کد خبر: ۵۶۳۰۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۵ - ۲۰ شهريور ۱۳۸۷

جام جم آنلاين: شايد تعداد اندكي از اتاق 4 رئيس موزه هنرهاي معاصر تهران در چند سال اخير بازديد كرده‌اند. اصلا اتاق حاشيه‌اي موزه هنرهاي معاصر تهران كه روي آن علاوه بر عنوان رياست اين مركز، عنوان مدير كل هنرهاي تجسمي ‌را نيز در دوره‌هاي مختلف آويخته‌اند ، نمود كامل انديشه‌هاي آن مقام مسوول به شمار مي‌رود.

شما حساب كنيد گنجينه‌اي از تابلوهاي ‌‌آدم‌هاي مختلف با جريان‌هاي فكري و روحي مختلف در اختيارتان باشد و آن ‌وقت بخواهيد از ميان انبوه ‌اين آثار، تنها چند اثر را براي آويخته شدن به ديوارتان برگزينيد. قبول كنيد كار سختي است، اما شيرين و در عين حال آسان.

از آن جهت آسان، چون وقتي همه به اتاقتان مي‌آيند مي‌فهمند شما به چه فكر مي‌كنيد و قرار است چگونه فكرتان را عملي كنيد. دكتر محمود شالويي مدت زيادي نيست كه به ‌اين اتاق حاشيه‌اي آمده است؛ مردي كه دكتري عرفان اسلامي‌ دارد و از قضاي روزگار در چهارمين دهه زندگي‌اش شده است مرد اول هنرهاي تجسمي‌ ايران.

او نيز به سنت تمام روساي سابق، وقتي در خرداد امسال پا به موزه هنرهاي معاصر تهران گذاشت پيش از هر چيز تابلوهاي اتاقش را عوض كرد و براي همه چيز آيين‌نامه نوشت.

در يك جمله فكر مي‌كند كه مشكل اصلي هنرهاي تجسمي ‌ايران، نبود آيين‌نامه و ضوابط است. شايد اكنون در مورد كارهايش صحبت كردن راه در تاريكي باشد. تنها بايد منتظر ماند و ديد آيين‌نامه‌هاي وي بيشتر به كار مي‌آيد يا روش‌هاي روساي پيشين.

آقاي شالويي! شايد اين پرسش حسن شروعي براي اين گفتگو باشد، شايد هم نباشد؛‌ اما در محافل هنري بسياري عقيده دارند شما در آغاز راه با دست پر، وعده‌هاي بزرگي براي رونق هنرهاي تجسمي‌ در ايران مي‌دهيد، در حالي كه به عقيده ‌ايشان بسياري از اين موارد با واقعيت‌هاي موجود اين بخش از هنر در ايران شايد دست نيافتني جلوه كند.

دست پر يعني برنامه‌هايمان زياد است؟

بله. بسياري عقيده دارند برنامه‌هايي كه شما در روزهاي نخستين عهده‌دار شدن مسووليت مركز هنرهاي تجسمي‌ وزارت ارشاد، در جمع رسانه‌ها از آنها ياد كرديد هيچ روزي به وقوع نپيوندند.

بخشي از برنامه‌هايي كه ما اعلام كرديم، روتين است و مطابق سال‌هاي گذشته انجام مي‌شود و از سويي، تعداد برنامه‌هايي كه من ابتداي عهده‌دار شدنم در اين مسووليت از آنها ياد كردم، خيلي زياد نيست كه تصور شود نتوان آنها را به انجام رساند. به عنوان مثال، امسال 4 دوسالانه ملي در راه داريم كه در تاريخ خود افت و خيز‌هايي داشته و بعضي وقت‌ها به تعويق افتاده و بايد تا پايان امسال همه آنها برگزار شود.

شما اما در همان جلسه از يكساني نگاه و محتواي هنرهاي تجسمي ‌در شهرهاي مختلف ايران تا پايان دوره مسووليت خويش سخن گفتيد.

ببينيد در استان‌هاي مختلف كشورمان اكنون اين نگاه جامع رايج نيست. در واقع ما به دنبال نگاه ديگري هستيم كه به تحقق بپيوندد و شايد دوستان به خاطر اين مي‌گويند كه برنامه‌هاي ما در دوره جديد بسيار پر شده و من در جواب ايشان بايد بگويم تحليل ما در حوزه هنرهاي تجسمي‌ اين است كه ما فقط متولي تهران نيستيم زيرا يك بخش و حجم عمده‌اي از اين برنامه‌ها به كل كشور مربوط مي‌شود كه تاكنون مغفول مانده است، يعني تاكنون عمده برنامه‌ها در تهران صورت گرفته است و حركت هرچند كوچكي نيز از سوي استان‌هاي ديگر كشور به چشم نمي‌خورد.

ما در واقع مي‌خواهيم در اين دوره تمركززدايي را در حوزه هنرهاي تجسمي‌داشته باشيم. به عنوان مثال در همان جلسه هم اعلام كرديم چند دوسالانه ملي قرار است در شهرستان‌ها برگزار شود.

دوسالانه‌هاي سفال و سراميك، تصويرگري كتاب كودك و نوجوان و عكس، دوسالانه‌هايي است كه مقرر شده در شهرستان‌ها برپا شود و در اين ميان تنها دوسالانه نگارگري در تهران برپا مي‌شود و در واقع مي‌خواهيم تعدادي و اگر هم نشد همه دوسالانه‌ها را در شهرستان‌ها برگزار كنيم. به نظر شما اين خودش نگاه يكسان ملي به هنرهاي تجسمي‌ نيست؟

آيا ما جايي را براي ارزش‌گذاري و قيمت‌گذاري آثار هنري حتي در پايتخت كشورمان داريم كه ‌اين اتفاق در شهرستان‌هاي دورافتاده نيز رخ دهد؟

بله. قيمت‌گذاري آثار هنري در ايران تاكنون ضابطه‌مند نبوده است. براي همين، ما شوراي عمومي‌ را براي خريد آثار هنري انتخاب كرديم تا اين مشكل كمي ‌برطرف شود. تا چند ماه گذشته تقريبا ‌خريد آثار در ايران به شكل سليقه‌اي و در بهترين وضع خود با حضور تنها يك كارشناس صورت مي‌گرفت يا در برخي موارد، مدير مجموعه به طور مستقيم تصميم مي‌گرفت يك اثر را بخرد.

اين موضوع چندان جالب به نظر نمي‌رسيد و به همين منظور ما تعدادي كارشناس را از همه طيف‌ها دعوت كرديم و آنها به عنوان شوراي عمومي‌ خريد آثار شروع به فعاليت كردند و حتي آثاري كه از قبل خريده و در برخي موارد، پيش فاكتور نيز براي آنها داده شده بود دوباره براي خريد بررسي شدند.

اين شوراي خريد در واقع اولويت‌بندي‌هايي را براي آثار هنري در نظر گرفته‌اند كه با توجه به آنها، خريد آثار هنري صورت مي‌گيرد. جالب است بدانيد هنوز آثاري كه قرار بود در نمايشگاه مثل بهار ايراني كه اكنون بيشتر از يك سال است به كار خود پايان داده خريداري شوند، به دلايل مختلف گوشه‌اي نگهداري مي‌شوند و هنرمندان نمي‌دانستند كه ‌اين آثار خريده شده‌اند يا خير.

بلاتكليفي در اين حوزه آنقدر زياد شده بود كه اگر خريد آثار هنري در گذشته را بي‌سامان‌ترين بخش در اين هنرهاي تجسمي‌ بناميم، چندان بيراهه نرفته‌ايم.

از ديگر سو، در همين خصوص پس از اين شوراي عمومي‌، شوراي ديگري را نيز با عنوان شوراي خريد عالي آثار هنري پيشنهاد كرديم تا آثار نفيس و عالي تنها با نظر اين شورا خريداري شوند.

يكي ديگر از مسائلي كه در شهرستان‌هاي كشورمان روند هنرهاي تجسمي‌ را با كندي بيشتر روبه‌رو كرده است، نبود زيرساخت نمايشگاهي براي اين هنر است. با اين موضوع موافقيد؟

بله. نبود موزه‌هاي استاني و نمايشگاه‌ها نيز به ‌اين مشكل مي‌افزايد. برخي استان‌هاي كشورمان ساختماني براي موزه دارند و حتي در مقطعي نيروي انساني اين موزه‌ها را نيز تامين كرده‌اند؛ اما در عمل اگر هم شروع كردند، ادامه ندادند و متاسفانه برخي از اين موزه‌ها به فعاليت‌هاي ديگري گماشته شدند.

مثلا موزه هنرهاي معاصر آبادان در زماني نمايشگاه آثار بهداشتي و آرايشي شده بود. اكنون اين موضوع را بشدت مورد توجه قرار داده‌ايم تا استان‌هايي كه مكان نمايش و امكانات را دارند، اما آثار ندارند با دريافت تابلوهايي كه در موزه هنرهاي معاصر تهران جايي براي نمايش ندارند، به سامان برسند .

با اين وصف ما بيشتر در زمينه زيرساخت نمايشگاهي در استان‌هاي كشور مشكل داريم تا فرهنگ، درست است؟

ما وقتي در استاني موزه و مكان نمايش آثار نداريم، چطور مي‌خواهيم فرهنگ‌سازي كنيم؟ مردم كوچه و بازار درباره چه نظر بدهند؟

اين يك واقعيت است كه خريد آثار هنري در ايران از شاكله و ساماندهي درستي برخوردار نيست. با اين موضوع موافقيد؟

به نظر من، مشكل برنامه‌ريزي مديران هنري است. گردانندگان و برپاكنندگان اين گونه نمايشگاه‌ها و در يك كلام خود ما هم مي‌توانيم در اين حلقه باشيم. اگر ما در برنامه‌ريزي‌هايمان همه جامعه هنري را در نظر بگيريم و بتوانيم براي همه برنامه مدوني داشته باشيم، قطعا‌ كليه هنرمندان مي‌توانند از فضايل و منافع آن بهرمند بشوند، اما اگر اين امر تنها براي عده‌اي خاص منظور شد يا به يك سلسله برنامه‌هاي مقطعي اقناع كرديم، طبيعي است بخش وسيعي از جامعه هنري ما از آن بهره‌مند نخواهد شد.

مثلا ما نمايشگاه بين‌المللي كتاب را در تهران برگزار مي‌كنيم و تمام ناشران خرد و كلان حتي از شهرستان‌ها بسهولت امكان حضور پيدا مي‌كنند. اما آيا در بخش هنرهاي تجسمي‌ ما اين كار را كرده‌ايم؟

در همين خصوص برنامه‌اي با موافقت وزير در نظر گرفته شده است تا بتوانيم نمايشگاه بزرگي به موازات نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران برپا كنيم تا هنرمندان مناطق محروم و شهرستاني آثار خود را براي فروش بياورند و آن وقت اثر خودش را نشان مي‌دهد و مي‌تواند در اين تحول اقتصادي نقش داشته باشد. اميدواريم اين اتفاق امسال بيفتد.

مي‌توانم يك سوال صريح براي گرفتن جوابي صريح‌تر بپرسم؟

بله. چراكه نه.

خيلي‌ها معتقدند مديريت‌هاي قبلي مركز هنرهاي تجسمي‌ تنها به پررنگ كردن هنرمنداني خاص پرداختند تا جايي كه حتي برچسبي هم به برخي از آنها خورد و هنرمنداني كه در حد هنر معاصر ايران نبودند، به عنوان سمبل اين بخش معرفي شدند. فكر نمي‌كنيد ‌اين موضوع از سوي دولتي‌ترين مركز هنرهاي تجسمي ‌ايران باعث شده است طبق گفته شما تنها عده خاصي در اين حوزه بهره‌برداري كنند؟

عوامل متعددي دست به دست هم دادند كه ‌اين شرايط به وجود بيايد. اين ‌كه تنها يك عامل را به عنوان علت اصلي بگوييم، شايد چندان درست نباشد. من تحقيقي نكرده‌ام كه ‌اين اتفاق به‌ شيوه‌اي كه شما گفتيد، افتاده يا نه. يك موضوع براي من مشخص است.

اين كه همه هنرمندان از موجي كه در اقتصاد هنرهاي تجسمي‌ در چند سال اخير به راه افتاده است، منتفع نشده‌اند و آنهايي كه اكنون دارند از اين حوزه بهره‌برداري مي‌كنند، تعدادشان زياد نيست. اين كه ما چه كنيم كه ‌اين موضوع جامعيتي پيدا كند، شايد از اصل موضوع مهم‌تر باشد.

به عقيده من، اين جامعيت امكان نخواهد داشت، مگر اين ‌كه برنامه‌هاي مدرني را در سطح كشور داشته باشيم تا وضعيت از اين حالت خارج شود.

بسياري معتقدند در چند سال اخير بسياري از هنرمندان انقلاب عرصه هنرهاي تجسمي‌ به حاشيه رانده شده‌اند. از سويي ديگر، با آمدن هر مدير سياست‌هاي كلان حوزه هنرهاي تجسمي‌ نيز تغيير كرد و به عنوان مثال، در چند سال گذشته روي مفاهيمي ‌همچون هنر جديد بيشتر تاكيد شد. در حالي كه هنرمند معاصر ما هنوز با لايه‌هاي قبل‌تر از اين مفهوم نيز آشنا نبودند. نظر شخصي شما در اين باره چيست؟

شما شايد اگر به تابلوهايي كه اكنون در اتاق من به ديوار آويخته شده و در زمان من تغيير كرده است، توجه كنيد؛ متوجه ‌اين موضوع بشويد كه نظر شخصي من در اين باره چيست. من عقيده دارم هر كشوري با فرهنگ، هنرش، داشته‌ها و اصالت‌هايش شناخته مي‌شود.

ما اولين كاري كه بايد در موضوع هنرهاي تجسمي ‌به انجام برسانيم، توجه به هنر و هنرهايي است كه متعلق به خودمان است تا وقتي در جايي ارائه مي‌شود، معرف ‌ايران باشد؛ اقدامي كه سال‌ها مورد غفلت بوده است. صريح بگويم كه با هنر مدرن مخالفتي ندارم و معتقدم آنها هم بخشي از نيازهاي جامعه را تامين مي‌كنند؛ اما مي‌گويم نبايد اينقدر محصور هنري شويم كه بيرون از مرزهاي ما اتفاق افتاده است و آن را نشانه ترقي بدانيم و هنر خودمان را كنار بگذاريم.

من براي برگزاري نمايشگاه خوشنويسي كه چندي پيش در موزه برپا شد، در جمع خبرنگاران مورد مواخذه عده‌اي قرار گرفتم كه چرا به هنر خوشنويسي كه متعلق به گذشته است مي‌پردازيد. دليلشان هم اين بود كه شما متولي هنر معاصر هستيد. اگر هنرهاي معاصر را هنري در نظر بگيريم كه از خارج از مرز آمده است و به هنر خودمان به ‌اين دليل كه ريشه در گذشته دارد توجه نكنيم، به بيراهه رفته‌ايم.

آقاي شالويي پيش از انقلاب جريان حاكم بر هنر تجسمي ‌ايران جريان چندسويه بود و روند مشخصي نداشت. هرچند حركت‌هايي صورت مي‌گرفت و نت‌هايي نواخته مي‌شد؛ اما اين نتها قوي نبود و پس از انقلاب ديديم موج هنرمنداني كه نامشان شد هنرمندان انقلاب، بخوبي توانستند در اين زمينه جريان‌سازي كنند. آيا موافقيد كه امروز هنر انقلاب ايران و هنرمندان انقلاب ما ابا دارند كه بگويند در اين حوزه فعاليت كردند و اصولا موافقيد كه‌ اين هنر به فراموشي كامل نزديك شده است؟

همان طور كه شما اشاره كرديد، هنر در دوران انقلاب اسلامي ‌ما اوج گرفت، آن هم به دليل مفاهيم و مضامين ارزشمندي كه انقلاب درون خود داشت، اما آن حركت متعالي سيرش به كندي گراييد و تعدادي از هنرمندان اين هنر را رها كردند.

شايد اين امر دلايل متعددي داشته باشد كه همه آنها يك پاسخ نداشته باشد. شايد بخشي از آن محصول كم‌توجهي مسوولان به ‌اين هنرمندان باشد و بخشي ديگر به دليل اين باشد كه بازارهاي بهتري براي هنرهاي ديگر گشوده شده است. ما نمي‌توانيم اين موضوع را در يك فضا بررسي كنيم.

بياييد به ‌اين موضوع از اين ديد نگاه كنيم. فكر نمي‌كنيد مديريت كلان هنري در سال‌هاي گذشته باعث اين امر شده است؟

بعيد نيست خود اين مساله نيز نقش داشته باشد. من قبلا هم گفتم اين موضوع به نگاه مسوولان و توجه متوليان در اين خصوص برمي‌گردد.

اصلا در دوره خودتان به دنبال اين هستيد مفهومي ‌به عنوان هنر انقلاب احيا شود؟

بله ‌اين جزو وظايف ماست. جزو وظايف من نه، بلكه همه ما كه هر يك در دستگاه انقلابي و نظام دولت جمهوري اسلامي ‌داريم كار مي‌كنيم. قطعا‌ بايد هنر انقلاب را زنده نگه داريم و آن را اشاعه دهيم، حتي غير از آن نيز هنر دفاع مقدس كه بعد از جريان انقلاب اسلامي ‌بسيار ارزشمند بود بايد احيا شود و ما بايد زمينه‌هايي را براي فعاليت مجدد آنها فراهم كنيم.

درست است كه اكنون جنگ تمام شده، اما موضوع مقاومت در ميان مردم ما رخت برنبسته است، مقاومت همچنان پايدار است و هنرش نيز بايد ماندگار بماند.

بعضي وقت‌ها هنري كه از ايران درمجامع بين‌المللي معرفي مي‌شود، هنر سياهي است و دردناك تر از اين موضوع آن است كه برخي از هنرمندان از مجراهاي دولتي براي برپايي نمايشگاه‌هاي مختلف از كشور خارج مي‌شوند موضوعاتي همچون زن و حجاب كه معمولا از سوي عكاسان كشورمان دستاويزي براي برپايي نمايشگاهي بين‌المللي مي‌شود. واقعا چه اتفاقي افتاده است؟

بله، با اين موضوع كاملا ‌موافقم. من چند سال پيش قبل از اين‌ كه وارد اين حوزه شوم، به جشنواره هنرهاي تجسمي ‌ونيز رفته بودم و از نمايشگاه آثار يكي از هنرمندان كشورمان نيز در اين دوسالانه بازديد كردم.

براي خود من اسباب شرمندگي بود آثاري در اين آوردگاه مهم بين‌المللي حضور پيدا كرده بودند كه چهره سياهي از كشورمان را نشان مي‌دادند. اين موضوع تا جايي پيش رفت كه حتي فرد همراهم كه ساكن آنجا نيز بود از من پرسيد واقعا‌ در ايران اين طور است؟ من در آن زمان متعجب شدم وقتي دوسالانه‌اي با خرج نظام و حكومت ايران برگزار مي‌شود كه در آن هنرمان را به نمايش بگذاريم با وجود اين كه آثار ذيقيمتي داريم كه بيانگر فداكاري، رشادت و هنر واقعي مردم ايران هستند چرا اين آثار سياه به نمايش گذاشته مي‌شوند؟

اين موضوع را قبول دارم و اميدوارم ديگر آن شرايط به وجود نيايد كه ما هنري از ايران را در جهان به نمايش بگذاريم كه معرف كشورمان در جهان نيست. اصلا جهانيان از ما چنين توقعي ندارند. آنها انتظار دارند ‌ايرانيان آن هنر اصيلشان را به نمايش بگذارند و ارزش‌ها و انقلاب خودشان را در قالب هنري به جهان عرضه كنند، نه ‌اين ‌كه سياه‌نمايي كنند.

اما مجاري دولتي بسياري براي اعزام هنرمندان به كشورهاي ديگر وجود دارد كه باعث مي‌شود بسياري از اين آثار كارشناسي نشده بروند.

به نكته جالبي اشاره كرديد. مديريت هنرهاي تجسمي‌ در ايران با وجود آن كه طبق قانون به عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ‌گذاشته شده است، اما يكپارچه نيست و دستگاه‌هايي كه وارد اين عرصه شده‌اند و دارند فعاليت مي‌كنند، متعدد هستند.

اكنون به موازات وزارت ارشاد دستگاه‌هاي متعددي دارند فعاليت مي‌كنند. من خودم هم وقتي وارد اين كار شدم، تعجب كردم كه چطور بايد اين همه دستگاه‌هاي متفاوت در خصوص هنرهاي تجسمي ‌باشند، اما هيچ هماهنگي‌اي با متولي اصلي كار يعني وزارت ارشاد نداشته باشند.

ما از اين كه دستگاه‌هاي مختلف اعم از دستگاه‌هايي كه متعلق به نهاد‌ها هستند و همچنين بخش خصوصي مثل گالري دار‌ها بيايند در عرصه فعاليت هنرهاي تجسمي‌ فعاليت كنند، خوشحال هستيم و استقبال مي‌كنيم، اما اين حضور بايد با يك نوع هماهنگي باشد، يعني مجموعه مجاري اداري و برنامه‌ريزي هنرهاي تجسمي‌ بايد يك منشا داشته باشد و از يك جا مديريت شود.

اين از هم گسستگي‌ها باعث مي‌شود چنين مسائل و مشكلاتي به وجود بيايد كه شما اشاره كرديد. در همين خصوص ما چند وقت پيش‌ نامه‌اي به همه نهاد‌هاي فرهنگي دولتي و غيردولتي ارسال كرديم كه هرچند در نظر برخي عنوان شد ‌اين نامه برگشت به عقب است، اما ما در اين نامه تنها قانون را متذكر شديم، كه مطابق قانون مصوبه سال 73 تمام دستگاه‌هاي خصوصي و دولتي مكلف و موظف هستند وقتي مي‌خواهند برنامه‌اي در حوزه هنرهاي تجسمي ‌داشته باشند بايد با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ‌هماهنگ كنند.

متاسفانه در وهله اول برخي از دستگاه‌هاي موازي ما اظهار نگراني و گله كردند. بعد هم برخي از مجموعه‌دارهاي خصوصي. در حالي كه‌ اين قانون در هيچ دوره‌اي ملغا نشده بود ولي به شكل سليقه‌اي گاه به آن عمل مي‌شد و گاه عمل نمي‌شد.

نترسيديد كه برچسب مديريت سليقه‌اي به شما چسبانده شود؟

نه، زيرا مديريت من در عرصه هنرهاي تجسمي‌ مديريت سليقه‌اي نيست. من معتقدم تمام كارها بايد طبق قانون انجام شود. ببينيد همين دوسالانه‌ها كه قبل‌تر از آنها سخن گفتيم، چندين سال برگزار شده بود، اما آيين‌نامه نداشت. يعني براي تعيين يك دبير در يك دوسالانه اختلاف‌نظر بسياري بود. مثلا برخي موارد مي‌گفتند رئيس موزه دبير را انتخاب مي‌كند و در برخي موارد شوراي سياستگذاري برخي موارد هم... ديديم آيين‌نامه نداريم.

يا مثال بهتري بياورم كه هيچ مبنايي براي اعزام هنرمندان به مركز هنري سيته در فرانسه وجود نداشت. هيچ كس نمي‌دانست هنرمندان براي حضور در اين مركز و استفاده از خدماتش اسم‌نويسي مي‌كردند يا آن‌ كه از سوي شخص خاصي سفارش مي‌شدند تا چند وقتي را در فرانسه به سر ببرند.

ديديم كه ضابطه معيني در اين زمينه وجود ندارد و بهترين كار را تدوين آيين‌نامه حضور در سيته دانستيم. يعني هركس به سيته مي‌رود طبق آيين‌نامه بايد باشد و وقتي هم كه هنرمند برگشت يك تعهداتي نسبت به وزارت ارشاد داشته باشد مثلا آثارش را ارائه كند يا نمايشگاهي بگذارد.

برخي از كشورهاي عربي حوزه خليج ‌فارس كم‌كم دارند بازار هنرهاي تجسمي‌ منطقه را از آن خود مي‌كنند، حراج‌هاي بزرگ برگزار مي‌كنند و اين مساله باعث شده كه هنرمندان كشورمان به سليقه آنها مي‌كشند و نه با توجه به جريان حاكم بر هنرهاي تجسمي‌ كشورمان. فكر نمي‌كنيد وقت آن رسيده كه براي از بين رفتن اين مشكل حضور حراجي‌هاي خارجي در ايران به نوعي توجيه شوند؟

همان ‌طور كه گفتم، با برپايي نمايشگاه بزرگ هنرهاي تجسمي‌ در بخش نمايشگاه بين‌المللي در آينده مي‌خواهيم مجالي براي حضور هنرمندان بين‌المللي در ايران فراهم كنيم، اما اين كه بخواهيم به نحوي جلوي كشورهاي عربي را بگيريم كه ما نمي‌توانيم چون به ما ربطي ندارد. مهم اينجاست كه به موازات برنامه‌هايي كه آنجا دارند، برنامه‌هايي داشته باشيم و برنامه برگزاري نمايشگاه بزرگ هنرهاي تجسمي‌كه قرار است همچون نمايشگاه كتاب برگزار شود، در همين راستاست.

دوباره مي‌خواهم سوالم را تكرار كنم؛ آيا روزي حضور حراجي‌هاي معتبر بين‌المللي مثل كريستي و ساتبي در ايران ممكن مي‌شود يا خير؟

هنوز درخواستي به دست من نرسيده، ولي اگر برسد قابل بررسي است. زيرا فكر مي‌كنم در موضوعات اينچنيني بدون بررسي كارشناسانه نمي‌توان كاري كرد. بايد بررسي شود.

حتما شما با من هم عقيده هستيد كه گنجينه موزه هنرهاي معاصر گنجينه‌اي كم‌نظير است. از آنجا كه گنجينه‌هاي معتبر موزه‌هاي دنيا هر چند سال يكدفعه، نگاه دوباره‌اي به آثار گنجينه‌اي خود براي تكميل آثار دارند، مي‌خواهم بدانم در دوره شما هنوز صور قبيح بودن برخي از اين آثار گنجينه‌اي بهانه‌اي براي فروش يا تعويض اين آثار است يا خير؟ اين سوال من از آنجا نشات مي‌گيرد كه شنيده‌ام بعد از تصدي شما به ‌اين سمت، برخي از دلال‌هاي بين‌المللي براي تعويض يا خريد برخي از اين آثار به ايران آمده‌اند.

گنجينه موزه هنرهاي معاصر تهران جزو ذخاير ارزشمند هنري ماست كه اولين وظيفه ما حفاظت و حراست اصولي از آنهاست كه خوشبختانه تا به حال خوب صورت گرفته است. جالب اينجاست كه خيلي از كشورهاي دنيا براي برپايي نمايشگاه‌هاي مختلف و معتبر خود با ما مكاتباتي دارند تا اين آثار را براي امانت به‌ ايشان بدهيم. حتي بتازگي از زوريخ آلمان با ما مكاتبه كردند كه ما يكي از آثار پيكاسو را به ‌ايشان امانت بدهيم و اين نشان‌دهنده راكد بودن اين گنجينه نيست.

اما درباره تعويض اين آثار با آثار ديگر بايد بگويم در دوره من، تاكنون پيشنهادي در اين خصوص نداشته‌ام كه مورد بررسي قرار بدهيم ولي قطعا اگر چنين پيشنهادهايي به ما بشود يا چنين موضوعي پيش بيايد كه مثلا اين اثر با اثر ديگري تعويض شود، منافع ما را در بر مي‌گيرد.

من نظر مسوولان را در نظر مي‌گيرم و در انتها اگر به ‌اين نتيجه رسيديم، من در اين باره هيچ‌ گونه لجاجتي ندارم و آثار را تعويض مي‌كنيم. براي ما مهم است كه ارزش هنري و منافع كشورمان حفظ شود.

مي‌گويند قانون نانوشته‌اي درباره آثار گنجينه موزه هنرهاي معاصر تهران وجود دارد كه ‌اين آثار نه حق فروش دارند نه حق تعويض... فقط صرفا امانت سپاري كه به نظر من امانت سپاري جز آسيب به اثر چيز ديگري ندارد.

خودتان مي‌گوييد قانون نانوشته. من چه بگويم، اما بايد كلي بگويم كه من فقط با قيمت‌گذاري آثار گنجينه مخالفم. به نظر من قيمت‌گذاري كاري غيركارشناسي است هر چند كه در دوره‌هاي قبل زماني اعلام شده بود كه قرار است آثار گنجينه قيمت‌گذاري شوند.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"