|
همدلی نوشت: در گفتوگوی پنجشنبهشب علی لاریجانی در پلتفرم «کلابهاوس» یکی از کاربران این طور خودش را معرفی کرد:«فرخ نگهدار هستم؛ فدایی خلق» او که عضو یکی از گروههای سیاسی بوده که در ابتدای انقلاب کارشان با جمهوری اسلامی به گرد و خاک و خونریزی رسید، رو در رو با یکی از مقامات جمهوری اسلامی نشست و سوالش را پرسید.
عجیب این که هر دو که سالهاست دیواری از انسداد جلوی رویشان بوده با مدت زمان کوتاهی که در سالهای پس از انقلاب امکان گفتوگوی آزاد در رسانههای نظام فراهم بود، به خاطرهبازی پرداختند. در لحن هردو حسرتی از نبود یک فضای گفتوگو و پایان زودهنگام فضای آزادی بیان در ابتدای انقلاب موجود بود. هردو؛ یکی در جایگاه مسئولان نظام و دیگری در موقعیت مخالف نظام به گفتوگویی اشاره میکردند که در ابتدای انقلاب و فضای آزاد برآمده از آن، ایدئولوگهای نظام و مخالفان سیاسی و فکریشان، رو درروی هم مینشستند و یکی عملکرد نظام را زیر سوال میبرد ودیگری پاسخ میداد.
یکی مخالفان نظام را زیر سوال میگرفت و دیگری در مقام دفاع سخن میگفت. در آن فضای پر از سوال و ابهام و تشویش ذهنی، نه اتهامی با عنوان تشویش اذهان در ادبیات سیاسی وجود داشت و نه قانون به آن توجهی میکرد و نه مسئولان نظام آن را حق خود میدانستند که راه گفتوگوی مخالف را به وسیله آن مسدود سازند.
این را بگذارید در کنار عملکرد همان رسانههای رسمی نظام که پر از«مونولوگ» و خالی از «دیالوگ» شدهاند و سابقهای چهل ساله از پروندهسازی و تهدید و توهین و اتهام به مخالفان دارد و دریغ از اختصاص یک لحظه برای پاسخگویی آنان و بازشدن باب دیالوگ. در همین چهار دهه تلویزیون کشور پر بود از برنامههایی چون:«هویت» برای کوبیدن مخالفان فکری نظام، «چراغ» برای اتهامزنی به مخالفان جناحی که خود را به نظام نزدیکتر جا زده و البته راهی به آرای مردمی ندارد. «کنفرانس برلین» برای کوبیدن هواداران دولتی که در داخل نظام شکل گرفته اما مخالفانش در رسانه ملی خانه کردهاند.
رسانهای که در سالهای اخیر نیزکارش به جایی رسیدهاست که برای کوبیدن خطوط دیپلماسی کشور «گاندو» و «فروشنده» میسازد، بیآنکه متهمشوندگان راهی به درگاه رسانه ملی پیدا کنند و اندکی از اتهامات را پاسخ گویند. شاید صریحترین وضعیت رسانه ملی همان است که در اوج مناظرات انتخابات ریاست جمهوری، یک نامزد عزیزکرده توسط صداوسیما صدر تا ذیل همین نظام را به باد توهین و تهمت گرفت و کسی فرصت پاسخگویی نیافت؛ چرا که رسانه ملی راه خود را میرفت و آن حقنه کردن یک شیوه و یک قرائت حکومتداری به مخاطبان خود بود.
اگرچه رسانههای نظام تنها یک طرفه و با زبان تهدید و انسداد با مخالفان سخن میگویند و مخالفان به موقعیت پاسخگویی – که در قانون به صراحت آمده است - راهی ندارند، اما گسترش تکنولوژی دیجیتال و طبیعت گفتوگومحور آن، دیگر امکان ترکتازی و انحصارگرایی یک رسانه را نخواهد داد. در این میان نظام جمهوری اسلامی در موقعیتی قرار گرفته که اگر بخواهد تنها با اتکا به همین رسانههای فربه و تنبل و ازخودراضی حاصل از ارتزاق از منابع ملت، به اقناع ملت اقدام کند، از هماکنون مشخص است که در جذب مخاطب مغلوب یک تکنولوژی مختص اما متنفذی چون کلابهاوس خواهد بود. تقریبا همه پلتفرمهای گفتوگومحوری که به لطف اینترنت امکان پرسش از سیاستمداران و حاکمان و شنیدن پاسخهایش را فراهم میکند، بدون تردید، از موقعیت یک رسانه خارج شده وبه ابزاری برای تقویت رکن چهارم دمکراسی بدل خواهد شد و خود جزیی از سازوکار مردمسالاری خواهد شد و نه یک رسانه صرف برای انتقال پیامهای متقابل سیاستمداران و مردم.
با استناد به مفاهیمی که «مارشال مک لوهان» برای رسانه در دهکده جهانی منظور کرده است، کلابهاوس دیگر فقط یک رسانه نیست که خود پیام است؛ پیامی برای حاکمیت که انحصار اطلاعاتی با دادن بودجههای کلان و ممنوع کردن رقبا برای رسانه عزیز کرده خود، نه میتواند مانع از ارسال پیامهای دیگران شود و نه ملت میتواند تا ابد مخاطب برنامههای یک طرفه رسانه ملی باشد. بدیهی است که کلابهاوس در این مفهوم تنها همین شبکه اجتماعی گفتوگومحور و صداپایه نیست، بلکه هر شبکهای که بتواند سوال منتقل کند و بدون هیچ فیلتر و واسطهای پاسخ را برگرداند.