کد خبر: ۸۷۵۵۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۳ - ۲۸ مهر ۱۳۸۸
روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان: جنود شيطان

«جنود شيطان» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن مي‌خوانيد؛اين بار نوبت منطقه پيشين بلوچستان بود تا محل برپايي همايش وحدت باشد. از زماني كه مسئوليت امنيت سيستان و بلوچستان به سپاه پاسداران واگذار و شهيد شوشتري عهده دار اين مهم شده بود، حفظ و گسترش امنيت پايدار در بستر كارهاي فرهنگي و ياري رساندن به مردم و اقوام منطقه دنبال مي شد. رسيدگي به امور جاري مردم، اجراي طرح هاي اقتصادي و رفع محروميت، حل مشكلات اجتماعي و حتي معيشتي آنان، جلسات متوالي و موثر با سران اقوام و ريش سفيدان براي رفع كدورت ها، بسط برنامه هاي فرهنگي خصوصا بين دانش آموزان و برنامه هايي از اين دست توانسته بود زمينه مناسب و قابل توجهي براي حفظ وحدت بين شيعيان و اهل تسنن و افزايش چشمگير ضريب امنيت در منطقه ايجاد نمايد.

صبح يكشنبه در مكان موقتي كه ميزبان ريش سفيدان، مردم منطقه و مسئولان امنيتي بود و در حالي كه دانش آموزان در غرفه هاي كوچكي كه خود آماده و آراسته بودند، قصد داشتند دستاوردها و مصنوعات خود را به نمايش درآورند، انفجار مهيبي كه برخاسته از جهالت و كينه توزي دشمنان بود همه چيز را ويران و عده اي از فرماندهان عالي رتبه سپاه، مردم و دانش آموزان بلوچ را به فيض شهادت رساند.

آنچه در ماههاي اخير باعث عصبانيت بيشتر دشمنان شده، موفقيت سپاه در برقراري امنيت در اين منطقه محروم است؛ امنيتي كه با ايجاد وحدت بين مردم شيعه و سني باعث شده تا طرحهاي تفرقه افكنانه دشمنان و ايادي داخلي آنان ناكام بماند. دشمن كه رشد، توسعه، تاثيرگذاري و نفوذ انقلاب اسلامي در داخل و خارج كشور را برنتابيده و نمي تواند شاهد اين موفقيت ها باشد، چاره اي جز انتقام كور و به خاك و خون كشيدن همان مردمي كه داعيه آزادي آنان را دارد، نمي بيند.
آمريكا و انگليس با اعلام محكوميت اين اقدام تروريستي سعي كردند دامان آلوده خود را از اين جنايت مبرا نشان دهند، اما نفس پذيرش مسئوليت انفجار «پيشين» توسط گروهك محارب و ضد مردمي «ريگي» نقش جنايتكارانه اين دولتها و رژيم صهيونيستي و موساد را آشكار ساخت.

عبدالمالك ريگي- سركرده گروهك ريگي- سن چنداني ندارد و بعد از انقلاب در خانواده اي پرجمعيت و فقير به دنيا آمده است. او فردي بي سواد است كه به خاطر سرقت و معدل پاييني كه داشت از مدرسه ابتدايي اخراج شد و تا سنين نوجواني به كارهاي خلاف و خريد و فروش سي دي هاي غيرمجاز، آلات قمار و مشروبات الكلي روي آورد. سال 76 و طي يك سرقت توسط نيروي انتظامي دستگير و به وسيله شهيد سرهنگ كاوه- كه بعدها توسط گروهك ريگي ربوده و به شهادت رسيد- بازجويي و نصيحت شد. پس از آزادي از زندان به پاكستان گريخت و تحت تعليمات افراطي سلفي ها و فرقه وهابيت قرار گرفت. وي به گفته خودش از 19سالگي اسلحه به دست گرفته و به عمليات تروريستي پرداخته است. ابتدا جذب گروههاي قاچاقچي مواد مخدر شد و آنان كه تلاش مي كردند تا جبهه جديدي در مقابل نيروهاي امنيتي و انتظامي سيستان و بلوچستان باز كنند با در اختيار گذاشتن اسلحه و پول به حمايت از وي پرداختند.

ريگي كه براي كسب شهرت و پول به گروگانگيري و عمليات تروريستي دست مي زد بعد از مدتي به پيشنهاد يكي از باندهاي معروف قاچاق مواد مخدر نام «جندالله» بر روي گروهك تروريستي خود گذاشت و در حالي كه بسياري از مردم غيرنظامي منطقه قرباني جنايات وي شده و از سوي بزرگان قوم بلوچ و علماي اهل تسنن منطقه مطرود و مردود شده بود، هدف گروهك خود را دفاع از حقوق ملي و مذهبي قوم بلوچ و اهل سنت در استان سيستان و بلوچستان اعلام كرد!

مدت زيادي نگذشت كه مورد طمع موساد، سعودي ها و سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا و انگليس قرار گرفت و با تغيير نام گروهك خود از جندالله به «جنبش مقاومت ملي ايران»! نشان داد كه حاميان و خط دهندگان اصلي وي نيز تغيير كرده اند.

برادر ريگي كه چندي قبل دستگير شد در اعترافات خود اسرار اين گروهك تروريستي را برملا مي سازد و آمريكا را به عنوان پشت صحنه تمام جنايات اين گروه معرفي مي كند. وي كه در جمع علما، روحانيون و سران قبايل و طوايف سيستان و بلوچستان به تشريح چگونگي انجام عملياتهاي تروريستي گروهك ريگي پرداخته، مي گويد: «بيشتر اين عمليات ها به خاطر نشان دادن قدرت گروهك در اين استان و خارج از آن به آمريكا بود تا امكانات مالي و اطلاعاتي لازم براي ادامه كار فراهم شود.»

جالب آنكه سخنگوي وزارت كشور آمريكا- ايان كلي- پس از جنايت اخير ريگي، در حالي هرگونه ارتباط آمريكا با اين گروهك و حادثه اي كه اتفاق افتاده را رد مي كند كه اسناد موجود نشان مي دهد عبدالمالك ريگي در سال 84 و طي ديداري كه با مقامات امنيتي آمريكا و سيا در بندر كراچي پاكستان داشته 100 هزار دلار بابت ادامه فعاليت هاي تروريستي خود دريافت نموده است و البته، اين شروع كمك هاي مالي و اطلاعاتي سيا به ريگي بوده و بنا به اعتراف عبدالحميد ريگي با هر عملياتي كه انجام داده اند ماموران سيا نيز با گشاده دستي سر كيسه را شل كرده اند.

انگليس هم با محكوميت اين جنايت سعي دارد ارتباط خود با ريگي را نفي كند، اما اسناد و شواهد موجود حكايت ديگري دارد؛ پس از ماجراي خونين تاسوكي كه 36 نفر از مردم بي گناه در آن قتل عام شده و عده اي نيز اسير و به پاكستان منتقل شدند، موج شديدي از تنفر بين اهالي سني و شيعه سيستان و بلوچستان عليه ريگي به راه افتاد. در تشييع پيكرهاي شهداي تاسوكي روحانيون اهل سنت در كنار علماي شيعه و مردم انقلابي منطقه شركت كردند. نفرت عمومي باعث شد سركردگان و خط دهندگان اصلي ريگي، وي را در مخاطره ببينند. پس از اين ماجرا بود كه عبدالمالك به انگليس فراخوانده شد و تحت آموزش دوره هاي ويژه تروريستي و امنيتي قرار گرفت. بعد از بازگشت از انگليس، ريگي كه حالا به لطف اربابان خود يك تروريست حرفه اي شده است بيشتر از يك شب در جايي اقامت نكرده و حتي با دستكش با ديگران دست مي دهد!

نقش موساد نيز در آموزش، تجهيز و تغذيه اطلاعاتي گروهك ريگي روشن است. اعترافاتي كه اعضاي دستگيرشده اين گروهك محارب داشته و نحوه عملياتي كه انجام مي دهند، همه نشانگر آن است كه آنان تحت آموزش موساد تعليمات تروريستي ديده اند.

ظاهراً تصويب گزارش گلدستون در شوراي حقوق بشر سازمان ملل براي رژيم صهيونيستي بسيار گران تمام شده است. اكنون جهان منتظر آن است تا سران اين رژيم به عنوان «جنايتكار جنگي» مورد محاكمه و مجازات قرار گيرند. اين موضوع عصبانيت مقامات اسرائيلي را برانگيخته و باعث شد تا نتانياهو- نخست وزير رژيم جعلي اسرائيل- در حالي كه خشم خود را آشكارا نشان مي داد براي مخالفان رژيم صهيونيستي خط و نشان بكشد و كشورهايي را كه باعث افزايش موج انتقاد عليه اسرائيل مي شوند، تهديد به انتقام كرده و به آنان پيغام دهد؛ بايد منتظر عمليات تلافي جويانه موساد باشند.

در همين حال و براساس گزارش هاي موجود و شواهدي كه برخي از رسانه هاي آمريكايي و اروپايي به آن اشاره كرده اند، موفقيت هاي اخير سپاه در ايجاد امنيت در منطقه و اتحاد و ائتلاف ميان اهل سنت و شيعه، يكي از نگراني هاي جدي و اعلام شده دشمنان بيروني بوده است.

شهيد شوشتري با ديد فرهنگي به مقوله امنيت سيستان و بلوچستان مي پرداخت. در نتيجه اقدامات اين شهيد بزرگوار و به كارگيري نيروهاي بومي و قومي در بحث امنيت استان، بسياري از ديدگاه ها تغيير كرده و گام هاي موثري در تحكيم وحدت شيعه و سني برداشته شد. مردم هم از اقوام و مذاهب مختلف، چه شيعه و چه سني در سايه حاكميت نظام مردمسالار ديني از امنيت و آسايش به دست آمده اظهار رضايت مي كردند. آنان دشمن را به درستي شناسايي كرده و از نيات شوم و تفرقه افكنانه دشمنان خارجي و دنباله هاي داخلي آنان به خوبي خبر دارند. گروهك ريگي با به خاك و خون كشيدن مردم و دانش آموزان بلوچ در جنايت اخير، نشان داد برخلاف آنچه در ادعا نشان مي دهد طرفدار اهل سنت و قوم بلوچ نيست و مزدوري بيگانگان را مي كند.

اعتماد: ياد ياران

«ياد ياران»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي اعتماد به قلم الياس حضرتي است كه در آن مي‌خوانيد؛چندين ماه پيش که مسووليت امنيت جنوب شرق کشور به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي واگذار شد و متعاقب آن عمليات موفقيت آميزي عليه گروهک ريگي انجام گرفت، طي يادداشتي ضمن تشکر و قدرداني از سپاه يادآور شدم که وظيفه اصلي اين ارتش انقلابي همانا حفاظت از مرزهاي کشور جمهوري اسلامي است و در اين مسير بايد همه جناح ها و گروه هاي سياسي مدافع اين نيرو باشند. در آن مختصر اشاره آمد که برخورد با تهديدکنندگان امنيت و گروه هاي تروريستي داراي سطوح مختلفي است که تعقيب و مديريت نظامي تنها يکي از وجوه آن است و بالاتر و مهم تر از آن خشکاندن زمينه هاي فقر و فلاکت است چرا که از درون چنين بستر آلوده يي است که تروريسم تغذيه مي شود و شاخ و برگ مي گيرد و سربازان خود را به صف مي کند.

به هر حال اکنون در جنوب شرقي کشورمان يکي از بزرگ ترين عمليات تروريستي که در چندين سال گذشته بي سابقه بوده است، به وقوع پيوست و در شرايط خاصي که ما در آن به سر مي بريم بايد با امعان نظر بيشتر و تمرکز و تعمق افزون تر به سراغ همه ناامني ها و ريشه ها و پيامدهايش برويم.

شهادت جمعي از سپاهيان و در راس آنها نورعلي شوشتري نشان دهنده چالشي است که به هر حال با آن روبه رو هستيم و اگر در جنوب شرقي کشور به اين طريق خود را نشان مي دهد، در غرب کشور خود را به گونه يي ديگر نمايان مي سازد. ما به اين سادگي فرزندان دليري چون شوشتري را به دست نياورده ايم که به سادگي از خون آنها عبور کنيم و دچار غفلتي خسارت بار نشده باشيم. شهيد نورعلي شوشتري از ابتداي جنگ چون سربازي فداکار وارد کارزار شد و تا انتها با وجود جراحت هاي گوناگون وارد آمده، دست از جبهه ها نکشيد و آخرالامر هم به آرزوي اعلام شده خود يعني «شهادت» نائل آمد.

همرزم شهيدان باکري، کاظمي و... بررسي از جمله فرماندهان دلاوري بود که راه و رسم سربازي را خوب مي دانست و مشغله اصلي و متمرکز او همانا پاسداري از مرزهاي کشور و حفاظت از نظام و انقلاب و عدم انحراف از اين مسووليت خصوصاً در چارچوب فرامين رهبر فقيد انقلاب بود. همين مشي و مرام بود که وي را به جنوب شرق کشور کشاند و در راه تقريب ميان مذاهب شيعه و سني از خود تلاش و نوآوري هاي مختلفي بروز داد. شهيد شوشتري با اينکه مرد رزم بود و جنگاوري خود را بارها در ميادين دفاع مقدس به اثبات رساند تا آنجا که حضرت امام در عمليات مرصاد از وي تقدير ويژه کرد ولي از وجوه مهم و تاثيرگذار ديگر تامين امنيت و برقراري آرامش غفلت نداشت. از همين رو بود که تروريست ها درست در مراسمي او را به شهادت رساندند که براي الفت قبايل و نزديکي دل ها صورت داده بود. راه او در توجه به زمينه هاي اختلاف و دوگانگي و خشکاندن ريشه هاي تفرقه و تشتت بايد ادامه يابد و صورت ديگري از رزم وي يعني مقابله نرم با تهديدهاي تروريستي خصوصاً در منطقه سيستان و بلوچستان به منصه ظهور برسد.

در واقع تهديدهاي اصلي موجود براي کشور همين تروريسم است. بايد با عاملان اين ترور مثل همه جاي جهان با مشت آهنين برخورد کرد اما منحصر کردن مواجهه با ترور و تروريسم به برخورد قهري در واقع ممکن است اين سرطان بدخيم را از خطر محتوم مرگ نجات دهد. هر سرمايه گذاري که در آن منطقه محروم صورت مي گيرد، هر دبستان و دبيرستان و دانشگاه و درمانگاه و کتابخانه که در سيستان و بلوچستان احداث مي شود، از صدها بمب و گلوله يي که به سمت اشرار شليک مي شود، اثربخش تر است.

شهادت فرزندان ملت که از خادمان مردم بودند و در آخرين سخنراني که از آقاي شوشتري در صداوسيما پخش شد، بر تعلقش به خاک اين سرزمين صحه گذاشت، حادثه تلخي است که بايد از آن براي پيروزي هاي آينده مدد جست. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در اوج حوادث پس از انقلاب زاده شد و در همين حوادث بود که خود را پيدا کرد. اين نيرو بايد در دفاع از همه مردم از بلوچستان گرفته تا کردها و ترک ها، عرب ها و ترکمن ها و... گام هاي بلند و شجاعانه بردارد و تقويت بنيان هاي نظام جمهوري اسلامي و آرمان هاي انقلاب اسلامي را در خدمت به مردم، حمايت از آنها و جانفشاني براي آنها تعريف کند. مگر جز اين بود که فرماندهان دلاور دوران دفاع مقدس از متن مردم برخاستند و دفاع از مردم و اعتقاد و کشور آنها را سرلوحه فداکاري هاي خويش قرار دادند.

حادثه تاسف بار و تروريستي جنوب شرق کشور ضرورت «اتحاد دروني» که در آن مردم فرزندان نظامي خويش را در آغوش بگيرند، بيش از پيش نشان مي دهد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با الفت با مردم و تحت حمايت آنها است که تهديدها حتي اگر آن سوي مرزهاي کشور باشند را نابود مي کند. رمز استراتژيک اقتدار يک نيرو خصوصاً نيروهاي انقلابي در پشتيباني مردم نهفته است. ارتشي که مستظهر به حمايت و محبت مردم باشد و به حضرت حق توکل کند، شکستي برايش متصور نيست و درست در همين جا است که ماموريت مقدس همه نيروهاي مسلح بيش از پيش خود را نشان مي دهد.

رسالت: انقلاب اسلامي و سکولاريسم

«انقلاب اسلامي و سکولاريسم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم دکتر سعيد زاهد است كه در آن مي‌خوانيد؛با فعال تر شدن دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامي، به خاطر حوادث تاسف بار بعد از انتخابات دهمين رياست جمهوري ايران و ضرورت افزايش بصيرت در تحليل وقايع روز، يکي از مسائل مهم، شناسايي دوستان و دشمنان انقلاب است. شناختن دوست و دشمن ما را قادر مي سازد تا در راستاي منافع دين و ملک و ملت بهتر موضع گيري کنيم و خداي نخواسته بعد از گذشت زمان، از نتيجه موضع گيري خود ابراز تاسف نکنيم.

با فعال تر شدن دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامي، به خاطر حوادث تاسف بار بعد از انتخابات دهمين رياست جمهوري ايران و ضرورت افزايش بصيرت در تحليل وقايع روز، يکي از مسائل مهم، شناسايي دوستان و دشمنان انقلاب است. شناختن دوست و دشمن ما را قادر مي سازد تا در راستاي منافع دين و ملک و ملت بهتر موضع گيري کنيم و خداي نخواسته بعد از گذشت زمان، از نتيجه موضع گيري خود ابراز تاسف نکنيم.

اساسا انقلاب اسلامي در شرايطي به وجود آمد که سکولاريزم عرصه جهان را تسخير کرده بود و دين را به عنوان افيون ملت ها و يا موجب رواج تقديرگرايي و کشنده انگيزه پيشرفت و تمدن معرفي مي کرد. انقلاب اسلامي اين گزاره را در هم شکست و افسانه ناکارآمدي دين در بسيج توده ها و منابع دنيايي براي اداره بهتر امور را باطل کرد. بعد از گذشت سي سال از وقوع انقلاب اسلامي، با همه کارشکني ها و توطئه ها، حيات سرافراز ايران و ايرانيان، مشارکت85 درصدي ملت غيور ايران در انتخابات، گسترش موج انقلاب در جهان اسلام و زمين گير شدن استکبار جهاني در تهاجم هاي ناحق خود در فلسطين اشغالي، عراق و افغانستان، حکايت از کارآمدي دين مبين اسلام در اداره امور دنيايي دارد و اميد بخش حاکميت مستضعفين بر پهنه زمين است.

در اين مقاله مي خواهيم ببينيم يکي از دشمنان اين انقلاب، يعني سکولاريزم، چيست؟ و چگونه به وجود آمد؟ و چه موضعي در مقابل انقلاب اسلامي دارد. براي پاسخ به اين سوال ها لازم است به قرون وسطاي اروپا مراجعه کنيم. ملت اروپا بعد از مشاهده مظالم کليسا در قرون وسطا بر آن شوريدند. اين شورش بدان علت بود که ارباب آن روز دين مسيحيت، با کسب مشروعيت بر اساس انگيزه دين خواهي مردم آن ديار، به ستيز با عقل و منطق پرداخته بودند و به قلع و قمع انديشمندان آزاد از خرافه ها، مشغول بودند.

کشيش ها که دانش را در انحصار خود مي دانستند و با اتکاء به تفاسير خرافي خويش از واقعيت غيب (يعني خدا و پيغمبر و آخرت) به ديگران اجازه تفکر نمي دادند، عرصه را بر انديشمندان واقعيت مشهود (يعني موضوعات ملموس و قابل مشاهده) تنگ کردند. از آن طرف انديشمنداني که هيچ حجت بالغه اي براي تميز درست از غلط انديشه ها ديني در آنان نمي ديدند، فکر در مورد واقعيت غيب را کنار گذاشتند و رفته رفته به انديشه پيرامون واقعيت مشهود پرداختند. برخي هم که به واقعيت غيب اعتقاد داشتند دخالت آن در واقعيت مشهود و زندگي روزمره را ناديده گرفتند.

اين روند دنياگرايي در انديشه، خرد ابزاري را اعتبار بخشيد و جداکردن تفکر پيرامون واقعيت غيب از دانش روز را ارزش بخشيد. دخالت ندادن انديشه هاي در مورد واقعيت غيب، و در يک کلمه دين، در تفحصات در باره واقعيت مشهود، عنوان سکولاريزم به خود گرفت و در آن جامعه، به صورت ارزشي گران قدر تجلي کرد.

اين حرکت که از رنسانس در اروپا شروع شد با وقوع انقلاب صنعتي و فراهم آمدن عصر روشنگري در اروپا تمدني را بنا نهاد که امروز به آن مدرنيته مي گوئيم. مدرنيته تمدن سکولار است که اعتبار انديشه را به شواهد عيني و وقوع آن منحصر مي کند. اين جريان وقتي در حدود150 سال قبل به جوامع اسلامي وارد شد، سه عکس العمل در ميان مسلمان به وجود آورد. گروهي با مشاهده زرق و برق تمدن مدرن، خود باخته شدند و تنها راه رسيدن به اين سعادت را کنار گذاشتن دين و تفکر پيرامون واقعيت غيب دانستند. نسخه آنان از فرق سر تا نوک پا فرنگي شدن بود. گروه ديگري در مقابل اين دسته موضع گرفتند و دانش ديني خود را براي سعادت دنيا و اقبا کافي دانستند. آنان در مقابل همه دست آورد هاي تمدن مدرن موضع منفي گرفتند. اين دسته را مي توان متحجرين ناميد.

دسته سوم کساني بودند که با ديدن پيشرفت هاي مادي غرب به فکر عقب افتادگي خويش افتادند. اين سوال درذهن آنان پيش آمد که ما که با در اختيار داشتن قرآن کريم، دسترسي به دانش الهي داريم، چرا از آنان در اداره دنيا عقب افتاده ايم؟ کساني مانند سيد جمال الدين اسد آبادي با غور در تمدن غرب و کسب دانش هاي ديني متوجه شدند که طبيعت گرايي غربي ها، رشد يک جانبه اي را براي آنان رقم زده است که در جوامع اسلامي، اگر با تفکر پيرامون واقعيت غيب مستند به قرآن کريم و سيره معصومين، همراه شود، کاملتر و پيشرفته تر خواهد بود. در بين مسلمانان تفکر پيرامون واقعيت غيب و تميز درست از غلط اين انديشه ها، با اتکاء به قرآن کريم و سيره معصومين (ع)، ملاک بي بديلي در اختيار داشته و دارد.

سيد جمال معتقد بود که اگر ما با اتکاء به دانش ديني خود طبيعت را که در واقع کتاب ديگر خداوند تبارک و تعالي در کنار قرآن کريم است، بخوانيم، به اسرار آن زودتر و کاملتر پي خواهيم برد و از غربي ها پيشرفته تر خواهيم شد. اين حرکت اسلام خواهي در راستاي ساختن تمدن جديد، در بين روشنفکران ديني شوري ايجاد کرد که در مصر امثال سيد قطب را ساخت و در ايران موجب موج هاي اجتماعي بزرگي نظير انقلاب مشروطه شد. سرانجام با افت و خيزهايي، انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (ره) اين نحله از متفکرين اسلامي را، با از خود گذشتگي و کمک بي دريغ ملت ايران، پيروز کرد. ملت ايران بي مضايقه همه امکانات و هستي خود را در راستاي تمدن سازي جديد بسيج نمود.

در اين ميان عده اي از مسلمانان همراه با انقلاب، معتقد بودند که با استفاده از فرهنگ سکولار، همراه با استفاده از موازين اخلاقي دين، مي توان تمدن جديد اسلامي را ساخت. استدلال آنان اين بود که خداوند تبارک و تعالي جهان را آفريده و انسان را خليفه خود بر زمين قرار داده است. او از اين انسان خواسته تا اسرار جهان را کشف کند و به اداره آن بپردازد. به خيال آنان اگر انسان قواعد طبيعت را کشف کند و به آنچه در مي يابد درست رفتار کند، در دنيا و آخرت رستگار خواهد شد و اگر مطابق يافته هاي خود از فرمول هاي دنيايي عمل نکند، دوزخي خواهد بود.

گروه ديگري از معتقدين به انقلاب و در راس آنان حضرت امام خميني (ره)، بر اين عقيده بوده و هستند که خداوند تبارک و تعالي پس از خلق جهان آن را رها نکرده و دائم به آن فيض مي رساند. آنان معتقدند که اگر انسان زنده است به روح الهي زنده است و اگر قدرتي در هر چيز است به خواست و وجود خداوند تبارک و تعالي است. به همين مناسبت است که مسلمانان به لقمه حلال و طاهر مي انديشند و در همه اعمال خود برکت از خدا مي طلبند. به انشاالله و ماشاالله معتقدند و هميشه به ياد او هستند و بر او توکل مي کنند. در نماز هاي روزانه خود از او طلب هدايت مي کنند و از او ياري مي جويند. آنان با استناد به بحث امامت، معتقدند که خداوند در اداره امور دنيا در هر لحظه دخالت دارد و دائم در حال مديريت آن است. ولي اوست که به مدد او و با استناد به دستورات او جهان را اداره مي کند. در غيبت آن ولي، نايب عام او وظيفه دارد که اقامه حکومت کند. به همين مناسبت قانون اساسي ايران با اين روح و با محوريت اصل ولايت فقيه تنظيم شد و به تصويب اکثريت قاطع ملت ايران رسيد. اين انديشه درمقابل انديشه سکولار، که وجهي از آن، خواهان جمهوري دمکراتيک بود، ايستاد و جمهوري اسلامي را بنيان نهاد. امروز متاسفانه شاهد آن هستيم که انديشه هاي سکولار به گونه اي به پا خاسته و در مقابل دست آورد هاي انقلاب اسلامي و با شعار جمهوري ايراني ايستاده است. غافل از اين که ملت ايران با خداي خود عهدي بسته که تا پاي جان بر آن عهد خواهد ايستاد.

ابتكار: چه کسي جرات را از مسئولان ما گرفته است؟

«چه کسي جرات را از مسئولان ما گرفته است؟»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛در حالي که طي 5 سال گذشته يک گروه کوچک تروريستي اقدام به ده ها جنايت و قتل عام در جنوب غرب کشور کرده که آخرين آن جنايت ديروز به شهادت رساندن چهار فرمانده جان بر کف سپاه و شماري از سران طوايف شيعه و سني بوده است، اين پرسش به وجود آمده که آيا مسئولان امنيتي و نظامي کشور، هنوز در برخورد قاطع با اين گروه ترديد دارند؟ در حالي که طي 5 سال گذشته يک گروه کوچک تروريستي اقدام به ده ها جنايت و قتل عام در جنوب غرب کشور کرده که آخرين آن جنايت ديروز به شهادت رساندن چهار فرمانده جان بر کف سپاه و شماري از سران طوايف شيعه و سني بوده است، اين پرسش به وجود آمده که آيا مسئولان امنيتي و نظامي کشور، هنوز در برخورد قاطع با اين گروه ترديد دارند؟، گروهک مذکور که گرايشهاي سلفي و تجزيه طلبانه دارد به دليل سو» مديريت و ناتواني مسئولان دولت پاکستان و ارتباط با برخي از عناصر موجود در سازمان اطلاعاتي پاکستان (ISI) و ارتش اين کشور از خاک پاکستان به عنوان پايگاه و مرکز پشتيباني جهت انجام فعاليت هاي تروريستي استفاده مي کند. امروز نيز سردار جعفري، فرمانده کل سپاه پاسداران با اشاره به اسناد در اختيار خود، رسما حمايت ISI از اين گروهک را تاييد کرد.

در اين حال يک کارشناس امنيتي، ضمن انتقاد از تعلل در برخورد با اين گروه گفت: مطابق با قوانين بين المللي در صورت استفاده مستمر از خاک يک کشور براي حملات تروريستي به کشور ديگر، دولت مورد حمله واقع شده اجازه سرکوب تروريست ها را در خاک کشور مقابل خواهد داشت و با توجه به آن که دولت پاکستان عملا از برخورد با اين گروه تروريستي ناتوان است و در چند سال گذشته علايم روشني از ارتباطات تروريست ها با ارتش پاکستان و ISI به دست آمده است، هيچ دليلي براي عدم برخورد با اين گروه در داخل خاک پاکستان وجود ندارد.اين کارشناس افزود: به دليل ارتباط تروريست ها با سازمان اطلاعات و ارتش پاکستان، شيوه ارائه اطلاعات از موقعيت تروريست ها در خاک پاکستان به دولت اين کشور جهت برخورد با آن ها، عملا کارآيي خود را از دست داده است و ما چاره اي جز برخورد مستقيم با اين گروه را نداريم.وي با اشاره به تجربه موفق چندي پيش کشور در برخورد با تروريست هاي پژاک گفت: پس از چند سال مدارا، برخورد قاطع با اين گروه در خاک عراق موجب متلاشي شدن پژاک و در آستانه انحلال قرار گرفتن آن شده است و اين نشان مي دهد برخورد قاطع بهترين جواب را در حوزه امنيتي به همراه خواهد داشت.

اين کارشناس در ادامه گفت: در شرايط فعلي دولت آصف زرداري از يک سو به دليل اقدامات خودسرانه ارتش و ISI با بحران جدي در روابط با هند مواجه است و از سوي ديگر به تازگي عملا با طالبان پاکستان وارد جنگ شده که ديروز هم در اين جنگ حدود 60 تن از شبه نظاميان طالبان کشته شدند. با اين وصف اکنون دولت پاکستان قادر به کنترل شرايط امنيتي غرب اين کشور که تروريست ها از آن براي حمله به ايران استفاده مي کنند، نيست و از سوي ديگر در صورت برخورد مستقيم ايران نمي تواند واکنش جدي بروز دهد. بنابراين با توجه به توانمندي هاي اطلاعاتي جمهوري اسلامي براي زدن رد و موقعيت يابي تروريست ها، ارائه يک اولتيماتوم به پاکستان، براي برخورد با اين گروه و برخورد مستقيم نيروهاي نظامي جمهوري اسلامي با تروريست ها در صورت عدم توجه دولت پاکستان مي تواند خاتمه اي بر چهار سال جنايت اين افراد باشد.وي در پايان گفت: سال گذشته و پس از برخي اقدامات کورترويست ها، متاسفانه آنها فقط به صورت جلسه کردن گزارشات اقدام مي کنند و هيچ فعاليت عملي از آنها مشاهده نمي شود.

پاکستان هر بار عذر و بهانه اي مي آورد ولي اگر از برخورد با اين اشرار ناتوانند ما آمادگي و قدرت برخورد جدي با گروهک هاي تروريستي در خاک پاکستان را داريم.اکنون نيز با مواضع صريح روز گذشته دکتر احمدي نژاد و وزير کشور به نظر مي رسد ديگر دليلي براي تاخير نيست و بايد هر از چند گاهي در انتظار فجايع تلخي نظير عمليات ديروز و از دست دادن سرمايه هاي بزرگي نظير سردار شوشتري باشيم.

دنياي اقتصاد: بن‌بست خصوصي‌سازي؟

«بن‌بست خصوصي‌سازي؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دكتر موسي غني‌نژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛آنچه تحت عنوان سياست‌هاي خصوصي‌سازي، اصلاح نظام يارانه‌اي، غيردولتي كردن اقتصاد و تحول اقتصادي مطرح مي‌شود،در نهايت يك هدف بيشتر ندارد و آن كارآمدتر كردن نظام اقتصادي در جهت توليد ثروت بيشتر و توزيع بهتر است. اما آنچه امروزه به نام اين سياست‌ها در كشور ما صورت مي‌گيرد، بنا به دلايلي كه ذكر خواهد شد، موجب بروز ترديدها و ابهام‌هاي جدي شده است كه موفقيت آنها را اگر نگوييم ناممكن، حداقل غيرمحتمل مي‌كند. به سخن ديگر، آنچه در اقتصاد كشور ما در حال حاضر رخ مي‌دهد، نه بسط يد دولت را كم مي‌كند و نه به طريق اولي نظام اقتصادي را كارآمدتر مي‌سازد.

اكثريت قريب به اتفاق صنايع بزرگ ما به طور مستقيم يا غيرمستقيم تحت مالكيت يا مديريت دولت است. سرمايه‌گذاري‌هاي بزرگي كه با تكيه بر درآمدهاي نفتي طي دهه‌هاي گذشته صورت گرفته، جملگي در حوزه تصدي‌گري دولتي بوده است. به‌رغم اينكه از دو دهه پيش، سياست خصوصي‌سازي در دستور كار قرار گرفته؛ اما آنچه در عمل اتفاق افتاده نشان‌دهنده رشد روزافزون سرمايه‌گذاري در بخش دولتي است. تدوين و ابلاغ سياست‌هاي كلي اصل 44 قانون اساسي نقطه عطف مهمي در تحول تفكر اقتصادي در جامعه ما بود؛ اما متاسفانه اجراي اين سياست‌ها در سال‌هاي اخير، كم‌وبيش با همان موانع گذشته روبه‌رو شده است. قانوني كه به تازگي در خصوص اجرايي كردن اين سياست‌ها به تصويب رسيده داراي نواقص، مشكلات و تناقضاتي است كه در عمل به‌جاي چاره‌سازي به چاره‌سوزي مي‌انجامد.

واگذاري‌هايي كه در اين چند سال گذشته صورت گرفته، گرچه نسبت به دوره‌هاي قبل حجم بيشتري داشته، اما عمدتا در قالب سهام عدالت و واگذاري به نهادها و موسسات شبه دولتي بوده است. با توجه به اينكه ساختار مديريتي اين واگذاري‌ها طوري است كه حداكثر به انتقال مالكيت مي‌انجامد و تصميم‌گيري در چارچوب آن در نهايت همچنان دولتي باقي مي‌ماند، لذا نتيجه مورد انتظار از خصوصي‌سازي را كه كارآمدتر كردن اقتصادي بنگاه‌ها است، برآورده نمي‌سازد.

همين مشكل در خصوص خريداران شبه‌دولتي نيز صدق مي‌كند؛ يعني اولويت ملاحظات اقتصادي نمي‌تواند بر مصلحت‌هاي غيراقتصادي غالب آيد. به سخن ديگر، آنچه در اين جابه‌جايي‌هاي مالكيتي صورت مي‌گيرد، عملا تاثيري روي استفاده بهتر از منابع و بهبود بازدهي كل نظام اقتصادي نمي‌گذارد؛ به همين علت است كه با اين سياست‌ها، بخش خصوصي واقعي در كشور ما نمي‌تواند تقويت شود و منطق اقتصاد دولتي و نتايج زيان‌آور آن همچنان تداوم مي‌يابد.

براي توضيح اين بن بست بايد روي اين نكته بسيار اساسي تاكيد ورزيم كه دولتي كردن اقتصاد بسيار آسان و غيردولتي كردن واقعي آن (خصوصي‌سازي) كاري به غايت دشوار و پيچيده است. كافي است دولت با تكيه بر منابع عمومي شروع به سرمايه‌گذاري و بنگاه‌داري كند؛ بدون اينكه معارضي در اين ميان پيدا شود و از سوي ديگر با اعمال حمايت‌هاي قانوني از بنگاه‌هاي خود، نفوذ آنها را بر كل نظام اقتصادي سيطره بخشد؛ اما هنگامي كه بخواهيم اين بنگاه‌هاي دولتي را خصوصي كنيم انواع مقاومت و سنگ‌اندازي‌ها از سوي گروه‌هاي ذي‌نفوذ و ذي‌نفع به بهانه دفاع از مصلحت عمومي مانع از انجام اين كار مي‌شود. اين معضل جدي‌تر از آن است كه با توصيه و نصيحت بتوان بر آن فائق آمد. تداوم مديريت‌هاي دولتي به رغم خصوصي‌سازي‌هاي ظاهري نشان از اين واقعيت دارد. حال پرسش اين است كه براي بيرون آمدن از اين بن‌بست چه بايد كرد؟

به نظر مي‌رسد كه اصرار بر روش‌هاي مرسوم خصوصي‌سازي راه به جايي نخواهد برد. همچنان‌كه تجربه دو دهه گذشته نشان داده از طريق روش‌هاي اداري نمي‌توان به موفقيت واقعي اين سياست‌ها اميد بست. راه چاره را بايد در رويكرد ديگري به معضل اقتصاد دولتي جست‌وجو كرد. اين رويكرد ناظر به راه‌حل اقتصادي به جاي راه‌حل اداري است؛ به اين معنا كه به جاي اصرار بر انتقال مالكيت (خصوصي‌سازي) در پي آزادسازي اقتصاد ملي از قيد و بندهاي اداري و انحصارات دولتي باشيم. اگر آزادسازي به مفهوم واقعي آن به اجرا گذاشته شود و دولت از مداخلات خود در كاركرد بازارها خودداري كند و محدوديت‌هاي ديوان‌سالارانه در عرصه توليد و كسب و كار از ميان برداشته شود، يقينا راه براي رشد سريع بخش‌خصوصي باز مي‌شود.

تداوم و تعميق سياست‌هاي آزادسازي، بخش‌خصوصي مستقل، توانمند و كارآمدي را به وجود مي‌آورد كه مي‌تواند در آينده‌اي نه چندان دور از طريق رقابت اقتصادي و منطبق بازار، بنگاه‌هاي ناكارآمد دولتي را خريداري كرده يا از دور فعاليت خارج كند. اين روش منطقي‌تر و مطمئن‌تر از سياست فروش اداري بنگاه‌هاي دولتي است؛ چرا كه در شرايطي كه آزادسازي صورت نگرفته و دولت به اراده خود انواع دستكاري‌ها را در نظام بازار مي‌تواند انجام دهد، بخش‌خصوصي واقعي توان و تمايلي به خريداري بنگاه‌هاي بزرگ دولتي نخواهد داشت و خصوصي‌سازي‌ها در عمل صوري و غيرواقعي خواهد بود.

حل هر مساله‌اي نيازمند اسباب متناسب و خاص خود است. مشكلات اقتصادي را با راه‌حل‌هاي اداري و سياسي نمي‌توان چاره‌جويي كرد. بن‌بست خصوصي‌سازي در كشور ما ناشي از رويكرد نامتناسب و نادرست به معضل اقتصاد دولتي است و تا زماني كه فضاي كسب و كار در جهت فراهم آوردن امكان رشد بخش‌خصوصي مستقل و بازارهاي رقابتي اصلاح نشود، غيردولتي كردن اقتصاد و خصوصي‌سازي سرابي بيش نخواهد بود.

سرمايه: رکود تورمي هشداردهنده

«رکود تورمي هشداردهنده»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم پدرام سلطاني است كه در آن مي‌خوانيد؛فضاي موجود اقتصاد کشور از ماه ها پيش در شرايط بغرنجي قرار گرفته است. بيشتر فعالان بخش خصوصي و نمايندگان اتاق هاي بازرگاني درخصوص فضاي نگران کننده موجود هشدارهاي متعددي داده بودند. بنگاه ها و کارخانه هاي بخش خصوصي زير ظرفيت کار مي کنند و بسياري در آستانه ورشکستگي هستند، حتي بسياري زيان ده شده اند. در اين شرايط بسياري از واحدهاي توليدي به دليل عدم تمايل به بيکار کردن نيروهاي کار خود، اميد به خروج از بحران و حمايت دولت خود را سرپا نگه داشته اند. دو متغير اقتصادي رکود و تورم که در 30 سال گذشته کمتر با هم ديده شده اند در حال حاضر با هم مشاهده مي شوند.

طبيعي است در چنين شرايطي از رکود تورمي، اقتصاد ايران چنان نابسامان شود که نسبت چک هاي برگشتي به 7/10 درصد برسد. نسبتي که در 30 سال گذشته بي سابقه بوده است.

در دوران جنگ ايران و عراق اگرچه تورم بسيار بالا بود اما به دليل رونق و شکوفايي اقتصادي، همواره رشد اقتصادي از رقم قابل قبولي برخوردار بود.

اما در حال حاضر، تورم و رکود با هم همراه شده اند. علاوه بر اين دو عامل جدي و مهم، عواملي چون تحريم، کمبود منابع بانکي، رکود جهاني، کاهش صادرات، افت بازار داخلي و اغتشاشات سياسي پس از انتخابات، شتاب خروج سرمايه و کاهش سرمايه گذاري خارجي در ايران، همه و همه دست به دست هم داده اند تا وضعيت موجود شکل گيرد و عرصه بر توليدکنندگان تنگ شود.

اما اينکه راهي براي خروج از وضعيت فعلي وجود دارد يا نه، پرسشي است که پاسخ به آن بسيار دشوار است. زماني که بحران جهاني در آمريکا نمود يافت اقتصاددانان به بررسي ريشه ها و راه هاي خروج از بحران پرداختند و در نتيجه سياست هاي جبراني چون سياست هاي انبساطي که توسط دولت ها به کار گرفته شد، هم اکنون نشانه هاي خروج از بحران مشاهده مي شود و خروج کامل از بحران به سال 2010 منوط شده است. اما در کشور ما علل رکود پيچيده تر است و بعيد به نظر مي رسد که اين علل در آينده اي نزديک حل شوند.

مشکل سياستگذاري دولت در حوزه اقتصادي همچنان وجود دارد. در شرايطي که غرب مي کوشد تحريم هاي جهاني را افزايش دهد برخي از عوامل موثر در وضعيت فعلي با سياستگذاري هاي داخلي قابل کنترل نيستند. بي اعتمادي نيز در فضاي اقتصادي به چشم مي خورد. اين شاخص در بخش خصوصي بيشتر است. حداقل در کوتاه مدت اميدي به بهبود فضاي اقتصادي وجود ندارد. حتي نشانه هاي بهبود وضعيت اقتصادي نيز به چشم نمي خورد. با آن که از عمر دولت دهم تنها دو ماه مي گذرد در تفکري که بر رئيس دولت دهم حاکم است چنان که در انتخاب وزرا و مديران ارشد اين دولت مشاهده شد نسبت به گذشته تفاوت چنداني به وجود نيامده است.

مردم سالاري: شجاعت مدني

«شجاعت مدني»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم فروزان آصف نخعي است كه در آن مي‌خوانيد؛بازسازي هرنظمي زماني امکان پذير خواهد بود که دو شرط اساسي وجود داشته باشد: 1- کنشگران فعال، متفکروتشکيک کننده 2- سازمان منعطف . اما زماني که نظم قدرت بازسازي خود را از دست مي دهد ، افول و اضمحلال آن حتمي خواهد بود. در فرهنگ اسلامي براي بازسازي ونوسازي نظم، مفهوم " توبه " وجود دارد. درقرآن توبه يکي از معيارهاي اساسي شناخت " مومن " از "غيرمومن" است. به عبارت ديگر يکي از شاخص هاي اساسي مومن ، توبه پذيربودن اوست. درذات توبه ، عنصر تفکر، درمرکز رفتار انسان وسازمان وحکومت برخاسته از تفکر قراردارد. توبه بدون تشکيک وتفکر ، بي ارزش است. تغييردروني بدون تفکر، سوال، تشکيک و تجديدنظرطلبي، ره به ترکستان مي پيمايد.

در فرهنگ چپ، تجديدنظرطلبي و مساله دار شدن، گناهي نابخشودني تلقي مي شد. اين تفکر درمبارزان اسلامي نيز رسوخ کرد تا جايي که هرگونه تشکيک، به راه درپيش گرفته شده، ذنب لايغفر مطرح شد. چرا ؟ هم چپ ها وهم برخي مبارزان اسلامي به طور ناخودآگاه به دنبال آن بودند تا به مرزهاي ايده هاي مطلق درروي زمين دست پيدا کنند، اما دراين باره به خطا رفتند زيرا گمان کردند رفتن به مرزهاي ايده هاي مطلق به معني کسب دستاوردهاي مطلق وآخرين پيام هاي عصر است.

آنان گمان مي کردند تبلور حقيقت مطلق عصر خويش هستند به همين دليل بينايي وبصيرت خود را در تجديد نظر وتوبه پذيري از دست دادند. به عبارت ديگر آنان هيچگاه نينديشيدند که هسته تحول، توبه وتجديد نظر است ودراين باره تا آن جا به مطلق عمل کردن روي آوردند که انسدادو حذف فيزيکي، به جاي حذف از طريق نظام نقد ودرنهايت توبه پذيري وتجديد نظر طلبي نشست. انقلاب اسلامي سال 1357 مايل بود که برچنين راهي مهرباطل بزند وروش حذف فيزيکي را به زباله دان تاريخ بيندازد. شعار وحدت بخش "همه باهم " امام خميني (ره) نيز از اين آبشخور فکري برخورداربود تا جايي که تئوريسين جمهوري اسلامي شهيد مطهري درترسيم حکومت مطلوب خود فضايي توام با نقد وجامعه بازي را ترسيم مي کند که در آن يک استاد مومن به مارکسيسم دردانشگاه يک کشور اسلامي به تدريس مارکسيسم مي پردازد.

اين موضع درمجموعه تفکر شهيد مطهري کاملا آشکار بود، انديشه ها وآثار اين فيلسوف بزرگ ما را به اين نتيجه مي رساند که الگوي امنيت و توسعه جمهوري اسلامي ايران جز براساس بارور شدن نظرات درچارچوب نظام انتقادي، بيراهه اي بيش نيست که درنهايت حاملان انديشه را به عرصه نقد فيزيکي وارد کرده وپايه هاي نظام جمهوري اسلامي را سست و ويران خواهد کرد.مباني اين تفکر به صورت راهبردي درفلسفه سياسي درصورتي که از وزن تعيين کننده اي برخوردار باشد، متضمن پويايي وتمدن سازي است به ويژه آن جا که در کتاب پيرامون انقلاب اسلامي مي گويد : "من اعلام مي کنم که در جمهوري اسلامي، هيچ محدوديتي براي افکار وجود ندارد. از به اصطلاح، کاناليزه کردن انديشه ها، خبر و اثر نخواهد بود. همه بايد آزاد باشند که حاصل انديشه ها و تفکرات اصيلشان را عرضه کنند. "مطهري با جدا کردن مرز تفکر وانديشه وعمل احزاب از توطئه درجاي ديگري با تکيه برآزادي هاي اساسي مي گويد "در حکومت اسلامي احزاب آزادند.

هر حزبي اگر عقيده غير اسلامي هم دارد آزاد است".اکنون پس از فضاي ملتهب انتخابات، امروز به نظر مي رسد که بيش از گذشته به انديشه هاي مطهري نيازمنديم تا با روحيه اي آزاديخواهانه، هاضمه قدرتمند متفکران ونظريه پردازان انقلاب اسلامي براي عبور از مرحله فعلي را داشته باشيم. از اين منظر بايد گفت انديشه مطهري درباره انقلاب اسلامي قادر است هدايت گر اتخاذ استراتژي و تاکتيک صحيح درحال حاضر باشد. نخستين اصلي که آموزه هاي فکري مطهري براي معضلات کنوني به ما ميآموزد، رهايي از بينش هاي امنيتي براي حل مسايل کلان کشور است.

او در مصاحبه اي که دو هفته قبل از شهادت انجام داد ودرکتاب پيرامون انقلاب اسلامي منتشر شد در پاسخ به اين پرسش که به نظر شما چه شرايطي براي تداوم انقلاب لازم است؟ آيا همان طور که در يک سري سخنراني هايتان فرموده ايد، عدالت و آزادي و معنويت و استقلال کافي به نظر مي رسند؟ مي گويد :" اين انقلاب اسلامي اگر بخواهد سلب کننده آزادي ها باشد، اين يک آفتي است ". به عبارت ديگر اگراز ظرفيت هاي تئوريک خود براي عبور از شرايط امنيتي استفاده نکنيم، بحراني که به گفته هاشمي رفسنجاني گريبان کشور را گرفته است، مي تواند فرآيندتوسعه ايران را با بن بست تاريخي هرج ومرج و... مواجه نمايد. شجاعت مدني در اين برهه از تاريخ ايران، دوري از راديکاليسم به هرشکل آن است. دراشکال قابل تصور راديکاليسم درايران کنوني اين امر کاملا قابل تصور است که هر طرح حذف کننده اي، بازي باخت - باخت را به صحنه سياسي - امنيتي ايران تحميل خواهد کرد. نگاه سخت افزاري به وقايع بعد از انتخابات، سم مهلک براي توسعه ايران است.

رسالت تاريخي حفظ تماميت ارضي ايران ايجاب مي کند که اصول گرايان به ويژه درقوه مقننه، با ورود به فاز سياسي وطرد بينش امنيتي، وتقويت بينش جامعه به منظور اتخاذ استراتژي وتاکتيک هاي مسالمت آميزتوسط خبرگان ورهبران مورد قبول آنان، امکان رهايي از راديکاليسم وهرج ومرج و... فراهم شود. به اين منظور ظرفيت تئوريک، قادر است جريان تجديد نظر وتوبه به مفهوم صحيح آن ( ونه شکل تنازل يافته آن درقالب اعترافات تلويزيوني) به عنوان يک ويژگي مهم مومن، براي پوست اندازي نظام جهت عبور از شرايط بحراني کنوني، به شرايط سياسي نسبتا باثبات تلقي شود.

در اين ميان بايد ديد که طرح تدوين شده از سوي امثال آقاي حبيب الله عسگراولادي، يکي از اعضاي کميته شش نفره در مجمع تشخيص مصلحت نظام براي برون رفت از بحران تا چه اندازه به ظرفيت هاي لازم تئوريک براي پوست اندازي مذکور توجه داشته است; چه، بدون پوست اندازي به نظر مي رسد راه آشتي اي که بزرگاني چون آيت الله مهدوي کني مطرح کرده اند با مشکل جدي مواجه خواهد شد. عسگر اولادي گفته است که هفته گذشته طرح مذکور را به " مقام معظم رهبري گزارش داديم و منتظر ارشادات ايشان هستيم.

جوان: وحدت فقط در سايه ولايت

«وحدت فقط در سايه ولايت» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي جوان به قلم عباس بخشي است كه در آن مي‌خوانيد؛جذب حداکثري و دفع حداقلي ترجمه ديگري از «اشداء علي الکفار و رحما بينهم» است. اين اصل اساسي و قرآني از زمان پيامبر اعظم(ص) و حضرت علي‌(ع) تا عصر حاضر مورد توجه بوده است و در سيره عملي و سياسي حضرت امام خميني‌(ره) و مقام معظم رهبري به خوبي قابل مشاهده است. جذب حداکثري و دفع حداقلي به اين معني است که نهايت تدبير، وقت‌گذاري، روشنفکري و مدارا به کار گرفته شود و تنها در جايي سياست تدافعي اتخاذ شود که براي اصلاح جامعه و نجات مردم و نظام اسلامي از ورطه سقوط و هلاکت چاره‌اي جز برخورد با عوامل فتنه‌گر نباشد.

در سيره سياسي امير مؤمنان علي ابن ابيطالب (ع) مشاهده مي‌شود که ايشان تا آخرين لحظه با اصحاب جمل، شاميان و خوارج صحبت مي‌کردند و اميدوار به اصلاح و جذب آنها بودند ولي وقتي نياز به دفع فتنه بود، به فرموده خودشان چشم فتنه را درآوردند. در ميان کشته‌هاي نهروان بسياري از قاريان و حافظان قرآن و نماز شب‌خوان‌ها هم بودند.

در سيره سياسي امام راحل هم به عنوان مثال در قضيه بني‌صدر از يک طرف با عزل بني‌صدر شر او را از نظام دفع کردند واز طرف ديگر تا آخرين روزها هم او را به بازگشت به مسير درست و صواب توصيه مي‌کردند. در مورد آقاي منتظري هم حضرت امام(ره) بارها ايشان را اندرز دادند ولي در نهايت برخورد تندي کردند تا انقلاب را از خطر بزرگ‌تري مصون بدارند.

مقام معظم رهبري در فرمايشات اخير خود تأکيد داشتند که تمام نخبگان سياسي درون نظام بايد اخلاق سياسي را در جامعه گسترش دهند، براين اساس آنان بايد با پرهيز از تهمت و شايعه، حسن ظن داشتن به يکديگر در کنار ضرورت برخورد با مجرم و خطا کار در راستاي سياست جذب حداکثري و دفع حداقلي حرکت کنند اما به نظر مي‌رسد کساني که طرح‌هايي موسوم به تفاهم ملي، آشتي ملي و برون رفت از بن‌بست را مطرح مي‌کنند، همان کساني هستند که در چند ماه گذشته تلاش کردند کشور را وارد بن بست سياسي کنند يا از تلاش‌هايي در اين زمينه حمايت کردند يا با سکوت خود راه را براي اقدامات وحدت شکن فراهم کردند و اکنون که جامعه آرامش خود را بازيافته و غبارها در حال فرو نشستن است، دير يا زود چهره واقعي و عملکردشان در معرض قضاوت مردم قرار خواهد گرفت. آنها به دنبال خروج خود و همفکرانشان از بن بست خود ساخته هستند.

مطرح کردن هر طرحي براي افزايش اتحاد و انسجام ملي خوب و پسنديده است ولي طراحان تئوري وحدت بايد پيش از پرداختن به طرح خود، نسبت آن را با محور وحدت آفرين نظام يعني مقام معظم رهبري روشن کنند چرا که جايگاهي که در ايام فتنه‌انگيز اخير و چند ماه توفان سياسي و فتنه اجتماعي همچون 30 سال گذشته با اقتدار ايستاد و يکپارچگي کشور را حفظ کرد ولايت فقيه است. در پايان بايد به اين نکته اشاره کرد که تفاوتي بين کساني که طرح برون رفت از وضعيت فعلي را مطرح مي‌کنند نيست، بايد توجه داشت هر پيشنهادي بدون لحاظ کردن نظر رهبري از پيش محکوم به شکست است.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"