کد خبر: ۴۲۹۳۷۷
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۵ - ۲۴ شهريور ۱۳۹۵
امیر حسین معصومی فر در شهروند نوشت: موضوع واگذاری زمین با تخفیفات ویژه و چه‌بسا غیرقانونی به افرادی خاص در شهرداری و شورای شهر تهران که باعنوان «املاک نجومی شهرداری تهران» در روزهای اخیر در شبکه‌های اجتماعی و جراید به شکلی گسترده بازتاب داده شده است، فرصتی مناسب را فراهم آورد تا موضع مدیریت شهری تهران در باب املاک نجومی و قرابت آن با توسعه شهری، از منظری جامعه‌شناختی مورد تحلیل قرار گیرد.
 
پس از انتشار اسناد مربوط به تخلف در واگذاری قطعاتی از اراضی مرغوب شهر تهران به برخی مسئولان شهرداری و شورای این شهر، نگاهی به مواضع آنها که در مقام دفاع از عملکرد خود برآمده‌اند، گویای ٣ کلیدعبارتِ اساسی و عمدتا مشترک است. ١- انکار موضوع ٢- شکایت از رسانه افشاگر ٣- بازی سیاسی. عباراتی که همگی‌شان حاوی یک مفهوم مشترک به این قرارند: ما حقیم و مخالف ما ناحق...
 
بهترین نقطه آغاز برای تحلیل رابطه میان رویکرد توسعه شهری در پایتخت و این نوع مواضع، گریز زدن به رتبه شهر تهران در نظامات بین‌المللی رتبه‌بندی شهری است. براساس گزارش‌های منتشره از سوی نهادهایی چون اکونومیست، GaWC, ATKearney و Mori که عمدتا بر مبنای مولفه‌های دقیق توسعه‌یافتگی و در دو قالب کلان زیست‌پذیری و رقابت‌پذیری شهری صورت می‌گیرد، تهران یا از اساس فاقد جایگاه است یا در قعر فهرست‌های منتشره قرار دارد. حال سوال اینجاست که اگر به باور مدیران شهری پایتخت، تهران در سالیان اخیر با ایجاد زیرساخت‌هایی چون خطوط مترو، بی‌آرتی، تونل‌ها و اتوبان‌های شهری توسعه‌ یافته، چگونه است که در میان شهرهای زیست‌پذیر و رقابت‌پذیر جهان، با اختلاف حرفی برای گفتن ندارد؟!
 
برخی نظریه‌پردازان توسعه در ایران، پرسش فوق را این‌گونه پاسخ می‌دهند: «چون ما ایرانیان ذاتا دیکتاتوریم!» چه در خانه، چه در دانشگاه، چه در محل کار و چه اساسا در جامعه، کُنش‌های ما معطوف به سرکوب رقیب یا رقیبان است. این دیکتاتوری به‌نحوی در وجود ما نهادینه شده که حتی در رأی دادن نیز که اصلی‌ترین و در عین حال ساده‌ترین ابزار دموکراسی است، دیکتاتورمآبانه عمل می‌کنیم!  
 
به باور بسیاری از خبرگان و اندیشمندان صاحب‌نظر در حوزه تحلیل میزان توسعه‌یافتگی جامعه ایران، دلیل این حد از نهادینه شدن دیکتاتوری که تعبیر دیکتاتوری ذاتی در مورد آن به کار برده شد، نیاموختن الگوی رفتاری مناسب در دوران کودکی و نوجوانی است. الگوی رفتاری که ما از دوران طفولیت می‌آموزیم، فاقد عنصر «توانایی ارتباطی» است. نداشتن توانایی ارتباطی از روی ٥ شاخص قابل تشخیص است. ١- نداشتن گوش شنوا، به این معنا که در تعاملات خود، بیش از آن‌که به سخن طرف مقابل گوش دهیم، در فکر آماده کردن پاسخ متقابل و سرکوب وی هستیم. ٢- نداشتن صبر، به این معنا که عمدتا اجازه انعقاد کامل کلام به طرف مقابل گفت‌وگو را نمی‌دهیم. ٣- نداشتن توانایی تعلیق، به این معنا که توانایی سکوت، تسلط بر نفس، تفکر غیراحساسی در مورد موضوع گفت‌وگو، اندیشه در مواضع طرف مقابل و بازاندیشی در مواضع خود هنگام گفت‌وگو را نداریم. ٤- نداشتن ظرفیت نقدپذیری، به این معنا که به‌طور پیش‌فرض با هر نظر مخالف عقیده خود، مخالفیم. ٥- نداشتن توانایی انجام نقد، به این معنا که در بازگو کردن اشتباه دیگران به قصد اصلاح آن، یا محافظه‌کار و شرمگینیم یا تندی و پرخاش می‌کنیم.
 
میزان توسعه‌یافتگی به زبان ساده، از روی کیفیت رابطه میان حاکم و محکوم در تعاملات اجتماعی قابل تشخیص است. هر چقدر در جامعه‌ای افراد در موضع شغلی خود محکوم و در سایر نقش‌های زندگی حاکم باشند، میزان توسعه‌یافتگی حقیقی بالاتر است. بالعکس، هر چقدر در جامعه‌ای افراد در موضع شغلی خود حاکم بوده و در سایر تعاملات اجتماعی محکوم باشند، این جامعه در غلظت بالاتری از توسعه‌نیافتگی غوطه‌ور است.
 
متاسفانه جامعه  ما به نوع دوم رابطه میان حاکم و محکوم دچار شده است. جایگاه بالاتر تصمیم‌گیری، مسئولیت بالاتری به همراه داشته و متعاقب آن پاسخگویی و محکومیت بیشتری در پی دارد. پرسشگری حق مردم و وظیفه رسانه است، به‌تبع آن نیز پاسخگویی وظیفه مسئول و منتخب مردم. خویشتنداری، داشتن گوش شنوا، صبر، توانایی تعلیق، ظرفیت نقدپذیری و توانایی انجام نقد صحیح، لازمه انجام صحیح مسئولیت است، مسئولیتی که رسالت آن تأمین امنیت، آسایش و آرامش برای شهروندان و در یک کلام توسعه دادن جامعه است، مادامی که خود توسعه نیابد و نسبت به معنای دقیق آن بیگانه باشد، در انجام رسالت خود نیز توفیقی کسب نخواهد کرد.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"