|
بحران غزه طي يك هفته گذشته توجهات فراواني را برانگيخته است. در طول اين روزها صدها خبر، گزارش، تفسير، گمانهزني و تصوير از «غزه بر روي مانيتورها و صفحات روزنامهها و صحفات تلويزيوني و امواج راديويي رفته است.
به گزارش خبرگزاري فارس ، در حاشيه اين امواح و تصاوير نگرشهاي نسبتا جديدي درباره رژيم صهيونيستي، جنبش مقاومت اسلامي - حماس، طرحهاي خاورميانهاي آمريكا، دولتهاي عربي و تشكيلات خود گردان به وجود آمده است و از اين رو رخدادهاي اين ده روز غزه از اهميت محوري برخوردار ميباشد و ميتوان موارد زير را استنتاج كرد.
محوريت غزه در محافل خبري و سياسي جهان يك پيروزي بزرگ سياسي براي مردم فلسطين و بخصوص جنبش اسلامي حماس به حساب ميآيد چرا كه پس از استقرار دولت حماس در غزه سياست آمريكا، رژيم صهيونيستي و بازوان منطقهاي آنان بر انزوا و حذف حماس و آرمان فلسطيني بود. اينك در سايه تشديد جنايات رژيم صهيونيستي عليه ساكنان منطقه كوچك غزه، حل مشكلات مردم غزه به يك خواسته جهاني تبديل گرديده است به گونهاي كه طرفهاي مخالف حماس نميتوانند گارد بسته خود در مقابل تودههاي محروم فلسطيني كه بصورت متراكم در اين قطعه 360 كيلومتر مربعي سكونت دارند را حفظ نمايند. باز شدن گذرگاه رفح، ارسال محدود مواد سوختي، دارويي، غذايي و برق از طريق دو گذرگاه شرقي (سرزمينهاي اشغالي 1948) ، صدور بيانيه اتحاديه عرب عليه تشديد فشارهاي صهيونيستها نسبت به مردم غزه و اعتراض محمود عباس به مقامات صهيونيستي براي قطع محدوديتها عليه ساكنان غزه، نمونههايي از تغيير مواضع به نفع ساكنان غزه و دولت حاكم بر آن ميباشد. بنابراين ترديدي وجود ندارد كه در كارزار عمليات رواني حماس و مقامات تلاويو پيروزي از آن مردم فلسطيني و جنبش انقلابي حماس ميباشد.
رخدادهاي غزه نشان داد، ميان آمريكاييها و صهيونيستها در خصوص مواجهه با موضوع فلسطين وحدت استراتژي و يگانگي تاكتيك وجود ندارد. پيش از اين در جريان جنگ 33 روزه تابستان سال گذشته (نبرد تموز) شكاف ميان اهداف اسرائيلي و آمريكايي نمودار شده بود به گونهاي كه در هفته اول سران رژيم صهيونيستي خواهان توقف جنگ بودند و با تكيه بر تجربه سالهاي 1361 تا 1379 - زمان اشغال لبنان - بر بينتيجه بودن آن تاكيد داشتند ولي آمريكاييها آنان را وادار به مقاومت كرده و وعده پيروزي مي دادند.
در ماجراي غزه نيز رژيم صهيونيستي مقابله نظامي با حماس را خطرناك و بينتيجه ارزيابي ميكند ولي آمريكاييها آن را لازم ميدانند.
واقعيت اين است كه رژيم صهيونيستي شرايط بازسازي پس از جنگ 33 روزه را طي ميكند و از نظر داخلي هم در شرايط ضعيفي قرار دارد از اين رو درگير شدن در يك نبرد فرسايشي را براي خود "عمليات با ريسك بالا" ارزيابي ميكند. اين در حالي است كه مقامات كنوني آمريكا بازگرداندن اوضاع فلسطيني به قبل از پيروزي انتخاباتي حماس در آذرماه سال 84 تا پيش از فرارسيدن تابستان آينده را بسيار ضروري ميدانند. آمريكاييها تسلط دولت حماس بر غزه را نماد شكست در ماجراي فلسطيني ارزيابي ميكنند. در حالي كه اسرائيليهاي «بنيادگرا» به تثبيت داخلي دولت خود ميانديشند و تحريك حماس و مردم فلسطيني را به نفع خود ارزيابي نميكنند.
ميتوانيم از سويي ايدههاي سران بعضي از دول عربي، آمريكاييها و حماس در اين مواجهه و رويارويي را نزاع «تغيير معادله» بناميم. ترديدي وجود ندارد كه در كنار آمريكا، دولتهاي عربي و محمود عباس خواستار تغيير معادله به سود خود و به زيان حماس هستند. بر همين اساس در طول ماههاي گذشته از ژوئن 2006 - هر نوع كمك به ساكنان غزه را به انحلال دولت اسماعيل هنيه و تسليم غزه منوط كردهاند و هرگونه تماس با حماس را پيش از تمكين اين جنبش تعليق كردهاند.
ملك عبدالله پادشاه عربستان سعودي و ملك عبدالله پادشاه اردن تا همين چند روز پيش از هرگونه كمكي به ساكنان غزه طفره رفته و مسئوليت بروز فاجعه انساني در اين سرزمين را متوجه حماس و دولت آن ميدانستند.
از سوي ديگر در كشاكش نزاع جاري در منطقه غزه كه از حملات هوايي رژيم صهيونيستي آغاز گرديد و به بسته شدن گذرگاهها در جنوب، شرق و شمال باريكه غزه و محاصره درياي اين منطقه منتهي گرديد، حماس در صدد برآمد تا حلقه محاصره را بشكند و شرايط را دگرگون كند. نحوه اداره امور مردم در غزه طي يكي - دو هفته اخير گوياي اين واقعيت بود كه حماس مشكل داخلي ندارد و ميتواند مواضع خود را حفظ كرده و حتي بر آن پافشاري كند اين در حالي است كه دولتهاي عربستان و مصر نتوانستند در برابر امواجي كه در كشورهايشان به نفع حماس برخاسته بود، مقاومت كنند و ناچار به قبول حدي از نرمش به مواضع خود شدند. در همان حال در مقايسه ميان دو جنبش حماس و فتح اين فتحي ها بودند كه خود را به مواضع حماس نزديك كردند و به اعمال فشار روي رژيم صهيونيستي براي كاهش تضييقات عليه ساكنان غزه روي آوردند. بنابراين در نزاع "تغيير معادله" حماس موفقيتهاي قابل توجهي داشت و اين از بلوغ سياسي حماس و موقع شناسي آن خبر ميداد.
نكته مهمي كه در لابه لاي مواضع سران رژيم صهيونيستي قابل توجه بود تغيير معادله امنيتي ميان دو طرف فلسطيني و اسراييلي بود. اسراييل كه خود را صاحب چهارمين ارتش جهان و داراي برتري نظامي در خاورميانه معرفي مي كرد و به تبليغ آن ميپرداخت، حذف موجوديت فلسطين و هر گروه فلسطيني را در دستور كار خود داشت. با روي كار آمدن جنبش سازش ناپذير حماس در منطقه غزه، اسراييلي ها به انكار حماس و دولت آن روي آوردند. در كشاكش بحران ده روز اخير رژيم صهيونيستي اعلام كرد كه حمله به غزه و محاصره آن را به شرطي كه پرتاب موشكها عليه شهركهاي يهودي در مناطق شرقي و شمالي غزه متوقف شود، به پايان ميرساند. در واقع در اواسط بحران جاري، اسرائيلي از انكار حماس به توقف پرتاب موشكهاي حماس رسيدند. اين يك موفقيت بزرگ براي حماس به حساس ميآيد چرا كه از اين پس ميتواند از موشكها به مثابه «سلاح بازدارنده» بهره جويد و امنيت نسبي غزه و ساير بخشهاي فلسطين نشين _ از جمله در كرانه باختري و بيتالمقدس شرقي_ را تامين نمايد.
نكته مهم ديگري كه وجود دارد تقويت همگرايي عربي اسلامي و نيز تقويت همگرايي عربي- اسلامي و نيز تقويت همگرايي ميان منطقه غزه و كرانه باختري است. پيش از ماجراي اخير غزه جهان عرب به دو بخش همگرا با طرح هاي بين المللي در خصوص فلسطين و همگرا با مردم فلسطين تقسيم شده بودند كه اين تقسيم بندي هنوز هم وجود دارد و طبعا تداوم نيز مي يابد. در شرايط كنوني موضع آن دسته از دولت هاي عربي نظير عربستان و اردن كه بر انكار موجوديت حماس به عنوان دولت تأكيد داشتند تضعيف شده و موضع معدودي از دولت هاي عربي نظير سوريه كه در نقطه مقابل طرحهاي بين المللي در مورد فلسطين بودند تقويت گرديده است. گرايشات اخير مقامات مصري از جمله نشانه هاي تقويت موضع همگرايي عربي به نفع مردم فلسطين مي باشد.
از سوي ديگر بحران غزه سبب پيوستگي رواني و سياسي و عاطفي مردم فلسطين در دو بخش غزه و كرانه باختري گرديد. محور صهيونيستي در منطقه تلاش مي كرد تا در كنار وجود دو دولت فلسطيني، دولت هنيه در غزه و دولت فياض در كرانه باختري از وجود گرايشات متفاوت سياسي ميان شهروندان فلسطيني در دو بخش غزه و كرانه خبر مي دادند. تظاهرات سياسي فلسطيني ها در رام الله، الخليل، بيت المقدس شرقي و جنين در دفاع از ساكنان غزه از يك سو و نزديك شدن مواضع شخصيت هاي سياسي فلسطيني در دو بخش مورد اشاره از تقويت همگرايي دروني فلسطيني حكايت مي كند.
*چشم انداز تحولات غزه
آنچه در غزه مي گذرد با آنچه در خصوص فلسطين مي گذرد تطابق كامل دارد از اين رو در تحليل آينده تحولات منطقه كوچك غزه بايد نگاهي به تحولات فلسطيني داشت. فلسطين امروز در كشاكش طرحهاي مختلف بين المللي منطقه رود اردن قرار دارد. تا آنجا كه به مسائل بين المللي برميگردد آمريكايي ها بازسازي اقتدار رژيم صهيونيستي و حل مشكلات كنوني آن را در دستور كار قرار داده اند از اين رو وجود يك دولت معارض با موجوديت رژيم تل آويو را به چالش مي كشد بر همين اساس بايد گفت به موازات گسترش دخالت آمريكا در موضوع فلسطين دشواريهاي زندگي در غزه و بقيه بخش هاي فلسطين تدوام مي يابد. اما تا آنجا كه تحولات فلسطيني به دولت هاي عربي منطقه بر مي گردد وقايع غزه و نقش متفاوت مصر و عربستان در آن نشان داد كه حماس مي تواند روي همراهي دولت هاي ديگري در حوزه عربي حساب باز كند.
تحولات غزه تا آنجا كه به درون سرزمينهاي اشغالي و آزاد فلسطين برميگردد بيانگر بهبود نسبي وضعيت حماس در آينده و تقويت موضع دولت اسماعيل هنيه مي باشد. اگرچه محمود عباس هم اينك نيز مذاكره باحماس را به بازگشت غزه به پيش از خروج نيروهاي او از غزه منوط كرده است ولي حقايق موجود از ناچار شدن عباس به مذاكره مستقيم با حماس حكايت مي كند. عباس مي داند كه بدون غزه و با وجود دولت هنيه مذاكرات او با طرف هاي بين المللي و منطقه اي به عنوان مسئول ارشد فلسطين از مشروعيت و مقبوليت لازم برخودار نيست.
در اين بين رژيم صهيونيستي اين تجربه را بدست آورد كه اعمال فشار انساني بر حماس و شوراندن ساكنان غزه پاسخ نمي دهد و تنگ كردن محاصره و حتي تلفيق محاصره اقتصادي با عمليات نظامي نتايج لازم را براي اسراييل در پي ندارد.