|
براي بسياري از شهروندان اروپايي تصوير چهره رهبران سياسي دولتي ايران آشنا و شناخته شده است، اما آنچه از ابتداي حضور در شيراز، ذهن يك توريست اروپايي را به خود مشغول كرده بود، شعرها و جملههايي بود كه روي بيلبوردهاي سطح شهر كنار تصاوير رهبر انقلاب قرار گرفته بود.
همه چيز خبر از يك ذوق هنرمندانه ميداد. هيچ چيز مانع از صميميت موجود در اين نوشتهها نشده بود. ذهن اين توريست خارجي، وقتي با هزار زحمت مترجم خود متوجه محتواي برخي از اين نوشتهها شد، با يك سوال دست و پنجه نرم ميكرد: « اين شعارها چه تناسبي با استقبال از يك رهبر سياسي دارد؟» پاسخ يك دانشجوي شيرازي كه در حال نصب يكي از اين پلاكاردهاست به اين توريست خارجي بسيار شنيدني است: «مردم شيراز خود را براي استقبال از يك رهبر سياسي آماده نميكنند. آنها خود را آماده استقبال از «رهبر قلبها» كردهاند. »
كاش دلها و صورتهاي مردم شيراز نيز زبان داشت تا ميشد شور و حال وصف ناشدني آنها را از حضور رهبر خود در اين شهر بيش از اينها شنيد. براي ديدن اين شور و حال و ثبت و ضبط حال و هواي مردم بايد تا امروز صبح صبر كنيم اما گشتي كوتاه در شهر براي من و ديگر خبرنگاران چند نكته جالب دارد. از در و ديوار شهر « تيتر» ميبارد! شيرازيها كه از گذشتههاي بسيار دور به مردمي شاد و سرزنده مشهور بودند و همواره شعر و شاعري جزو جدا ناشدني زندگي آنها محسوب ميشده، براي به رخ كشيدن اين مهارت و توانايي از مدتها قبل ديوانهاي شاعران شيرازي و غيرشيرازي را ورق زدهاند تا از ميان گنجينه نظم هزار و دويست ساله شعر فارسي، « بهترين»ها را براي خوشامدگويي به «رهبر قلبها» آماده كنند. برخي جملات همچون: «مژده اي دل كه مسيحا نفسي ميآيد» را ميتوان در همه جاي شهر ديد اما هر خبرنگار تيزهوشي ميداند كه بايد حتي كوچكترين پوسترها و بنرها را نيز با دقت نگاه كند و همه شعرها و جملههاي زيبا و پركنايهاي را كه از دل مردم شهر جوشيده، بيابد: فقط اين بيت شعر« منم كه ديده به روي دوست كردم باز/ چه شكر گويمت اي كارساز بندهنواز » همه حس و حال مردم شهر نيست، در پوستري ديگر نويسنده به جمله «زيباترين بهارم» با تصويري از رهبر انقلاب كفايت كرده است. ديگري نوشته «آب زنيد راه را» و در نوشتهاي ديگر در كمال سادگي آمده «شيرازي دلاور/ مطيع امر رهبر». هنرمندي يك فرد ديگر به نوشتن اين جمله ختم شده است: «با قدوم مهربانت در سال شكوفايي/ شكوفا ميشويم چون بهار».
در تابلونوشتهاي ديگر ذهن هنرمندانهاي سرسبزي و زيبايي شيراز را اينگونه به رخ كشيده: « دسته گل محمدي/ به شهر گل خوش اومدي». حيف است به چند جمله ديگر اشاره نكنم؛ جملاتي كه در كمال سادگي و بيتكلفي، ورود اين سيد بزرگوار را به شيراز چنان تبريك ميگويند كه انگار او يكي بوده از همين اهالي كه حالا بعد از سالها به شهر خود بازميگردد. « گر دست دهد خاك كف پاي نگارم/ بر لوح بصر خط غباري بنگارم». يا اين مصرع رندانه « شنيدم مژده تابيدنت را» و اين ديگري «سحرم دولت بيدار به بالين آمد/ گفت برخيز كه آن خسرو شيرين آمد» و اين آخري كه با تصويري خندان از رهبر معظم انقلاب نوشته: «بوي پيراهن يوسف داري».
براي بيان اين همه شور و احساس، شعر و شاعري كافي نبوده كه تكنولوژي هم به كمك آمده و با نقش بستن جمله «شيراز مهياي حضور يار» روي صفحه تلفنهاي همراه، اين نكته را به شهروندان «فارس» يادآوري ميكند كه روزي بزرگ در راه است....
گلهاي شيراز انگار امسال براي روييدن شتاب داشتهاند. بهار نارنجها انگار هيچ خساستي در افشاندن بوي خود در فضاي شهر نداشتهاند. انگار آنها هم از قبل ميدانستهاند كه «مهماني گرامي» در راه است.
« رهبر قلبها» امروز به شيراز ميآيند؛ شهري كه به واسطه قرار گرفتن شاهچراغ، آرامگاه حافظ و سعدي و بناهاي باستاني، تركيب شگفتانگيزي از همنشيني تاريخ و تمدني پرافتخار، با اسلام و ادبياتي غني را در خود گرد آورده است. رهبر انقلاب 9 روز مهمان استان فارس هستند؛ استاني كه 73 شهر خود را از مركز ايران تا نزديكيهاي آبهاي گرم خليج هميشگي فارس گسترانده است. غروب خيالانگيز شيراز ديشب در حالي به تاريكي رسيد كه مردم آخرين ريسههاي رنگي را از در و ديوار خانهها آويختند و آخرين آب و جارو را مقابل خانهها زدند. همه آماده استقبالي بهاري از «مهمان» هستند؛ مهماني كه عزيز است و گرامي....