کد خبر: ۸۰۸۰۳
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۷ - ۲۱ تير ۱۳۸۸

اعتماد: مردي که به خاطر اختلاف با زن مورد علاقه اش او را به قتل رسانده است در جلسه محاکمه اش جزييات اين قتل را شرح داد.

اوايل سال 87 به ماموران پليس آباده شيراز خبر دادند جسد سوخته زني در اطراف اين شهر رها شده است. لحظاتي بعد پليس در محل حضور يافت و تحقيقات آغاز شد. ماموران ابتدا شناسايي هويت جسد را در دستور کار خود قرار دادند.

يافته ها نشان داد جسد متعلق به زني حدوداً 37ساله است که چند روز قبل خانواده اش به پليس خبر دادند او گم شده است. اين زن که سحر نام داشت بعد از اينکه براي خريد از خانه خارج شده بود ديگر بازنگشته بود. خانواده سحر در بازجويي ها به ماموران گفتند؛ سحر از مدتي قبل با مردي به نام مراد رابطه داشت. مراد مدعي بود سحر را دوست دارد و مي خواهد با او ازدواج کند. از وقتي سحر گم شد ديگر خبري هم از مراد نيست. ما فکر مي کنيم او از ماجراي قتل دخترمان باخبر است. با شکايت اين خانواده مرد 39ساله دستگير شد. وي به قتل سحر اعتراف کرد و گفت؛ من واقعاً سحر را دوست داشتم و مي خواستم با او ازدواج کنم اما سحر واقعيت هاي زندگي اش را به من نمي گفت و اين اواخر فهميده بودم به من خيانت مي کند و با فرد ديگري هم رابطه دارد. البته هر چه مي گفتم زير بار نمي رفت و من را متهم به شکاک بودن مي کرد. روز حادثه با او قرار گذاشتم.

متهم ادامه داد؛ سحر ديگر به مانند قديم با من مهربان نبود. رفتارش سرد شده بود و با تندي برخورد مي کرد. از او خواستم مثل گذشته ها شود و گفتم خيلي دوستش دارم و مي خواهم با او ازدواج کنم اما با بي تفاوتي با من برخورد کرد و گفت ديگر مرا دوست ندارد. يک لحظه کنترل خودم را از دست دادم و نتوانستم حرف هايش را تحمل کنم. او را با روسري خفه کردم. بعد از قتل تازه به خودم آمدم و فهميدم چه اتفاقي افتاده است. در آن لحظه از کاري که کرده بودم پشيمان شدم اما ديگر کاري نمي توانستم انجام دهم. سحر مرده بود. مي دانستم با شرايطي که وجود دارد به زودي مشخص مي شود قاتل او من بوده ام. به همين خاطر هم تصميم گرفتم جسدش را به آتش بکشم تا شناسايي نشود. مقداري بنزين تهيه کردم. جنازه را به منطقه خلوتي بردم و بنزين را روي جسد ريختم. آن را آتش زدم و محل را ترک کردم. به اين اميد بودم که کسي به آن محل رفت و آمد نمي کند و جسد بعد از چند روز از بين مي رود اما دستگير شدم.

بعد از پايان تحقيقات و صدور کيفرخواست براي مراد پرونده به دادگاه کيفري استان فارس فرستاده شد.

بعد از آنکه نماينده دادستان در دادگاه متن کيفرخواست عليه مراد را خواند اولياي دم سحر در جايگاه حاضر شدند و براي اين مرد تقاضاي صدور حکم قصاص کردند. متهم به قتل در ادامه جلسه در جايگاه ايستاد و قتل را پذيرفت. وي گفت؛ هنوز هم مي گويم من سحر را خيلي دوست داشتم و مي خواستم با او ازدواج کنم. اما سحر به حرف هايم گوش نمي کرد و مرا تحقير مي کرد.

در ادامه جلسه محاکمه هيات قضات شعبه 5 دادگاه کيفري استان فارس بررسي هاي خود را در مورد ابعاد ديگر اين پرونده ادامه دادند و براي صدور راي وارد شور شدند.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"