کد خبر: ۶۲۳۱۸۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۸ - ۲۵ خرداد ۱۴۰۰

گزارش روزنامه آفتاب یزد درباره وضعیت آشفته خوابگاه‌های نیمه مستقل را بخوانید.

در این گزارش آمده:

یکی از دانشجویان تجربه خود را از خوابگاه نیمه مستقل اینگونه روایت می‌کند:

* «صدای گریه مامان هنوز تو گوشمه که می‌گفت چطور بذارم اینجا بمونی؟با نگرانی از پشت پنجره ی ماشین به بیرون نگاه می‌کردم و خودم هم نمی‌دونستم چطور بمونم تو اون دو متر اتاق مثل قبر.تردید داشتم در ترجیح زندگی نیمه مستقل با این سختی‌هایی که می‌دیدم ولی دل رو زدم به دریا. یکدفعه خودم رو تو یه سوئیت با سه اتاق با حدود 20 نفر دیدم. هر نفر جز تختش حدود یک متر فضا داشت. یه دونه حموم و دستشویی، یه گاز و سینک بود. از مشکلات رفاهی گذشته، حریم شخصی و آزادی فردی شدیدا مورد تجاوز بود.

* مثلا مسئول خوابگاه کلید همه اتاق‌ها رو داشت و به راحتی بدون اجازه وارد اتاق‌ها می‌شد. فقط تا 9:30 شب می‌شد برگشت خوابگاه. ترجیح می‌دادن کلا برنگردی خوابگاه تا این که دیر برگردی. ترجیح می‌دادن شب رو تو خیابون بخوابی تا این که دیروقت در رو برات باز کنن. منم برخی از شب‌ها تا ساعت 9:30 سرکار بودم و اگه دوستان عزیزی نبودن که سقف و پتو و بالشتشون رو با من شریک بشن نمی‌دونم چه اتفاقی می‌تونست برام رخ بده. تهمت‌های مختلف بهم نسبت می‌دادن و اذیت می‌کردن. وقت‌هایی که کاری بیرون نداشتم نمی‌تونستم منظره پنجره مات، کوچیک و نرده دار اون فضای تنگ رو تحمل کنم. کتاب و یه کم خرت و پرت می‌بردم پارکی که همون اطراف بود و رو چمن‌ها ساعت‌ها می‌نشستم و راس 9:30 بر می‌گشتم خوابگاه.

ساکن دیگری در این باره اینگونه می‌گوید:

* من 5 ماه تو خوابگاه زندگی که نه ولی زنده موندم. تو این 5 ماه روان من کاملا نابود شد.مثل زندان بود: پنجره نداشت، حریم خصوصی نداشت، صف حموم و دستشویی و آشپزخانه اما داشت، حتی برای کولر زمان‌بندی گذاشته بودن. من حتی تو این 5ماه خواب درست هم نداشتم.اوایل وقتی می‌رفتم بیرون دوست نداشتم برگردم خوابگاه، دوست داشتم تا دقیقه آخری که میتونم تو خیابون باشم ولی برنگردم اونجا، قطعا برای کسی قابل درک نبود، حتی برای خودمم غریب بود ولی نمی‌تونستم تحمل کنم. همین الان هم 9 صبح تا 9 شب سرکار وایمیستم که وقتی می‌رسم خوابگاه فقط بخوابم. هنوز بعد از 5 ماه هرجایی رو به اونجا ترجیح میدم، هنوز هرشبی رو که جایی غیر از اون خوابگاه میگذرونم برام مثل بهشت می‌مونه، یادم میاره آرامش چه شکلیه، حریم خصوصی چیه، خونه پنجره دار چیه،اصلا حداقل آزادی چیه!چه جوری میشه برای کسی قابل درک باشه جایی که زندگی می‌کنی حتی دو ساعت آرامش برای خواب هم بهت نده!»

یکی از دانشجویان مهاجر به خارج از کشور درباره تجربه‌اش از خوابگاه‌ها می‌گوید:

* «من اینجا خوابگاه‌های مختلفی را تجربه کردم. مثلا اوایل در یک فضای بسیار کوچکی زندگی می‌کردم اما تمام این فضا برای خودم بود و چنان طراحی شده بود که تمام امکانات رفاهی مورد نیازم در دسترسم قرار گفته بود. مثلا حتی در زیر تخت برای دوچرخه‌ام فضایی در نظر گرفته شده بود. یا اینکه در اینجا پنجره بزرگ در تمام اتاق‌ها وجود دارد زیرا دانشجویی که مدام در اتاقش در حال درس خواندن است برای تفریح نیاز به یک پنجره با ویو خوب دارد. اتاق من میز مطالعه، تخت، کمد، کتابخانه و حموم و دستشویی مستقل دارد و هفتگی تمیز می‌شود حتی برای نظافت اتاقم از من اجازه می‌گیرند که کسی وارد شود یا خودم نظافت را انجام دهم. ما اینجا واحد‌های چند نفره هم داریم که چند دانشجو باهم زندگی می‌کنند اما هر دانشجو اتاق مستقل خود را دارد و تنها استفاده از آشپزخانه مشترک است.»


نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"