کد خبر: ۸۶۸۵۳
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۱ - ۱۶ مهر ۱۳۸۸

اعتماد: همان تصوير تکراري روزمرگي هاي ما که دلزده مان کرده است... پسرک ابر ظرفشويي مي فروشد. يک کيسه نايلوني آويزان به مچ دست دارد و پياده رو خيابان را چند قدمي بالا و چند قدمي پايين مي رود. از صبح تا شب. عصرها دخترکي هم به او ملحق مي شود. دخترک ليف دستباف مي فروشد. او هم يک کيسه نايلوني، آويزان به مچ دست دارد و پياده رو خيابان را چند قدمي بالا و چند قدمي پايين مي رود. هر دو، تا کمي مانده به نيمه شب ابر و ليف مي فروشند، بي آنکه بپذيرند منتي بر سرشان باشد از نگاه عابري که رغبتي به خريدن بي فايده ترين ابر ظرفشويي و بي قواره ترين ليف دستباف ندارد.

دخترک از پسرک آموخته پول بي ازا قبول نکند و «گدا» نباشد. همسايه اند انگار. نيمه شب يک موتورسوار مي آيد و هر دو را ترک مي نشاند و راهي سراشيب خيابان مي شوند که راه مي برد به جنوب، حتماً... در پياده رو خيابان، مغازه ها هر روز مي نشينند به تماشاي قدم هاي کوچک پسرک و دخترک که سنگفرش پياده رو را مي سايند با آن کفش هاي کتاني رنگ رفته.

پسرک يک ساندويچ و نوشابه را مهمان آن اغذيه فروشي است. هر روز و يک سوم از ساندويچ را هم براي دوست شبانه اش نگه مي دارد. مغازه محبوب هر دوشان آن فروشگاه صوت و تصوير است که بزرگ ترين صفحه تلويزيوني که در خيال پسرک و دخترک وجود دارد، زينت نماي مغازه شده است.

صاحب مغازه در آستانه غروب براي مشتري ناخوانده تلويزيون را روشن مي کند و آن بزرگ ترين صفحه تلويزيون ذهن دخترک و پسرک رنگارنگ مي شود از زيباترين تصاويري که ديگر نشاني از نداشتن ها و نبودن ها و نماندن ها ندارد. ماهي ها و گل ها و آهو و کرانه برف و جنگل از آن صفحه تلويزيون دخترک و پسرک را نگاه مي کنند و آنها هم در ميانه راه و بيراه نگاهي به آن جشن رنگ مي اندازند. بهترين دوستاني که دارند. شايد. غير از هم.

من هر شب اين تصوير را مي بينم. آن دخترک و آن پسرک را و آن صفحه تلويزيون را. آن شب از آن صفحه جادويي خيال انگيز يک کارتون پخش مي شد. پسرک و دخترک روي جدول کناره پياده رو نشسته بودند. روبه روي صفحه تلويزيون. کيسه بي قواره ترين ليف دستباف و بي فايده ترين ابر ظرفشويي روي سنگفرش پياده رو فراموش شده بود. پسرک براي دخترک نقش آن آدم هاي خيالي رنگارنگ را تعريف مي کرد و به جايشان حرف مي زد. دخترک يک گوش به هنرنمايي دوست شبانه اش داشت و يک چشم به آن بازيگرهاي بي غم و رها از اجبار زندگي...

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"