کد خبر: ۶۳۰۵۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۴ - ۰۳ آذر ۱۳۸۷

اعتماد: قهرمان کشتي که متهم است با شليک گلوله صاحب مغازه يي را در شهرزيبا از پاي درآورده، روز گذشته پس از محاکمه در شعبه 71 دادگاه کيفري استان تهران به قصاص محکوم شد.

به گزارش خبرنگار ما در ابتداي جلسه محاکمه محمد شادابي نماينده دادستان تهران در برابر قضات قرار گرفت و در توضيح کيفرخواست گفت؛ 14 بهمن ماه سال 85 به ماموران پليس خبر دادند جواني به نام مسعود با شليک گلوله مردي ناشناس به قتل رسيده و برادرش محسن نيز زخمي شده است. بلافاصله پليس در محل حضور يافت و به دستور بازپرس پرونده جسد مسعود به پزشکي قانوني منتقل شد و محسن که به شدت زخمي شده بود در بيمارستان مورد بازجويي قرار گرفت.

وي گفت؛ با مردي به نام محمد اختلاف حساب داشتم. روز حادثه او به اتفاق دو نفر ديگر به مغازه ام آمدند و پس از به قتل رساندن برادرم، مرا هم مجروح کردند.

شادابي در ادامه گفت؛ بعد از دستگيري محمد و دو همدستش مشخص شد ضارب اصلي حسين نام دارد و به اتفاق محمد و فرد ديگري به نام منصور به محل کار مسعود رفته و او را به قتل رسانده است.

با توجه به اينکه حسين فراري بود، تحقيقات پليس ادامه پيدا کرد تا اينکه 9 ماه بعد وي دستگير شد و به قتل اعتراف کرد. از آنجا که اعترافات حسين مقرون به واقع است به عنوان نماينده دادستان تهران براي حسين به اتهام مباشرت در قتل و براي محمد که سلاح را خريداري کرده و در اختيار حسين قرار داده به اتهام معاونت در قتل تقاضاي مجازات دارم.

در ادامه جلسه پدر مسعود به عنوان تنها ولي دم در جايگاه قرار گرفت و براي حسين تقاضاي مجازات قصاص کرد. وي گفت؛ من از ماجراي چک و اختلاف حساب پسرم با محمد خبري نداشتم. روز حادثه به من گفتند مسعود به خاطر اختلاف حساب با گلوله به قتل رسيده است. پسرم بي گناه بود و با حسين هم هيچ اختلافي نداشت. او مستحق مرگ نبود بنابراين حسين بايد قصاص شود.

سپس قاضي عزيزمحمدي برادر مقتول را به جايگاه دعوت کرد تا در مورد روز حادثه توضيح دهد.

وي گفت؛ من يک ماشين بنز به صورت شريکي با يکي از دوستانم خريده بودم. چون بنز قديمي بود نياز داشت کمي تعمير و لوازمش تعويض شود. شريکم به من گفت يک فروشنده لوازم يدکي مي شناسد که با چک هم جنس مي فروشد. ما به مغازه محمد رفتيم و خريد کرديم. يک چک به مبلغ 700 هزار تومان که متعلق به فرد ديگري بود به او دادم. دو ماه بعد از اين ماجرا محمد با من تماس گرفت و گفت چک برگشت خورده است. من به محمد اعتراض کردم و گفتم چکي که دادم چک روز بوده چرا حالا آن را به بانک برده است. به هر حال بين ما بحث شد و گفتم پول را از صاحب چک مي گيرم و مي دهم. محمد تحمل نکرد و دوباره تماس گرفت. قرار شد پول را شريکم که صافکار بود، بدهد. چند روز بعد که موضوع را از شريکم پيگيري کردم به من گفت مساله را حل کرده است.

برادر مقتول ادامه داد؛ شريکم برخلاف ادعايش پول را به محمد نداده بود. من از فروشنده لوازم يدکي فرصت خواستم تا پول را تهيه کنم. تا اينکه روز حادثه وقتي به در مغازه رسيدم، ديدم محمد و دو نفر ديگر در مغازه هستند و با برادرم صحبت مي کنند. محمد به محض اينکه مرا ديد به سمتم آمد و دستش را داخل ماشين کرد تا سوئيچ را بردارد. من او را به عقب هل دادم، بعد دو نفر ديگر جلو آمدند و درگيري آغاز شد. آنها اول چاقو کشيدند سپس محمد سلاح را به حسين داد. مسعود برادرم در حمايت از من وارد درگيري شد و يکدفعه حسين با شليک گلوله به گردنش او را به قتل رساند.

قاضي عزيزمحمدي اين بار حسين متهم پرونده که قهرمان کشتي کشور بود به جايگاه دعوت کرد تا در برابر اتهام قتل از خود دفاع کند. مرد جوان خطاب به قضات گفت؛ اتهام قتل را قبول دارم و از اتفاقي که افتاده است متاسفم و طلب بخشش مي کنم. من در يک کارگاه کار مي کردم. روز حادثه محمد به دنبالم آمد و گفت مي خواهد مرا براي شام دعوت کند. منصور هم با ما بود. قرار شد به فرحزاد برويم. ماشين شرکت دست من بود. پيشنهاد دادم با آن خودرو برويم.

در راه محمد گفت طلبي دارد و مي خواهد آن را بگيرد. ما نمي دانستيم ماجرا چيست. به جايي که محمد گفت، رفتيم. محمد پياده شد و به طرف مغازه رفت. چند دقيقه يي صحبت کرد و سپس بيرون آمد سپس يکدفعه به سمت خودروي پرايد که به نظر مي رسيد با صاحب مغازه در ارتباط است، رفت و با راننده آن درگير شد. وقتي با هم دست به يقه شدند، من از ماشين پياده شدم تا به درگيري پايان دهم، اما محسن و محمد همچنان همديگر را هل مي دادند و دعوا مي کردند. منصور هم از ماشين پياده شد و جلو آمد.

درگيري بالا گرفته بود. من از کمرم چاقوي کوچکي بيرون آوردم که محسن را بترسانم، اما محسن نترسيد و دست روي سينه ام گذاشت و مرا هل داد. برادر محسن هم وارد دعوا شد و حين درگيري چاقو از دستم افتاد. محمد که ديد من بي دفاع هستم سلاح را به من داد. من نمي دانستم سلاح آماده شليک است.

متهم ادامه داد؛ مي خواستم هوايي شليک کنم که يکدفعه مسعود جلو آمد و گلوله به او برخورد کرد. از اتفاقي که افتاده به شدت ترسيده بودم. اگر سلاح مسلح و آماده شليک نبود، من هرگز مرتکب قتل نمي شدم. به هر حال مسعود به دست من کشته شد و از اينکه خانواده يي را داغدار کردم، متاسفم و طلب بخشش دارم.

حسين در مورد اينکه چرا 9 ماه از دست پليس فرار کرد، گفت؛ همسرم سرطان داشت و من بايد از او مراقبت مي کردم، ضمن اينکه او نمي توانست از فرزند نوزادمان نگهداري کند. وقتي همسرم فوت شد پسرم را به مادرم سپردم و خودم را تسليم پليس کردم. من ناجوانمرد نيستم، چون ورزشکارم و دو بار هم در مسابقات کشتي قهرمان شدم. منش ورزشکاري دارم و مي دانم بايد در برابر ديگران گذشت کرد. اگر آن روز مرتکب قتل شدم دليلش اين بود که نمي دانستم بايد با سلاح چه کنم.

سپس منصور ديگر شرکت کننده در نزاع در برابر قضات ايستاد تا در مورد روز حادثه توضيح دهد.

وي گفت؛ روزي که محمد ما را به محل حادثه برد نمي دانستيم او با چه انگيزه يي اين کار را مي کند. قرار بود با هم شام بخوريم که در بين راه آن دعوا پيش آمد. در جريان نزاع من به محسن گفتم ما براي دعوا نيامده ايم اما محمد و محسن آنچنان خشمگين با هم رفتار مي کردند که محسن از شنيدن اين جمله عصباني شد و مرا به گوشه يي پرت کرد. درگيري که بالا گرفت محمد سلاحي به حسين داد و گفت؛ با اين سلاح از خودت دفاع کن و بعد هم محسن به سمت مسعود که براي حمايت از برادرش وارد درگيري شده بود، شليک کرد.

آخرين فردي که در برابر قضات قرار گرفت، محمد متهم رديف دوم پرونده بود. وي اتهام معاونت را نپذيرفت و گفت؛ سلاح متعلق به من نبود و خود حسين آن را همراهش آورده بود. چند ماه قبل از حادثه محسن در قبال خريد لوازم يدکي به من چک داده بود اما آن چک برگشت خورد و من هر چه سعي کردم با صحبت کردن اين مساله را حل کنم، موفق نشدم تا اينکه روز حادثه به مغازه يي که محسن در آن مشغول به کار بود، رفتيم. مسعود برادر محسن گفت تا فردا صبح پول را آماده مي کند و با من تماس مي گيرد.

داشتم از مغازه خارج مي شدم که محسن آمد و ما با هم درگير شديم. منصور و حسين وارد دعوا شدند. در آن بين حسين سلاحي را از کمرش بيرون کشيد و شليک کرد.متهم در پاسخ به اين سوال که وي دو هفته پيش از حادثه هم از اين سلاح استفاده کرده بود پس چطور ادعا مي کند سلاح متعلق به حسين است، گفت؛ من اين اتهام را قبول ندارم و هر کس اين حرف را زده دروغ گفته است.

پس از پايان جلسه دادگاه حسين قهرمان کشتي به پاي پدر مسعود افتاد و براي طلب بخشش التماس کرد. اما مرد داغدار حاضر به گذشت نشد و در نهايت هيات قضات براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند و قهرمان کشتي را به قصاص محکوم کردند.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"