کد خبر: ۳۲۹۶۳
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۰ - ۰۶ دی ۱۳۸۶

خبرگزاري فارس: تعظيم روز غدير و برگزارى مراسم عيد در آن از ديرباز شعار تشيع بوده است. به علاوه چون به موجب بعضى احاديث روز غدير مصادف با نوروز بوده شيعيان افغانستان و هند و پاكستان روز اول فروردين را به احترام روز غدير عيد مى گيرند. در مصر, خلفاى فاطمى عيد غدير را رسميت دادند

درآمد

تعظيم روز غدير و برگزارى مراسم عيد در آن از ديرباز شعار تشيع بوده است. به علاوه چون به موجب بعضى احاديث (زادالمعاد مجلسى, حديث معلى بن خنيس) روز غدير مصادف با نوروز بوده شيعيان افغانستان و هند و پاكستان روز اول فروردين را به احترام روز غدير عيد مى گيرند. در مصر, خلفاى فاطمى عيد غدير را رسميت دادند (المعزالدين لله, حسن ابراهيم و طه شرف, ص 285). در ايران نيز از سال 907 ه' .ق. كه شاه اسماعيل صفوى به سلطنت رسيد و مذهب تشيع را رسميت و رواج داد تا به امروز عيد غدير از اعياد رسمى كشورى است. در نجف هر سال در اين روز مراسم باشكوهى در صحن علوى منعقد مى شود و رجال و علماى شيعه و سفراى بلاد اسلامى در آن حضور يافته, خطابه ها و قصايد غديريه ايراد مى شود.

در احسإ و قطيف, كه موطن شيعيان اثنا عشرى است, و در يمن, كه شيعيان زيدى به سر مى برند, نيز روز غدير با جشن و چراغانى برگزار مى شود و در مجامع مذهبى, حديث غدير روايت مى گردد.

ادبيات غدير و غديريه‌ها

واقعه غدير خم علاوه بر آن كه سرفصل كتب تفسير و حديث و كلام و فقه و تاريخ شيعه است در ادبيات و هنر و عادات و آداب اجتماعى و سنن ملى شيعه نيز تإثير سازنده داشته است و مخصوصا در شعر عربى و سپس فارسى جاى ممتازى دارد.

علاوه بر حسان بن ثابت كه نخستين شاعر غديريه سرا بود ساير صحابه مانند اميرالمومنين على ـ عليه السلام ـ عمر و بن العاص و قيس بن سعد بن عباده نيز اين حديث را در اشعار خود جاويدان ساختند.

بعد از ايشان فحول شعراى عرب مانند كميت بن زيد اسدى, سيد اسماعيل حميرى, ابوتمام, دعبل خزاعى, شريف رضى, شريف مرتضى, مهيار ديلمى, صاحب بن عباد, ابوفراس, حسين بن حجاج, كشاجم, ابن منيز طرابلسى, و صفى الدين حلى و... غديريه هاى پرمغز و عالى سرودند و اين هنر را در ادب عربى و بين شيعيان رايج ساختند. نمونه اشعار ايشان در كتاب اعيان الشيعه و الغدير به چاپ رسيده است.

شرح احوال شاعران شيعى عرب در كتاب اخبار شعرإ الشيعه, تإليف ابوعبدالله مرزبانى و ادب الطف, تإليف سيد جواد شبر و ساير تراجم شعرا و تواريخ ادب عرب مسطور است.

در زبان فارسى قديمى ترين غديريه از منوچهرى دامغانى (درگذشته 432 ه' .ق.) در دست است. از آن پس شاعران شيعى در ايران و ساير بلاد آسيا به غديريه سرايى پرداختند و از عهد صفويه رسم شد كه در مجالس رسمى عيد غدير قصايد غديريه خوانده شود.

از مشاهير شاعران پارسى غدير بايد از ناصر خسرو قباديانى, سنايى غزنوى, ابن يمين فريومدى, وحشى بافقى, قاآنى شيرازى, شمس الشعرإ بهار و... نام برد.(1) به علاوه مثنوىها و حماسه هاى بسيار در اطراف حديث غدير سروده شده و موضوع را از جنبه هاى مختلف مورد بحث قرار داده اند.

مشهورترين مثنوىهاى عرفانى كه به نام ولايت نامه معروف است, اثر طبع هاشم ذهبى, محمد هاشم درويش زنجانى, صدر كاشف دزفولى, ضمير حلوايى, عبدالواحد ناظم, فارغ گيلانى, آخوند ملا سلطان على گنابادى و سليم تونى است.(2)

ايرادات بر حديث غدير و پاسخ آنها

غالب علماى اهل سنت مانند شيعيان در صحت حديث غدير ترديد نمى كنند. نام چهل تن از ايشان را علا مه امينى در الغدير(3) با اقوال و ترجمه احوالشان ثبت كرده است, ولى اينان به دلايلى كه در كتب خود آورده و بيشتر آنها تقليدى است اين حديث را براى اثبات ولايت مطلقه و خلافت بلافصل مولاى متقيان على ـ عليه السلام ـ كافى نمى دانند. براى روشن شدن موارد اختلاف توضيحات ذيل نوشته مى شود:

1) از قرن پنجم هجرى كه تعصبات و صفآرايى هاى مذهبى شدت يافت بعضى مانند ((ابن حزم اندلسى)) (درگذشته 438 ه' .ق.) و بعد از او ((ابن تيميه)) (درگذشته 622 ه' . ق.) به دليل آن كه حديث غدير در صحيح بخارى و صحيح مسلم مذكور نيست و از طرق اهل سنت روايت نشده و جز در مسند ابن حنبل در ساير صحاح نيامده است آن را ضعيف شمردند. ((ملا سعد تفتازانى)) و ((قاضى عضد ايجى)) و ((ملاعلى قوشچى)) و ((مير سيد شريف جرجانى)) و نظاير ايشان نيز همين سخنان را تكرار و براى نظر خود شاهد آوردند كه ((ابوداوود)) و ((ابوحاتم سجستانى)) نيز صحت اين حديث را مورد طعن قرار داده اند. شيعيان در پاسخ ايشان مى گويند:

اولا احاديث صحيح به مندرجات دو كتاب بخارى و مسلم منحصر نيست. به همين سبب حاكم نيشابورى (درگذشته 405 ه' .ق.) كتاب المستدرك على الصحيحين را نوشته بود تا احاديث صحيح از قلم افتاده را در آن جمع كند و حديث غدير از آن جمله است.

ثانيا حديث غدير در صحيح ترمذى و سنن ابن ماجه و سنن دارقطنى و مسند ابن حنبل كه هر چهار كتاب از اصول موافق اهل سنت به شمار مى رود مسطور است.(4)

ثالثا در طرق حديث غدير, سى تن از مشايخ بخارى و مسلم(5) مذكورند كه اگر در اعتبار ايشان شكى باشد اعتبار احاديث بخارى و مسلم نيز زير سوال مى رود.

رابعا حديث غدير را 110 تن از صحابه و 84 تن از تابعين و 310 محدث روايت كرده اند. چنين حديث متواترى را ضعيف چگونه توان گفت.

خامسا ((من كنت مولاه فعلى مولاه)) كه در حديث غدير آمده در ساير احاديث صحيح نيز آمده است, مانند حديث بريده بن الحصيب و حديث اغمش و حديث ابن عباس.(6)

2) در دلالت حديث بر ولايت و امارت على ـ عليه السلام ـ بر همه مومنان و امامت و خلافت او, همه علماى شيعى اتفاق نظر و اجماع دارند. شواهد بسيار از كلام فحول شعرا و لغويين عرب كه قولشان در عربيت حجت است ثابت مى كند كه مولى به معنى ((اولى به نفس)) و ((ولى واجب الاطاعه)) است و چنان كه گذشت ابوبكر و عمر, على ـ عليه السلام ـ را ((مولى كل مومن و مومنه)) خواندند كه معلوم است به معنى ولى واجب الاطاعه است.

3) در فرهنگ هاى عربى, مولى به بيست و هفت معنى آمده است:

پروردگار, انعام دهنده, انعام داده شده, آزاد كننده, آزاد شده, پسر, عمو, پسرعمو, خواهرزاده, شريك, بنده, مالك بنده, هم سوگند, يار, تابع, همسايه, مهمان, ولى, ناصر, داماد, عهده دار امر, سزاوارتر, خويشاوند, آقا, متولى, فقيد و دوستدار.

علماى اهل سنت به دلايلى كه در كتب حديث و كلام ذكر كرده اند مولى را در حديث غدير, دوستدار و ياور معنى مى كنند. مولانا جلال الدين رومى حديث غدير را در مثنوى معنوى چنين ترجمه كرده است:

زين سبب پيغمبر با اجتهاد

نام خود وان على مولى نهاد

گفت هر كس را منم مولا و دوست

ابن عم من على مولاى اوست

و مى گويند مولى به معنى اولى يا ولى نيست, چون وزن مفعل در زبان عرب به معنى افعل يا فعيل نيامده است, بنابراين بر اين حديث بر ولايت مطلق و خلافت مولا على نمى شود استناد كرد.

شيعيان اين استدلال را نادرست مى دانند و شواهد بسيار اقامه مى كنند كه مفعل به معنى افعل و فعيل, هر دو, آمده است.(7) به علاوه يارى كردن و دوست داشتن پيغمبر به حكم قرآن بر هر مسلمان واجب است. توصيه يارى كردن و محبت مولا على ـ عليه السلام ـ هم مسإله چنان مهمى نبود كه به خاطر آن كنگره اسلامى تشكيل شود. اين امر در ده ها حديث ديگر ابلاغ شده بود و تشريفات و بيعت كردن و تاج پوشى لازم نداشت.

4) ((احمد بن حنبل)) و ساير ائمه حديث آورده اند كه چند تن از انصار از جمله ابوايوب انصارى در رحبه (كوفه) نزد على ـ عليه السلام ـ آمدند و هنگام سخن گفتن او را مولى خطاب كردند. حضرت على ـ عليه السلام ـ فرمود: چرا به من مولى مى گوييد؟ شما عربيد و من مولاى شما چگونه توانم بود؟ گفتند: ما در روز غدير خم حضور داشتيم و شنيديم كه رسول الله ـ صلى الله عليه و آله ـ تو را مولاى ما خواند از اين رو بر خود لازم مى بينيم تو را مولى خطاب كنيم.(8)

اين حديث دليل است بر آن كه معنى مولى در حديث غدير بالاتر از دوست و ياور, و به معنى ولى امر است.

5) بعض علماى اهل سنت آورده اند كه حديث ((من كنت مولاه فعلى مولاه)) را رسول الله ـ صلى الله عليه و آله ـ به اسامه فرموده بوده است.

شيعيان اين قول را باطل مى دانند, زيرا اسامه بن زيد ضمن گفتگو با على گفت: مولاى من رسول الله است, تو كه مرا آزاد نكرده اى؟ پيغمبر به اسامه فرمود: هر كه را من آزاد كننده ام على آزاد كننده اوست.

بعضى هم مى گويند مخاطب اين حديث در روز غدير زيدبن حارثه, پدراسامه, بوده است.

شيعيان اين قول را به هر دو احتمال باطل مى دانند زيرا اسامه بن زيد آزاد كرده پيغمبر ـ صلى الله عليه و آله ـ نبوده بلكه پدرش را رسول الله ـ صلى الله عليه و آله ـ آزاد كرده بود و او آزاد به دنيا آمد. در مورد زيدبن حارثه نيز اين سخن صادق نيست چون او در جمادى الاولى سال هفتم در جنگ موته شهيد شده بود و طبعا نمى توانست در روز غدير حضور داشته باشد. مإمون عباسى با همين استدلال چهل تن از محدثين اهل سنت را مجاب نمود.(9)

6) به روايت اعيان الشيعه ابن كثير شامى در تاريخ دمشق آورده است كه اجتماع غدير خم و حديث غدير در شإن على بدان سبب بود كه پس از بازگشت وى از فتح يمن چند تن از ناراضيان نسبت خشونت و عدم رعايت عدالت در تقسيم غنايم به او دادند, آن حضرت براى اثبات برائت ساحت على ـ عليه السلام ـ و رفع شبهه, اجتماع غدير را ترتيب داد و آن سخنان را در فضايل مولا على ـ عليه السلام ـ بيان نمود.

علماى شيعى اين قصه را نيز نامناسب و بى دليل مى دانند, زيرا به اتفاق مورخين شكايت ناراضيان و پاسخ قاطع رسول الله ـ صلى الله عليه و آله ـ در مكه در حضور حاجيان بود و حديث غدير مربوط به روز هجدهم ذى الحجه بعد از خروج از مكه و بعد از مناسك حج است; با توجه به اين كه سبب خاصى پيش نيامد كه در فاصله چند روز شاكيان تجديد شكايت كنند و لازم باشد رسول الله ـ صلى الله عليه و آله ـ چنان كنگره عظيمى را براى پاسخ گويى ترتيب دهند.

پىنوشت:

1ـ يادنامه علامه امينى, 1 / 414 ـ 430, مقاله دكتر سجادى, تهران, 1352 ش.

2ـ الذريعه, 25 / 144 و 145.

3ـ همان, 1 / 294.

4ـ فضائل الخمسه, ص 349.

5ـ الغدير, 1 / 320.

6ـ المستدرك على الصحيحين, 3 / ;110 فيض الغدير, 6 / ;218 حليه الاوليإ, 6 / 4 و ;23 مسند, ابن حنبل, 5 / ;358 كنزالعمال, 6 / ;152 ذخائر العقبى, 1 / ;86 مجمع الزوائد, 9 / 119.

7ـ فضائل الخمسه, 1 / 391 به بعد; الغدير, 1 / 344 به بعد.

8ـ الغدير, 1 / 187.

9ـ اعيان الشيعه, 1 / 363.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"