يك نماينده سابق مجلس شوراي اسلامي گفت: وقتي افراط و تفريط در جامعه باشد، عدالت هم نخواهد بود؛ چراكه يك معناي عدالت، اعتدال و پرهيز از كندروي و تندروي است.
عماد افروغ در گفتوگو با ايسنا با بيان اينكه " جامعهاي كه ذهنيت فلسفي نداشته باشد، جامعه اخلاقي هم نخواهد بود" افزود: وقتي جامعه عاقل، عادل و حكيم نباشد، قطعا اخلاقي هم نيست.
وي خاطرنشان كرد: نسبتي بين عقل، عدل و اخلاق وجود دارد؛ كما اينكه اين نسبت را افلاطون نيز برقرار ميكند. وقتي عقل و حكمت سيطره، نمود و غلبه نداشته باشند، خواه يا ناخواه در جامعه گرايشي به سمت افراط و تفريط پيدا ميشود. انسانها براي پرهيز از تندرويها و افراط و تفريطها بايد زمام امور خود را به عقل بسپارند. وقتي پاي عقل و تفكر به ميان ميآيد بسياري از جهتگيريهاي سوء رفتاري انسان تعديل ميشود و چنين انساني ميتواند هم اخلاقي و هم تحققبخش فضيلتهاي مرتبط در جامعه باشد.
وي با بيان اينكه "همانگونه كه امام(ره) هم تصريح ميكنند، عدالت يك مفهوم دروني و باطني است" اظهار كرد: خيليها معتقدند كه عدالت يك صفت بيروني است و بيشتر به مثابه يك وجه اجتماعي به آن مينگردند، در حالي كه اين خطاست. كسي كه با خودش عدالت نورزد، عقل را بر خودش حاكم نكند و نسبت به خودش عادل نباشد و همچنين عدالت را به عنوان يك صفت دروني و باطني براي خود نهادينه نكرده باشد، نميتواند تحققبخش عدالت در جامعه باشد.
اين استاد دانشگاه با بيان اينكه " ميشود ريشههاي تندروي و افراط و تفريط را هم در افراد و هم در جامعه جستجو كرد" گفت: اگر حكمت سيطره داشته باشد، هم فرد و هم جامعه از آن نفع خواهند برد. اين مساله بسيار اساسي است و وقتي به آثار حكماي اسلامي مراجعه ميكنيم متوجه اين ارتباط نظمگونه ارزشها و فضيلتها ميشويم. وقتي حكمت نباشد، توهم حاكم ميشود و وقتي توهم در جامعهاي حاكم شد، ديگر نميشود چنين جامعهاي را مدينه فاضله ناميد و اين جامعه مدينه غيرفاضله است كه يا فاسقه و يا جاهله خواهد بود.
وي همچنين با تاكيد بر اينكه " جامعه و انقلابي كه ادعاي برخورداري از پشتوانه فلسفي و فقهي برجسته را دارد، بايد به دور از تندرويها و كندرويها باشد" به مصداقهاي تندروي در شرايط امروز كشور اشاره كرد و افزود: شايد بشود تندرويهاي فعلي را يا به سطحينگري و نوعي قشريگري نسبت داد يا به گونهاي آن را با نوعي منفعتطلبي و سودجويي مرتبط دانست. اين مساله در مورد دسته اول به نوع نگرش و بينش افراد و درك آنها از انقلاب اسلامي برميگردد كه ممكن است همراه با بدخواهي هم نباشد؛ بلكه به يك درك سطحي برميگردد؛ دركي مبتني بر تحجر و جمودگرايي كه هيچ ارتباطي با فلسفه و عرفان ندارد و به يك لايه سطحي و قشري از اسلام و انقلاب بسنده كرده است.
وي ادامه داد: برخي ديگر از قضاياي امروز به سودجوييها و منفعتطلبيهاي شخصي افراد برميگردد كه از زمينه مناسب براي رشد فرهنگ تملق و عوامفريبي استفاده كردهاند و فرصتطلبانه تغيير مواضع دادهاند كه به راحتي ميتوان اين طايفه را شناسايي كرد. كافي است به گذشته و موضعگيريهاي پيشين بسياري از افرادي كه امروز تصميمگير هستند و بر برخي مصادر تكيه زدهاند، مراجعه كنيد تا متوجه شويد آيا اينها از اين بستر لازم براي تملق استفاده كردهاند يا خير.
افروغ همچنين تاكيد كرد: بخشي از اين تندرويها ميتواند به دركهاي غلط، سطحينگري و تفسير نادرست از جمهوري اسلامي برگردد. تصور عدهاي بر اين است كه ميتوان تكليفگرايانه صرف به مردم نگاه كرد و با تفسير غلطي از اسلام، بدون توجه به وجه جمهوريت، تنها بر وجه اسلاميت - آن هم با تفسيري سطحي و بدون توجه به حق مردم - تكيه زد و بدين ترتيب جامعه را اداره كرد. يك عده نيز فرصتطلبهاي خوبي هستند و مدام در زندگي سياسي خود تغيير مواضع دادهاند و امروز هم احساس كردهاند كه اگر اينچنين موضع بگيرند، بهتر است؛ چراكه اين تندروي با شرايط فعلي سازگارتر است. برخلاف دولت گذشته كه تندروي سياسي سكه رايج بود، امروز تندروي اقتصادي در قالب عدالت اقتصادي، آن هم صرفا در وجه توزيعي آن خريدار دارد.
وي به نقش نخبگان در كاهش تندرويها اشاره كرد و افزود: جامعهاي دچار تندروي ميشود كه خواص و نخبگان خود را حذف كند. حذف نخبگان و خواص ترجماني از نظامهاي توتاليتر و تودهوار است. اگر قرار است كه ابعاد اخلاقي، عقلي و معطوف به عدالت مطرح شود؛ آنگاه جامعه يك جامعه نخبه و حكيم ميشود كه خواص در آن جايگاه ويژهاي دارد؛ بنابراين اگر نخبگان و خواص حذف شوند، اين به معني حذف عقل، عدل، اخلاق و بسترسازي براي تندروي است.
وي با بيان اينكه " معمولا كساني تندروي ميكنند كه يا فهم، درك و بينش عميقي ندارند يا منافع آنها در پايين بودن و پايين ماندن سطح بينش و انديشه مردم است" يادآور شد: در طول تاريخ بسياري افراد مايل بودند بر كساني حكم برانند كه آگاهي لازم را نداشته باشند؛ چراكه اگر آگاهي داشته باشند، پرسشگرها و منتقدهاي خوبي ميشوند و تابعين خوبي نخواهند بود. سيره پيامبران و ائمه ما و حتي سيره حضرت امام(ره) همواره تكيه بر رشد انسان و تاكيد بر اعتلا و آگاهي انسان داشته است.
اين پژوهشگر مسائل اجتماعي با تاكيد بر اينكه " انقلاب اسلامي ناشي از بسط معرفت ديني و بسط روشنفكري است" تصريح كرد: اگر فكر كنيم ميشود انقلاب اسلامي را با تكيه بر احساس، عواطف و هيجان پيش برد، سخت در اشتباه هستيم. نخبگان بايد جايگاه ويژهاي داشته باشند و مشورت و نقدپذيري نيز بايد داراي جايگاه بلندي باشد، ولي درحال حاضر اينطور نيست، هرچند كه به نظر ميرسد در برخي موارد عبرتهايي گرفته ميشود ولي اين عبرتها آنقدر نيست كه ما را اميدوار كند؛ چراكه بلافاصله تندرويهاي ديگري صورت ميگيرد.
وي درباره نقش رسانهها نيز اظهاركرد: اگر رسانهها به اخلاق مطبوعاتي و رسالت واقعي خود توجه كنند، بسياري از مسائل حل ميشود. اگر رسانهها به اين توجه كنند كه بايد آئينه تمامنماي گروهها، سلايق و ديدگاههاي مختلف باشند و كار روشنفكري انجام دهند و با مسائل حكيمانه برخورد كنند، مساله حل خواهد شد.
وي افزود: به نظر ميرسد كه متاسفانه رسانههاي ما در مجموع، برخوردهاي يك سويه و يك طرفه كردند و نيامدند به مثابه يك روشنفكر موضعگيري كنند و حتي منتقد گروه سياسي خود نيز باشند. البته كم و بيش برخي از مطبوعات فعلي ما تمايلي به اين برخورد عادلانه پيدا كردهاند كه ميشود اين را به فال نيك گرفت. امروز هستند رسانههايي كه نقد منصفانه و همه جانبه دارند و الزاما به گروه مخالف خود نقد نميكنند بلكه گروههاي خود را نيز نقد ميكنند.
افروغ در ادامه از عملكرد صداوسيما به ويژه در مورد حوادث پس از انتخابات به شدت انتقاد و ابراز عقيده كرد: امروز ما رسانهاي داريم به نام رسانه ملي؛ رسانهاي كه امام(ره) زماني ميگفتند بايد دانشگاه باشد ولي امروز متاسفانه عامل اصلي تحريك، تندروي و برخوردهاي احساسي و هيجاني است.
وي تاكيد كرد: اين رفتار نه با زمينه تاريخي ما سازگار است، نه با جنس معترضان ما و نه حتي با گفتمان و رفتارهاي برخي از فعالان سياسي ما، ولي متاسفانه اين رفتار يك طرفه را صورت ميدهند و ظاهرا ترمزي هم ندارند و از كساني دعوت ميكنند كه تخصص لازم را ندارند، يعني يكسري ژورناليست بولتننويس و به تعبير افلاطون سوفسطايياني كه خود را متخصص همه چيز ميدانند ولي در واقع متخصص هيچ چيز نيستند.
وي با اشاره به نقش نخبگان در جلوگيري از تندرويهاي برخي رسانهها اظهاركرد: نخبگان وظيفه دارند كه اين فضا را تعديل كنند و عواقب امور را براي مردم بشكافند و ايرادات لازم را بر رسانههايي كه يك طرفه به قاضي ميروند و بدون اينكه سند محكمهپسندي در محاكم قضايي رو شده يا جرمي ثابت شده باشد، ديگران را بدنام ميكنند، مطرح و نسبت به اين رسانهها افشاگري كنند تا اين رسانهها را از چشم مردم بيندازند.
اين نماينده سابق مجلس خاطرنشان كرد: ما به لحاظ اخلاقي و ديني حق اينگونه برخورد و رفتار يكطرفه را نداريم ولي متاسفانه امروز در جامعه با اين ضايعه مواجه هستيم و ميبينيم كه اين عده نه تفكيك قوا را پاس ميدارند و نه ارزشهاي اسلامي و اخلاقي را. تفكيك قوا ميگويد بگذاريد قوه قضائيه حكم خود را صادر كند و حكم قطعي شود ولي اينها بدون سند محكمهپسند يا محاكمهاي به نام تحقق برخي ديگر از ارزشهاي اسلامي با آبروي افراد بازي ميكنند. اگر اينطور است پس بيايند بگويند درك درست از اسلام همين است كه امروز قالب است و به وسيله آن به راحتي ميشود انگ و تهمت زد و آبروي افراد را برد.
وي با بيان اينكه " من نگران اين هستم كه مردم بر حسب اعتمادي كه به جمهوري اسلامي دارند باور كنند كه اين رفتارها اسلامي است" تصريح كرد: اينجاست كه نخبگان وظيفه دارند و اين يكي از اهتمامهاي ويژهاي است كه نخبگان و روشنفكران ملتزم به انقلاب اسلامي و ارزشهاي ناب اسلامي بايد به آن پايبند باشند. البته مردم نسبتا آگاه هستند ولي بر اساس اعتمادي كه دارند ممكن است پردهاي در مقابل آنها شكل بگيرد و كمي دير متوجه اين قضايا شوند.
وي با بيان اينكه " اگر روند روشنگري در جامعه انجام شود، رسانههاي تخريبي خلع سلاح ميشوند" افزود: متاسفانه به نظر مي رسد كه اين كار از سوي نخبگان صورت نميگيرد؛ چراكه يا نخبگان ما رسالت نخبگي خود را به خوبي درك نميكنند و يا اين كه هراسناك هستند. البته مورد دوم به هيچ وجه توجيهپذير نيست؛ چراكه روشنفكر بايد هزينه بدهد و نبايد فكر كند كه بر سر سفره آمادهاي نشسته است و بايد پز روشنفكري بدهد.
افروغ در پايان با تاكيد بر اينكه " ابزارهاي مدني براي روشنگري به ميزان كافي وجود دارد" گفت: جامعه ما در عرصه عمومي خود ابزارهاي مختلف در اختيار دارد و غير از ابزارهاي نو، ميتواند از ابزارهايي كهن نظير مساجد، هياتها و حسينيهها نيز استفاده كند. در اين بين نبايد از حوزههاي علميه هم غافل شويم؛ چراكه حوزههاي علميه عقبه دارند و ريشهدار هستند و ميتوانند محمل خوبي براي اين مسائل باشند؛ بنابراين بايد با شدت بيشتري وارد قضايا شوند و جلوي برخوردهاي تندروانه را كه ميتواند به تاريخ، انقلاب و هويت ما آسيبرسان باشد، بگيرند.