کد خبر: ۲۴۱۰
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۶ - ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۵

خبرخودرو: روزنامه هاي صبح امروز ايران در سرمقاله هاي خود به مسائل روز ايران و جهان پرداخته اند كه گزيده برخي از آنها در ذيل مي آيد.

*جمهوري اسلامي

«آيا غرب واقع بين مي شود » عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن آمده است:اصرار دولتمردان ايراني به حفظ حق قانوني استفاده از انرژي هسته اي , موجب شده است اصحاب رسانه ها و سياستمداران غربي مطالب جديدي مطرح كنند كه به نظر مي رسد نشانه حركت آنها به طرف واقع بيني است .

خانم آنجلا مركل، صدراعظم آلمان , بعد از ديدار و گفتگو با بوش كوچك رئيس جمهور آمريكا , در عين حال كه بر هماهنگي آلمان و آمريكا در اينكه ايران نبايد صاحب سلاح اتمي شود تاكيد كرد، اين نكته را نيز مورد تاكيد قرار داد كه نميتوان با ايران برخورد نظامي نمود و به اين واقعيت نيز اعتراف كرد كه « ايران , عراق نيست » .

هفته نامه « اكونوميست » چاپ لندن نيز در شماره اخير خود بطور ويژه به مقوله چگونگي برخورد غرب با ايران در موضوع فعاليت هاي هسته اي پرداخته و در مقاله اي تحليلي تحت عنوان « توقف ناپذير » نوشت : « استفاده از زور نبايد عليه ايران به تشديد خطرهاي موجود منجر شود، زيرا نه تنها تاسيسات هسته اي شناخته شده ايران در مناطق مختلف اين كشور پراكنده است بلكه احتمال وجود مراكز مخفي ديگري هم وجود دارد و اقدام نظامي ممكن است باعث شود اين كشور به تلاشي مضاعف براي ساختن بمب اتمي دست بزند » .

هر چند فراز « احتمال وجود مراكز مخفي ديگري هم وجود دارد » يك شيطنت مطبوعاتي است كه نويسنده مقاله براي تحريك احساسات ضدايراني خوانندگان مجله به آن متوسل شده , لكن مجموع مطالب وي نشان از نگراني شديدي دارد كه وجود غربي ها را از تهاجم نظامي به ايران پركرده است .

در عين حال كه درخواست توقف غني سازي از ايران يك توقع بيجاست , لكن پيداست كه اكونوميست اين خواسته را از باب خالي نبودن عريضه مطرح كرده تا بتواند مطلب اصلي خود را كه رفع بحران هسته ايست بيان كند. اينكه مذاكره مستقيم ايران و آمريكا محور اين راه حل از نظر نويسنده مقاله اكونوميست قرار گرفته، اين نيز دقيق و حساب شده است و از پخت وپزهائي خبر ميدهد كه در پشت پرده سياست غربي ها صورت گرفته است .

با قطع نظر از انحرافاتي كه در تحليل نويسنده مقاله « اكونوميست »، بويژه در بعضي پيشنهادهايش، وجود دارد، اصولا اين رويكرد نشان ميدهد غربي ها مايل نيستند با ايران با زبان نظامي حرف بزنند. اظهارات مركل , صدراعظم آلمان، نيز از همين واقعيت پرده برميدارد و اين مجموعه كاملا نشان مي دهد راهي كه آمريكا و متحدان اروپائيش براي مقابله با فعاليت هاي هسته اي ايران پيموده اند آنها را به دردسر انداخته است . غربي ها اكنون درصدد چاره انديشي براي خروج از بن بستي هستند كه با پاي خود به آن روي آورده اند. آيا با توجه به اين تحولات ميتوان به اين نتيجه رسيد كه غربي ها حركتي را به سوي واقع بين شدن آغاز كرده اند

*شرق

روزنامه شرق در سرمقاله امروز خود با عنوان «صداى بلبل»به قلم مسعود بهنود آورده است:موسم مطبوعات است و جشنواره مطبوعات و روز جهانى مطبوعات گذشت. گفته اند بايدم نوشت به همين مناسبت. بارها قلم را بر اين طايفه روزنامه نگاران - به تعبير بيهقى - گريانده ايم. بارها از لبه تيغى نوشته ايم كه روزنامه نگاران ايران بر آن مى روند. بارها از صف شهيدان و زجرديدگان قلم - صفى به درازاى تاريخ - يادكرده ايم. اما هنوز سخنى نگفته در گلو دارم.

گفتند شاعرى در بستر مرگ به اين و آن سفارش كرد كه اول وى را به خاك بسپارند و بعد وصيت نامه اش را بگشايند. چنين كردند و چون وصيت نامه اش گشودند ديدند در آن نوشته من از صداى بلبل بى زارم اما چه كنم ناگزير بودم بيت ها در وصف اين صداى زق زق ناخوش بسرايم، برايم دلنشين، صداى كلاغ است با آن تنوع بم. ديگر آن كه گلستان سعدى پر از بدآموزى است و معيار ادب نيست اما تا زنده بودم جرات نكردم اينها بازگويم و آخر اين كه بهشت زير پاى مادران نيست. چون پدر بيچاره ام رنج بسيار برد و در جوانى دق كرد. مادرم شوهر كرد و در همه عمر به راحتى زيست. من هم پدرم درآمده است و مادر بچه ها هيچ قدر نمى داند.

شاعر آن سفارش بدان كرده بود كه بيم داشت مبادا با خواندن وصيت نامه كسى به تشييع اش رغبت نكند.

اين مثل بدان آوردم كه چون شاعر بگويم - گرچه در پسند نيفتد - كه به شهيدان قلم و زجركشيدگان اهل اطلاع رسانى مفتخر نيستم و آن قدر كه براى عباس مسعودى كه موسسه اى مانند اطلاعات را پى نهاد و غلامحسين كرباسچى كه همشهرى را ساخت و عميد نائينى كه ماهنامه هاى صنعت حمل و نقل و پيام امروز را پى گذاشت و مديريت كرد - و كمياب كسانى مانند اينها - مفتخرم براى كريم پورشيرازى و محمد مسعود احترام ندارم. افسوس مى خورم از ترور ناجوانمردانه و سبعانه ميرزاده عشقى اما وقتى به اشعار وى نگاه مى كنم كه در آن هيچ كس از هجو و بدگويى اش در امان نيست، با آن همه تشوق «حمام خون» و «جشن اعدام» به عذاب مى آيم. همچنان كه از نوشته هاى محمد مسعود و پتياره نويسى هاى كريم پورشيرازى. باورم اين نيست كه روزنامه هاى قرن بيستم و مرد امروز و شورش نمونه هاى خوب روزنامه نويسى هستند. چنان كه باور ندارم هر كه افزوده گشت مال و زرش، يا خودش دزد بوده يا پدرش. دلم مى خواهد از آن شهيد بزرگوار قلم - ميرزا جهانگيرخان صوراسرافيل - بپرسم چرا در جامعه اى كه نود و هشت درصد مردمش هنوز سواد نداشتند و بايد با آغاز روزنامه نگارى چراغى در براى راهشان روشن مى شد، تا تازه آزادى را بشناسند، ام خاقان مادر محمدعلى شاه و دختر افسرده خاطر اميركبير را فاحشه خواند. از محمد مسعود بپرسم كدام معيار از روزنامه نگارى اجازه داد كه تمام صفحه اول روزنامه را به ترغيب مردم به ترور نخست وزيرى مانند احمد قوام اختصاص دهد، با گراوور كردن چك بانكى حق العمل عامل ترور.

پانزده سال بعد از استبداد مطلق ناصرالدين شاهى كه شكل قدرت و حكومت در آن هيچ تفاوتى در عرض هزار سال نكرده بود، آن دموكراسى كه بعد از فتح تهران و فرار محمدعلى شاه به سفارت روس حاصل آمد نه كه در تاريخ ايران تكرار نشد بلكه هنوز در خاورميانه رخ نداده و تا سى سال بعدش در بسيارى از كشورهاى اروپايى هم به دست نيامده بود. خب اگر دردمان آزادى است كه هست، چرا از خود نپرسيم كه از چه رو تاب نياورديم آن آزادى را كه هم انتخابات آزاد آورد، هم مطبوعات آزاد. چرا رقابت هاى سياسى اش به ترور آغشته شد. چرا در آن پانزده سال كه چنان آزادى برقرار بود هيچ گلى به سر خود نزديم. نه دانشگاهى ساخته شد، نه راهى و نه امنيتى. تا باز يكى ديگر چون ناصرالدين شاه رسيد. هم مجلس را طويله كرد _ به قول خودش _ هم روزنامه ها را مداح كرد تا دانشگاه و راه آهن بسازد و كارخانه برپا دارد.در ساختن فيلم مستند، ابتدايى ترين و هم اثرگذارترين كارها همان است كه آقاى مسعود ده نمكى هم در فيلم فقر و فحشا به كار گرفته است. مونتاژ نردبانى يا پارالل. نشان دادن تكه اى از فقر سياه به دنبالش نمايى از كاخ ها و خيابان هاى بالاى شهر.

روزنامه هاى ما در هر دو وضعيت حسرت سراى آن چيزى كه نبود. زمانى آزادى و زمانى امنيت و اگر اين تاريخ امروز بدان جا رسيده است كه كشورى نيستيم عقب افتاده و قحطى زده و مانند بخش هاى مركزى آفريقا، از هنر همان دولتمردان است كه از آنها بد مى گوييم. از مقاومت و پايدارى مردان صنعت و بخش خصوصى ايران است كه با همه بدها كه با بخت خود مى كنيم اين همه كارخانه برپاست، ساختمان ها بلند است. كارخانه هايى داريم كه عمرشان به نود مى رسد _ مانند كبريت سازى هاى تبريز كه عمرشان از صد هم گذشته. به باورم در اين سرزمين كه ما در آنيم و به بى عملى و نابسامانى و قدرشناسى كه داريم عجب دارد اگر دكمه را فشار مى دهى برق روشن مى شود و شيرآب را كه باز مى كنى هنوز آبى خوردنى از آن بيرون مى زند. اصلاً استقلال و همين كه كمابيش در درون دل گربه اى زندگى مى كنيم كه قرن نوزدهم هم پدرانمان در همين محروسه مى زيستند، اگر سه امپراتورى همسايه مان پريشان شده اند و ما مانده ايم با گربه اى كه سرش در بحر خزر است و دمش در خليج فارس و درياى عمان، مديون آن هزارانيم كه به همت دولت هاى كم تحمل و حكومت هاى بى آينده نگرى روزنامه اى ندارند تا بخوانند و در همين ها كه هست نقش سازندگان نه به اندازه خراب كنندگان و شهيدان است.

شايد باختر امروز دكتر فاطمى و در سال هاى اخير پيام امروز و آدينه را هم بتوان استثنا كرد. مگر اينها چراغداران اين جامعه نبوده اند. آيا جامعه را غم چراغداران نبود يا نسل هاى گذشته اين حرفه نقش چراغدارى را به درستى ايفا نكردند و اين بارى بود كه ماند براى همين جنبش اصلاحات كه بعضى ختمش را برگزار كرده اند و حلوايش را شادمانه پخته اند.اگر كار روزنامه نگاران چراغدارى و انداختن نورى است به تاريك جاهاى جامعه، كه هست، اول به گمانم نورى بايد كه جلو پاى ما را روشن كند. ناگزيريم از پذيرش اين واقعيت تلخ كه روزنامه نگارى ايران در همان تنفس هاى تاريخى كه مجال يافت آن نقش را كه بايد بر سرنوشت اين مرز و بوم نزد. همين اندازه كه در همين دوران پردردسر اصلاحات زده شد. هنگام ساخته شدن همين ميزان ساخته ها كه داريم روزنامه نگارى ايران كجا بوده است. هفتاد و چند ميليونيم، جامعه اى جوان و در عطش دانستن، چگونه است كه هنوز مى تواند بى آزادى بيان و بى مطبوعه مستقل و آزاد روزگار بگذراند.

چه كنم كه من صداى بلبل را خوش ندارم. اما صداى نسل جوان روزنامه نگارى ايران را خوش دارم كه سبقه اى نداشت، در دل جنبش اصلاحات متولد شد و چنان كرد كه به ساليان ديگر به هرگونه كه تاريخ اين دوران را بنويسند بى شرحى از احوال روزنامه ها و روزنامه نگارانش نمى توانند نوشت و چنان كرد كه فرهيختگان، فن سالاران و سازندگان اين روزگار، در صفحات روزنامه ها نمايان شدند و درد دل گفتند. به همين نشانه ها مى توانم گفت باش تا صبح دولت اين نسل بدمد.

*كيهان

«شروع نشده كه تجربه شده باشد»عنوان سرمقاله امروز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن آمده است:«بدحجابي» ظاهراً مرز ميان «حجاب» و «بي حجابي» است و شايد از همين رو حساسيت بعضي ها در اين موضوع خيلي بالا نيست و آن را تحمل مي كنند به اين دليل كه بالاخره بدحجابي با بي حجابي تفاوت دارد.

بدحجابي بخصوص در 15-10 سال اخير رشد زيادي كرده به گونه اي كه به يك معضل مهم اجتماعي تبديل گرديده است در حالي كه وقتي زاويه بدحجابي در آغاز اين دوران باز شد، موضوع در حدي نبود كه از آن احساس خطر شود. در آن زمان عده اي كه حساسيت به خرج مي دادند با اين عبارات نواخته مي شدند: «سخت نگيرد، وضعيت بدتر مي شود.» اين نوع برخورد سبب شد كه عده اي سكوت كنند، عده اي اعتراض نمايند و عده ديگري كار خود را بكنند. از آن روز موضوع «اختلاط دختر و پسر» و استفاده از لباس هاي بدن نما و نيز حضور زنان با آرايش هاي تند در اماكن عمومي و خيابان ها رشد كرد و مرز ارزش هاي اسلامي در خصوص پوشش - مخصوصاً در برخي از مراكز آموزشي- شكسته شد. محيط هاي اداري و دانشگاهي كه در كنترل نظام بودند و منطقاً دولت مي توانست «شرايط الزامي مبتني بر شرع و عرف ديني» را برقرار نمايد، رها شدند تا جايي كه در بسياري از اين مراكز تا حد زيادي «هويت» زدايي گرديد.

رشد پديده بدحجابي در جامعه ايران فقط از اين روند برنيامد بلكه در طول اين دوران هرگاه دلسوزان از لزوم به كنترل درآوردن پديده بدحجابي سخن مي گفتند عده اي از متوليان كه وظيفه شرعي و قانوني شان (مطابق تصريح قانون اساسي) آنان را به برنامه ريزي و اقدام فرا مي خواند، پاسخ مي دادند؛ پديده بدحجابي داراي ابعادي است و نمي توان با برخورد فيزيكي آن را علاج كرد كه البته سخن منطقي و درستي بود و تأكيد مي كردند براي كنترل آن بايد مطالعه همه جانبه كرد و برنامه اي فراگير تدوين نمود و دستگاههاي مختلف را با يكديگر هماهنگ كرد. كه اين نيز سخن قابل قبولي بود، اما متأسفانه در طول اين دوران مسئولان مختلفي آمدند و بر مصدر كار نشستند و اين سخنان را- فقط- تكرار كردند. امروز بعد از 15-10 سال باز هم وقتي از پديده بدحجابي سخن به ميان مي آيد، همان ها هنوز مي گويند: پديده بدحجابي ابعاد فراواني دارد و بدون مطالعه و تدوين برنامه و هماهنگي دستگاهها نمي توان به مهار آن پرداخت

بعضي ها هم موضوع بد حجابي را با «كار و بيكاري»، «ازدواج»، «فقر و دارايي»، «ضعف و قوت فرهنگي» و چندين مقوله ديگر گره زدند و علاج اين يكي را به علاج آنها منوط كردند و دست آخر هم براي هيچكدام فكر اساسي نكردند تا جايي كه امروز هم در پاسخ به چرايي «بد حجابي» بر همين روال سخن مي رانند كه البته سخن امروزشان نيز درست مي باشد.

گروه ديگري در مواجهه با اين پديده، ساده ترين شيوه را برمي گزينند: برخورد- صرفاً- فيزيكي با بدحجاب! اين گروه نيز اگرچه نشان مي دهند پديده بد حجابي مشكل بزرگي است ولي نوع عمل آنان، «بزرگي» و اهميت آن را بيان نمي كند. برخورد- صرفاً- فيزيكي با بد حجاب، يعني بي منطقي در برابر بي منطقي. اين دو منكري است كه در عمل در مقابل يكديگر قرار ندارند. در اين بين عده اي- واقعاً- دلسوزانه و عده اي براي نشان دادن دلسوزي، به محض اين كه جو براي علاج بد حجابي بالا مي گيرد، به سرعت «وارد عمل» مي شوند و بخشنامه صادر مي كنند و از حبس و... سخن مي گويند اينها- حداقل- نشان مي دهند توانايي و درك مواجهه علاج گرايانه با اين پديده را ندارند.

بعضي ديگر نيز، راه دور مي روند، آدرس غلط مي دهند و به عبارت ديگر «فرافكني» مي كنند.

اختلاط دختر و پسر در برنامه هاي بصري «رسانه ملي»، ارائه سريال هاي خانوادگي با حذف يا كمرنگ كردن اصول شرعي در آن، ارائه تصويري سست و بي بنياد از خانواده در سريال هاي مختلف، توليد برنامه هايي كه مرزهاي عقيدتي را بهم مي ريزد و تا اعماق مذهبي ترين خانواده ها مي كشاند، نمونه هايي از آدرس واقعي پديده «بد حجابي» و «اختلاط غير شرعي زن و مرد» مي باشد ولي با اين حال رسانه ملي وقتي مي خواهد درباره پديده بد حجابي كاري انجام دهد، ميزگرد مي گذارد، مصاحبه تشكيل مي دهد و...!

بعضي ديگر در مقوله مبارزه با بد حجابي به «دام» مي افتند. اين دام ها دو گونه است. يك وجه آن «اقدام برابر متن مخالفين» مي باشد به اين معنا كه مخالفان حجاب و عفاف وقتي فضاي اجتماعي را متقاضي مبارزه با بد حجابي يافتند، براي تخريب اين فضا عده اي را به نام مبارزه با بد حجابي به جلو هل مي دهند و پس از آن با استفاده از ناشي گري بعضي از مقابله كنندگان با بد حجابي، مبارزه واقعي- منطقي و دنباله دار- با بد حجابي را از بين مي برند. وجه ديگر آن اين است كه بعضي از مسئولان كليدي مبارزه با بدحجابي را از مجموعه شرايط مي ترسانند و آنان را وادار به عكس العملي مي نمايند كه به روند مبارزه با بدحجابي آسيب جدي وارد شود. در واقع در اين ماجرا درست در ابتدا يا در اواسط روند مبارزه با اين پديده، مسئولان را مي ترسانند كه: «سرنخ مبارزه در دست مخالفان مبارزه است!»

ولي واقعاً عدد اين «دختران يا زنان بدحجاب» چقدر است؟ ما با دقت در آمارها درمي يابيم كه- فعلاً- پديده بدحجابي «زنانه» است نه مردانه. و يا اين كه فعلاً بخش زنانه مورد توجه است. زنان نيمي از جمعيت 68 ميليوني ايران را تشكيل مي دهند. پديده بدحجابي عمدتاً به سنين 15 تا 30 سال مربوط مي شود. چرا كه كودكان و ميانسالان و كهنسالان را با اين مقوله كاري نيست. در همان حال بايد از رقم آنان 43درصد جمعيت روستانشين كشور كم كرد. پس از آن به اين سؤال پاسخ داد كه حدوداً چند درصد از دختران ما بدحجاب هستند؟ مسلماً اين عدد بسيار كمتر از آن است كه جلوه داده مي شود. آنگاه بايد پرسيد آيا در شهرهاي كوچك هم «بدحجابي» يك معضل است؟

بخش وسيعي از پديده بدحجابي به رها كردن مسئوليت توسط متوليان امور جوانان بازمي گردد. همه مي دانيم كه نظارت دقيق وزارت بهداشت و درمان بر غذاي مصرفي مردم به يك «هنجار» تبديل شده است و عدم آن قابل تصور نيست. در همان حال ما شاهد اين هستيم كه حساسيتي روي پوشش دختران و نحوه سلوك آنان در محيط دانشگاهي وجود ندارد و اين بنام «آزادي» و مقتضاي جواني تحمل مي شود در حالي كه خطر اين «وانهادن مسئوليت» از وانهادن نظارت وزارت بهداشت در اغذيه بسيار بيشتر است و اين همه در حالي صورت مي گيرد كه بدون ترديد والدين اين دختران خواستار كنترل دولت بر محيط هاي آموزشي براي تضمين سلامت اين محيط ها مي باشند.

نكته ديگر مراكز عرضه لباس مي باشند. كمتر اتفاق مي افتد كه در درون خانه ها لباس هايي براي پوشش خياباني خانم ها دوخته شود كه نامناسب باشند عمده لباس ها به صورت توليد انبوه و توسط مراكز خاصي در سراسر كشور توزيع مي شوند. مراكز توليد و عرضه كلي بدون شك شناخته شده هستند يا قابل شناسايي اند از اين مهمتر اگر مراكز عرضه جزيي، اين لباس ها را از عرضه كننده كلي نخرند، امكان ادامه كار عرضه كنندگان كلي وجود ندارد.

عرضه كنندگان جزيي به دهها وسيله به دولت وصل مي باشند از جمله به وسيله آب و فاضلاب، برق، گاز، تلفن، وام، پروانه كسب، ماليات، مجوز تبليغات و عرضه و...

اگر دولت فقط اعلام كند حمايت خود را از آن دسته از مغازه هايي كه لباس هاي نامناسب توزيع مي كنند، برمي دارد بدون شك اكثر اين مغازه ها به خود اجازه عرضه اين لباس ها را نمي دهند هر چند همه مي دانيم كه اكثر اين فروشندگان هم از عرضه اين لباس ها ناراضي اند ولي فضاي توليد و توزيع البسه- ظاهراً- در اختيار باندهايي است كه- احياناً- بصورت برنامه ريزي شده به توليد سبك خاصي از لباس ها روي آورده اند.

اين همه براي ساده سازي مقوله مبارزه با بدحجابي نيست ما خود در ابتداي مقاله گفتيم با پديده چند وجهي نمي توان يك وجهي برخورد كرد. ما مي گوئيم برخلاف آنچه گفته مي شود كه 27 سال مبارزه با بدحجابي نتيجه نداده است، مبارزه واقعي با بدحجابي در طول 15-10 سال اخير اساساً شروع نشده تا تجربه شده باشد.

*رسالت

«خبرگان، نوعى خاص از انتخابات » عنوان سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم امير محبيان است كه در آن آمده است:انتخابات خبرگان رهبرى همواره از دو جهت مورد توجه قرار گرفته است؛ نخست، اهميت ويژه و جايگاه برتر تاثيرگذارى اين نهاد و از سوى ديگر، معضل ميزان راى به دليل عدم ارتباط مستقيم كاركرد اين نهاد متشكل از نخبگان با مسائل روزمره در مقايسه با انتخابات شوراها و مجلس شوراى اسلامى و يا رياست جمهوري.

اهميت خاص مجلس خبرگان، همواره ضرورت حضور بيشتر مردم در پاى صندوق هاى راى براى برگزيدن نمايندگان خبره مجلس مذكور را گوشزد كرده است، اما اين معضل همواره در آستانه برگزارى انتخابات خبرگان مجددا به دغدغه ذهنى مسئولان كشور تبديل مى شود.

براى افزايش ميزان آراى انتخابات خبرگان چه بايد كرد؟

دو راه براى اين منظور به ذهن مى رسد؛ نخست آنكه با تجميع انتخابات خبرگان و شوراها، انگيزه بيشترى را براى حضور پاى صندوق هاى راى ايجاد نمايند كه اين گزينه فعلا به ظاهر منتفى شده است، زيرا تاخير در برگزارى انتخابات خبرگان ممكن است به سبب وضعيت ويژه اين مجلس موجب بروز آثار منفى در شرايط پيش بينى نشده گردد. از سوى ديگر، به دلايلى شوراييان هم موافق انتقال زمان انتخابات خود به چند ماه جلوتر نبوده و گويا دولت نيز در اين مسير با آنها همسويى دارد. پس عملا گزينه تجميع انتخابات حداقلى در دوره حاضر منتفى است.

راه ديگر آنست كه رقابت در انتخابات خبرگان را اصل قرار داده و با بحث انگيز كردن رقابت ميان گرايش هاى مختلف يا كانديداهاى متفاوت توجه توده هاى مردم را بدان سو جلب نمايند.

اين گزينه نيز با مشكلاتى مواجه است، اولا: وزانت كانديداها و نمايندگان مجلس خبرگان اساسا امكان ورود به چالش ها و درگيرى هاى سياسى جنجالى را براى آنها فراهم نياورده و عرفا نيز تقليل شان آنان صحيح به نظر نمى رسد، ثانيا: اهميت جايگاه خبرگان نيز مانع از ورود كانديداها به عرصه هاى تبليغاتى كه نوعى قدرت طلبى را در اذهان تداعى مى كند، مى باشد ضمن آنكه تبديل مجلس خبرگان به ميدان چالشهاى احزاب، خردمندانه به نظر نمى رسد.

با منتفى بودن گزينه هاى فوق يك واقعيت باقى مى ماند و آن كه بايد پذيرفت جمعيت راى دهندگان در مجلس خبرگان از حد عرفى چندان بالاتر نرفته و اين امر به مشروعيت مجلس هم صدمه نمى زند.

پس ضمن آن كه از يك سو بايد تلاش كرد در وضعيت منطقى و طبيعى حجم آراى راى دهندگان در مجلس خبرگان به حداكثر ممكن برسد، از سوى ديگر هم نبايد رابطه اى مستقيم ميان تعداد راى دهندگان و مشروعيت يا مقبوليت مجلس خبرگان برقرار نمود.

*پول

روزنامه پول در سرمقاله امروز خود با عنوان مجلس: سازمان ملل مشكل هسته اي را حل نكند دولت بايد از «آن پي تي» خارج شود»آورده است: بيش از 160 نماينده روز يكشنبه مجلس در بيانيه اي اعلام كردند اگر سازمان ملل متحد نسبت به حل و فصل مسالمت آميز اختلافات به وظيفه خود عمل نكند، مجلس از دولت مي خواهند امضاي پروتكل الحاقي را پس بگيرد و در صورت ادامه وضعيت موجود تصميم گيري كند.

ايران تمامي فعاليت هاي صلح آميز خود را به مدت دو سال و نيم به صورت داوطلبانه متوقف كرد كه حاصل اين اقدام به گزارش نوامبر 2005 محمد البرادعي انجاميد. در اين بيانيه نمايندگان يادآور شده اند كه جامع جهاني مي أاند كه بيش از آنكه فعاليت هاي صلح آميز ايران تهديدي براي صلح و امنيت بين المللي باشد فشار سياسي و تهديدات آمريكا عليه ايران مي تواند صلح و همزيستي مسالمت آميز و معاهده «ان پي تي» و اصول منشور ملل متحد را به خطر اندازد. در اين صورت براي مجلس راهي باقي نخواهد ماند تا از دولت بخواهد امضاي پروتكل الحاقي را پس بگيرد و بررسي ماده 10 معاهده ان پي تي را در دستور كار قرار دهد. از جمله بررسي و تصويب پروتكل الحاقي را در دستور كار مجلس قرار گيرد.

*آفتاب يزد

روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله امروز خود با عنوان «مدارا؛ تاكتيك يا استراتژي!؟» آورده است: اگرچه رفتار دوگانه تعدادي از اصول گرايان از جمله سكوت آنها در برابر آنچه تا چندي قبل در برابر آن به شدت برآشفته مي شدند، سوال برانگيز و موجب بدبيني نسبت به كساني است كه از خود چهره اي ارزشي، انقلابي و مذهبي به نمايش گذاشته اند، اما به نظر مي رسد اگر رفتار امروز آنها، شامل حال همه سلايق سياسي شود در واقع گام ديگري در راستاي تحقق يكي از شعارهاي اصلاح طلبانه برداشته شده است. توصيه برخي از سايت ها و روزنامه ها به مدارا در برابر دستور اخير رياست جمهوري علي رغم ابراز مخالفت علني مراجع تقليد و حوزه علميه قم، نگاه سخنگوي دولت به نيمه پر ليوان يعني تمجيد علما از عملكرد ارزشي دولت به جاي توجه به بخش اصلي بيانيه آنان در مخالفت با حضور زنان در ورزشگاه ها و توجه به برخي واقعيات جامعه از جمله نتيجه بخش نبودن برخوردهاي تند براي اصلاح نابساماني هاي فرهنگي، نشانه هايي است كه حتي اگر اصول گرايان نخواهند بپذيرند، هيچ معنايي جز رسوخ اصل عقلاني و ديني «تسامح و تساهل» در رفتار حاكمان ندارد.

اما هرچه باشد اين اقدامات، كم كم تاثير خود را در جامعه خواهد گذاشت و مثلا ديگر به راحتي نمي توان يك جوان را به خاطر اهانت ثابت نشده به يك روحاني _ در قالب يك كاريكاتور _ با انواع و اتهامات، مورد حمله قرار داد. وقتي در برابر عبارات سخيف نسبت به مراجع عظام تقليد _ كه به هيچ وجه قابل قبول نيست _ عده اي زيادي از مدعيان ارزشگرايي سكوت مي كنند قاعدتا نخواهند توانست در برابر فيلمي مانند مارمولك، غوغا به پا كنند و كفن پوش به راه بيندازند.

اگر مدعيان اصولگرايي، همانقدر كه در برابر اتفاقات اخير، حوصله به خرج دادند و حتي ديگران را به مدارا و صبر دعوت كردند، نسبت به انتقادات سياسي، اقتصادي و اجتماعي كه در مورد دولت و رئيس جمهور مطرح مي شود، تحمل و صبوري به خرج دهند، هيچ مفسده و ضعفي در دولت مخفي نخواهد ماند و ريشه بسياري از نابساماني ها خشك خواهد شد. البته احضار و توقيف يك دانشجو به خاطر رسم كاريكاتور معمولي از رئيس جمهور كه دقيقا همزمان با اهانت يكي از مشاوران رئيس جمهور به مراجع بزرگوار تقليد صورت گرفته است، اميد به تحقق چنين شرايطي را كاهش مي دهد.

اكنون زمان مناسبي است كه رئيس جمهور و حاميان او به مردم نشان دهند كه «مدارا» روش آنهاست و همه مردم ايران داراي سهم برابر از اين مدارا هستند.

آنها بايد ثابت كنند همانطور كه نسبت به گفتار همكار خود با ديده اغماض مي نگرند، در برابر انتقادات و اعتراضات ساير اقشار _ حتي انتقاداتي كه به اندازه اظهارات اخير مشاور رئيس جمهور گزنده است _ شكيبايي خواهند داشت و اجازه نخواهند داد يك جوان دانشجو، به خاطر لطيف ترين نوع انتقاد _ يعني رسم كاريكاتور غير اهانت آميز _ مورد تعقيب واقع شود.

*آفرينش

روزنامه آفرينش در سرمقاله امروز خود با عنوان «چاره اي بايد انديشيد» آورده است: در يكي از آخرين و بگردي هايم، به عنواني برخوردم كه نتواستم از كنار كليك كردن آن با بي اعتنايي بگذرم: «نامه اي از پاريس»

نگارنده نامه، يكي از ايرانيان مقيم پاريس بود، بخش هايي از نامه او را مرور مي كنيم: «اينجا وقتي مي فهمند ايراني هستيم، آنقدر سوالات مسخره مي كنند كه اعصاب مان به هم مي ريزد، مثل اين پرسش كه: شما در ايران با پر مي نويسيد؟ در ايران، هنوز هم با شتر اين سو و آن سو مي روند؟.»

پس از خواندن اين نامه، ياد فيلم هنري و بسيار زيباي «خانه دوست كجاست؟» افتادم كه به حق يكي از به ياد ماندني ترين آثار سينمايي كيارستمي است و باز به ياد نمايش اين فيلم از يكي از شبكه هاي تلويزيوني فرانسه افتادم كه مجري آن شبكه، قبل از دعوت از بينندگان براي تماشاي فيلم گفته بود: اينك به تماشاي فيلمي ازكشوري مي پردازيم كه فاقد وسايل ارتباط جمعي است و يك دانش آموز براي يافتن دوست خود بايد از اين محله به آن محله و از اين روستا به آن روستا برود!

اين نگاه منفي، از يك سو، زاييده تلاش هاي تبليغاتي قدرت هاي ضد ايراني است و از سوي ديگر، نتيجه ندانم كاري ها و سستي هاي دولت، انديشمندان و هنرمندان ايران است.

بديهي است وقتي چنين نگاهي به يك كشور وجود دارد، افكار عمومي به راحتي عليه آن بسيج مي شود و حضور در عرصه هاي جهاني به ويژه نزد افكار عممي براي اين كشور، بسيار دشوار و پرهزينه خواهد بود.

به هر حال، علت هرچه باشد، اين يك واقعيت تلخ است كه چهره مناسبي از ايران، در خارج از مرزها تصوير نشده سات. حال بماند مباحث مربوط به تروريسم كه باعث شده است بسياري از مردم عادي جهان كه تحت تاثير القائات نادرست هستند، اصل را بر اين مي گذارند كه هر ايراني، يك تروريست است، مگر آنكه خلافش ثابت شود!!

در اين مقال، به همين ميزان _ يعني طرح موضوع _ بسنده مي كنيم و دولتمردان، انديشمندان و هنرمندان را به يك هم انديشي ملي جهت پيدا كردن راهكارهاي عملي جهت برون رفت از اين وضعيت دعوت مي كنيم.

*اعتماد ملي

سرلوحه روزنامه اعتماد ملي در سرمقاله امروز خود با عنوان «زماني براي پايان انفعال» آورده است: مردمان فلسطين هنوز طعم شيرين برگزاري انتخاباتي دموكراتيك و تعيين سرنوشت خود را مزمزه نكرده بودند كه سيل مصائب به سوي آنان سرازير گشت. قطع كمك هاي مالي وعده داده شده ايالات متحده و اتحاديه اروپا، تهديد به قطع روابط سياسي و در نهايت سنگ هاي متعددي كه دولت صهيونيستي پيش روي مردان منتخب فلسطين گذاشت و اوضاع را تا حد وقوع بحراني انساني به دخالت كشاند، تنها بخشي از مجازات ها و تنبيهاتي است كه مردمان اين سرزمين براي اعمال حق خود وادار به پرداخت آن شده اند. دموكراسي و انتخابات دموكراتيك تنها آنگاه شايان تقدير و پاداش است كه حاصل آن با آرزوهاي كاخ سفيد منطبق باشد و اگر از دل انتخاباتي آزاد كه حتي ناظران ارشد بين المللي هم بر آن صحه گذاشته اند، نتيجه اي مغاير خواست هاي آنان حاصل شود، تقدير و پاداش جاي خود را به سرزنش و مجازات مي دهد.

حل و فصل امور در سرزميني ورشكسته و مورد هجوم و همزمان مقاومت در برابر تهاجمات منظم صهيونيست ها و حملات تبليغاتي غرب، كاري است سترگ و دشوار. اما آنچه كه امروز كام مردمان فلسطين را تلخ تر از هميشه مي كند و تصويري نه چندان روشن را فرا رويشان قرار مي دهد، بيش و پيش از هر چيز درگيري هاي متعدد و ظاهرا پايان ناپذير ميان گروه ها و احزابي است كه امروزه از سطح حملات كلامي و لفظي گذشته و به تجهيز مبارزان براي رويارويي احتمالي كشانده شده است.

جز تجهيز نظاميان فتح و حماس و مانورهاي قدرت اين دو جنبش كه هرچند به تصريح رهبرانشان در تاكتيك با يكديگر اختلاف دارند اما در نهايت هيچ يك حاضر به ريختن ون شهروندان فلسطيني به نفع دشمن صهيونيستي نيستند، در چنين بستري نگران كننده مي نمايد.

اگر سال هاست كه در برابر تجاوزات صهيونيست ها سكوت كرده اند و اگر سالهاست كه در راه آزادي و آرمان فلسطين آزاد گامي برنداشته اند، اكنون با ايفاي وظيفه حداقلي خود مي توانند مانع آن شوند كه جنگ ويرانگر داخلي اين سرزمين را ويران تر از پيش كند. سكوت پيشين آنها و انفعال شان باعث شد تا دشمن صهيوني گام به گام و خانه به خانه اين سرزمين را ويرانه و مردمانش را آواره كند. آيا اين بار با سكوتشان اجازه خواهند داد كه جنگ داخلي همان ويرانه ها را هم بر شانه هاي نحيف مردمانش آوار كند؟

*جوان

روزنامه جوان در سرمقاله امروز خود با عنوان «مروري بر يك رويكرد مطبوعاتي انصاف؛ هم منش، هم روش (1) آورده است: مسئوليت ديگري كه مطبوعات _ مجموعا _ دارند اين است كه وحدت ملت را حفظ و تحكيم كنند. ملت عده اي از مردم نيستند، بلكه ملت عبارت است از مجموعه اي از مردم كه با يك پيوند ارتباط خاص و يك كمربند به هم وصل هستند. مطبوعات بايد اين پيوند و ارتباط و كمربند را محكم كنند و از تفكيك، گسيختگي، از دست دادن روحيه ملي و بي اعتماد شدن به خود و از دست دادن اعتماد به نفس جلوگيري كنند.

يكي از كاركردهاي مطبوعات خصوصا روزنامه ها تلاش براي تحكيم وحدت ملي كشور است. ايران به جهت موضوع قوميت ها يك كشور متكثر و كثير الاضلاع است و استفاده صحيح و اصولي از اين موضوع مي تواند به عنوان يك فرصت در جهت اهداف و مصالح عاليه كشور باشد. در اين بين نقش مطبوعات خصوصا مطبوعات محلي برجسته تر است.

اما ما شاهد اين هستيم كه برخي مطبوعات از سر اتفاق نوعي نگاه واگرايانه را دنبال مي كنند.

اگر نگاهي از سر درد بر خط مشي و تحليل اين گروه از نشريات بيندازيم برخي مغرضانه و برخي فقط به جهت اهداف سودجويانه و كسب منفعت اقتصادي به رفتاري مي پردازند و پرداخته اند كه دشمنان بهره آن را برده اند.

نكته ديگري كه بايد بر آن تاكيد شود موضوع انصاف در ارايه تحليل و نظرات مي باشد. انصاف مطبوعاتي و پرهيز از داخل كردن سلايق و خوي جناحي و گروهي و در يك كلام «حب نفس» در ارايه تحليل از اهم موضوعاتي است كه بايد بدان توجه ويژه داشت و كلا اين امر، مسئله اي است كه مطبوعات در نظام اسلامي را از مطبوعات غربي متمايز مي كند.

*ايران

«پاسخ تهران» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ايران است كه در آن آمده است: در كارزارهاي سترگ آنگاه كه كار به مراحل بسيار حساس و تعيين كننده مي رسد، معمول است مسئول ارشد در جمع ياران تشريح دقيق شرايط و استدلال عميق ضرورت پايداري را به زيور كلام مي آرايد. سخنان ديروز محمود احمدي نژاد رئيس جمهوري در جمع فرماندهان نواحي بسيج، سخني از اين دست است كه در روزهي حساس پرونده هسته اي ايران و هنگامه تلاش جبهه آمريكا و غرب براي تهيه و تدوين قطعنامه الزام آور توسط شوراي امنيت عليه ايران، ايراد شده است. امروز و در نشست نيويورك آمريكا تلاش مي كند فرمول و دستور كار خود براي شوراي امنيت را به تاييد ساير نمايندگان قدرتهاي بين المللي رسانده و با پوشش و محمل قانوني سازمان ملل به مقابله با اراده ملت و دولتي برآيد كه نه تنها بر صلح آ ميز بودن فعاليت هاي خود اصرار دارد كه با باز گذاشتن درهاي كشور به روي بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي و همكاري سه ساله با آژانس و ساير كشورها، صلح آميز بودن اهداف خود را اثبات كرده است، به طوري كه عدم وجود نقض و قصور بزرگ و انحراف برنامه به سمت تسلياحت هسته اي ايران به تاييد آژانس اتمي، به عنوان نهاد ديده بان هسته اي سازمان ملل نيز رسيده و در گزارشهاي مديركل بارها به آن تصريح شده است.

روشني برملا مي سازد، آنجا كه مي گويد: اگر تمامي كشورهاي منطقه به فناوري هسته اي دست پيدا كنند، آنها را نگران نمي كند، اما از موفقيت ايران آشفته و نگران هستند، وي وجود نظام ارزشي و اسلامي در ايران كه قابل بهره برداري و الگوگيري براي ساير ملل مي باشد را عامل اصلي پنهان كردن اقدامات نامشروع غرب پشت نقاب مشروع شوراي امنيت معرفي مي كند.

پاسخ ايران به تهديد قطعنامه الزام آور شوراي امنيت همواره آن بوده كه اگر آژانس اتمي محل اصلي رسيدگي به موضوع بوده و پرونده از چنگال سياست بازي افراطي آمريكا و غرب خارج باشد، ايران حاضر به گسترش سطح همكاري هاي خود است و اگر چنين نباشد، ايران در سطح و نحوه همكاري هاي آتي خود تجديد نظر خواهد كرد.

ديروز رئيس جمهوري در تشريح پاسخ ايران به صدور قطعنامه الزام آور از صراحت و شفافيت بيشتري بهره برد و اعلام داشت اگر امضاي يك معاهده بين المللي موجب نقض حقوق يك ملت شود، آن ملت در تصميم خود تجديد نظر خواهد كرد و آن معاهده بي اعتبار است.

رئيس جمهوري تهديد تحريم را هم بي پاسخ نگذاشته و اين سوال را مطرح ساخته است كه مگر به ما چه مي دادند كه حالا نداده و تحريم كنند؟ وي در فرازي احساس برانگيز براي مومنين ايراني مي گويد: نه آنها از ابوجهل قوي تر و نه ما از مسلمانان صدر اسلام ضعيف تر هستيم.

امروز در برهه حساس حيات سياسي كشور احمدي نژاد به آشناترين زبان با آنها سخن مي گويد و به نمايندگي آنها به تحركات و تهديدات قدرتهاي جهاني پاسخ مي دهد.

*سياست روز

روزنامه سياست روز در سرمقاله با عنوان« نمايشگاه آزمون جديد وزيرارشاد »به قلم مهرداد بهمني آمده است:

برگزاري نوزدهمين نمايشگاه بين المللي كتاب فارغ از آنكه مهم ترين واقعه عرصه نشر وتوزيع كتاب در سالجاري محسوب مي شود، دومين آزمون وزير ارشاد در مسوليت جديد خود نيز به حساب مي آيد. در واقع با برگزاري چنين نمايشگاه هايي است كه مردم مي توانند به عينيت رسيدن وعده و وعيدهاي مسولان جديدارشاد مبني بر سرو سامان دادن به وضعيت آشفته نشر را به تماشا بنشينند.

در كمال تاسف بايد اعلام كرد كه بي توجهي وزير محترم ما به نصايح دوستان باعث شدند تا در نخستين آزمون خود كه همانا برگزاري بيست وسومين جشنواره بين المللي فيلم فجر بوده نمره مطلوبي نگيرد.

برگزاري نمايشگاه كتاب تهران همواره از دو منظر بحث انگيز بوده است. يك منظر به نوع حضور بازديدكنندگان باز مي گردد كه به دليل شرايطي كه بعدا به آن اشاره خواهد شد از پرداختن به آن صرف نظر مي كنيم ويك منظر به موضوع آثار شركت يافته درنمايشگاه بازمي گردد كه در واقع موضوع بحث ما را به خود اختصاص مي دهد.

با صرف تنها چند ساعت گردش در محيط نمايشگاه و غرفه هايي كتاب كه در روزهاي اخير مملو از جمعيت مي باشد مي توان به يك ارزيابي كلي دست يافت و آن اينكه همچنان مخاطبان با موجي عظيم از كتاب هايي روبرو هستند كه كوچكترين سنخيت و قرابتي با باورها واعتقاداتشان ندارد.

در بسياري از سالن ها با موج عظيم كتاب هايي كه ترويج دهنده عرفان هاي غيرديني اعم از هندي و سرخپوستي مي باشند مانند آثار پائولوكوئيلو، بورخس، كريشنامورتي و دهها عنوان ديگر روبرو هستيم. موج فزاينده رمان هاي زرد و آثار كه به بهانه هاي مختلف فكر و توجه مخاطبان را تنها به مسايل جنسي سوق مي دهد در نمايشگاه به خوبي دلبري مي كند.

هنوز نيمي از زمان برگزاري نمايشگاه را پيش رو داريم . اميدواريم كه ارشاد بتواند دراندك زمان باقي مانده ،نمره قابل قبولي را كسب كند و بتواند ادعاهاي خود را درجهت فراهم آوردن بستر رشد وتعالي اهداف نظام به اثبات برساند چرا كه درصورت شكست مجدد، جمع كثيري از مردم را نسبت به عملكرد خود بي اعتماد خواهد كرد . بايد بدانيم كه در شرايط كنوني بي اعتمادي زود ايجاد خواهد شد اما كسب اعتماد مردم امري نيست كه خيلي زود محقق شود.

* كارگزاران

« ابزار ايران »عنوان سرمقاله امروز روزنامه كارگزاران است كه در آن آمده است: ايران ديروز در آستانه تشكيل اجلاس وزيران خارجه اعضاي دائم شوراي امنيت سازمان ملل در نيويورك، پيامي براي غرب فرستاد كه شديدترين موضع ايران در طول سه سال گذشته به شمار مي رود. در اين پيام كه به زبان رئيس جمهور و بيانيه نمايندگان مجلس آمد، گفته شده كه قطعنامه ضد ايراني حتي اگر الزام آور باشد از نظر ايران لازم الاجرا نيست و علاوه بر آن ايران با خروج از ان.پي .تي آن را تلافي خواهد كرد.

چنين تهديدي در روزي كه قرار است فرداي آن (امروز) درباره ايران تصميم گيري شود ،آثاري حقوقي و سياسي دارد كه يكي قابل تفسير عليه ايران و ديگري قابل تبيين به نفع ايران است.

از نظر حقوق بين الملل كشورها حق ندارند به قطعنامه هاي سازمان ملل بي اعتنايي كنند. اما وجه سياسي اين قضيه به ايران كمك خواهد كرد. ايران مي تواند با رجوع به قطعنامه هايي كه در دهه هاي گذشته درباهر فلسطني صادر شده (از جمله قطعنامه هاي 339 و 422) و هرگز اجرا نشده است از خود دفاع كند.

موضوع ديگري كه ايران را به اعلام رسمي نكول از تصميم شوراي امنيت واداشته، مبحث حيثيت طلبي بين المللي يا پرستيژ است، در عرف بين الملل فرض بر اين است كه اگر مناقشه اي در قالب رابطه برد - باخت فيصله يابد - صلح و ثبات دائمي به دنبال نخواهد داشت زيرا كشور ناراضي همواره مترصد فرصتي است تا نظم مصنوعي و غيردلخواه را بر هم زند.

آنچه كه موجب نارضايتي كشورها از حل نادعادلانه مناقشه ها مي شود، علاوه بر خسران هاي مادي خدشه دار شدن اعتبار بين المللي است.

تجربه نشان داده است كه ميانگين نگاه جهاني به حل بحران ها اين است كه حيثيت هيچيك از طرفين مناقشه خدشه دار نشود. تفهيم اين موضوع به جامعه بين المللي مستلزم تحرك ديپلماتيك و نشان دادن خطرات راه حل هاي ناتمام بر موضوعات پيچيده است.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"