
بود آن ماه پیکر ورا بیچاره خواهر
همان فرخنده اقبال همان شوریده احوال
همان محبوبه رب که نامش هست زینب
زنى زار و بلاکش محمد جد پاکش
على باب گرامش بتول پاک نامش
نه از پیرى قدش خم خم است از کثرت غم
ز داغ هر دو فرزند ز قتل خویش و پیوند
لبش از تشنگى خشک چو کافورش شده مشک

گفتار برادر:

خمیده خواهر زار مباشد غم دل افگار
تویى محبوبه حق ز تو دین راست رونق
تو دخت مرتضایى از آل مصطفایى
تو را بوده ست شب ها مکان در دوش زهرا
تو نور آن چراغى گل آن سبز باغى
تو شاخ آن درختى به عالم نیک بختى
منال از محنت سخت مدان خود را تو بدبخت
اگر دیدى تو خوارى عزیز کردگارى
به حکم حق رضا باش رضا در هر قضا باش»

 

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"