کد خبر: ۸۴۲۴۸
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۴ - ۰۸ شهريور ۱۳۸۸

اعتماد: محمد جعفري؛ پرونده مردي که متهم است پسر پنج ساله همسرش را تا سرحد مرگ شکنجه کرده با صدور قرار مجرميت و کيفرخواست به دادگاه ارسال شد.

تلخي هاي زندگي مهدي از همان روز تولدش آغاز شد. چند روز پس از به دنيا آمدن او بود که درگيري هاي پدر و مادرش شروع شد و اين دعوا تا يک سالگي مهدي ادامه پيدا کرد. در همان سال اول بود که والدين نوزاد تصميم گرفتند از هم جدا شوند. پس از آن حضانت کودک يک ساله به مادرش سپرده شد. اما مخارج زندگي روي دوش مادر مهدي سنگيني مي کرد و او نمي توانست مشکلات را حل کند. براي همين مجبور شد پس از مدتي با مرد ديگري ازدواج کند. مادر مهدي فکر مي کرد همسر دومش مي تواند مرد زندگي او و نوازشگر فرزند خردسالش باشد اما پس از چندي مهر پدري به کين ناپدري تبديل شد و تن رنجور و زخم خورده مهدي را روي تخت بيمارستان نشاند.

چندي قبل ماموران کلانتري رازي که از وقوع درگيري در يکي از بيمارستان ها مطلع شده بودند، خود را به آنجا رساندند و مسوولان بيمارستان اعلام کردند مردي که اين نزاع را راه انداخته، دقايقي پيش گريخته است. تحقيقات براي روشن شدن علت اين درگيري فاش کرد مرد عصباني ساعتي قبل همراه با همسرش پسربچه يي حدوداً پنج ساله به نام مهدي را که شرايط وخيمي دارد، به بيمارستان رسانده اما به خاطر نحوه رسيدگي و شيوه درمان پزشکان با آنان درگير شده و ماموران حراست بيمارستان را وادار کرده پليس را در جريان قرار دهند.

از سوي ديگر سوپروايزر بيمارستان که علائمي مثل سوختگي، کبودي و خون مردگي را در چند نقطه از بدن کودک مشاهده کرده بود، آنها را ناشي از خشونت و کودک آزاري تشخيص داد و از ماموران خواست ماجرا را پيگيري کنند. به اين ترتيب علاوه بر پرونده درگيري، پرونده يي ديگر نيز با موضوع کودک آزاري تشکيل و براي رسيدگي به دادسراي ناحيه 11 تهران ارجاع شد.

بازپرس کشيک دادسرا پس از بررسي محتويات پرونده از آنجا که گزارش سوپروايزر بيمارستان تا حدودي نگران کننده بود و از سويي مردي که مهدي را به بيمارستان رسانده از آنجا گريخته بود، دستور داد پس از انجام مراحل مقدماتي درمان، پسرک از سوي متخصصان پزشکي قانوني معاينه شود تا نوع، ميزان و علت دقيق آسيب هاي وي مشخص شود.

در همين حال مادر مهدي که از همان دقايق اوليه بر بالين فرزندش بود، اعلام کرد مردي که از بيمارستان فرار کرده ناپدري مهدي است. او گفت شوهرش که مردي خشن و عصبي است، مهدي را آنقدر کتک زده و تا سرحد مرگ شکنجه داده که کارش به بيمارستان کشيده است.

با توجه به اظهارات اين زن ماموران ناپدري سنگدل را در خانه اش به دام انداختند و او را به اتهام ايراد ضرب و جرح عمدي به کلانتري منتقل کردند. اين مرد که ياسر نام دارد، در اولين مرحله از تحقيقات با رد کردن اتهامش گفت مهدي را کتک نزده است.

اين مرد گفت؛ من بيرون از خانه بودم که همسرم تماس گرفت و گفت بچه از روي دوچرخه سقوط کرده و بيهوش شده است. من هم فوراً خودم را به خانه رساندم و به اتفاق همسرم مهدي را به بيمارستان برديم اما در آنجا پزشکان رسيدگي خوبي به مهدي نکردند به همين دليل با آنان درگير شدم و وقتي فهميدم پاي پليس در ميان است، از آنجا فرار کردم.

گفته هاي اين مرد با گزارش پزشکي قانوني و اظهارات مادر مهدي مغايرت داشت. در گزارش پزشکي قانوني در مورد وضعيت کودک پنج ساله نوشته شده بود؛ کودک دچار خونريزي مغزي شده و از اختلالات هوشياري رنج مي برد. چشم او دچار خونريزي شده و سوختگي هاي شديدي روي چندين عضو او به چشم مي خورد و پسرک توانايي حرکت ندارد.

در اين گزارش همچنين آمده بود برخي جراحات کهنه و قديمي است و نشان مي دهد پسرک مدت ها تحت شکنجه و آزار قرار داشته اما در آخرين مورد تاب نياورده و از فرط ضعف و ناتواني بيهوش شده است.

اين بررسي نشان مي داد مهدي در دفع ادرار نيز دچار مشکل است و اختياري از خود ندارد. اين گزارش کافي بود تا رسيدگي به پرونده کودک آزاري با جديت بيشتري ادامه يابد. از اين رو پرونده از سوي عليرضا اربابي فر بازپرس شعبه دوم دادسراي ناحيه 11 مورد رسيدگي قرار گرفت و وي ضمن احضار مادر مهدي دستور داد ناپدري او نيز از زندان به دادسرا منتقل شود.

در جلسه بازپرسي مادر مهدي در مورد چگونگي آشنايي با شوهرش گفت؛ با شوهر اولم مشکلات زيادي داشتم و همه زندگي مان پر از درگيري و کشمکش بود. صبر کردم تا پسرم يک ساله شود. با خودم گفتم شايد با بزرگ شدن مهدي مشکلات ما نيز حل شود اما مشکلات مان قابل حل نبود تا اينکه از همديگر جدا شديم و من نگهداري مهدي را برعهده گرفتم. بعد از آن يک خانه کوچک اجاره کردم و همراه با پسرم در آنجا ساکن شديم. تا اينکه پس از مدتي ياسر که در نزديکي خانه مان کار مي کرد، به من ابراز علاقه کرد و به خواستگاري ام آمد. شرط من براي زندگي با او اين بود که از مهدي نگهداري کنيم. ياسر هم اين شرط را پذيرفت و به اين ترتيب بدون هيچ مراسمي به يک دفترخانه رفتيم و عقد کرديم. ياسر ابتدا رفتار خوبي با پسرم داشت اما به تدريج برخوردهاي خشن اش آغاز شد. هر وقت صداي مهدي را مي شنيد، عصباني مي شد و او را به باد کتک مي گرفت. وقتي من دخالت مي کردم تا پسرم را از زير مشت و لگدهاي ناپدري اش بيرون بکشم، مرا هم کتک مي زد.

به دنبال اين اظهارات بازپرس اربابي فر از ياسر خواست درباره گفته هاي همسرش توضيح دهد. او که همچنان شکنجه کردن پسرک را انکار مي کرد، گفت؛ روز حادثه من در خانه نبودم وقتي همسرم با من تماس گرفت و به منزل بازگشتم با اورژانس تماس گرفتم اما به من گفتند بهتر است پيش از رسيدن آمبولانس، بچه را خودمان به يک بيمارستان برسانيم.

بعد از آنکه به بيمارستان رفتيم، پزشکان وقت را تلف کردند و به مهدي توجه زيادي نکردند. به همين دليل من هم به آنها اعتراض کردم و با آنها درگير شدم. اين مرد درباره سوختگي هاي مهدي گفت؛ حدود چهار ماه قبل مهدي در حالي که لباس بر تن نداشت، از دستشويي بيرون آمد. همسرم در حال آشپزي بود که مقداري روغن داغ روي پاهاي مهدي پاشيد و قسمتي از پاهاي او سوخت. وقتي از اين مرد درباره اينکه آيا تا به حال مهدي را تنبيه کرده يا خير سوال شد، او جواب داد چند ماه قبل او گستاخي و بي ادبي کرد و من هم او را کتک زدم.

ناپدري مهدي همچنين مدعي شد به مهدي محبت هاي زيادي کرده است. او در اين باره گفت؛ من خيلي مهدي را دوست دارم چون همسرم با مهدي در خانه اجاره يي به سختي زندگي مي کردند و من هم در نزديکي منزل آنها در يک شرکت کار مي کردم. وقتي از وضعيت زندگي آنها باخبر شدم به خواستگاري رفتم و آنها را پيش خودم آوردم تا سر و سامان بگيرند.

چند روز بعد از بازداشت ناپدري سنگدل، پدر واقعي مهدي که از وضعيت پسرش مطلع شده بود به دادسرا رفت و ضمن شکايت از ياسر خواستار مجازات او شد. وي گفت؛ هرچند من از ياسر شکايت دارم، اما مقصر اصلي همسر سابقم است. او در حق پسرمان بد کرد و کاري کرد که او در پنج سالگي به خاطر شکنجه هاي ناپدري کارش به بيمارستان بکشد. در چنين شرايطي بازپرس اربابي فر با بررسي مدارک و شواهد موجود ياسر را در جراحات وارده بر مهدي مقصر تشخيص داد و پرونده را براي تصميم گيري نهايي به دادگاه فرستاد.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"