کد خبر: ۶۹۳۶۱
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۱ - ۰۸ بهمن ۱۳۸۷

ميخاييل گورباچف، آخرين رهبر اتحاد جماهير شوروي پيش از فروپاشي آن بود.

او همچنين آخرين دبيركل حزب كمونيست شوروي بود. مجموعه اصلاحات پيشنهادي او به نام پرسترويكا و گلاسنوست، در كنار كنفرانس‌ها و مذاكراتش با رونالد ريگان، رئيس‌جمهور وقت آمريكا به پايان جنگ سرد منجر شد.

او در سال 1990 به خاطر همين اقدامات برنده جايزه صلح نوبل شد. او اكنون رهبر حزب اتحاد سوسيال دمكرات‌ها در روسيه است كه آن را پس از فروپاشي حزب سوسيال دمكراتيك در بیستم ‌اكتبر 2007 پايه‌گذاري كرد. او در سال‌هاي اخير در حوزه بين‌المللي هم فعال بوده‌است.

گورباچف از مخالفان حمله به يوگسلاوي در سال 1999 و جنگ عراق در سال 2003 بود. او در جولاي سال 2007 از سياست‌ خارجي آمريكا به شدت انتقاد كرد و آن را مجموعه‌اي از اقدمات يكجانبه منجر به جنگ و ناديده‌گرفتن سازمان ملل خواند.

پس از آغاز به كار اوباما، رئيس‌جمهور جديد آمريكا، گورباچف در مقاله‌اي در روزنامه آمريكايي اينترنشال هرالد تريبيون، توصيه‌هايي به او كرده كه خواندني است.

حمايت از باراك اوباما، رئيس‌جمهور جديد آمريكا در ميان مردم اين كشور حتي در ميان كساني كه به او رأي نداده‌اند، بي‌سابقه و بسيار زياد است. در كل جهان هم انتخابات آمريكا با علاقه دنبال مي‌شد و اكنون اميد زيادي به تغيير در سياست‌هاي آمريكا وجود دارد. بسياري از همين اميدواران به اوباما، اكنون آرزوي موفقيت او را دارند.

دليل اصلي اين همه اميدواري فشارهاي اقتصادي در جهان و تنش‌هاي سياسي است كه سال‌ها و دهه‌هاست دنيا با آن روبه‌روست. اوباما در نطق مراسم تحليف خود به‌ صورت خلاصه به اين مشكلات اشاره كرد. او گفت: «بحران جاري نتيجه طمع و بي‌مسئوليتي بعضي‌هاست و همچنين نتيجه ناكامي جمعي ما براي انجام انتخاب‌هاي سخت و آماده‌ كردن ملت براي عصر جديد.» رئيس‌جمهور جديد آمريكا نخست و پيش از هر چيز بر بحران اقتصادي متمركز خواهد شد و اين قابل درك است.

اما حل مشكلات اقتصادي آمريكا بدون تغييرات عميق و جراحي‌گونه در دنيا، غيرممكن است. اين اجماع در واشنگتن بر سر اينكه اقتصاد جهان را از يك گوشه از دنيا مي‌توان اداره و طراحي كرد، اكنون بي‌اعتبار شده‌ است. اين اجماع بر انگيزه منفعت‌طلبانه و مصرف بيش‌ از اندازه استوار بود و شكست خورد. با اين شكست، بسياري از نهادها و مفاهيم هم نابود شدند. در الگوي جديدي كه در راه است، بايد ضرورت همكاري چندجانبه به رسميت شناخته شود. اوباما در سخنراني روز 20‌ژانويه خود اعتراف كرد كه تهديدهاي دنياي امروز نيازمند همكاري بيشتر و درك متقابل ميان ملت‌هاست. او گفت:

« من اطمينان دارم كه با وجود زيادبودن انتقادها و حتي خشم از بعضي اقدامات آمريكا در سراسر دنيا، در اروپا، چين، هند، روسيه، آمريكاي لاتين و نقاط ديگر، رهبران و افكار عمومي اهميت نقش آمريكا را درك مي‌كنند و آماده همكاري هستند.» اما آيا آمريكا هم چنين آمادگي‌اي دارد؟ اوباما در سخنراني خود گفت: «دنيا تغيير كرده و ما هم بايد به همراه آن تغيير كنيم.» اما تعهد به اين كلمات بايد با اقدامات خاص و تصميمات عملي به اثبات برسد. اين نيازمند تحليل واقع‌بينانه وضعيت جهاني است؛ تحليلي كه نزديك به دو دهه است كه كمبود آن احساس مي‌شود. آمريكا يك تك‌روي صرف به‌نظر مي‌رسد.

تكبر و برتري طلبي، چشم آمريكا را به‌عنوان يك سياستگذار، كور كرده است. در آمريكا شعار، جايگزين تفكر واقعي شده‌است. بيل كلينتون زماني گفته‌ بود، قرن بيستم، قرن آمريكاست؛ بياييد قرن 21 را هم به قرن آمريكا تبديل كنيم. آنها كه در صدر سياستگذاري‌هاي سال‌هاي اخير در آمريكا بوده‌اند هم به اين سخن اعتقاد داشتند. اما دنيا ديگر نمي‌پذيرد كه نقش سياهي لشكر فيلم‌هاي آمريكا را بازي كند. به‌ نظر مي‌رسد كه در آمريكا بالاخره اين واقعيت در حال شناخته شدن است.

نتيجه انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا، نشانه‌اي از پذيرش اين واقعيت است. به‌ نظر مي‌رسد كه در آمريكا عده‌اي پذيرفته‌اند كه قدرت اين كشور از سلطه‌گري و ماجراجويي‌هاي نظامي به دست نمي‌آيد، بلكه از توانايي در تصحيح مشكلات به دست مي‌آيد. مسير سياست خارجي يك شبه تغيير نمي‌كند، به ويژه اگر قرار باشد به جاي تغييرات اندك، كل مسير بازبيني شود. آنچه رئيس‌جمهور جديد و اعضاي تيم او تا كنون گفته‌اند، براي تغيير اين مسير كافي نيست.

اوباما همه جور توصيه و پندي را مي‌شنود كه از جمله آنها، توصيه‌هاي برژينسكي براي تمركز بر روابط با چين است. سخنان اخير او در پكن كه در بر دارنده پيشنهاد ايجاد نوعي هم‌پيماني و حاكميت مشترك‌ بود، در چهارچوب تشكيل گروه 2 بود كه بخشي از توصيه‌هايش به رئيس‌جمهور جديد آمريكا هم هست. اهميت اقتصادي و سياسي چين در جهان روز به روز در حال گسترش است. اما به‌ نظر من، اگر آمريكا از اين هم‌پيماني قصد شروع بازي ژئوپليتيك جديدي را داشته ‌باشد، نااميد خواهد شد. چين اين را نمي‌پذيرد زيرا چنين بازي‌هايي به گذشته تعلق دارد. هنري كيسينجر هم توصيه‌ها و پيشنهادهايي براي اوباما دارد. او پيشنهاد نظم نوين جهاني را داده كه در آن تقسيم‌بندي ژئوپليتيك جديدي در جهان ايجاد خواهد شد. اما آنچه دنياي امروز نياز دارد، رويكردهاي مدرن و جديد است.

گروهي از شخصيت‌هاي اروپايي از اوباما خواسته‌اند سياست‌‌هايي از گذشته را كه در سال‌هاي اخير ناديده گرفته شده‌اند، مورد بازنگري قرار دهند. آمريكا كه در سال 1990 منشور پاريس را براي ايجاد اروپاي جديد امضا كرد، مي‌تواند شريك طبيعي در ايجاد ساختار جديد اروپا باشد؛ اين طرحي است كه اكنون در اروپا مورد بحث و بررسي است.

من همچنين اميدوارم رئيس‌جمهور جديد آمريكا به توانايي بالقوه‌اي كه در رابطه با روسيه وجود دارد توجه كند. اين توانايي در سال‌هاي اخير ناديده گرفته‌ شده‌ است. تغييرات در راستای بهتر شدن اوضاع هر چه زودتر صورت گيرد بهتر است. اين تغيير روابط مي‌تواند به بهتر شدن وضعيت همسايگان روسيه و همچنين بهبود شرايط داخل اروپا كمك كند.

در زمينه سياست‌هاي خاورميانه‌اي، بدون شك كشمكش جدي درون واشنگتن روي خواهد داد. تحولات سال‌هاي اخير يك نكته را در ارتباط با خاورميانه نشان داده و آن اينكه، اگر شرايط به حال خودش رها شود، خاورميانه خطرناك‌تر خواهد شد. سياست‌‌هاي كنوني آمريكا براي منطقه به‌طور كلي خوب نبوده است. در ميان همه مشكلات پيش روي آمريكا، دو موضوع بيشترين و فوري‌ترين توجه را مي‌طلبد: يكي از آنها مسئله تكثير هسته‌اي و ديگري بحران محيط زيست است. اين دو موضوع با مجموعه‌اي از تضادها همراه هستند و نمي‌توان آنها را بدون پرداختن به تضادهايشان بررسي كرد.

محدود كردن موضوع تكثير هسته‌اي تنها به درخواست از ايران و كره شمالي براي توقف برنامه‌ هسته‌اي‌شان؛ يعني يك تلاش بدون نتيجه. قدرت‌هاي هسته‌اي دنيا ديگر نمي‌توانند انحصار انرژي هسته‌اي را در دست خود حفظ كنند. حتي پيمان منع تكثير هسته‌‌اي هم چنين اجازه‌اي به آنها نمي‌دهد. راهکار اين است كه به سوي دنياي بدون سلاح هسته‌اي حركت كنيم. اما اگر يك كشور برتري بلامنازع در تسليحات غيرمتعارف داشته‌باشد، اين هدف قابل تحقق نخواهد بود. بدون برداشتن گام‌هاي مؤثر و خاص براي كاستن از اين سلاح‌ها و بدون عاري كردن سياست بين‌الملل از تسليحات، اين راه به جايي نمي‌رسد و فقط در مرحله حرف باقي مي‌ماند. ما به يك گشايش واقعي در اين زمينه نياز داريم مانند آنچه در دهه 1980 روي داد.

اگر معيار قضاوت را سخنراني مراسم تحليف اوباما قرار دهيم، بايد گفت كه او مي‌داند و درك مي‌كند كه در عين رو‌به‌رو بودن با چالش‌هاي بحران اقتصادي در جهان، نبايد مشكلاتي مانند فقر و مسائل محيط زيستي و به ويژه موضوع تغييرات آب و هوايي را به حاشيه براند. تقويت توسعه اقتصادي و حفاظت از كره زمين براي نسل‌هاي آينده، دو هدف متضاد هستند. تنها راه براي حل اين مناقشه و مشخص كردن اولويت‌ها، ايجاد سياست‌هايي چند جانبه است. اين البته براي همه مشكلات صادق است. بسياري در دنيا، درخواست اوباما براي عصر جديدي از مسئوليت‌پذيري را با نگاه دقيق بررسي مي‌كنند. شايد نه او و نه ما ندانيم، اين عصر جديد چه عصري خواهد بود اما يك موضوع روشن است و آن اينكه ما در مسير يك دوران جديد به سوي يك دنياي جديد هستيم. اين مسير را بايد با هم پشت سر گذاریم.

منبع: همشهری

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"