کد خبر: ۷۲۷۳۹
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۳ - ۲۰ اسفند ۱۳۸۷
محمدرضا گلزار نیاز چندانی به معرفی ندارد، بازیگری که با حضور در آثار پر فروش سینمای ایران، ثابت کرده توانایی جذب مخاطبان فراوانی را دارد. او در عرصه بازیگری هرچند فرصت چندانی برای بروز توانایی­های خود نداشته، اما توانایی او می­توانست در همکاری با فیلمسازان با اعتبار سینمای ایران، به خوبی جلوه­گر شود، اما هر بار به دلایلی ناخواسته، این امر میسر نشده است.
در این زمینه همین بس که فیلمسازانی چون مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی و نهایتاً بهرام بیضایی او را برای نقش آفرینی در آثار خود برگزیده و مهر تاییدی بر قابلیت­های او در بازیگری زده­­اند.
کنجکاوی­ در رابطه با زندگی و اتفاقات حواشی این بازیگر کشورمان همیشه وجود داشته است. استقبال از فیلمی چون (توفیق اجباری) بهترین دلیل در اثبات این مدعاست.
به گزارش جهان مجله کانون خانواده در شماره جدید خود به سراغ گلزار رفته تا علاوه بر پرداختن به فعالیت­های حرفه­ای او نیم نگاهی هم به اوضاع و احوال شخصی اش داشته باشدتا در خلال آن تصویری ملموس و واقعی از او به عنوان محبوب­ترین ستاره­ سینما ترسیم شود.
ویژگی های محمدرضا گلزار
من هم یک آدم ساده هستم، مثل همه و اگر تفاوتی در این میان باشد، به خاطر الطاف خاصی است که خدا به من داشته و به هر کسی هم یکجور تعلق می­گیرد. این را بدون هیچگونه تظاهر یا شعاری می­گویم. من اعتقاد زیادی به آن بالا (با دست به آسمان اشاره می­کند) دارم.

اگر توفیقی هست، حاصل لطف خداست. در هیچ خط دیگری هم نیستم. گاهی بعضی از دوستان از سر دلسوزی به من می­گویند اگر به فلان خط تمایل نشان بدهی یا با فلانی تماس بگیری، بد نیست و با این روابط موفق­تر می­شوی و..... اما من همیشه در خط آن بالا هستم و جواب هم گرفته­ام. از سعی و تلاش هم غافل نمی­شوم.
دردسر محبوبیت
خب، چنین مسائلی جزء جدایی ناپذیر حرفه ماست و باید با آن کنار بیایم، چند سالی است که بخشی از زندگی من شده است. در طول روز اتفاق­های بسیاری می­افتد. مثلاً گاهی اوقات قرار است سر صحنه فیلمی برویم، دیر هم شده است، عجله دارم خود را برسانم سر صحنه، چون یک گروه برای کار منتظر من هستند. سر چهارراه با ابراز محبت بعضی از علاقمندانم روبه­رو می­شوم. می­ایستم و از آنها تشکر می­کنم.
از من می­خواهند که برای دوستان و آشنایان امضا بدهم. یکی، دو تا، سه تا، ده تا، بیست تا و ... اگر بیست و یکمی را امضا نکنی و بگویی ببخشید، من دیرم شده و گروه منتظر من هستند، طرف ناراحت می­شود و ...
اصولاً من همیشه سعی می­کنم وقتی کسی به من ابراز محبت کرد، هر طور هست پاسخگوی این محبت باشم.
گروه آریان
گروه آریان برای من مثل کودکی بود که خودم در تولد و رشد آن سهم داشتم. این گروه با همکاری همه دوستانی که در آن حضور داشتند، پایه­ریزی شد و در آن زمان یک اتفاق مهم در موسیقی پاپ به حساب می­آمد.
ما اولین کنسرت­هایمان را در قشم و کیش برگزار کردیم. در آغاز راه بودیم، اما استقبال غیر منتظره و باورنکردنی بود.
ورود به سینما
من اصلاًَ برنامه­ای برای بازیگری در سینما نداشتم و خود سینما هم اولویتی برای من به حساب نمی­آمد. بازیگری من در سینما خیلی اتفاقی و ناخواسته پیش آمد. فروردین ماه 1379 سفری رفته بودم به شمال کشور که به طور اتفاقی آنجا در یک رستوران ایرج قادری را دیدم. به واسطه آشنایی با فیلم و احترامی که برای ایشان قایل بودم، نزدشان رفتم و خودم را معرفی کردم و از ایشان دعوت کردم که در کنسرت ما که 10 روز بعد برگزار می­شد، شرکت کنند. قادری در همانجا به من پیشنهاد بازیگری در فیلمی داد که تصمیم داشت جلوی دوربین ببرد. این پیشنهاد برای من خیلی غیرمنتظره بود.
قادری هنگامی که با عدم تمایل من روبه­رو شد، پیشنهاد کرد که من روی این مسئله فکر کنم و بعد جواب بدهم. 10 روز بعد، هنگام برگزاری کنسرت ایشان نیز در سالن بودند و در مورد پیشنهادی که داده بودند، سوال کردند، چند باری هم به دفتر ایشان رفتم و سرانجام با وجود تردیدی که برای بازیگری در سینما داشتم به دلیل اینکه ایشان به عنوان یک پیشکسوت سینما، اعتبار حرفه­ای زیادی دارند، قرار داد بستم.
یک میلیون تومان برای (سام و نرگس) دستمزد گرفتم که در زمان خودش برای کار اول رقم خوبی بود. حالا که فکر می­کنم، به نظرم این خواست خدا بود که خیلی اتفاقی آن روز در شمال مرا با قادری روبه­رو کرد و مسیر تازه­ای در زندگی پیش روی من گذاشت واز ایشان نیز قلباً ممنون هستم.
فیلم­های بعدی
دیگر دست خودم نبود، هنوز اولین فیلمم، سام و نرگس اگران نشده بود که پیشنهادهای زیادی به من شد. می­آمدند سرصحنه و من را می­دیدند. ورود یک بازیگر جدید برای کارگردان­ها جذاب بود. الان هم اگر یک بازیگر جدید وارد شود، بعضی کارگردان­ها کنجکاو می­شوند و می­آیند او را بررسی می­کنند.
هنوز سام و نرگس اکران نشده بود که من برای دو فیلم (زمانه) و (شام آخر) قرار داد بستم.
کارگردانان کار اولی
ما هم اول که وارد سینما شدیم، (کار اولی) بودیم. در زهر عسل و در ارتباط با کار (ابی) (ابراهیم شیبانی) هم، آقای (جهانگیر کوثری) با من تماس گرفتند و گفتند همه داریم دست به دست می­دهیم تا یک فیلم خوب جمع شود. ابی هم جوان باهوش و مستعدی است.
الان هم ترجیح می­دهم اگر دو فیلمنامه یکسان از دو کارگردان (قدیمی کار) و (فیلم اولی) پیش رویم باشد، با (کار اولی) همکاری کنم. بعضی کارگردان­های قدیمی چندان پیشنهاد پذیر نیستند و با آنها مشکل دارم. قبل از اینکه کار شروع شود، همه این قول را می­دهند که می­رویم و در طول کار با هم بحث می­کنیم و به نتیجه مشترک می­رسیم. ولی وارد کار که می­­شوی، فقط باید دستورالعمل را اجرا کنی.
من از نتایج چند کارم به شدت ناراضی­ام. بخصوص اینکه در یک کار بازیگردان هم داشتیم و حتی بازیگردان، با کارگردان هم به نتیجه واحد و مشترک نمی­رسیدند، چه برسد من بازیگر.
فروش فیلم­ها
پولش که قرار نبود در جیب من برود! برایم چندان مهم نبود. اگر یک بازیگر بخواهد تمام تمرکزش را روی درآمد در سینما بگذارد، برایش حاصل چندانی ندارد. برای من فروش، هیچ وقت مهم نبود، بلکه استقبال و رضایت مردم برایم اهمیت داشته است.
دوست دارم کارم مورد پسند مردم باشد. بازتاب کارم در میان مردم، برایم خیلی مهم است. من فکر می­کنم همان انرژی و حس و حالی که عوامل هنگام فیلمبرداری دارند، به جلوی دوربین و بعداً به پرده سینما و تماشاگر منتقل می­شود. یعنی موقع فیلمبرداری فیلم­های (آتش بس)، (کما) یا (توفیق اجباری) که جزء رکورددارهای فروش هستند، ما همین حس را داشتیم که این اتفاق می­افتد.
من آن زمان مطمئن بودم که فیلم (کما) در آن شرایط با آن قیمت بلیت چنین فروشی می­کند.
تجربه­های به ثمر نرسیده
در این سال­ها چند تجربه بود که به ثمر نرسید. یکی (سربازهای جمعه) مسعود کیمیایی، دیگری (مهمان مامان) داریوش مهرجویی و این اواخر هم (لبه پرتگاه) بهرام بیضایی.
میانسالی و پایان دوران ستارگی
حالا کو تا میانسالی! البته این که شوخی بود. یکبار در مصاحبه تلویزیونی هم این را گفته­ام، خدا خواسته که این اتفاقات برایم بیفتد و تا زمانی هم که او بخواهد همه چیز سر جایش خواهد بود. البته تلاشم را می­کنم که انتخابات­هایم روز به روز بهتر شوند.الان روی فیلنامه، حساسیت خاصی دارم.
بازیگر (تجربه گرا) یا سوپراستار
من از تجربه ترسی ندارم. گفتم که اگر فیلنامه­ای را دوست داشته باشم، موهایم را هم از ته می­تراشم و هر گریمی را هم حاضرم قبول کنم. اما وقتی فیلمی مثل بوتیک را کار می­کنی و آنگونه با آن برخورد می­شود. آدم دلزده می­شود. بنابراین مه هم منتظر یک اتفاق عجیب و غریب هستم که دیگر هیچ اراده­ای نتواند جلویش بایستد.
ورزش و سینما
من خودم را از خانواده والیبال می­دانم. در حال حاضر بسیار خوشحالم که به جمع والیبالیست­ها برگشته­ام. من والیبالیست بوده­ام و مدت طولانی در تیم­های پارس خودرو، شیشه و گاز و .... کار کرده­ام.
یقین دارم که تداخلی در کار سینما و ورزش برایم پیش نخواهد آمد. با اینکه لیگ برتر وقت زیادی از من می­گیرد، اما مطئنم با علاقه­ای که به ورزش دارم و با برنامه­ریزی می­توانم در هر دو جبهه مثبت عمل کنم.
هرگز به دنبال پول نبوده­ام. همچنین به خاطر دوستی که با مدیر عامل ارتعاشات داشتم، به این تیم پیوستم و تاکنون بر سر مسائل مالی هیچ صحبتی نکرده­ایم. قصد من این بود که تا حدودی ورزش و هنر را به هم گره بزنم. مطمئنم مدیر عامل باشگاه می­توانست مربی بدنساز حرفه­ای­تری برای تیمش داشته باشد، اما به خاطر سابقه دوستی که با هم داریم این تصمیم را گرفت.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"