کد خبر: ۵۰۶۷۴
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۹ - ۲۰ تير ۱۳۸۷

فروپاشي زندگي خانوادگي شيما قاسم با حرف‌هايي شروع شد كه از ديدگاه او از شوخي‌هايي با همسرش، كه مسلماني اهل تسنن و از افسران پيشين ارتش صدام حسين بود، فراتر نمي‌رفت.اين زن 39 ساله عراقي روزهايي را به ياد مي‌آورد كه همسر سابقش با لحني بين شوخي و جدي مي‌گفت: شما شيعه‌ها منتظر سقوط صدام بوديد تا جايي براي عرض‌اندام پيدا كنيد.

او كه اعتقاد داشت اين حرف‌ها چيزي فراتر از شوخي نيست، پاسخ مي‌داد: روزي به كام شما و روزي به كام ما.چند ماه پس از شروع اين حرف و حديث‌ها بود كه او و همسرش از هم جدا شدند.

او اين روزها به سختي مي‌تواند دو دختر 5 و 7 ساله‌اش -كه با والدين همسر سابقش در يكي از ناآرام‌ترين مناطق جنوب بغداد، پايتخت عراق زندگي مي‌كنند - را ببيند.

سرنوشتي كه قاسم به آن دچار آمده تنها نمونه‌اي از موارد متعدد مشابه در كشوري است كه بالاگرفتن تضادهاي مذهبي آمار طلاق را به نقطه اوج خود رسانده است.

قبل از تهاجم ائتلاف تحت رهبري ايالات‌متحده به عراق در سال 2003 ميلادي و زماني كه روند طولاني و پردردسر اخذ مجوز طلاق و ميانجي‌گيري خانواده‌ها به مثابه ديواري محكم در برابر جدايي زوج‌ها بودند سالانه 22 هزار مورد طلاق در اين كشور رخ مي‌داد.

سال گذشته تنها در بغداد 41 هزار مورد طلاق به ثبت رسيد و در برخي مناطق اين شهر نرخ طلاق در قياس با سال‌هاي حاكميت صدام 4 برابر شده است. دلال ربيعي، از فعالان حقوق زنان در بغداد مي‌گويد حداقل نيمي از اين جدايي‌ها به دليل اختلافات مذهبي هستند در حالي كه شيوع بيكاري فشار اقتصادي بر زوج‌ها را دوچندان كرده و به عامل افزايش طلاق تبديل شده است. ديواري كه اكنون مناطق شيعه و سني‌نشين پايتخت را از هم جدا مي‌كند گويي به درون قلب مردم هم رسوخ كرده است.

شيما قاسم كه تا قبل از آن كه همسرش بگويد قصد جدايي از او را دارد ده سال در كنار او زندگي كرده بود شاهد تغيير رفتار خانواده همسرش پس از سقوط حاكميت صدام بود. مي‌گويد: هروقت يك سني ربوده شده يا در درگيري‌ها به قتل مي‌رسيد به گونه‌اي رفتار مي‌كردند كه گويي همه تقصيرها متوجه من است.

همسرش كه پس از انحلال ارتش صدام شغل خود را از دست داد و دمدمي‌مزاج شده بود روز به روز از او دورتر و دورتر مي‌شد. وقتي صدام در دسامبر سال 2003 ميلادي دستگير شد همسرش ساعت‌ها گريه كرد.

تشديد خشونت‌هاي مذهبي شرايط را بدتر كرد. آنان در محله شيعه‌نشين زندگي‌ مي‌كردند. همسرش نمي‌توانست كاري براي خود بيابد و بدتر از آن ناآرامي‌ها موجب شده بود رابطه‌هاي فاميلي و مداخله ريش‌سفيدهاي فاميل براي حل اختلافات زوج‌ها كاهش يابد.

دو سال پيش و در روزهايي كه خشونت‌هاي مذهبي به اوج رسيده بود همسر شيما قاسم گفت قصد دارد براي يافتن شغلي به اردن برود و هروقت به درآمدي مكفي براي تامين هزينه خانواده رسيد او و دخترانش را هم به اردن مي‌برد.

شيما پس از آن هرگز همسرش را نديد و مدتي بعد ناچار شد به خانه پدري‌اش نقل مكان كند. سعي كرد شغلي پيدا كند اما در عراق پس از جنگ، زنان مطلقه براي يافتن كار با مشكلات زيادي از جمله گوشه و كنايه‌هاي فاميل روبه‌رو مي‌شوند. گاهي كاري پيدا مي‌شد اما كارفرماها خواسته‌هايي غيراخلاقي داشتند.

او ترجيح داد در خانه بماند و هنوز هم بيكار است. وقتي نتوانست هزينه زندگي‌اش را تامين كند دخترها را نزد خانواده همسرش فرستاد تا با آنها زندگي كنند.خانواده شوهرش تمايلي به ديدن شيما ندارند اما يكي از خواهر شوهرهايش هر از چند گاهي ترتيب ملاقات مخفيانه‌اي بين بچه‌ها و مادرشان را مي‌دهد. بچه‌ها عبوس و گوشه‌گير شده‌اند و از اين‌كه پدر و مادربزرگشان اجازه نمي‌دهند تلفني با او صحبت كنند ابراز ناراحتي مي‌كنند.

فرقه‌گرايي به شكلي مستقيم‌تر بر سرنوشت ايلهاس محمدعلي تاثير گذاشت. شبه‌نظامي‌هاي افراطي به همسر اين زن 40 ساله شيعه كه از اهل تسنن بود، هشدار دادند بايد از او جدا شود وگرنه به قتل خواهد رسيد.

ايلهاس بلافاصله خانه را ترك كرد و نزد والدينش رفت و 3 ماه آنجا ماند تا شرايط كمي آرام شود و بتواند نزد شوهرش بازگردد. هنوز 5 روز از بازگشتن ايلهاس نگذشته بود كه همسرش باز هم نامه‌اي تهديدآميز دريافت كرد. نامه كوتاه بود: يا همسرت يا زندگي‌ات.

ايلهاس دوباره نزد خانواده‌اش بازگشت اما اقامتگاه آن‌ها در محله‌اي كه تحت نفوذ شبه‌نظاميان شيعه بود، قرار داشت و شوهرش نمي‌توانست به آنجا نقل مكان كند. آن‌ها پول كافي نداشتند تا به محلات آرام‌تر كه اختلافات قومي در آن‌ها كمرنگ‌تر است، نقل مكان كنند.شوهر ايلهاس هم پس از مدتي به عظيميه، از محلات سني‌نشين بغداد رفت تا با خانواده‌اش زندگي كند.

تماس‌هايش كم و كمتر شد و عاقبت ارتباط‌شان به طور كامل قطع شد. به باور ايلهاس خانواده همسرش توانسته بودند نظر شوهرش را نسبت به او عوض كنند. مي‌گويد: آنها از همان ابتدا هم مخالف ازدواج ما بودند.

مي‌افزايد: ما 15 سال زندگي خوبي با هم داشتيم اما حالا با خانواده‌ام زندگي مي‌كنم در حالي كه خود را در خانه خودم ميهمان مي‌پندارم.او ديدگاه خانواده‌اش كه مي‌گويند همسرش فرصت را براي جدا شدن از او كه قادر نيست فرزندي بياورد، غنيمت شمرده است به هيچ عنوان قبول ندارد. هنوز هم با حرارت تمام از همسر پيشين‌اش دفاع مي‌كند.

تا پيش از اين معمولا مردان به اميد يافتن همسر از طبقه اجتماعي بالاتر براي طلاق پيشقدم مي‌شدند و تنها چيزي كه در پيوندهاي زناشويي مطرح نبود اعتقادات و گرايشات مذهبي بود. با اشغال عراق و سر برآوردن خصومت‌هاي مذهبي اكنون ازدواج‌هاي معتقدان به مذاهب مختلف بشدت كاهش يافته در حالي كه ازدواج‌هاي درون فرقه‌اي بشدت رواج يافته است.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"