کد خبر: ۲۵۵۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۱ - ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۵


خبرخودرو:روزنامه هاي صبح امروز ايران در سرمقاله هاي خود به مسائل روز ايران و جهان پرداخته اند كه گزيده برخي از آنها در ذيل مي آيد.


* شرق

«در قضيه شستن چشم ها و يافتن سوراخ دعا» عنوان سرمقاله امروز روزنامه شرق به قلم احمد پورنجاتى است كه در آن آمده است:
«يا چنان نماى كه هستى، يا چنان باش كه مى نمايى.»
بايزيد بسطامى
(اگر امكان پذير مى بود درخواست مى كردم اين نوشته را از پايان به آغاز بخوانيد. اما حيف!) نمايشگاه بين المللى كتاب افتتاح مى شود، طنين سرود جمهورى اسلامى در فضاى پيرامون مى پيچد، همه به احترام به پا مى خيزند و در محضر والاى «حضرت كتاب» كلاه از سر برمى دارند. رئيس جمهور با گام هايى استوار اما خرامان به سوى جايگاه خطابه مى رود و... فصلى سرشار از «قربان صدقه» و «رهنمود» و «چه ها خواهيم كرد» آغاز مى شود و همگان در ساحت عرض ارادت به مقام كتاب و اهل كتاب، شيرين كام مى گردند.اينك نمايشگاه كتاب در جريان است، با همه متن و حاشيه هايش. و هر كس به اقتضاى مسئوليت و ماموريتى كه دارد شش دانگ حواس خود را جمع كرده تا همه چيز به خوبى و خوشى تمام شود، از وزارت بازرگانى كه غرفه ها را اجاره مى دهد تا شهردارى تهران كه دغدغه افزايش بار ترافيكى خيابان هاى اطراف را دارد و تا نيروى انتظامى كه هم بايد مراقب آمد و شد خودروها باشد و هم دلواپس جريحه دار شدن عفت عمومى و مانور مانكن ها!
در اين ميان بيش از همه وزارت فخيمه ارشاد بايد مراقب كلاه خود باشد كه به «نسيم شيطنت عناصر غيرخودى» بر زمين نيفتد! و بى اجازه و رندانه كتاب ناجورى در بساط غرفه ناشرى سرك نكشد چون به مصداق «گل گفته» وزير فرهيخته ارشاد: «انتشار برخى كتاب ها توهين به فهم خواننده است!» و يا «برخى كتاب ها را نويسندگانش حتى نمى توانند با صداى بلند در جمع خانواده خود بخوانند» (لابد از بس بى ادبى دارد) و قريب به اين مضامين.بسيار خوب! همه چيز مرتب است. مثل هر سال. حتى بهتر از گذشته. اين داستان تكرارى مراسم آيينى برگزارى نمايشگاه كتاب است، ربطى هم به اين دولت و آن دولت ندارد و مثل خيلى برنامه هاى تقويمى ديگر، به آن عادت كرده ايم.
بى رغبتى مردم ايران به مطالعه كتاب به علت گرانى كتاب است و پيدا نكردن كتاب هاى مفيد و سازنده! و نيز نداشتن فرصت به خاطر گرفتارى هاى معيشتى و ضعف فرهنگ كتابخوانى و كم كارى نهادها و دستگاه هاى ذيربط! به ويژه وزارت ارشاد و سازمان تبليغات و صداوسيما! و سرانجام، ضرورت حمايت از انتشار كتاب هاى خوب! و حاصل اين جمع و تفريق: اختصاص و افزايش بودجه همين دستگاه هاى محترم تا براى ترويج فرهنگ كتابخوانى در جامعه كارى كنند، كارستان!» اين تابلوى تمام نماى جشن سالانه كتاب در كشور ماست.
حرف و حديث ديگرى هم اگر باشد، غرولندهاى رايج و بى اهميت! اصحاب زياده خواه و نازك نارنجى تاليف و ترجمه و نشر كتاب است كه دست از بحث هاى تكرارى و ملال آور «مميزى سليقه اى» و «معطلى صدور مجوز كتاب» و «جلوگيرى از تجديد چاپ برخى كتاب هاى داراى مجوز» برنمى دارند. پس، تنها مسئله اى كه باقى مى ماند همين است كه: «مردم ايران، چرا كتاب نمى خوانند.» همين!
بس كنيد، شما را به مقدساتتان سوگند!
چرا هيچ كس نمى پرسد همين درصد ناچيزى كه كتاب مى خوانند، چه كتاب هايى مى خوانند؟!
چرا كسى بررسى و اعلام نمى كند كه جز قرآن كريم و مفاتيح الجنان و برخى ديگر از كتاب هاى مذهبى و نيز كتاب هاى كمك آموزشى كه فراوانى شمارگان آنها دلايل و عوامل مشخصى دارد، بيشترين كتاب هايى كه مردم مى خوانند و روزبه روز هم پرمشترى تر مى شوند و پى درپى به خلعت تجديد چاپ آراسته مى گردند از چه جنس و مقوله اى است؟! گرايش غالب و مسلط مطالعه كنندگان كتاب در هر دوره از تحولات اجتماعى مهمترين نشانه و مشخصه آن دوره به حساب مى آيد كه به زبان بى زبانى فرياد مى كشد احوال درونى جامعه را، البته به روايت آنها كه اهل مطالعه كتاب بوده اند.
تقاضاى عمده بازار كتاب در جامعه ايران امروز در حال و هواى چه عناوين و موضوعاتى است؟ هيچ نيازى به انجام پروژه هاى پژوهشى و نظرخواهى هاى راديوتلويزيونى نيست. كافى است هركس سرى به نزديك ترين كتابفروشى محل كار و سكونت خود بزند و اگر مقدور بود به شعبه هاى شهر كتاب در تهران و يا اين روزها به غرفه هاى رنگارنگ برخى ناشران پرمشترى. البته راه كوتاه تر و آسان ترى نيز هست. به قفسه كتاب هاى فرزندانتان مراجعه كنيد، اگر در دوره نوجوانى و جوانى هستند. بالاتر از اين، به كتاب هاى جديدى كه خودتان خريده ايد، اگر اهل مطالعه هستيد! موج كتاب هايى با عناوين گوناگون اما پيرامون چند موضوع مشخص: اميدبخشى، انرژى زايى، هاله درمانى، خودالقايى، مديتيشن، ثروت طلبى، شادمانگى، معنويت گرايى فرادينى، راز و رمز موفقيت، مثبت گرايى، انسان دوستى و محبت جويى و از اين دست، بازار كتاب را فرا گرفته است. «اكسير»، «هفت قانون معنوى موفقيت»، «آدميت»، «تو همانى كه مى انديشى»، «فراسوى خشونت»، «شعله حضور و مديتيشن»، «حضور در هستى»، «هنر شادمانگى»، «موفقيت بى قيد و شرط»، «حكايت دولت و فرزانگى»، «اختيار شما در دست كيست؟»، «تعاليم كريشنا مورتى» و... اينها كه ملاحظه مى كنيد نام كتاب هايى است كه تنها از سوى يكى از ناشران محترم روانه بازار شده اند و مى دانم كه بيشتر آنها پرخواننده اند.
آيا اينها كتاب هاى بدى هستند؟ معلوم است كه نه! اصلاً كتاب بد وجود ندارد! به قول معروف: بد آن است كه نباشد. آيا كتاب هاى ديگر با موضوعات ديگر خوانده نمى شود؟
آيا اشكالى دارد كه مطالعه كنندگان كتاب در ايران اسلامى و انقلابى و زير سايه مبارك متوليان يكپارچه اصولگرا بيشترين علاقه كتابخوانى خود را صرف اين گونه كتاب هاى اميدبخش و موفقيت آور و پولساز و شادكامى آور كنند؟

*كيهان

«قصه كلاغ و بلبل عنوان »سرمقاله امروز روزنامه كيهان است كه در آن آمده است:
سايت ضد انقلابي «روزنت» كه در زنجيره اي به هم پيوسته و با همپوشاني سايت هايي نظير سايت رسمي دولت انگليس (بي بي سي)، پيك نت، گويانيوز و البته برخي سايت هاي داخلي مشغول جنجال عليه جمهوري اسلامي است، ديروز دست خود را رو كرد. آنها كه پيگير عملكرد شبكه اينترنتي به هم پيوسته ضدانقلاب هستند لابد مي دانند كه محور اصلي دعاوي آنها، بحث هايي نظير حقوق بشر و مبارزه با تروريسم است. اما جالب اينجاست كه مجموعه جريان هاي ضدانقلاب -و از جمله جريان هاي رسانه اي اخير- هر از چند گاهي و در حالي كه قسم حضرت عباس مي خورند، دم خروسشان هم بيرون مي افتد.
اين بار سايت روزنت كه توسط مسعود بهنود (سلطنت طلب مقيم لندن) راه اندازي شده و به كمك شماري از همفكران مقيم خارج نظير حسين باستاني، ابراهيم نبوي، علي افشاري و نيز عناصري چون احمد زيدآبادي، مهرانگيز كار، شيرين عبادي هم پشتيباني خبري و مقالاتي مي شود، رأسا اقدام به تماس با رئيس گروهك آدم ربا و تروريستي موسوم به جندالله كرده و بدين بهانه از زبان نامبرده كوشيده تا ضمن مظلوم نمايي، براي جماعت آدم ربا و آدمكش حيثيت دست و پا كند. از جمله از قول عبدالمالك ادعا شده كه جمهوري اسلامي بر سني مذهب هاي سيستان و بلوچستان سخت گرفته و زن و بچه آنان را به خاطر عقايد مذهبي شان قتل عام مي كند و دست مي برد! و... قس علي هذا.
لابد اطلاع داريد گروهك عبدالمالك همان جريان دست پرورده اي است كه در همسايگي ايران پناه گرفته و طي چند ماه اخير بارها ضمن حمله به نقاط مرزي از جمله تاسوكي، اقدام به گروگانگيري از مردم و شهروندان عادي و سرباز وظيفه و دانشجو و... كرده و اخيراً نيز دو تن از همين گروگان هاي بي گناه را سبعانه به شهادت رسانده است. حال اينكه جرياني اين چنين آن هم با اقامت در خاك بيگانه و حمايت هاي آشكار خارجي ادعا كند كه دنبال حقوق مردم است، از آن طنزهاي تلخ تاريخ است كه البته جز در بساط برخي از همان بيگانگان نمي توان جست و الا همين چند هفته پيش بود كه مولوي عبدالحميد از علماي اهل سنت و از ائمه جمعه منطقه تصريح كرد اغلب گروگانگيري ها در رابطه با مواد مخدر و معاملات نامشروع مشابه و همچنين در جهت اخاذي است.
نكته جالب ديگر اين است كه اول بار خبرهاي مربوط به گروگانگيري را طي ماه هاي اخير شبكه تلويزيوني الجزيره قطر كه به لحاظ برخي وابستگي ها شهره است، پخش كرد به نحوي كه احساس مي شود ارتباطات ويژه اي ميان اين شبكه و آن گروهك برقرار است. حالا يكي دو ماه از اين قضايا نگذشته، آشكار مي شود كه سران گروهك جنايتكار مذكور ارتباطات و تماس هاي ويژه اي هم با برخي سايت هاي ضدانقلابي مدعي حقوق بشر و ضديت با تروريسم دارند والا امكان ندارد كه يك سايت معمولي بتواند مستقيماً با رئيس متواري و تحت تعقيب يك گروهك تروريستي ارتباط و تماس برقرار كند و اقدام به تطهير جنايات آنان از زبان سركرده گروهك نمايد.
لادن و عبدالمالك و امثال آنها را در مشت دارد تا هر وقت خواست آنان را با حكمي بجنباند و هم شبكه اي از رسانه هاي صوتي و تصويري و اينترنتي را كه هر زمان لازم بود به خيمه شب بازي آن جماعت پوشش دهند.
دعواي حقوق بشر داشتن و دست در دست تروريست ها نهادن سابقه اي به قدمت خود انقلاب دارد. مگر نه اينكه سازمان مجاهدين خلق، ادعا مي كرد طالقاني را بهشتي كشته است و مگر نه اينكه حزب الله را متهم به چماقداري مي كردند اما سرانجام وحشيانه ترين عمليات تروريستي را در حق رئيس جمهور و نخست وزير و دولتمردان و نمايندگان منتخب ملت به جاي آوردند و آخر الامر هم معلوم شد مدت هاست نمك گير و ريزه خوار سازمان هاي جهنمي تروريستي نظير موساد و سيا و استخبارات رژيم بعث عراق شده اند؟! و مگر نه اينكه يكي از مسافران كنفرانس كذايي برلين كه خيلي هم ادعاي مبارزه با خشونت داشت تا آنجا كه مولاي متقيان علي بن ابي طالب را - نعوذبالله- متهم به خشونت طلبي كرد، وقتي خواست با روزنامه آلماني تاگس اشپيگل سايتونگ مصاحبه كند و پنجه بر آفتاب امام كشد، مترجم مورد اعتمادي را براي ترجمه گفتگو برگزيد (بهمن نيرومند) كه عضو متواري مركزيت گروهك تروريستي منافقين بود!؟
ملت ما سالهاست به قلم هايي كه خنجرهاي دشمنان زخم خورده را صيقل مي دهند و زهرآگين مي كنند، عادت كرده است
بله حق هم دارند مديون و ممنون سناتور مسعودي ها و داريوش همايون ها و هويداها و... باشند. راستي قلم به مزدها را با شهيد و شهادت چه سودا! همان به كه از جغد و كلاغ بنگارند و شيوه خفاشان پيشه كنند در پنجه كشيدن بر آفتاب!

*جمهوري اسلامي

روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان «صهيونيسم و هيئت حاكمه آمريكا »آورده است :بوش، رئيس جمهور آمريكا بار ديگر در جهت اثبات ارادت و سرسپردگي خود به صهيونيستها، بر تعهد هميشگي كشورش به حمايت از رژيم صهيونيستي تاكيد كرد.
اگرچه اين , نكته جديدي نيست ولي مهم است و نياز به تامل و بررسي موكد دارد. مهم از اين جهت كه بخش اعظم معضل و بحران منطقه خاورميانه و بلكه كل جهان زائيده همين ديدگاه و موضع گيري نژادپرستانه و غيراصولي دولتمردان آمريكايي است .
اگر گفته شود حمايت همه جانبه و بدون منطق آمريكا از رژيم مفسده جو و اشغالگر صهيونيستي منشا بسياري از معضلات جهاني، از جمله جنگ، تروريسم و آوارگي است , ادعاي بي جا و بي پايه اي نيست ..
دولت آمريكا در چارچوب دفاع از رژيم صهيونيستي تاكنون از اجراي دهها قطعنامه سازمان ملل كه به نوعي به انتقاد از اين رژيم پرداخته است، با استفاده از ابزار غيرقانوني « وتو » جلوگيري كرده و موجب شده است تا صهيونيستها با تمسخر و به ريشخند گرفتن شعور جامعه جهاني به سياست هاي توسعه طلبانه و جنايتكارانه خود تداوم بخشند.
دامنه اين حمايت بي چون و چرا از رژيم صهيونيستي در هيات حاكمه آمريكا تا به آن حد گسترش دارد كه به اصلي ترين خط قرمز سياستهاي واشنگتن تبديل شده است . با اين حال اين حمايت كوركورانه اكنون به مرز ننگ آور و غيرقابل تحمل براي آمريكائيها رسيده به گونه اي كه اعتراض بسياري از نخبگان و شخصيتهاي آمريكايي را نيز برانگيخته است .
اين رابطه ناسالم و كثيف دوجانبه ميان شبكه قدرتمند يهوديان و دولتمردان آمريكا موجب شده است علاوه بر اينكه تاوان آن را ملت هاي جهان متحمل گردند، مردم آمريكا نيز به گروگان صهيونيستها تبديل شوند و هيچ صداي انتقادي در داخل آمريكا عليه اين وضعيت امكان مطرح شدن پيدا نكند.
اخيرا دو محقق آمريكايي در مقاله اي عليه نفوذ بي حد و حصر لابي صهيونيستي در آمريكا , فرياد اعتراض سردادند. اين دو محقق در مطلبي كه هيچ يك از روزنامه هاي آمريكا حاضر نشدند آنرا منتشر كنند، تاكيد كرده اند كه در آمريكا كار به جايي رسيده است كه كوچكترين انتقاد نسبت به حمايت كوركورانه واشنگتن از رژيم صهيونيستي با برچسب يهودي ستيزي مواجه مي شود و انتقاد كننده هدف انتقام شبكه طرفدار اسرائيل قرار مي گيرد.
واقعيت اين است كه اين حمايت نه تنها ننگ و سرشكستگي آمريكائيها را فراهم ساخته، بلكه هزينه هاي نجومي نيز بر آنها تحميل كرده است . براساس آمارهاي رسمي، كمكهاي بلاعوض آمريكا به رژيم صهيونيستي از جنگ جهاني دوم تاكنون به 140 ميليارد دلار بالغ مي شود . اين مبلغ، غير از كمكهاي نظامي و تسليحاتي گسترده آمريكا به تل آويو است . همچنين سازمانهاي هوادار اسرائيل به دليل اينكه مراكز حساس اقتصادي و مالي را در اختيار دارند سالانه مبالغ هنگفتي را به اسرائيل سرازير مي كنند.
آمريكائيها عليرغم اين جانبداري آشكار از رژيم صهيونيستي، انتظار دارند فلسطيني ها و افكار عمومي بين المللي، آنها را به عنوان يك ميانجي بي طرف بپذيرد. اين يك انتظار و درخواست وقيحانه است كه قطعا با پاسخ منفي روبرو خواهد شد
اكنون پس از 60 سال تلاش دولتهاي مختلف آمريكا، رژيم صهيونيستي نه تنها ثبات پيدا نكرده بلكه پايه هاي اين رژيم لرزان تر از هميشه است . در مقابل، اين، ملت فلسطين است كه هر روز به پيروزي و آزادسازي سرزمين خود نزديك تر مي شود.
اكنون زمامداران آمريكا بايد اين واقعيت را بپذيرند و به آن گردن نهند كه حمايت هاي آنان از رژيم صهيونيستي، كاربرد و تاثير گذشته را ندارد و ديگر جهان حاضر نيست تسليم ديدگاه هاي آنها درباره رژيم صهيونيستي شود. اكنون اين يك امر انكارناپذير است كه دولتمردان آمريكا از سوي افكار عمومي داخلي و جوامع جهاني براي تغيير ديدگاه و نگرش خود نسبت به رژيم صهيونيستي تحت فشار شديد قرار دارند زيرا سياست هاي كاخ سفيد در قبال مسئله فلسطين برپايه تفكر دفاع از ظالم و مقابله با مظلوم شكل گرفته و همانطور كه تجربه نشان داده است پذيرش اين تفكر منحط از سوي افكار عمومي جهان مردود و غيرقابل قبول است .

*پول

روزنامه پول در سرمقاله امروز خود با عنوان «تكذيب رئيس سخنگو» به قلم سيدمحمد مهدي شهيدي آمده است:ايران بورس- علي صالح آبادي رئيس وسخنگوي سازمان بورس و اوراق بهادار خبر تعطيلي تالارهاي منطقه اي بورس را تكذيب و اعلام كرد: تا كنون بررسي نحوه تالارهاي منطقه اي در دستور كار هيات مديره قرار نگرفته است و تصميمي در اين باره اتخاذ نشده است . پنج روز قبل - جمعئ15/2/85 - خبري روي سايت خبري بورس نيوز قرار گرفت كه از تعطيلي تالارهاي منطقه اي بورس و فراخواندن مديران اين تالارها به مقر اصلي در پل حافظ، حكايت داشت.
البته پس از واصل شدن خبر، بعيد به نظر مي آيد كه با توجه به ابزارهاي مختلفي كه سازمان بورس براي كنترل بازار، حجم معاملات ونوسان شاخص ها در اختيار دارد ، چنانكه خبر مي گفت: "به خاطر كاهش حجم معاملات، تالارهاي منطقه اي" را ببندد، اما نه اينكه سازمان جديد است و رئيس، هر چند ماه ها دبير كل بوده اما تازه انتخاب شده تلفن هايي كه قبلا در بورس و در چنين مواقعي جواب مي دادند را كسي برنداشت.
لابد باقي روزنامه ها هم خبري به اين مهمي را با تلفن هايي كه داشته اند "چك " كرده بودند ، اما انتشار خبر در اكثر روزنامه هاي فردا نشان داد كه آن سوي تلفن آنها هم كسي نبوده بگويد "تالارهاي منطقه اي تعطيل نشده اند" ، تا حالا رئيس به جاي برگزاري يك مصاحبه مطبوعاتي ، كارش ، با تكذيب شروع نشود.

*كارگزاران

روزنامه كارگزاران در سرمقاله امروز خود باعنوان "تامل در پاسخ امريكا" آمده است:
واكنش هايي كه امريكايي ها تاكنون به نامه محموداحمدي نژاد ، رئيس جمهوري ايران نشان داده اند از نظر آداب ديپلماتيك وروان شناسي رهبران سياسي، تامل برانگيز است . وزير امور خارجه امريكا درعباراتي كوتاه، نامه را فاقد موضوعات روز ومسايل كنوني مرتبط با ايران خواند وگفت مطلب جديدي در آن نيست.
وجه ديپلماتيك موضع امريكا اين است كه رهبران واشنگتن نامه رئيس جمهور ايران را خارج از چارچوب مراودات ومكاتبات رايج جهاني تلقي كرده اند.
هنوز معلوم نيست امريكايي ها به اين نامه به صورت مكتوب و رسمي پاسخ خواهندداد يا نه، اما آنچه به روشني پيداست اين است كه باورهاي ايدئولوژيك روساي جمهوري ايران و امريكا كه هر دو در شمار معتقدان مذهبي هستند دو دايره متخارج است و نمي توان نقطه مشتركي بين آنها يافت كه مبناي گفتگو قرار گيرد.
1-نخستين دغدغه بين المللي امريكا، بحران خاورميانه ومسله فلسطين است. در اين پرونده ، امريكا خواستار بقا و تقويت اسراييل است. در دكترين سياست خارجي كاخ سفيد، اسراييل مي بايست ازچنان قدرتي برخوردار باشدكه در مقابل تهديد احتمالي اعراب و ايران فرو نريزد.
2- حقوق بشر و دموكراسي از مباني تفكر سياسي در امريكاست حتي بخش بزرگي از مناقشه ايران و امريكا به همين موضوع مربوط مي شود.
3-جنگ هاي امريكا در گوشه و كنار جهان موضوع ديگري است كه احمد ي نژاد بابت آنها از بوش انتقاد كرده است. از نظر امريكايي ها اين جنگ ها با دو هدف رخ داده اند كه هر دو تقويت كننده امنيت ملي و تامين كننده منافع ملي امريكايي ها انگاشته مي شوند. هدف اول جنگ براي امريكايي ها اشاعه افكار يا ارزش هاي امريكايي و هدف دوم كسب برتري سياسي به منظور تامين منافع اقتصادي است.
4-نبرد القاعده وديگر شاخه هاي تروريستي براي امريكاي پس از جنگ سرد نوعي هويت يابي ايدئولوژيك است. امريكايي ها حتي اگر اين كار را با هدف چيرگي بر جهان و يا اجراي "جنگ تمدن ها" دردستور كار قرار داده باشند، توانسته اند به جامعه جهاني بقبولانند كه "مبارزه با تروريسم" هدف مشترك جهاني براي جلوگيري از فجايع جهاني است.
5-برنامه هسته اي ايران از منظر داخلي كوششي علمي براي ارتقاي سطح زندگي است . حال آنكه از نگاه آمريكايي ها افزايش توانايي هسته اي ايران- صلح آميز و غير آن- تهديدكننده موازنه منطقه اي و بي ثبات كننده اسراييل است.
از نظر چرخه امريكايي ها ، تحقيقات هسته اي ايران و تكميل چرخه سوخت هسته اي سواي اينكه ايران به سوي توليد سلاح برود يا نرود ، قدرت فني و اقتصادي آن را افزايش مي دهد و به تبع آن به پرستيژ منطقه اي بلامنازع دست مي يابد و بر اثر اين وضع ، حفظ موجوديت اسراييل دشوار مي شود.
اين تزاحم ها و تقابل ها كه آشتي ناپذير به نظر مي رسد راه را بر هر مصالحه اي بسته اند ولاجرم طرفين ناگريزند مدت ها منتظر بمانند تاتعاريف يكي از آنها از امنيت ملي ومنافع ملي تغيير كند و يا اينكه ابزارتحقق هدف ها عوض شود تابن بست كنوني بشكند.

* ايران

روزنامه ايران در سرمقاله امروز خود با عنوان «حقيقت خواهي يك ملت» آورده است: نامه هجدهم ارديبهشت رئيس جمهوري ايران در موقعيتي حساس نگاشته شد. اين مكتوب شايد چكيده سخن و انديشه ملتي است كه رو به سوي آرمان صلح دارد.
ايراني ها در بهار ي كه غبار كدورت و زنگار كينه بوستان زندگي بشر را فرا گرفته است از قلم و نگاه منتخب خود اعتقاد استوار خويش به مهرورزي و عدالت را ابراز كرد.
واژه ها و عبارات اين مكتوب كه ملهم از آموزه هاي انبياي الهي است شاهد صادقي برخيرخواهي، صلح دوستي و انعطاف پذيري يك ملت و دولت است
برپيشاني اين نامه هر چند نام يك مقام سياسي ثبت شده است مخاطب و مقصود آن تمام وجدانهاي آگاه و دل هاي روشني است كه سودي شنيدن و صداي حقيقت را دارند. اي بسا اصحاب قدرت و سياست برابر اين شخن سامعه سنگين كنند اما محتواي مضامين نامه چيزي نيست كه از چشم بيناي تاريخ پنهان بماند.
نامه رئيس جمهوري چنان كه انتظار مي رفت نگاه محافل جهاني از اصحاب رسانه تا مراكز تصميم گير را به خود معطوف كرد و به مكث و تاملي تازه بر سر ماهيت چالشهاي ايران و غرب انجاميد.
مردان كاخ سفيد نخستين روز اين آزمون را در ميان سراسيمگي و اختلاف گذراندند. رئيس جمهوري بوش هنوز سكوت خويش را نشكسته است و مديران مياني كاخ سفيد نيز صرفا در تفسير و تاويل نامه واژگاني مبهم و بعضا متناقض اظهار كرده اند.
هنوز زمان و فرصت تامل در نامه رئيس جمهوري ايران فوت نشده است و سران آمريكا را گريزي از پاسخگويي به سخن يك ملت نيست. ذمه ناظران و شاهدان اين نامه نيز از تكليفي كه تاريخ بر دوش اهل حقيقت نهاده بري نيست كه در فرداي شنيدن پاسخ دولت بوش آنچه را شرط بلاغت و عدالت است بازگو كنند.

*آفتاب يزد

«تبليغات يا اقدامات؟! »عنوان سرمقاله امروز روزنامه آفتاب يزد است كه در آن آمده است: اگرچه در ميان طرفداران رئيس جمهور و دولت جديد كساني پيدا مي شوند كه اعتقاد چنداني به نقش «جمهور» ندارند و حتي تأكيد بر جمهوريت را تا حد «شرك» قبيح مي شمارند اما رفتار و گفتار حاميان اصلي احمدي نژاد نشان مي دهد كه نظر پردازان و برنامه ريزان تبليغاتي كه با او همكاري مي كنند به اين نكته اساسي پي برده اند كه بدون جلب نظر اكثريت ملت كاري از پيش نمي رود. همين تفكر آنها را بر آن داشته است كه با برنامه ريزي هاي خاص نقطه هاي اميد را دردل مردم روشن كنند. اين كار از نخستين روزهاي تبليغات انتخاباتي آغاز و همچنان ادامه دارد. تأكيدهاي فراوان و صريح بر وجود فساد در سيستم هاي اداري قول مبارزه با مافياي نفتي تكذيب برخورد با دختران و پسراني كه برخي شئون را رعايت نمي كنند، وعده آوردن پول نفت بر سر سفره هاي مردم از مواردي بود كه هر يك مي توانست اميدواري گروه هايي از ملت در سراسر كشور را موجب شود و رأي آنها را به نفع احمدي نژاد در صندوق هاي رأي گيري قرار دهد.
البته در كنار اين كارها اقدامات متفاوتي همچون سفرهاي استاني نيز مورد توجه قرار گرفت. در اين سفرها علاوه بر سنت پسنديده ديدار مستقيم با اقشار مختلف مردم با ياري رسانه ملي صدها مصوبه دولت به همراه ده ها وعده مربوط به توسعه و آباداني منطقه مورد بازديد به صورت مكرر به اطلاع عموم مي رسيد كه اين كار نيز دستاوردهاي تبليغاتي فراواني براي دولت داشت. اگرچه برخي اقدامات كه در طول اين سفرها انجام مي شد انتقاداتي را موجب شد از جمله تعدادي از نمايندگان مجلس وعده هاي رئيس جمهور در سفرهاي استاني را تكرار ارقام بودجه مي دانستند و از دولت انتقاد مي كردند كه چرا اقدامات مرتبط به كل نظام را به وسيله اي براي تبليغ بخشي از حاكميت تبديل مي كند بعضي از نمايندگان اصولگراي مجلس هم از عدم اجراي بخشي از وعده هاي استاني گلايه مي كردند.
البته ظاهرا ايمان بعضي از طرفداران رئيس جمهور به تأثير تبليغات و نيز توجه آنها به لزوم كسب رضايت مردم آنقدر قوي است كه هنوز هم برخي اقدامات ادامه دارد. دستور رئيس جمهور مبني بر تجويز حضور بانوان در ورزشگاه ها كه به تأييد بسياري از طرفداران رئيس جمهور علاوه بر اشكالات شرعي مورد نظر علما از جهت رتبه بندي در ليست وظايف دولت نيز قطعا در اولويت هاي اوليه نمي گنجد را تنها مي توان در همين راستا ارزيابي كرد. مثلا روزنامه اي كه بدون شك يكي از هدايت كنندگان اصلي جريان حمايت از روش جديد دولت مردي است و همان روزنامه اي است كه سه روز قبل از برگزاري مرحله دولم انتخابات از قول احمدي نژاد نوشت پول نفت بايد سر سفره هاي مردم ديده شود، اكنون تكذيب رئيس جمهور را مي شنود و نه از خبر چاپ شده خود حمايت مي كند و نه در مورد آن تكذيب چيزي مي نويسد!
خلاصه كلام آن كه دولت فعلي تاكنون از تبليغات مربوط به ايجاد رضايتمندي در مردم بهره بسيار برده است رسانه هاي حامي دولت و بعضي نزديكان رئيس جمهور نيز با خيالي آسوده در اين جهت فعاليت مي كنند اما اگر در آينده نيز هر از چند گاه شاهد تكذيب وعده ها و تأويل آنها به مسائل ديگر باشيم و يا ملت با اظهارات و اقداماتي از سوي بخشي از پيكره دولت مواجه شود كه در تعارض با برخي وعده ها و تبليغات مردم پسند است آنگاه ديوار بي اعتمادي ميان مردم و دولتمردان فعاليت دولت را با مشكلات زيادي مواجه خواهد كرد. دولتمردان ما فراموش نكنند كه امروز بيش از هميشه به اعتماد ملي نياز دارند اگر اين اعتماد حفظ شود ،خطرهاي خارجي نگران كننده نخواهدبود.

*آفرينش

_ روزنامه آفرينش در سرمقاله امروز خود با عنوان «تاملي بر موضع جديد روسيه در پرونده هسته اي ايران» آورده است: در آخرين تحول مربوط به پرونده هسته اي ايران، وزير امور خارجه روسيه گفته است: «براي حل بن بست در برنامه هاي هسته اي ايران، نياز به مذاكره بيشتر از جمله مذاكره ميان قدرت هاي بزرگ و ايران است.
اين اظهارات در شرايطي بيان مي شود كه گفت و گوهاي متعدد اعضاي 5 +1 درباره پرونده هسته اي كشورمان بدون رسيدن به نتيجه خاصي همچنان ادامه دارد. اين در حالي است كه اوايل هفته جاري، نماينده آمريكا در سازمان ملل متحد اعلام كرده بود تا روز دوشنبه (18 ارديبهشت) توافق مطلوب كاخ سفيد بين اعضاي شوراي امنيت و آلمان حاصل خواهد شد.
تا پيش از اين، اعضاي شوراي امنيت و آلمان بر آن بودند كه با مذاكره درون گروهي (در قالب 5 +1) بتوانند «درباره ايران تصميم بگيرند» ولي اينك مسكو، موضع ديگري را بيان مي دارد.
به اظهارات وزيرامور خارجه روسيه دقت كنيد: او علاوه بر آنكه به استمرار مذاكره (در 5+1) تاكيد كرده به اين نكته نيز تصريح نموده است كه «قدرت هاي بزرگ نيز بايد با ايران مذاكره كنند»
اين موضوع از آن جهت حائز اهميت است كه روسيه به عنوان يكي از همان قدرت هاي بزرگ، متوجه اين مفهوم شده است كه مناسبات و اوضاع جهاني، وضعيت ايران و حساسيت هاي منطقه اي به قدرت هاي بزرگ اجازه نمي دهد هرگونه اقدامي كه خواستند، عليه ايران شكل دهند، بلكه قرار است به تعبير وزير خارجه روسيه، «بن بست برنامه هسته اي ايران حل شود»، چاره اي جز تعامل با ايران نيست. اين تعامل نيز ابتدا با گفت و گو شكل مي گيرد و سپس با «بده بستان» ادامه مي يابد.
اين احتمال نيز وجود دارد كه علامت هاي ايران به روسيه، مبني بر اينكه «طرح غني سازي مشترك همچنان بر روي ميز است» تا حدي در ايجاد نرمش در مواضع روسها موثر بوده و آنها را به موضعگيري مورد بحث سوق داده است كه در اين صورت نيز مي توان گفت كه رويداد خوبي رخ داده است چه آنكه هر رويكردي كه بتواند جلوي اجماع قدرت هاي بزرگ عليه ايران را بگيرد درراستاي منافع ملي ارزيابي مي شود.

*اعتماد ملي

روزنامه اعتماد ملي در سرمقاله امروز خود با عنوان «نامه پرحاشيه» آورده است :پيش بيني اين نكته كه نامه احمدي نژاد به بوش هيچ تاثير مثبت ديپلماتيكي نخواهد داشت ناممكن نبود.
هرچند اصل نامه نگاري احمدي نژاد به بوش ابتكاري جالب توجه در عرصه ديپلماسي به شمار مي آمد اما مرور و تحليل مواضع و سخنراني هاي احمدي نژاد، باور اين نكته كه نامه اش راهي براي گره گشايي از مسايل في مابين مي گشايد را ناممكن مي ساخت.
با اين وصف اين پرسش مطرح مي شود كه نامه نگاري مذكور با چه انگيزه، از چه موضعي و براي دستيابي به كدام هدف و منافعي به رشته تحرير در آمده است؟
مضمون نامه منتشر شده، نشان مي دهد كه رئيس جمهوري اسلامي ايران از جايگاه يك منجي براي جهان پرهياهوي معاصر و يك مقام مذهبي با بوش سخن رانده است.
نكته ديگر آن كه نامه نگاري به بوش در چنين مقطع حساسي كه پرونده ايران در شوراي امنيت مطرح است آيا پيامي غير از اين دارد كه جمهوري اسلامي هژموني ايالات متحده را در معادلات جهاني پذيرفته كه صرفا بوش را براي حل مسايل جهاني شايسته خطاب مي داند؟
آيا به منظور فتح بابي براي مكاتبات بعدي، با حال و هوايي متفاوت از پندهاي اخلاقي و اندرزهاي معنوي به رشته تحرير در آمده؟ اگر چنين باشد، آيا واكنش سرد مقام هاي كاخ سفيد به نامه اي كه آن را «فلسفي _ مذهبي» و البته بي پاسخ اعلام كرده اند، خطاي محاسباتي و تحليلي جناب احمدي نژاد و مشاورانشان نبود؟

*رسالت

«كنگره هشتم »عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن آمده است: فردا هشتمين كنگره حزب موتلفه اسلامي با شعار «پويايي»، «وحدت» و «اقتدار اسلامي» در سالن سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي برگزار مي شود.
حزب موتلفه اسلامي از خوش سابقه ترين احزاب نيم قرن اخير كشورمان است كه بيش از چهار دهه در تاريخ انقلاب اسلامي نقش آفريني كرده است.
اگر فعاليت هاي اين حزب را به چهار دوره تقسيم كنيم، دوره اول را دوره مبارزه و مقاومت در برابر رژيم شاه براي استقرار نظام اسلامي بايد بناميم. دوره دوم را دوره صيانت از مباني اسلام و قرآن در امر مبارزه و حفاظت از مرز اسلاميت مبارزان در مواجهه با كفار و منافقين بايد دانست.
دوره سوم حيات موتلفه اسلامي كه با تاسيس نظام اسلامي شروع مي شود، مشاركت اين حزب در كنار ديگر احزاب اسلامي براي استقرار نظام و صيانت از انقلاب اسلامي در برابر جريانهاي ضدانقلاب و منحرف را به خوبي حس مي كنيم.
دوره چهارم فعاليت اين حزب كه محصول آن را در برگزاري هشت كنگره بايد ديد، تلاش براي حفظ وحدت و همگرايي گروه هاي اسلامي و اهل ايمان و تحكيم اقتدار نظام اسلامي را جست و جو كنيم.
يكياز پرسش هاي مطرح در جامعه امروز ما اين است كه آيا داشتن حزب با توجه به ساخت سياسي كشور، ساز و كار حوزه هاي علميه، نفوذ مراجع و نخبگان ديني، تشكيلات مساجد و نوع ارتباط روحانيون با مردم ممكن است.
به نظر ميرسد ريشه اين پرسش قبل از اينكه به ساخت نظام سياسي و يا قدرت حوزه هاي علميه و مراجع بر گردد در فهم احزاب و گروه ها و نخبگان از وضعيت دين و مذهب در كشور، فهم مردم از دين و رهبران ديني و بالاخره تاريخ و جغرافياي سياسي ايران باشد.
به نظر مي رسد برگزاري كنگره هشتم حزب موتلفه اسلامي فرصتي براي بازخواني تعريف حزب، كاركردهاي حزب، نقش احزاب در نظام مردمسالاري ديني، مفهوم رقابت در يك جامعه ديني، مكانيزم جوان سازي كادرها، كادرسازي و چينش نيروها در هرم قدرت و بالاخره توزيع قدرت بر اساس ملاكهاي قرآني و ايماني است.

*دنياي اقتصاد

«فرصتي براي نقدينگي» عنوان سرمقاله امروز روزنامه دنياي اقتصاد است كه در آن آمده است: به اعتقا صندوق بين المللي پول، ايران با نرخ رشد نقدينگي 33 درصدي ركورد كشورهاي نفتي را شكسته است.
نقدينگي و نتيجه آن يعني تورم، واژه هايي آشنا براي رسانه هاي خبري هستند، آنقدر كه در ميان متغيرهاي اقتصادي، رايج ترين كلمات مصروف در مقاله ها و خبرهاي اقتصادي هستند.
دليل اين امر نيز به پيامدهاي مثبت و منفي گسترده اين متغيرها بر مي گردد.
در ميان اظهار نظرهاي متفاوتي كه درباره نقدينگي مطرح مي شود، اين مسئله را كه نقدينگي ريشه تورم است به كرات شنيده ايم. اما بايد پرسيد چرا با وجود اعتقاد علمي كه به اين مسئله در كشور ما وجود دارد؟ نقدينگي به طور مداوم بالا مي رود؟
آنچه تاكنون باعث اختلاف نظر گسترده برخي اقتصاد دانان مجلس هفتم و دولت نهم شده است، نحوه برداشت از حساب ذخيره ارزي و تزريق منابع آن براي اتمام طرح هاي عمراني نيمه تمام است.
در واقع اين طرح ها كه تركيبي از پروژه هاي عمراني با توجيه اقتصادي و يا فاقد توجيه اقتصاد ي ان، مردابي است كه بخش عظيمي از منابع مالي كشور را هر ساله در خود فرو مي برد و نتيجه اي جز وخيم شدن اوضاع نابسامان اقتصاد كشور ندارد.
دولتمردان معتقدند راه حل اساسي براي پايان دادن به داستان غم انگيز هزاران طرح عمراني نيمه تمام در كشور استفاده از منابع حاصل از صادرات نفت است.
منتقدان جنبه ديگري را نيز لحاظ كرده اند و آن تحريك تقاضاي كل در جامعه است.
به عبارت بهتر، براي اجراي طرح هاي عمراني دولت متقاضي كالاها و خدماتي مانند سيمان و آهن خواهد شد كه در پي آن و به دليل عدم عرضه كافي شاهد افزايش قيمت اين اقلام در بازار خواهيم بود.
منتقدان دولت بر اين باورند كه هدف اصلي در شرايط فعلي بايد مهار تورم باشد. در حالي كه برنامه ريزان اقتصادي اولويت خود را مبارزه با بيكاري به عنوان يك معضل اساسي در كشور اعلام نموده اند.
نكته مهمي كه در اين زمينه نبايد مورد غفلت واقع شود اين است كه اگرچه حجم نقدينگي 90 هزار ميليارد توماني در كشور ما هر آشنايي به اقتصاد ايران را نگران مي كند، اما با دقت و تامل در اين باره مي توان اين تهديد را به يك فرصت تبديل كرد.
فرصتي براي هدايت نقدينگي موجود در يك جهت مناسب و مطلوب به گونه اي كه كمبودهاي مالي موجود در بخش عرضه كشور را جبران نمايد.

*سياست روز

روزنامه سياست روز در سرمقاله امروز خود با عنوان «نقدي بر ژورناليسم حرفه اي» به قلم شهيد مرتضي آويني آورده است: نشريات جديدي كه اين روزها هر گوشه و كنار مي رويند ريشه در خاك واحدي دارند و آن «ژورناليسم حرفه اي» است. مشخصه اصلي ژورناليسم حرفه اي آن است كه خود را به سخيف ترين گرايش ها و سليقه هاي روز فروخته است و روي به ابتذال آورده و براي جلب مشتري دست به همان كارهايي مي زند كه پاتوق هاي كنار خياباني مي زنند: گزارش هاي داغ، مصاحبه هاي تئوري، دانستني هاي سرپايي، اطلاعات ساندويچي، تيترهاي بودار، جدول هاي خوشمزه، مسابقات هوس انگيز ... و خلاصه انواع مطالب براي انواع سليقه ها!
عموم انسان ها ميان منطق حس و منطق عقل و منطق دين كه مبتني بر فطرت است سرگردانند و اين سرگرداني، قلمرو حاكميت ليبراليسم است. طبيعت انسان در وهله اول متمايل است به آب و رنگ و تنوع و نيست انگاري، و حرفه اي ها تله خويش را درست در همين جا مي گسترانند، و البته فراتر از هر چيز، اين مقتضاي تمدن غرب است كه بشر امروز از هر كار تلقي سودانگارانه و تاجرمآبانه دارد.
باز هم اگر اين نشريات با توسل به اين جاذبه هاي سخيف فقط مشكل سوددهي و تيراژ خود را حل مي كردند حرفي نبود، ولي كار به همين جا ختم نمي شود. تز روزنامه نگاري حرفه اي اكنون مانيفست يك مبارزه پنهان سياسي با انقلاب اسلامي است. وجود و بقاي انقلاب به دين و دينداري مردم رجوع دارد؛ پس هرچه بتواند انسان را به غفلت بكشاند مي تواند اسباب يك مبارزه سياسي با انقلاب اسلامي واقع شود.
از عكس هاي فوتباليست هاي حرفه اي در آدامس هاي بادكنكي گرفته تا دانستني هاي علمي، ديدني هاي توريستي ... رمان هاي عشقي و پليسي و ايدئولوژي هاي سياسي؛
تيراژ و سوددهي بزرگ ترين معضل نشريات كنوني است و پر روشن است كه كمتر صاحب امتيازي مي تواند در برابر اين استدلال حسابگرانه تاب بياورد و تسليم نشود. اگر نشريه اي خود را فقط در برابر ميزان فروش متعهد بداند، بدون ترديد كارش به آنجا خواهد كشيد كه هر تعهدي را جز اين نفي كند. بنابراين، وقتي صاحب امتياز نشريه اي در برابر اين تز تسليم شد و كار را به حرفه اي ها (!) سپرد، خواهد ديد كه رفته رفته نشريه اي چون «مفيد» كه با صداقت براي كودكان انتشار مي يافت به نشريه اي چون «آدينه» و يا «دنياي سخن» كه اكنون زاد و ولد كرده، تكثير شده اند _ تبديل مي شود.
پول عامل تعيين كننده اي است و تاكنون توانسته بسياري از ايدئولوژي ها را در قلب صاحبانش بي رنگ كند. پيش از هر چيز سهم ماهيانه صاحب امتياز را پرداخت كن. تجربه فلان نشريه به ما ثابت كرد كه خيلي ها را مي توان با پول خريد. همه صاحب امتيازها تا قبل از انتشار مجله دلشان براي فرهنگ كشورشان مي سوزد. اما اولين پارتي حواله كاغذ وزارت ارشاد كه دستشان رسيد و تفاوت قيمت دولتي با بازار آزاد را كه لمس كردند (!) همه چيز يادشان مي رود. به كادرهايي كه تربيت مي كني تز «حرفه اي كاري» را بياموز.
من با همين تز توانسته ام بسياري از روزنامه نگاراني را كه بعد از انقلاب وارد معركه شده اند به آدم هايي لائيك تبدل كنم و فلاني ها را كه مي شناسي به استخدام نشريه اي در آوردم كه صاحب امتيازش يك روحاني است.


نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"