کد خبر: ۵۲۶۸۶
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۹ - ۱۲ مرداد ۱۳۸۷

برنا: تا چند وقت پيش دادگاه هاي خانواده پر بود از زن و شوهر هايي که به دليل بداخلاقي و بدخلقي و رفتارهاي نابهنجار براي جدايي از هم در مسير طلاق افتاده بودند اما چند وقتي است که کمتر افراد به دليل کتک کاري و کمربند به دست گرفتن و درگيري باهم به دادگاه ها مراجعه مي کنند. امروز مشکل آنها چيز ديگري است. ديگر آنها حرف هم را نمي فهمند، همديگر را هم شأن و هم مرتبه هم نمي دانند. فکر مي کنند زندگي کردن با همديگر آنها را مستقيما به سمت نابودي سوق مي دهد. در يک کلام آنها "کف" هم نيستند.

"محمد. د" تراشکار است و شش ماه است با دختري ازدواج کرده است که ليسانس مامايي دارد. او مي گويد: از کودکي همسرم را مي شناختم چون همسايه مان بود. هميشه علاقه اي عجيب نسبت به او در وجودم بود. وقتي بزرگتر شديم بيشتر به هم علاقه پيدا کرديم. من به دليل شرايط سخت کنکور و سربازي نتوانستم ادامه تحصيل بدهم و وقتي ديپلم ام را گرفتم قيد تحصيل را زدم و وارد بازار کار شدم.

وي مي افزايد: اما هميشه الهه (همسرم) را ترغيب مي کردم که درسش را رها نکند. او هم سخت درس خواند و با يک رتبه خوب وارد دانشگاه شد. 4 سال تمام منتظر ماندم تا درسش تمام شود و با هم ازدواج کنيم. والدين و اطرافيانم همه مخالف اين ازدواج بودند و مي گفتند شما به درد هم نمي خورديد، عقايدتان يکي نيست و... ولي ما با هم ازدواج کرديم

او مي گويد: تا چند هفته بعد از ازدواج همه چيز خوب بود ولي کم کم تحقير کردن ها شروع شد. به هر بهانه اي تحصيلاتش را به رخ ام مي کشيد و هميشه جلوي دوست و آشنا مي گفت که من از سر تو هم زيادم. وقتي بحثمان بالا مي‌گرفت دائما مي گفت تو تقصير نداري من مقصرم که بايد با هم سطح خودم ازدواج مي کردم.

محمد مي گويد: ديگر طاقتم تمام شده است. نمي توانم ببينم که هر روز همسران دوستانش را به رخ ام مي کشد و از آنها تعريف و تمجيد مي کند و به حال خود افسوس مي خورد که چرا با فرد تراشکاري ازدواج کرده است. بالاخره اين قضيه بايد جايي به اتمام برسد ديگر نمي توانم درد چماق تحصيلاتش را تحمل کنم...

از اين پرونده ها در دادگاه هاي خانواده به وفور ديده مي شود که دختر خانم تحصيل کرده اي تن به ازدواج با پسري مي دهد که درس خواندن در آموزش عالي را تجربه نکرده است و حال بعد از ازدواج متوجه مي شود که او نمي تواند نيازهايش را پاسخگو باشد و نمي تواند از نظر فکري با او به توازن برسد.

به اعتقاد مشاوران ازدواج، دختري تحصيل کرده با پسري ديپلمه به تدريج به علل اشتغال اجتماعي زن و احساس برتري نسبت به شوهر و برعكس احساس حقارت شوهر در مقابل زن موجب بروز اختلافاتي مي شود که در نهايت زندگي شيرين زناشويي مبدل به كشمكش رواني و اخلاقي مي گردد. از اين رو بايد عواقب بعدي اين حالت را به پسر و دختر گوشزد شود و آنان را متوجه ساخت كه اختلاف سطح تحصيل بالاخره ممكن است زمينه اي براي اختلاف باشد و آنان بايد در انتخاب همسر به اين نكته توجه نمايند.

براين اساس دختران، با افزايش حضور در دانشگاه با تغيير در ملاک هاي انتخاب همسر مواجه مي شوند به طوري که به خاطر افزايش دختران در دانشگاه با زنان تحصيل کرده اي روبرو هستيم که طبيعتا به دليل اشغال صندلي هاي محدود دانشگاه ها توسط دختران، پسران کمتري مي توانند تحصيلات دانشگاهي داشته باشند و شاهد تشکيل خانواده هايي خواهيم بود که ميزان تحصيلات زنان از مردان بيشتر است و بديهي است اين امر در بسياري موارد به ايجاد تنش و تغيير در الگوهاي روابط همسران منجر خواهد شد.

سن ازدواجي که سر به فلک مي کشد

تحقيقات نشان مي دهد هرچه تحصيلات دختران بالا مي رود دايره همسر گزيني آنها تنگ تر مي شود. براين اساس يک دختر ديپلمه حاضر مي شود با تمام پسران ديپلمه و مقاطع بالاتر ازدواج کند. اما دختري که تا کارشناسي ارشد تحصيل کرده است فقط حاضر است با کسي که تا کارشناسي ارشد تحصيل کرده و يا دکترا دارد، ازدواج کند. البته با تخفيف ممکن است با پسري که کارشناسي هم دارد ازدواج کند. البته اگر تا آن زمان پسري که تا مقطع کارشناسي ارشد و دکترا خوانده و ازدواج هم نکرده باشد، پيدا شود.

از اين رو ميان سن ازدواج دختران تحصيل کرده و دختراني که ادامه تحصيل نمي دهد تفاوت هاي چشمگيري وجود دارد و ميانگين تفاوت سن ازدواج بين اين دو گروه نزديک 5 سال است. از سوي ديگر نگرش هاي موجود از ترجيح پسران به ازواج با دختراني که فاصله سني قابل قبولي با آنها دارند بخشي از دختران به ويژه دختران تحصيل کرده فرصت ازدواج را از دست مي دهند.

سيد هادي معتمدي، مدير کل سابق دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي حدود 4 سال پيش از کمبود 6 ميليون پسر آماده ازدواج با دختران ظرف 20 سال آينده خبرداده و گفته بود که دشوار شدن فراهم آوردن شرايط ازدواج براي پسران از يکسو و افزايش سطح توقعات دختران تحصيلکرده و به تبع آن افزايش سن ازدواج آنها از سوي ديگر، موجب بر هم خوردن توازن شده و دختران تحصيلکرده همترازي براي ازدواج پيدا نخواهند کرد.

از سوي ديگر به اعتقاد کارشناسان، بالارفتن سن ازدواج و به تبع آن کاهش نرخ باروري معلول ورود دختران به دانشگاه است چرا که هنگامي که دختري دير ازدواج مي کند از سن باروري او چند سال گذشته است و تمايل به فرزند آوري کمتر مي شود که در دراز مدت مي تواند تبعات زيادي را بر روي هرم جمعيتي داشته باشد.

سيد جعفر حق شناس مدير گروه مطالعات زنان و خانواده پژوهشگاه باقر العلوم و پژوهشگر حوزه زنان به خبرنگار اجتماعي برنا مي گويد: بنا بر آمار، در حال حاضر حدود 70 درصد سهميه دانشگاه ها را دختران کسب مي کنند و در حالي که تنها 30 درصد از پسران وارد دانشگاه مي شوند و به صورت منطقي اين پسران مي تواند با 30 درصد اين دختران ازدواج کنند.

وي مي افزايد: بنابراين اگر دختران تحصيلکرده را جمعيت کل در نظر بگيريم 57درصد دختران تحصيل کرده بدون همسر باقي مي مانند و يا احتمال ازدواج براي آنها کمتر است که علاوه بر بالا رفتن سن ازدواج در دختران به دليل داشتن تحصيلات عاليه، سطح توقع آنان نيز افزايش پيدا کرده و اکثرشان حاضر به ازدواج با مردي نيستند که به لحاظ سواد و جايگاه اجتماعي از خودشان پايين تر باشد.

افزايش حضور دختران در دانشگاه؛ فرصتي براي گذر از تجرد

از منظر موافقان افزايش حضور دختران در دانشگاه، دختران فرصتي را پيدا مي کنند تا خود را براي زندگي آينده مهيا کنند و ناگهان و بودن هيچ دانشي وارد دنيايي زناشويي نشوند.

بنا بر تحقيقات صورت گرفته قبولي در دانشگاه سرنوشت يک دختر را تغيير مي دهد و شرايط متفاوتي را براي او رقم مي زند. تحصيل در دانشگاه امکان انتخاب مشاغل مناسب با استعداد و شخصيت آنها را افزايش مي دهد. تحصيلات در ارتقاي ديد بهداشتي، تربيتي زنان بسيار تاثير گذار است و فرزندان اين افراد کمتر به آسيب هاي اجتماعي و بزه کاري کشيده مي شوند. همچنين ميزان شيوع جرم هاي اجتماعي چون فحشا، مواد مخدر و انواع آسيب هاي اجتماعي در زنان تحصيل کرده بسيار پايين است.

"سارا. د"، 35 ساله، کارشناس ارشد فيزيک است و مجرد. او مي گويد: وقتي 18 سالم بود فکر مي کردم به راحتي مي توانم همسر مورد علاقه ام را پيدا کنم اما وقتي وارد دنياي درس و دانشگاه شدم تصورات و ديدم کاملا عوض شد و ديگر نتوانستم به راحتي به کسي بله بگويم.

وي مي افزايد: دانشگاه و درس به من کمک کرد تا به خودم اعتماد کنم و از پس زندگي ام بر بيايم. قبول دارم که توقعاتم از زندگي و همسر آن چيزي نيست که قبل از ورود به دانشگاه داشتم و خيلي سخت تر شده است اما بايد قبول کرد پسري که هم سطح خودم باشد کم است، خيلي کم. من هم از ترس هزاران اتفاقي که ممکن است بعد از ازدواج با کسي که از خودم تحصيلات کمتري دارد بيفتد کلا از ازدواج صرف نظر کرده ام.

بر اساس نظر کارشناسان همزمان با بالارفتن سن ازدواج در جامعه و رسيدن ميانگين سن ازدواج دختران به بالاي 25 سال فاصله سن ازدواج و فارغ التحصيل شدن دختران از دانشگاه زماني بين پنج تا هفت سال را در برمي گيرد. در چنين شرايطي چه از نظر خانواده ها و چه از منظر دختران تحصيلات عالي و دانشگاه فرصت مناسبي براي گذر از دوران تجرد به زندگي مشترک تلقي مي شود.

خديجه سفيري، عضو هيئت علمي دانشگاه الزهرا و سردبير مجله تخصصي مطالعات زنان در اين باره مي گويد: تحصيلات زنان در جامعه نشان مي دهد زناني که تحصيل کرده اند در مواقع بحراني بهتر قادر به تصميم گيري و مديريت اند و اين نکته مثبتي است که مي تواند به جاي تنزل خانواده به رفع بحران ها کمک کند و زنان باسواد در الگوهاي تربيتي کمتر دچار مشکل مي شوند.

به هر حال افزايش حضور دختران در دانشگاه يک پديده نوظهور است که در چند سال گذشته رشد صعودي چشمگيري را پشت سر گذاشته است و شايد هنوز تاثيراتش به درجه اي نرسيده باشد که عينيت و نمودش چشمگير باشد اما اين مسئله اي که دير يا زود تاثيراتش را در سطح وسيعي در جامعه مي گذارد و اين را از تأثيراتي که هم اکنون سرباز کرده اند مي توان فهميد...

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"