کد خبر: ۷۰۳۵۹۷
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۲ - ۰۱ آبان ۱۴۰۲
برترین‌ها: نتایج یک نظر‌سنجی از متخصصان نشان داد: بیکاری، نابرابری درآمدی، گرانی مسکن، فقر، اعتیاد، جرم و ناامیدی از آینده از مهم‌ترین تهدیدهای سلامت اجتماعی مردم ایران است.

گفتگوی روزنامه اعتماد با رضا دانشمند، روانپزشک درباره احوال این روزهای مردم ایران را بخوانید:

* مشاهدات ما نشان می‌دهد که حال دل عموم مردم خوب نیست. مردم، احساس رضایتمندی، احساس امنیت و احساس ثبات را تجربه نمی‌کنند. اگر احساس رضایتمندی، امنیت و ثبات را تجربه نکنیم، تجربه احساس شادکامی هم نخواهیم داشت و متعاقب آن، احساس خوشحالی هم نداریم. چندان سخت نیست که با یک مشاهده ساده دریابیم حال دل مردم، خیلی خوب نیست.

* مطالعاتی که در دو دهه اخیر و از اواسط دهه 1370 تا سال 1398 درباره شیوع‌شناسی اختلالات روانپزشکی انجام شد، اگرچه به دلیل تفاوت روش‌شناسی‌ها، نتایج متفاوتی داشته اما حاکی از رشد شیوع اختلالات روانپزشکی است. به نظر می‌رسد بخشی از این افزایش، متاثر از شرایط اجتماعی و اقتصادی بوده چنانکه نتایج مطالعه‌ای که دکتر حسن رفیعی (روانپزشک) در سال 1398 درباره مشکلات اجتماعی تهدیدکننده سلامت اجتماعی و دارای اولویت در ایران انجام داد هم، نشان می‌دهد که اصلی‌ترین عوامل افزایش اختلالات یا علایم روانپزشکی، عوامل مرتبط با شرایط اقتصادی و اجتماعی افراد و فقر و بیکاری بوده اما در کنار این عوامل، باید به نقش مسائل زیستی و بیولوژیک هم به عنوان سایر عوامل موثر در شیوع اختلالات روانپزشکی توجه کنیم. به عنوان نمونه، اختلال افسردگی و اضطراب در زنان میانسال، شایع‌تر از بقیه گروه‌های سنی است که یکی از دلایل شیوع بالای این اختلال در این گروه سنی، ممکن است ناشی از شرایط ویژه اقتصادی و اجتماعی زنان در این دوره سنی باشد.

* یکی از تئوری‌ها در توجیه شیوع بالاتر اختلالات روانپزشکی در گروه‌های اجتماعی و اقتصادی ضعیف‌تر این است که گروه‌های اجتماعی و اقتصادی ضعیف‌تر، عوامل استرس‌زای بیشتری را تجربه می‌کنند. بر مبنای همین تئوری، مبتلایان اختلالات روانپزشکی، به دلیل افت کارکرد شغلی، تحصیلی، اجتماعی و ارتباطی، به گروه‌های اقتصادی و اجتماعی پایین‌تر رانده می‌شوند. در مجموع می‌توان گفت وضعیت والدین دچار اختلالات روان، بر فرزندان این خانه هم تاثیر دارد به این معنا که مشکلات اقتصادی و اجتماعی، یادگاری است که از خانواده به فرزندان هم می‌رسد و فرزندان، در تجربه شرایط مشابه، به همان دلایلی که والدین‌شان دچار اختلالات روان شدند، با احتمال بالاتر در معرض ابتلا به اختلالات روانپزشکی قرار می‌گیرند.

* در طول سه یا چهار سال اخیر و به دنبال تاثیرات شدید مشکلات اقتصادی کشور بر زندگی مردم، با پدیده رو به افزایش مهاجرت‌های اجباری معیشتی؛ چه از شهری به شهر ارزان‌تر و چه از محله‌ای به محله ارزان‌تر مواجه شده‌ایم. تا 4 یا 5 سال قبل، اگر فردی می‌توانست با درآمد یک شغل، زندگی خود یا خانواده‌اش را اداره کند، حالا مجبور است از طریق دو یا سه شغل اما به دشواری، امرار معاش کند در حالی که هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی دچار فرسایش می‌شود چون فرصتی هم برای فراغت و تفریح ندارد. مهاجرت‌های معیشتی و تنزل جایگاه اجتماعی و اقتصادی تا چه حد در ابتلا یا تشدید اختلال روان تاثیر دارد؟

* ایجاد احساس شادکامی، خلق‌الساعه نیست. ایجاد احساس شادکامی، نیازمند مولفه‌هایی از جمله رضایتمندی از کار و رضایتمندی از روابط است تا متعاقب این رضایتمندی، احساس خوشحالی و خوشبختی داشته باشیم. البته در مورد مهاجرت‌های معیشتی و تنزل جایگاه اجتماعی، آماری در دست نیست اما مشاهدات من و شما و دیگران در این شهر و کشور از افزایش جابه‌جایی‌های معیشتی و تغییرات منفی جایگاه اجتماعی و اقتصادی مردم طی سال‌های اخیر، غیر قابل کتمان و غیر قابل چشم‌پوشی است. معنای این تغییرات این است که احساس امنیت و ثبات در افراد دچار مشکل شده. گمان می‌کنم در همین زمان کوتاهی که من و شما باهم صحبت کردیم؛ قبل و بعد از صحبت ما، احتمالا نرخ دلار تغییراتی داشته و معنای این تغییرات این است که هر چقدر هم بگوییم نرخ ارز بر معیشت مردم تاثیرگذار نیست، اما زندگی من و شما و دیگران در این کشور، تحت‌تاثیر تغییرات نرخ ارز قرار گرفته است.

* احساس بی‌ثباتی و فقدان امنیت، باعث نارضایتی شغلی هم خواهد شد علاوه بر اینکه افراد احساس می‌کنند با هر میزان تلاش، باز هم نمی‌توانند به ایده‌آل‌ها و خواسته‌های‌شان برسند. نارضایتی شغلی به فقدان احساس شادکامی منجر می‌شود و وقتی افراد به دلیل شرایط اجتماعی و اقتصادی، ناچار به مهاجرت‌های معیشتی به شهر ارزان‌تر و محله ارزان‌تر می‌شوند یا حتی ترک وطن می‌کنند، در واقع دایره ارتباطات‌شان را از دست می‌دهند؛ از دست دادن روابط با همسایگان، از دست دادن روابط با دوستان هم‌محله‌ای، کاهش روابط با اقوام به دلیل مشکلات معیشتی؛ مجموع این از دست دادن‌ها، یکی از عوارض جابه‌جایی‌های معیشتی به شهر ارزان‌تر و محله ارزان‌تر یا حتی ترک وطن است. مشکلات معیشتی، علاوه بر اینکه به محرومیت از تجربه احساس رضایتمندی و ثبات شغلی منجر می‌شود، روابط انسانی افراد را هم دچار ناپایداری و گسست می‌کند. باز هم این مجموعه را کنار هم بگذاریم؛ روابط ناپایدار و نارضایتی شغلی به احساس شادکامی منجر نخواهد شد. احساس شادکامی به معنای موفقیت در کنترل هیجانات است. فردی که احساس شادکامی ندارد و در کنترل هیجانات خود موفق نیست، در معرض ابتلا به اختلالات روانپزشکی است.

* عددی از یکی از اعضای شورای اجتماعی کشور (که باید هویتش محفوظ بماند) شنیدم که در فاصله سال 1400 تا 1401 حدود 70 درصد دانش‌آموزانی که خودکشی کرده‌اند، دختر بودند. صرف‌نظر از برخی موارد استثنا و بحث‌هایی مثل تفاوت نسل‌ها و کنجکاوی‌های گروه نوجوان، اما در اخبار رسمی سال‌های اخیر، مواردی از خودکشی نوجوانان، به دلیل مشکل مالی خانواده بوده. مثلا خانواده نتوانسته گوشی تلفن همراه برای بچه تهیه کند یا نتوانسته هزینه مدرسه را بپردازد. در واقع، در این سال‌های اخیر، کودکی دست به خودکشی زده که شاهد نابرابری اقتصادی بوده. آیا این پدیده برای جامعه ایران یک زنگ خطر است؟

* مساله‌ای که از ابتدای دهه 1390 و به دنبال انتشار نتایج پایش ملی سلامت روان مطرح شده این است که در کشور ما، تعداد زیادی از مبتلایان اختلالات روان، از بیماری خودشان آگاه نیستند، تعداد زیادی از بیماران برای درمان مراجعه نمی‌کنند و تعداد زیادی از بیماران، درمان را ناتمام رها می‌کنند. آیا این مشکلات می‌تواند سلامت روان را برای جامعه ایران به یک بحران تبدیل کند؟

* از ابتدای دهه 1390 و به دنبال اعلام ابتلای 24 درصد جمعیت 15 تا 64 ساله کشور به یکی از انواع اختلالات روان، دولت‌ها سعی کردند با پیام‌ها و شعارهایی، حال خوب و شاد بودن را به مردم تحمیل کنند. مثلا اعلام می‌شود که «هفته آینده برای مردم یک خبر خوب داریم». خبر خوب هم این است که مثلا زمین رایگان برای احداث مسکن نیازمندان فراهم شده است. این شادی تحمیلی و دستوری، البته با آنچه مردم در خانه خودشان می‌بینند در تناقض است چون فردی که درآمد و قدرت خریدش کاهش پیدا کرده، دیگر فرصتی برای شادی ندارد. تفاوت تاثیر این شعارهای تلقینی و دستوری دولت‌ها در مقایسه با تاثیر تنزل جایگاه اقتصادی و اجتماعی مردم چیست؟

* این شعارها و پیام‌ها، اصلا پیام نیست بلکه اخبار نادرست است که حتی ممکن است سلامت روانی افراد را برهم بزند. انتظار غیرمعقولی است که فکر کنیم این شعارها و پیام‌ها که به عمل و اقدام هم نمی‌رسد، تاثیر مثبتی بر سلامت روان افراد دارد و چه بسا همین پیام‌ها و شعارها که در ابتدا، امید کاذبی ایجاد می‌کند، چون به سرانجامی نمی‌رسد، به احساس ناامیدی و استیصال و یأس عمیق‌تری هم منجر می‌شود. واضح و عیان است که این پیام‌ها و شعارها، هیچ اثر مثبتی در سلامت روان مردم ندارد. به جای این پیام‌ها، باید ابزارهای ایجاد احساس رضایتمندی در اختیار افراد قرار بگیرد؛ ابزارها و تسهیلگرهایی که مستمر باشد. توجه داشته باشیم که به سرعت می‌توان به سلامت روان افراد آسیب زد ولی ترمیم این آسیب‌ها، نیازمند زمان طولانی است.

* پایش ملی سلامت روان، تنها تحقیقی بود که نتایجش با جزییات مفصل به اطلاع افکار عمومی رسید. در فاصله سال 1390 تا 1402، چند مطالعه دیگر درباره وضعیت سلامت روان ایرانیان انجام شد اما دولت‌ها و مسوولان وقت وزارت بهداشت از انتشار جزییات نتایج آن جلوگیری کرده و صرفا برای اعلام اعداد کلی مجوز داده‌اند.

* نتایج مطالعات دیگری هم وخامت حال روانی مردم ایران در سال‌های اخیر را تایید می‌کند. نیمه شهریور پارسال و همزمان با روز جهانی پیشگیری از خودکشی، اکبر علیوردی‌نیا؛ استاد جامعه‌شناسی دانشگاه مازندران از نتیجه تحقیق خود درباره افزایش خودکشی در فاصله سال‌های 1380 تا 1398 رونمایی کرد.

* این جامعه‌شناس به استناد گزارش‌های سازمان پزشکی قانونی کشور گفت که بیشترین میزان خودکشی منجر به فوت در سال‌های 1397 و 1398 و با نرخ 6.2 در 100 هزار جمعیت ثبت شده چنان‌که در سال 1398، میزان خودکشی منجر به فوت در کشور نسبت به کل این بازه زمانی، 44 درصد افزایش یافته است.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"