کد خبر: ۴۵۹۶۷۵
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۹ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۵

 باشگاه خبرنگاران جوان؛ رضا رفیع نویسنده و شاعر، روزنامه نگار، طنزپرداز، مجری تلویزیون با روایت جالب خود از حضورش در مجلس تجلیل از بازنشستگان وزارت خارجه از گپ گفت هایش با دکتر محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه گفت و عکس سلفی خود با این مقام سیاسی در صفحه اینستاگرامش به اشتراک گذاشت.

رفیع نوشت:
"با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام .همیشه داستان آن بنده خدا یادم نمی رود که روزی نزد دکتری روانپزشک(مثل خانم دکتر مهرنوش دارینی مثلا!) رفت و از حالات غمین و روحیات افسرده خود نالید. پزشک، ذوق به خرج داد که: بهترین دوا برای شما رفتن به فلان سالن نمایش شهر است. در آنجا یک بازیگر کمدین هست که خیلی شیرین و بامزه است و محال است که تو را به خنده نیندازد و دلت شاد نشود. بیمار افسرده اش لبخند کمرنگی زد و گفت: آقای دکتر؛ آن بازیگر کمدین خودم هستم!

حالا حکایت ماست انگار. این که ساعتی پس از حضور در مجلس یادبود برادر عزبزت و بغض و بهت و اشک، مجبور شوی طبق قولی که از قبل داده ای، به محفلی دیگر برای اجرا بروی که باید دیگران را با لحظه های طنزدار گره بزنی و برای آنها لبخند آفرین باشی؛ خود از آن تناقض ها و تضادهای طنز تلخ زندگی است.

مجلس تجلیل از بازنشستگان محترم وزارت امور خارجه با حضور دکتر محمدجواد ظریف بود. گفتند کمر وزیر ناراحت است و ایشان را به عنوان اولین سخنران در نظر گرفتند. با آقای ظریف روبوسی کردم و تمام قد برخاستند. گفتم خواهش می کنم بلند نشوید؛ چون شنیدم کمرتان از نواحی حساسی دردناک است. خندیدند و نشستند. اجرای من که شروع شد و لبخندهای جناب وزیر برجام آفرین نیز؛ به مسوولان برنامه گفتند که من تا آخر هستم و در پایان سخنرانی می کنم. گفتند با صحبت های فلانی غنی سازی شدم! فلذا من هم در مقام قوّه مجریه(!)، انرژی هسته ای در خود احساس کردم و سانتریفوژهای طنزم بیشتر به فعالیت افتاد.

سخنگوی وزارت خارجه(جناب دکتر قاسمی) که ساعتی پیش مرا در مجلس یادبود و سوگ برادرم و دم در دیده بود؛ حالا مرا در مقام یک مجری طنز به تماشا نشسته بود. سخنرانی آقای دکتر ظریف که تمام شد؛ مثل دو سال پیش در تالار وحدت(و در روز خبرنگار)، دوباره با ایشان عکس سلفی گرفتم. گفتم به دو دلیل بارز: یکی این که با عکس آن سال مقایسه کنم و ببینم کداممان پیرتر شدیم؛ و دوم این که به مخالفان و حاسدان درایت و سیاست شما بی هیچ نفاق و پرده پوشی، آشکارا بگویم که از پس همه تخریب ها و تعریض ها، همچنان شما را و نگاه سیاسی شما را دوست داریم. تا دور شود هر آن که نتواند دید!

آن سال که عکس سلفی انداختم، آقای ظریف از لفظ "خویش انداز" که گفتم، خنده اش گرفت و دستش را جلو دهانش گرفت. گفت امروز تازه دندانم را ایمپلنت کردم، می ترسم در برود!
و اینبار که خواستم دوباره عکس سلفی بگیرم، با یادآوری این خاطره، پرسیدم: ان شاءالله که این دفعه مشکلی ندارید و چیزی در نمی رود؟!... آقای ظریف عزیز خندید و گفت: نه، لامشکل!...(نو پرابلم!)"

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"