|
روزنامه جوان نوشت: فرهادی ضمن گرفتن مجسمه، نمایندگانی را به مراسم فرستاد که فقط نام ایرانی را با خود یدک میکشند، ولی در تمام وجوه زندگیشان، اعم از تفکر و سبک زندگی تا گویش و پوشششان، واجد ارزشهای امریکایی هستند.
حالا در نظر بگیرید كه فرهادی به جای دو فرد ایرانی- امریكایی، پدر و مادری از جمله خانوادههایی كه قربانی عملیات انتحاری داعش و تكفیریها شدهاند و كلاً افرادی متعلق به جبهه مظلوم جنگدیدگان منطقه را به مراسم اسكار میفرستاد، آن وقت چه اتفاقی میافتاد؟ اگرچه چنین فرضی محال است و وجود سرمایهگذار قطری حامی داعش مانع از این اتفاق میشد ولی حداقل تلاش و تمنای فرهادی منجر به اتفاقی حداكثری در جهان كنونی میشد و نام فرهادی را در تاریخ مردمان واقعی كره زمین و اصلیترین تولیدكنندگان نعم اجتماعی، ماندگار میكرد.
به واقع هم، با توجه به اطلاعات و دانش سیاسی اجتماعی فرهادی، توقعی چنین از سوی كودكان، زنان و همه قربانیان جنگ و دردمندان ناشی از استثمار بیجا نبود، خصوصاً كه بعید است كسی مانند فرهادی نداند كه وجود جنگ و خشونت و نفاق و اختلاف میان ملل دنیا و كشورهای جهان، تراست ها، كارخانجات و شركتهای بزرگ و كوچك اسلحهسازی هستند كه محل و وطن اصلی این جنگ افروزان، در امریكا است.
خلاصه اینكه باید این جایزه ناشی از اقدام مهم فرهادی را بزرگ دانست و به او تبریك گفت، ولی نمیتوان از این نكته هم گذشت كه این دستاورد حداقل فرصت پدید آمده برای فرهادی به شمار میرود.