|
«ملالآورترین دردی که اسلامی ندوشن را رنج میداد، همگامی سه طاغوت در تاریخ ایرانزمین بود؛ طاغوت شاهان، طاغوت عالمان دربار و طاغوت عوام.»
به گزارش ایسنا، در یادداشتی در سوگ محمدعلی اسلامی ندوشن نوشته محمدتقی فاضل میبدی، از استادان حوزه و دانشگاه، که در روزنامه اطلاعات چاپ شده آمده است:
«از میان دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
دریغا که فرهنگشناسی بزرگ و ایرانشناسی کمنظیر و شاهنامهشناسی ژرفاندیش و میراثبان تاریخ و ادب فارسی، چهره در نقاب خاک کشید. در شناسایی این دانشیمرد، جز سخن بیهقی نمیتوان گفت: «به دست من امروز جز این قلم نیست، باری خدمتی میکنم.» هر چند او از میان ما رفت اما شعر فردوسی در فقدان او آرامبخش دلهای دوستداران است:
جهان یادگار است و ما رفتنی
به گیتی نماند به جز گفتنی
دکتر اسلامی ندوشن سخنها زیاد گفت، مقالات زیادی نگاشت و کتابهای پرعنوانی را نشر داد. همواره میاندیشید، میگفت و مینوشت. او مانند دکتر زرینکوب، دکتر ناتل خانلری، ایرج افشار و فرهنگبانان دیگر، چهره ماندگار این دیار خواهد ماند. شگفتا که این مرد برخاسته از خطه کویر (ندوشن در پنجاه کیلومتری جهت جنوب میبد قراردارد)، شخصیتی چندبعدی داشت؛ قاضی، شاعر، پژوهشگر، منتقد ادبی، مترجم و استاد دانشگاه. کاش انتشار مجله «هستی» او ادامه مییافت و جهان و جهانیان را بیشتر با غنای فرهنگی ایران آشنا میساخت. ملالآورترین دردی که او را رنج میداد، همگامی سه طاغوت در تاریخ ایرانزمین بود؛ طاغوت شاهان، طاغوت عالمان دربار و طاغوت عوام. او عوام را «گناهکاران بیگناه» میخواند. میگفت: «این جمع بر اثر نادانی خویش جز آن که به زیان خود قدم بردارند و آلت دست و هیمه آتش دو طاغوت اول بشوند، کاری نمیکردند.»
ای کاش برگ آخر عمرش را در ایران رقم میزد و در خاک این کشور آرام میگرفت. شاید به این بیت حافظ میاندیشیده است:
روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده
تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم»