کد خبر: ۳۹۹۸۲۷
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۳ - ۲۱ تير ۱۳۹۵
روزنامه اعتماد؛ كاظم موسوي بجنوردي*: مهم‌ترين افتخار نظام جمهوري اسلامي در چند دهه اخير كه بارها درسخنان رهبري معظم، رييس محترم جمهور و ديگر مسوولان نظام بر آن تاكيد شده، برقراري امنيت كامل در ايران با وجود نا‌امني مطلق در خاورميانه آشوب زده است. همين ويژگي سبب شد كه در همه اين سال‌ها صهيونيسم بين‌الملل، راست‌هاي افراطي غرب و رژيم‌هاي ارتجاعي منطقه از هر وسيله‌اي براي نا‌امن كردن ايران و القاي احساس ايران هراسي درذهن جهانيان استفاده كنند. زماني كه آنان با تحريم‌هاي گسترده و تبليغات مسموم، بيش از هر دوره ديگري قصد اعمال فشار بر دولت و ملت ايران را داشتند، روي كار آمدن دولت آقاي روحاني و سپس تصويب برجام، مانع تعبير‌خواب‌هاي آنان براي فرداي ايران شد. بي‌ترديد، بزرگ‌ترين دستاورد روحاني در عرصه داخلي و بين‌المللي دور كردن سايه نا‌امني و جنگ از سر ايران و معرفي كشور به عنوان امن‌ترين نقطه خاورميانه براي سرمايه‌گذاري است. همگان مي‌دانند كه وجود ناامني يا احساس نا‌امني (ناامني كاذب)، بزرگ‌ترين دشمن توسعه هر ملتي است و در همه اين سال‌ها دشمنان ايران با سرمايه‌گذاري روي اين مساله، مانع فعاليت شركت‌ها و سرمايه‌گذاران بزرگ و «به روز» دنيا در ايران شدند.
 
برجام، اين طلسم را شكست و جهانيان را متقاعد كرد كه بيش از اين تسليم تصوير «برساخته» دشمنان ايران نشوند. آنان با توصيف ايران به عنوان «بهشت سرمايه‌گذاران» هيات‌هاي مختلف تجاري و اقتصادي خود را براي آغاز سرمايه‌گذاري به ايران فرستادند.
دشمنان ايران پس از ناكامي در ممانعت از تصويب برجام، با همه امكانات خود به ميدان آمدند تا مانع اجراي خوب برجام شده و آن را «بي يال و دم و اشكم» نمايند. به همان ميزان كه اميد ملت ايران به اجراي برجام و تحقق آرمان توسعه كشور بيشتر مي‌شد؛ فعاليت دشمنان هم براي نا اميد كردن آنان و به بيراهه بردن برجام افزايش مي‌يافت. سرانجام آنان پس از نااميدي مطلق از نتيجه بخش بودن اين فعاليت‌ها و پس از تحولات جديدي كه در معادلات سياسي منطقه و جهان رخ داد، به حربه‌اي جديد اما تكراري متوسل شدند و آن، آغاز پروژه ناامني و حداقل القاي احساس نا‌امني در ايران است.
 

درچند هفته اخير برخي رسانه‌هاي مهم بين‌المللي، خبر از آن داده‌اند كه برخي انديشكده‌ها و پژوهشكده‌هاي وابسته به راستگرايان افراطي غرب به اين نتيجه رسيده‌اند كه دولت بعدي امريكا را مجاب سازند كه پروژه نا‌امن ساختن ايران را به عنوان راهي براي امن كردن خاورميانه و جهان در دستور كار قرار دهد. آنان در توضيح اين استدلال خود، مي‌گويند كه نتيجه توافق دولت اوباما با ايران، ناامن شدن همه خاورميانه در قبال تحقق امنيت در ايران شده است. بنابراين آنان مي‌خواهند اين روند را معكوس كرده و براي امن كردن خاورميانه و جهان، ايران را نا‌امن كنند. در آخرين اظهارات از اين سنخ، رييس مجلس نمايندگان امريكا در مصاحبه با واشنگتن فري‌بيكن گفته كه ايران اصلي‌ترين حامي تروريسم دولتي است و تا زماني كه اين، تغيير نكند، شركت‌ها حق ورود به بازار ايران را ندارند. او سپس اين پرسش را مطرح كرده كه «كجاي توافق هسته‌اي اوباما آمده كه جان كري بايد بازارياب اصلي ايران باشد»؟

 دونالد ترامپ هم كه به اميد افراط گرايان براي تعبيرشدن خواب‌هاي‌شان براي ايران تبديل شده؛ پس از حمله تروريستي به فرودگاه استانبول گفت كه «بايد هر كار ممكني را انجام دهيم تا اين تروريسم وحشتناك را خارج از امريكا نگاه داريم.» از اين دو گزاره كه نمونه‌هايي اندك از ادبيات دشمنان افراط‌گراي ايران در غرب است، مي‌توان نتيجه گرفت كه جزيره امن ايران دردرياي ناامن جهان كنوني و قرار گرفتن آن در مسير توسعه، خار چشم آنان شده و براي جلوگيري ازاين روند، دو برنامه را در دستور كار خود قرار داده‌اند: نخست مطرح ساختن نام ايران به عنوان دولت حامي تروريسم و دوم كشاندن ناامني و به قول ترامپ، تروريسم وحشتناك به ايران با هدف «امن كردن» خاورميانه و غرب.
 
آغاز دوباره جنگ مسلحانه گروه‌هاي مخالف نظام در كردستان و اظهار علاقه برخي ديگر از گروه‌هاي تروريستي خارج كشوربه پيوستن به آنان و همزمان با آن خنثي‌سازي چند عمليات تروريستي در تهران و برخي شهرها و دستگيري عوامل آنان نشان مي‌دهد كه فعاليت دشمنان ما تنها به انديشكده‌ها و تريبون‌هاي سخنراني محدود نمانده و آنان قصد دارند تا با ورود به فاز عملياتي، پروسه تعبير‌خواب‌هاي وحشتناك خود را براي كشور عزيز ما آغاز كنند. آنان اميدوارند تا در انتخابات رياست‌جمهوري امريكا كه آبان ماه ٩٥ برگزار مي‌شود، دونالد ترامپ پيروز شود و با رهبري او به اين فعاليت‌هاي مخرب سرعت ببخشند.
 

آنچه براي من و برخي «سابقون اولون انقلاب» تعجب آور است، همسويي نا آگاهانه برخي مدافعان اسلام و انقلاب در داخل و خارج كشور با دشمنان قسم خورده ما است. به راستي در شرايط حساس كنوني كه افراط‌گرايان غربي، اسراييل و برخي رژيم‌هاي مرتجع و پولدار عرب در اتحادي آشكار و بي‌تعارف، هدف اصلي خود را آغاز پروژه نا‌امن ساختن ايران اعلام كرده‌اند، چرا اين دوستان، تصويري نا‌امن از ايران به جهان مخابره مي‌كنند؟

 امروزكشور عزيز ما به بركت مديريت هوشمندانه رهبرمعظم انقلاب، تدبير دولت خدمتگزار، خون شهدا و استقامت ملت ايران بيش از هر زمان ديگري در امنيت كامل و اوج اقتدار خود است. همه استراتژيست‌هاي جهاني و داخلي بر اين باورند كه شرايط كنوني، يك «بزنگاه تاريخي» و يك فرصت بي‌همتا و گرانقدر براي پيشرفت و توسعه كشور و تحقق آرمان‌هاي تاريخي ملت ايران و شعارهاي انقلاب اسلامي است. به راستي اين پرسش بزرگ مطرح است كه در اين شرايط بي‌نظير داخلي و البته بسيار حساس خارجي، چرا بايدسخناني گفت و كارها و اقداماتي كرد كه دشمنان ايران با بهره‌برداري سريع از آنها بر طبل ايران هراسي بكوبند و در انظار جهانيان نيات كثيف خود را توجيه كرده و خويشتن ناحق‌شان را بر حق جلوه دهند؟
 
ملت و دولت ايران مانند همه ملت‌ها و دولت‌هاي آزاده جهان، از ابتداي انقلاب تاكنون همواره حامي مظلومان، مستضعفان و بي‌پناهان عالم به ويژه ملت مظلوم فلسطين، لبنان، يمن، بحرين و پيش از همه آنها كردها و شيعيان عراق كه گرفتار نسل‌كشي صدام شدند، بوده و هرچه از دستش برآمده به عنوان وظيفه‌اي انساني و توصيه‌اي اسلامي براي آنان انجام داده و مي‌دهد. اين كمك‌هاي انساني هميشه آشكار بوده و ملت و دولت به آنها باليده‌اند و سياستمداران منصف دنيا هم با اين كمك‌ها همدلي نشان داده‌اند. جاي تعجب است كه دوستداران انقلاب به سبب روحيات انقلابي و آزردگي به حق از ظلم و زور سلطه‌گران به گونه‌اي درباره اين كمك‌ها سخن مي‌گويند كه گويي اتفاق تازه‌اي رخ داده است و دشمنان هم از سخنان آنان سوءاستفاده مي‌كنند.
 
 در سوي ديگرپايه‌هاي كشور بزرگ ايران چنان مستحكم و مقتدر است كه هرگز با برگزاري چند كنسرت، اجراي چند تئاتر، بيرون آمدن چند تار موي زنان، شادي برخي جوانان و فعاليت گروهي روزنامه‌نگار به خطر نمي‌افتد. چرا بايد با لغو كنسرت‌ها و نمايش‌هاي داراي مجوز، راه انداختن گشت مخفي و نامحسوس، برخورد پليسي با برنامه‌هاي شادي جوانان و ارسال پيامك تهديدآميز از منابع نامشخص به روزنامه‌نگاران، تصوير نا‌امني از اجتماع ايراني به دنيا ارسال شود ودشمنان با برجسته‌سازي عامدانه اين رويدادها ايران را از نظر فرهنگي و اجتماعي كشوري نا‌امن معرفي كنند؟
 
يكي از نتايج برجام، حركت گسترده گردشگران خارجي به ايران بود؛ به نوعي كه در مدت كوتاهي همه هتل‌هاي نواحي مشهور گردشگري ايران رزرو و پر شدند. در اين شرايط آزار يكي دو گردشگر خارجي و نا‌امني در جاده‌ها، كه هميشه بوده و البته در همه جاي جهان هم كمابيش وجود دارد و من هرگز قصد توجيه آن را ندارم به سرفصل اخبار برخي رسانه‌هاي خاص تبديل مي‌شود. بايد پرسيد كه چرا بايد چنان از اين وقايع سخن گفته شده و تحليل ارايه شود كه هر گردشگري به محض شنيدن آنها از تصميم خود براي سفر به ايران منصرف شود؟
 
در ميان همه اينها، آنچه اين چند هفته رخ داد، يعني افشاي فيش‌هاي حقوقي برخي مسوولان از همه عجيب‌تر است. يكي از مهم‌ترين مباحثي كه پس از برجام مطرح شد، عدم همكاري بانك‌هاي بزرگ جهاني با ايران و جلوگيري از اتصال ايران به سوييفت بود. براي چند هفته صحبت از اين مساله كه مخالف روح برجام بود به بحث اصلي كشور تبديل شد؛ تا اينكه بالاخره با همكاري‌هاي جان كري، كه به سبب آن لقب «بازارياب ايران» را گرفت و تلاش‌هاي وزارت خارجه و رييس بانك مركزي، اين مساله در آستانه حل شدن بود كه يك دفعه سونامي فيش‌هاي حقوقي به راه افتاد.
 
هيچ كس نمي‌پذيرد كه در كشوري اسلامي و شيعي كه آموزه‌هاي عدالت‌خواهانه علي(ع) سرلوحه كارهمگان است، مسوولان در هر رده و موقعيتي، حقوقي غير‌متعارف، جز براساس شايستگي و قانون، بگيرند ولي پرسش اين است كه آيا مديران بانكي كشور اين حقوق‌ها را فقط در همين مقطع زماني مي‌گرفته‌اند؟ آيا نمي‌شد كه برخورد با آنان را به كمي بعدتر كه مساله روابط بانكي ايران و جهان حل شود، موكول كرد؟ آيا به راستي راه برخورد با مديران متخلف، راه انداختن موج رسانه‌اي و سونامي تبليغاتي است؟ كدام آموزه اخلاقي و اسلامي اجازه مي‌دهد كه فيش حقوقي يك مدير را پيش از محاكمه و محكوميت او در دادگاه به پشت صفحه شيشه‌اي تلويزيون ببرند و بارها با بولد كردن همه بخش‌هاي آن حتي حق اولاد و همسرش را هم به بينندگان نشان دهند؟
 
كساني كه با ساختار اداري و مالي كشور آشنا هستند، مي‌دانند كه ناظران وزارت دارايي از سوي دولت، ديوان محاسبات از سوي مجلس و سازمان بازرسي از سوي قوه قضاييه به شكل مداوم بر مسائل مالي نظارت مي‌كنند و تخلفات را گزارش مي‌دهند. اين دستگاه‌ها موظفند متخلف را ابتدا به مرجع بالاتر در دولت معرفي كرده و در صورت محرز بودن تخلف به دادگاه معرفي كنند. اين كارها هميشه طبق روال در اين كشور صورت گرفته و مي‌گيرد. اگر رييس صندوق توسعه ملي و رياست بانك‌ها تخلف كرده‌اند بايد در همين ساختار اداري و قانوني به شكل رسمي معرفي، محاكمه و محكوم شوند؛ كه البته دولت آقاي روحاني در اين مساله خيلي جدي و سختگير است.
 
اما اتفاقي كه در اين كشور و در اين شرايط حساس افتاد، اين نبود. بلكه يك دفعه يك سونامي رسانه‌اي به راه افتاد كه نظام مديريت و بانكي كشور را عملا با بحران مواجه كرد. اين سونامي هم به مردم داخل كشور و هم به سرمايه‌گذاران جهاني القا كرد كه نظام بانكي ايران فاسد و غيرقابل‌اعتماد است. آگاهان با نظام سرمايه‌گذاري در جهان مي‌دانند كه سرمايه‌گذاران بزرگ و خوشنام جهاني به مساله فساد مالي بسيار حساس هستند و هرگز با نظام‌هايي كه در آنها احتمال فساد وجود دارد، همكاري نمي‌كنند. به راستي آيا نمي‌شد كه بدون القاي احساس نا‌امني اقتصادي در ايران به شيوه‌اي منطقي و بدون نگران كردن مردم و انداختن ترس در دل سرمايه‌گذاران جهاني، با مديران متخلف برخورد كرد و پول را به بيت‌المال برگرداند؟
 

به راستي نتيجه القاي همزمان احساس ناامني سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي در سطح كشور به مردم ايران و جهان و پوشش رسانه‌اي گسترده آن چه نتيجه‌اي دارد؟ آيا اين كارها نتيجه‌اي جز پيدايش احساس نا‌امني و ترس و نااميدي عمومي دارد؟ به قول رييس محترم جمهوري آيا با «دست لرزان و دل ترسان» مي‌توان براي كشور خدمت كرد؟

آيا در اين شرايط حساس، بي‌يال و دم و اِشْكَم كردن برجام و به آتش كشيدن قيصريه به خاطر يك دستمال به نفع كشور است؟
 
نگارنده به عنوان كسي كه ٥٠ سال در متن مبارزه و انقلاب و تلاش سياسي و فرهنگي براي اسلام و ايران عزيز بوده و هنوز هم دغدغه‌اي جز اين ندارد، بر اين باور است كه همه نيروهاي انقلاب بايد متوجه حساسيت بسيار بالاي مقطع كنوني باشند. بي‌ترديد جهان و به‌تبع آن خاورميانه و منطقه ما در حال يك پوست‌اندازي و تغيير جدي است و در صورت عدم هوشياري ما، سمت و سوي اين تغيير ممكن است در آينده خطراتي جدي را متوجه توسعه كشور و حتي استقلال و تماميت ارضي آن كند. اين، درست است كه قدرت نظامي و اقتدار و مشروعيت ملي و مردمي جمهوري اسلامي بسيار بالاست و نيروهاي مسلح و مردم ما آماده دفاع از كشور هستند؛ اما همه مي‌دانيم كه جنگ، حتي در صورت پيروزي در آن، كشور را ويران خواهد كرد و صدها سال روند توسعه را عقب خواهد انداخت. اگر در امريكا ترامپ به پيروزي برسد، اردوگاه راستگرايان افراطي غرب بسيار تقويت و خطر جنگ بيش از هر زماني تشديد خواهد شد. تصور اينكه همتاي ايراني ترامپ پس از انتخابات رياست‌جمهوري سال آينده، فردي دلواپس و تندرو باشد، امري ترسناك است. تجربه چند دهه اخير نشان داده كه جمهوريخواهان تندرو هرگاه در راس قدرت قرار گرفته‌اند، حتما آغاز‌گر جنگي جديد در جهان شده‌اند. جورج بوش پدر، جنگ كويت و جورج بوش پسر، جنگ افغانستان و عراق را راه انداختند و خاورميانه و جهان را به اين روز كشاندند. ايران آن روزها اين شانس بزرگ را داشت كه روساي جمهور معتدل و دورانديشي چون آقايان هاشمي و خاتمي در كنار رهبري معظم انقلاب بودند و با مديريت و هدايت ايشان خطر جنگ را از كشور دور كردند. اكنون هم در صورت روي كار آمدن ترامپ، هيچ كس بهتر از آقاي دكتر حسن روحاني كه از عقبه انقلاب و سرد و گرم چشيده روزگار و يار امين و دوستدار صادق رهبر معظم انقلاب است نمي‌تواند كشور ما را از خطر جنگ دور نگه دارد. اينجانب در اين سن و سال دنبال هيچ منفعت شخصي و پست و مقامي نبوده و نيستم و دغدغه‌اي جز منافع ملي ندارم و دفاع از دولت آقاي روحاني را در پيوند با پنجاه سال مبارزه براي اسلام و ايران و دغدغه‌هايم براي فرداي ايران مي‌دانم. بنابراين از همه نيروهاي انقلاب و دوستداران كشور دعوت مي‌كنم كه به دقت پروژه ايجاد نا‌امني در ايران را كه توسط دشمنان خارجي و خارج‌نشين طراحي شده بررسي كنند و اجازه ندهند كه برخي دوستان ناآگاه و كم‌تجربه داخلي يا شايد دشمنان در لباس دوست با القاي تصويري نا‌امن از ايران، آب به آسياب دشمن بريزند. در اين شرايط حساس، وظيفه ملي ما حمايت از دولت روحاني و جلوگيري از حاشيه‌سازي براي آن است. دولتي كه بايد توطئه‌هاي خارجي را در آن سطح و شدت خنثي كند و ايران پس از تحريم را دوباره بسازد، نبايد تمام توجهش معطوف حاشيه‌سازي‌هاي داخلي شود. عزيزان من مساله، ايران است نه اين گروه و آن گروه.
 

*رييس مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"