|
مردی با 2 قطب کاملاً متضاد این ساختمان ابعاد مختلفی دارد؛ از یکسو میتوان مخروبهای را دید که حتی برای یک شب هم نمیشود به چشم مأمن به آن نگریست، ترس از زنده به گور شدن زیر آوارش چنان فرارت میدهد که بیدرنگ به بعد دیگری از آن میرسی.
حالا نمای بکری مقابلت قرار دارد که وسوسه حضور در آن یک ثانیه رهایت نمیکند، بله این همان ساختمان است اما به طرز شگفتآوری هر سویش یک آب و هوا دارد ولی آبشخور این همه تنوع در کجاست؟
به گزارش روزنامه وطن امروز حتما لازم نیست واو به واو حرفهای افشین قطبی را رودرروی دوربین «بیبیسی» به تماشا بنشینید تا علتیابی کنید، برعکس، شنیدن حرفهای امپراتور سرخ، بیشتر تو را از پیدا کردن جواب دور میکند. چرایی بیان آن حرفها مستلزم کندوکاو در گذشته اوست که به چند قسمت تقسیم میشود:
1- دوری 30 ساله از ایران و رشد و نمو در فضایی که کوچکترین شباهتی به زادگاهش نداشت. ما همان قدر شبیه آمریکاییها زندگی میکنیم که عشایر غربی کشورمان به بلوچهای شرق. صحبت از برتری و رجحان قومی بر قوم دیگر نیست بلکه جان کلام، تضاد است؛ ضدیت بیپایان.
2- ورود نخست به ایران و آغاز کار در محیطی که تنها کورسوی خاطراتی از گذشته از آن به جا مانده بود، البته با توجه به تغییر نظام، همان خاطرات رنگ و رو رفته هم دیگر هیچ محلی از اعراب نداشت. او زمانی از ایران خارج شد که هنوز ارزشهای امروزی پا نگرفته بودند.
3- بازگشت ثانویه که از افشین مرد دیگری ساخته بود؛ یک سال زندگی برای مردی که در یکی از معتبرترین دانشگاههای جهان مدرک گرفته بود، کفایت میکرد تا او خیلی زودتر از آنچه همه تصور میکردند «ایرانیزه» شود.
برای پی بردن به فاصله 1تا 2 تنها باید به ماههای نخست ورودش اشاره کرد؛ بازیکنان قبل از تمرین در هوای سرد بهتر است کمی «نوشیدنی آرام» بخورند. اینکه نوشیدنی آرام یا همان ماءالشعیر خارجی!
خودمان، چگونه از فیلتر ذهن مردی گذشته است که در ایران مربیگری میکند تنها بیانکننده عدم شناخت او از وضعیت امروزی زادگاهش است. اما وضعیت کمکم عوض میشود، او نه تنها دیگر چنین گافهایی نمیدهد که حتی در بدو ورود به شیراز، خودش برای ورود به شاهچراغ پا پیش میگذارد اما برخورد بعضی از مردم حاضر در اطراف حرم و هجوم به سمت او، فضای غریبی را به وجود می آورد؛ با عجله به اتوبوس برگشت و به حاج حبیب گفت: باور کن بعضی از آنها میخواستند...!
مدیرعامل وقت هم که با خنده بازیکنان و همچنین خنده خودش مواجه شده بود با همان حالت گفت: نه افشین جان احتمالا یکی، دو نفر از آنها قصد داشتند کیفجیبیات را بدزدند! زندگی یکساله در کنار افشین قطبی و حضور ثابت در تمرینات و اردوهای این تیم، زاویه دیگری را از مرد محبوب به نمایش میگذارد؛ اتفاقاتی که اکثر آنها نه قابل نوشتن است و نه میتوان آن را جای رسمیای بیان کرد. شاید تنها به درد این میخورد که تو شناخت جامعتری را از او داشته باشی.
اما رسيدن از نقطه 2 به 3 با علائم بیشتری همراه بود؛ قطبی به ایران برمیگردد اما برخلاف فصل قبل نه قول قهرمانی از زبانش جاری است و نه هنگام گل زدن تا ارتفاع نورافکن ورزشگاه میپرد. او کمی تا قسمتی مثل دیگر مربیان ما میشود؛ بد و بیراه گفتن یاد میگیرد، اعتراض را خوب اجرا میکند، میداند باید به همراه خودش دستیار و بازیکن بیاورد و مهمتر از همه راه ایجاد رابطه با رسانه را فرا میگیرد.
با دانستن چنین اطلاعاتی حالا با عینک دیگری به آخرین مصاحبه او با بیبیسی نگاه کنید؛ حرفهای او تقریبا تکراری بود اما در دو نقطه فریاد اعتراضها را بلند کرد؛
1- آماتور بودن فضای فوتبال ما. آیا او دروغ گفته است؟ آیا باندبازی در قشر بیرونی و درونی فوتبال ما جریان ندارد؟ اگر چنین است چگونه وزارت اطلاعات در اولین اقدامش افرادی را دستگیر میکند که بیشترین نقش را در اتفاقات زیرزمینی این فوتبال داشتهاند؟ او گفت باند بازی وجود دارد، آیا امروز ما میتوانیم منکر چنین واقعیتی شویم؟ بله، افشین گفت اما به عنوان فردی که یک سال از نزدیک او را میشناختم، میگویم او هم به نحوه دیگری وارد این بازیها شد.
رابطه فوقالعاده نزدیک مدیر برنامههای او- که خواهرزادهاش از افراد فوتبالی سرشناس حاضر در آمریکاست- با یکی از سردبیران برجسته مطبوعات ورزشی، فضای تقریبا امنی را برایش پدید آورد.
حتی خواندن ایمیلی از سوی قطبی به یکی دیگر از سردبیران معروف که همواره در نشریهاش بیشترین حمایت ممکن از قطبی میشد، زاویه دیگری از روابط او را برملا میسازد اما در انتهای نامه باز هم او با زرنگی مادرزادیاش میگوید؛ رابطه من و تو جور دیگری است و منظور از پول را نمیفهمم.
این صحبت در صورتی گفته میشود که سردبیر مربوطه که به بزرگی نفر اول نیست، تنها کوچک بودن جهان را به افشین قطبی متذکر میشود. بله جهان کوچک است و اینک حرفهای تکراری قطبی در «بی بی سی» میتواند دلیل تاخت و تاز جدیدی باشد.
2- مشکوک بودن بازیکنان پرسپولیس مقابل صبا و حمله 50 نفر به بانو یوروم. داستان فوق تا چه حد واقعیت دارد؟ آیا بازیکنانش از قصد با صبا مساوی کردند؟ اگر حرف او درست باشد پس از دیدن فیلم بازی برگشت پرسپولیس و ملوان که به برتری انزلیچیها منتهی شد، باید به پیروانی حق داد همه را از تیغ تبانی بگذراند. آن دو گل صبا بیشتر مشکوک بود یا گل دقیقه نود میثاق معمار زاده در بازی برگشت پرسپولیس و سایپا در لیگ هفتم؟ این همان زاویه مخروبه ساختمان است که قطبی اوج آماتوریاش را در آن به تصویر میکشد. او زیرک بود و دانست دیگر با این تیم بیمار نمیتوان قهرمان شد بنابراین خیلی ساده دست از مبارزه برداشت.
درج مصاحبههای فضایی با او در دوبی از یک سو و بیجواب ماندن دلیل خروجش از ایران از سمت دیگر، قطبی را مجاب کرد حدود نیم ساعت از گذشتهاش با دوربین بیبیسی بگوید؛ حقایق و لافهای فراوانی که در هم گره خوردند و دست آخر با توجه به بدهکار بودن او به خیلیها، حالا همه فقط لافها را میبینند.
بله او یک جنتلمن بود اما یادمان نرود بدون زیرکی نمیتوان جنتلمن شد حالا این دو خصیصه را به احتیاط بیپایانش بیفزایید؛ معجون پیشروی شما قطبی است؛ مردی با دو قطب کاملا متضاد.