کد خبر: ۲۵۶۳۷
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۵ - ۰۸ مهر ۱۳۸۶

با نگاهي به سريال هايي که به مناسبت ماه رمضان از شبکه هاي مختلف تلويزيون پخش مي شوند مي توان به اين نکته پي برد که سريال سازي در تلويزيون علاوه بر برنامه ريزي درست مسوولان ، هوشمندي سازندگان اثر را نيز مي طلبد.

امسال گويا مسوولان سيما براي هر شبکه تعريف مشخصي داشته اند تا با توليد سريال هايي با موضوعات مختلف بتوانند تنوع ويژه اي به سريال هاي ماه رمضان بدهند، که البته تاحدودي به اين خواسته رسيده اند.

هر چند محور تمام سريال ها وجود «خير» و «شر» در آدمهاي مختلف از طبقات گوناگون جامعه است ، اما اين موضوع در قالب هاي متفاوت ارائه شده است. تا اينجا مسوولان بلندمرتبه سيما، با توجه به مطالبات مخاطب کار خود را انجام داده اند، اما در رده هاي پايين تر مديران برخي شبکه ها، کار خود را به کاردان ها سپرده اند و نتيجه مطلوب تري به دست آورده اند، اما برخي ديگر هر چند شايد به تعداد مخاطب بيشتري دست پيدا کرده باشند، اما از لحاظ کيفي نتوانسته اند رضايتمندي مخاطبي را که با حساسيت ويژه اي سريال هاي تلويزيون را پيگيري مي کند، برآورده سازند.

با اين مقدمه نگاهي مي اندازيم به حضور زنان در سريال هايي که از شبکه هاي مختلف پخش مي شوند، «زنان» به اين دليل که گويا مسوولان سيما، نگاهي متفاوت به اين گروه از جامعه دارند و تلاش مي کنند چهره اي موفق و ارزشمند از زنان به نمايش گذارند.

اغماء در شبکه يک

سيروس مقدم ، کارگردان سريال «اغماء» يکي از کارگردانان با سابقه تلويزيون است که سريال هاي موفقي چون «مسافر»، «پليس جوان» و «نرگس» را در پرونده کاري خود دارد، در هر کدام از اين سريال ها «زنان» حضور فعال و تاثيرگذاري دارند. در «مسافر» مخاطب با زني معتاد مواجه بود که سرنوشت رقت انگيز خود را روايت مي کرد. در «پليس جوان» حضور يک خبرنگار زن ، غنيمتي بود که تماشاچي با شغل جديد براي يک زن مواجه مي شد. «نرگس» هم که درباره دو خواهر با دو نگرش متفاوت بود.

اکنون در «اغماء» نيز زنان حضور چشمگيري دارند خدايا شکر ديگر نقش «شيطان» به آنها سپرده نشده است دکتر «برديا» با بازي مناسب «لعيا زنگنه» نمادي از يک زن متعادل تحصيلکرده است که بين شغل و وظايف انساني خود، تعادل برقرار کرده است. او منطقي است و به دور از هر گونه احساسات افراطي به اطراف و آدمها نگاه مي کند و مهمتر از همه اين که خودپسند و منفعل نيست.

زن دوم اين سريال «پري» دختر دکتر «پژوهان» است که البته نويسنده و کارگردان نتوانسته اند او را به قدرت دکتر «برديا»، تصوير کنند و گاهي رشته کار از دستشان در رفته است ، پري هرچند دانشجو است اما چندان «زيرک» نيست و از طرفي در مقابل مرگ مادرش که بسيار به او وابسته بود، خنثي عمل کرد، دريغ از يک قطره اشک يا يک فاتحه و يا يک خيرات کوچک براي مادري که با رفتنش زندگي آنها را تحت تاثير قرار داده است.

خط اصلي سريال «اغماء» مواجهه انسان با نيروهاي شيطاني است ، اما قبول کنيم که در يک سريال تلويزيوني ظرايف قصه و پرداختن به آنهاست که کار را متفاوت و اثربخش تر مي کند. با همه اينها نگاه اجتماعي به زنان در «اغماء» را بايد به فال نيک گرفت.

ميوه ممنوعه در شبکه 2

«زن» محور اصلي خانه و خانواده است. اين يک شعار فمينيستي نيست ، بلکه يک اصل اجتماعي است که حسن فتحي کارگردان سريال «ميوه ممنوعه» و نويسندگان اين سريال کاملا به آن دقت کرده اند. يک همسر و مادر خوب مي تواند يک خانه کوچک و محقر را تبديل به محيطي گرم و دوست داشتني کند، از طرفي يک زن «ندانم کار» باعث مي شود بزرگترين و مجلل ترين خانه ها از رونق بيفتند.

«قدسي» همسر حاج يونس فتوحي اگر بين فعاليت هاي اجتماعي و وظايف مادري و خانه داري خود تعادل برقرار مي کرد، شايد حاج يونس به «خطا» نمي رفت. او مدام به قدسي اعتراض مي کند که تمام وقت خود را به کارهاي بيرون خانه اختصاص داده و به او و خانواده اش نمي رسد اين مي تواند تذکر خوبي براي خانمهايي باشد که کار اداره را با خود به خانه مي آورند در کنار «قدسي» دختر او «غزاله» نيز حضور دارد که هرچند با ازدواج خود مورد بي مهري پدر و برخي از مخاطبان سريال قرار گرفته است اما با اين که جوان تر از بقيه افراد خانواده است ، ولي مانند يک پناهگاه براي آنهاست. براي هر کدام از آنها که مشکلي پيش مي آيد به «غزاله» پناه مي برند، حتي پناهگاه ذهني حاج يونس هم «غزاله» است.

با اين وجود شخصيت «هستي» در سريال «ميوه ممنوعه» کاملا هوشمندانه طراحي شده است. حسن فتحي با سالها تجربه اين شخصيت را روي لبه تيغ چنان درست حرکت مي دهد که هيچ شک و شبهه اي درباره او در ذهن مخاطب ايجاد نمي شود. «هستي» دختر تحصيلکرده و فعالي است که تمام فکرش نجات کارخانه و خانواده اش از مشکلي است که در آن گير افتاده اند. او نه «دلربايي» مي کند و نه قصد اخاذي دارد، او زندگي طبيعي خود را مي کند و اين اطرافيان هستند که در مقابل او واکنش نشان مي دهند. در واقع از «هستي» چهره اي «اغواگر» و يا به اصطلاح «شيطاني» ترسيم نشده است.

بلکه توپ به زمين حاج يونس پرتاب شده و اوست که بايد بيشتر مراقب ايمان خود باشد و همچنين «قدسي» که به عنوان يک زن ميانسال بايد بيشتر مراقب خانواده خود باشد. حسن فتحي در «ميوه ممنوعه» نشان مي دهد که قرار نيست براي حفظ ايمان مردان ، زنان خانه نشين شوند.

يک وجب خاک در شبکه 3

شايد در سريال «يک وجب خاک» بيشتر بتوان درباره اثر هوشمندي کارگردان ، صحبت کرد و اين که يک کارگردان بايد مخاطب تلويزيون را بشناسد و «رسانه» را در عصر حاضر ببيند. سطحي ترين «زنان» را مي توان در سريال «يک وجب خاک» ديد، زناني که پيشينه آنها را مي توان در سريال هاي دهه گذشته تلويزيون بيشتر پيدا کرد. زناني که هيچ کاري ندارند، جز اين که بنشينند، حرف بزنند، کارهاي سطحي انجام دهند و مهمترين کارشان غذا پختن و چاي آوردن باشد.

هيچکدام از زنان «يک وجب خاک» فعاليت اجتماعي ندارند و مريم «آناهيتا همتي» که مثلا دانشجو است ، مدام در پي کارهاي خاله زنکي است ، او يا درباره خواستگار صحبت مي کند يا لباس مي خواهد و يا در پي جوش دادن ازدواج برادرش با «آرام» است.

البته نبود خواستگار براي مريم هم يکي از مسائل مهم سريال است که به صورت يک ديالوگ دائمي مدام تکرار مي شود. شايد پس از سالها تجربه توليد آثار طنز تلويزيوني باز هم زمان بيشتري براي پيدا کردن جايگاه زن در اين گونه آثار باشد. چون معمولا در سريال هاي طنز زنان تبديل به موجوداتي بيهوده مي شوند.

شکرانه در شبکه تهران

سعيد سلطاني ، کارگردان سريال «شکرانه» تاکنون با ساخت سريال هايي چون «پس از باران»، «خانه اي در تاريکي» و «رسم عاشقي» نشان داده است که ذائقه مخاطب را خوب مي شناسد و مي داند که چگونه بايد همه گروههاي مردم را از کار خود راضي کند؛ اما در «شکرانه» او با نويسنده اي همکاري کرده است که کمتر با تلويزيون کار کرده است.

محمد هادي کريمي را بيشتر به عنوان فيلمنامه نوس سينما مي شناسيم. همان گونه که قبلا گفتيم ، سازندگان سريال هاي تلويزيون بايد همگام با «رسانه» و «جامعه» پيش بيايند تا بتوانند اثري موفق خلق کنند. موتور حرکت سريال «شکرانه»، همسر و دختر سبحان هستند که هيچکدام را تاکنون نديده ايم و فقط نامشان قصه را پيش مي برد، پس زنان در قصه موثر هستند؛ اما اين تاثيرگذاري زماني صورت مي گيرد که شخصيت ها درست پرداخت شوند؛ اما زنان در سريال «شکرانه» واقعا موجودات بيهوده اي هستند. البته وجه نادرستي و غيرانساني آنها بيشتر مورد توجه قرار گرفته است.

مريم دختر رحمان که مثلا وکيل هم هست يک زن خانه نشين است که او را فقط در 2 موقعيت مي بينيم يا با همسر خود در حال نقشه کشيدن براي تصاحب مال پدر است و يا در حال اعتراض به پدر که چرا به او سهم کمتري مي دهد.

«منير» هم يک زن خانه نشين است که وظيفه اش آب ميوه و غذا دادن به رحمان است و البته او هم مدام در حال نقشه کشيدن براي تصاحب مال و ثروت رحمان به شکل غيرمستقيم است.

زنان تاجيک هم مثل زنان ايراني عمل مي کنند. زنان ايران براي ثروت رحمان دام مي گسترند و زنان تاجيک براي ثروت «حامد». اين زنان به جز نقشه کشيدن کار ديگري ندارند، راستي اگر همه اين زنان را از قصه «شکرانه» حذف کنيم و به جاي آنها مرد بگذاريم چه اتفاقي رخ مي دهد، آيا آنها در «خانواده» تاثيرگذار هستند و آيا مي توانند خط فکري مرد خود را تغيير دهند.

اينجاست که باز هم مي توانيم بگوييم در کنار برنامه ريزي مسوولان تلويزيون براي ارائه يک اثر فاخر، هوشمندي سازندگان اثر نيز لازم است.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"