کد خبر: ۸۸۶۱۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۹ - ۱۳ آبان ۱۳۸۸
شیراز - خبرگزاری مهر: فرمانده انتظامی استان فارس امروز از دستگیری قاتلی زنجیره ای خبر داد که به گفته کارشناسان هم خود را قربانی نامید، هم قضاوت کرد و هم در نقش مجری ایفای نقش کرد و بدین ترتیب یک تراژدی وحشتناک را رقم زد که در آن هشت نفر کشته شدند.

به گزارش خبرنگار مهر در شیراز، جلسه امروز سردار مویدی فرمانده انتظامی استان فارس کمی با سایر نشستهای مطبوعاتی گذشته تفاوت داشت در این جلسه روانشناسان و جامعه شناسانی حضور داشتند که بدون طرح موضوع نیز می شد فهمید ماجرای کشفیات امروز پلیس فارس فراتر از دستاوردهای گذشته است.

سردار مویدی سخنان خود را با وضعیت قتل در استان فارس شروع کرد که همواره به عنوان یکی از مشکلات استان مطرح بوده و اگرچه طی مدت گذشته میزان وقوع آن رو به کاهش رفته اما تعداد اندک وقوع قتل نیز غیر قابل تحمل است.

وی سپس به شرح ماجرا پرداخت و اینگونه گفت: در سال 62 در منطقه کنارتخته کازرون دو خانواده با یکدیگر اختلافاتی را دامنمی زنند که در آن پدر یک خانواده که شش فرزند خردسال داشت توسط خانواده دیگر کشته می شود.

مویدی افزود: زمانی که پدر خانواده کشته شد تحمل این شرایط برای فرزندانش بسیار سخت می شود و این موضوع و واقعه تلخ همیشه در ذهن آنها باقی می ماند تا اینکه سعی می کنند قاتل یا قاتلین پدرشان را شناسایی کرده و مجازات کنند.

فرمانده انتظامی فارس ادامه داد: خانواده مقتول بررسی و تحقیقات خود را آغاز کرده و پی به جنایت برده و در آن سال مبادرت به اعلام شکایت می کنند اما به دلیل برخی مسائل به نتیجه نمی رسند تا اینکه در سال 84 یکی از فرزندان این خانواده که در زمان وقوع قتل پنج سال داشته تصمیم می گیرد کسانی را که در کشته شدن پدرش نقش داشته اند یکی پس از دیگری شناسایی کرده و به قتل برساند و بر همین اساس نیز اولین قتل در سال 85 رخ داد و آخرین آن نیز در سال جاری به وقوع پیوست.

سردار مویدی گفت: این شخص در حین انتقام جویی از مسببان و قاتل پدرش ناامنیهای را در منطقه کنارتخته ایجاد کرده به گونه ای که چند فقره سرقت مسلحانه از منزل، طلا فروشی و حتی ترانزیت مواد مخدر را در لیست جرائم خود دارد.

وی گفت: در این مدت دستگاه های امنیتی نیز کار خود را انجام داده و متوجه شدند که برادران این فرد از استان فارس به مناطقی نظیر بوشهر و... مهارت کرده و به نحوی در این مدت خود را به کنارتخته می رسانده و امنیت منطقه را مخدوش می کردند.

فرمانده انتظامی استان فارس گفت: این کشتار همچنان ادامه داشت تا اینکه در سال جاری با تلاش پلیس، پرونده در اولویت بررسی قرار گرفت و در عملیاتی، اول رابطین قاتل شناسایی شده و پس از آن خود قاتل در یکی از استانها به دام افتاد.

وی گفت: بر همین اساس حدود 30 نفر از مرتبطین و مخبرهای این مجرم نیز شناسایی و دستگیر شدند که با این دستگیریها امنیت مناسب در منطقه حکمفرما و پرونده این قتل به نوعی زنجیره ای نیز برای همیشه بسته شد.

در ادامه جلسه رئیس پلیس آگاهی استان فارس به تشریح دقیقتر جزئیات قتلها پرداخت و گفت: در سال 62 "مرتضی-ج" که در آن زمان پنج سال داشت شاهد ربوده شدن پدر خود بود که چندی بعد نیز پدرش توسط طایفه ای که با آنها اختلاف داشت به قتل رسید و زمانیکه وی بزرگتر می شود خود اقدام به بررسی پیرامون این قتل کرده و متوجه می شود که سناریوی این قتل را چه کسانی که یکی از آنها "هاشم- ک" نام داشت طراحی کرده بودند ضمن اینکه هاشم یکی از افراد با نفوذ منطقه نیز به حساب می آمد.

سرهنگ محمد محمدی گفت: در اولین قتل مرتضی مبادرت به قل شخصی می کند که به گفته خودش قاتل پدرش بوده است و پس از آن نیز در سالهای 85، 86 و 88 سایر قتلها را نیز مرتکب می شود و در این راستا افرادی نیز بوده اند که توسط هاشم اجیر می شدند تا مرتضی را به قتل برسانند اما وی زودتر به نقشه آنها پی می برده و چنین افرادی را نیز به قتل رسانده است.

وی گفت: در این مابین فردی نیز توسط مرتضی به قتل می رسد که به گفته خودش ربطی به این ماجرا نداشته و مرتضی نیز قصد کشتن وی را نداشته اما در یک سانحه این فرد نیز به قتل می رسد و قاتل نیز از این کرده خود پشیمان می شود.

وی گفت: آخرین قتل مرتضی نیز در سال 88 رخ می دهد که در آن هاشم - ک که طراح اصلی قتل پدر او در سال 62 به حساب می آمده کشته می شود و به گفته مرتضی وقتی که وی به قتل می رسد به آرامشی دست پیدا می کند که ناشی از انتقام خون پدرش بوده است.

قاتل: از قتل آنها پشیمان نیستم

پس از آن نوبت به مرتضی رسید تا در جمع کارشناسان و خبرنگاران حاضر شود و از گذشته خود بگوید، در طول سخنرانی لبخند از لبش دور نشد مردی که امروز در هیبت قاتلی زنجیره ای در مقابل چشم دهها نفر قرار گرفته جوانی 25 ساله است که خودش می گوید از اینکه عوامل قتل پردش را به قتل رسانده اصلا پشیمان نیست.

مرتضی چنین می گوید: پنج سالم بود که پدرم را عده ای ربودند و چندی بعد به قتل رساندند در آن زمان و سالهای بعد در کازرون و کنارتخته بسیار زیاد تلاش کردم و با تشکیل پرونده قضایی می خواستم خون پدرم پایمال نشود اما بضاعت چندانی نداشتیم و نتوانستیم گفته های خود را اثبات کنیم.

وی همچنین گفت: در طول این سالها فقط از خدا می خواستم انتقام خون پدرم را بگیرم زیرا عامل تمام بدبختی های ما کشته شدن پدرم بود.

مرتضی همچنین گفت: از کشتن آنها اصلا پشیمان نیستم اما از کشتن یکی از آنها پشیمانم که در آن یک نفر که قصد کشتنش را نیز نداشتم اشتباها در یک اتفاق با ضرب گلوله کشته شد و در آن زمان نیز بسیار گریه کردم که خون کسی را به ناحق ریختم.

وی از اتفاقاتی گفت که در طول این چند سال برای خودش و خانواده اش روی داده بود و می گفت اگر پدر داشتم با رفقای بد معاشرت نمی کردم برادرم معتاد نمی شد و می توانستیم به مدرسه بروم.

سردار مویدی از سطح تحصیلاتش پرسید و نیز پاسخ داد: تا اول دبیرستان درس خواندم اما دیگر نتوانستم ادامه دهم، یک روز کفش نداشتم، یک روز لباس نداشتم و روز دیگر لوازم تحصیل، از نظر مالی بسیار ضعیف بودیم و کمکهای کمیته امداد نیز دردی را دوا نمی کرد.

وی حتی از نماز خواندنش گفت و ازانیکه چهار سال است لب به مشروبات الکلی نزده و توبه کرده تا بتواند به آرزوی خود مبنی بر انتقام خون پدرش برسد.

وقتی مرتضی از شیوه های قتل خود می گفت و یا اینکه چطور توانسته نفرات حاشیه ای و اطرافیان عامل اصلی قتل پدرش را کنار بزند تا به قاتل اصلی برسد شباهتی ایجاد شد به عملیات پلیس که در آن در مرحله اول افراد حاشیه مرتضی دستگیر شدند و سپس خودش به دام افتاد و اینها همه نشان از ضریب هوشی بسیار بالای مرتضی داشت که چگونه در این راه اقدام می کرده است.

وی در طول سخن خود از اینکه این افراد را به قتل رسانده جز در یک مورد احساس گناه نکرد و به نوعی گفت افرادی را که به قتل رسانده برای جامعه مضر بوده اند و مفاسد محسوب می شدند که از هیچ گناهی پرهیز نمی کردند.

در طول سخنرانی مرتضی به وضوح می شد در چهره افرادی که در جلسه نشستنه اند و با مرتضی ظرف همین چند دقیقه آشنا شدن خواند که چگونه تحت تاثیر این فراز و نشیبهای زندگی قرار گرفته اند اما واقعیتی که روانشناسان و جامعه شناسان در جلسه مطرح کردند موضوعی بود که در آن قتلهای مرتضی توجیه نداشت.

و این پرسش را به ذهن می آورد کهچگونه وی توانست با زیرکی جمع را تحت تاثیر گناه های خودش قرار دهد.

مرتضی؛ باهوش و ضد اجتماعی

بهرام جوکار استاد دانشگاه شیراز گفت: در هر رفتار اجتماعی باید از دو منظر آن را مورد بررسی قرار داد یک منظر جامعه شناسی و دوم منظر روانشناختی، در بعد جامعه شناسی به یکسری نهادهایی برمی خوریم که شامل خانواده، مدرسه، اقتصاد، دولت، فرهنگ ودین است.

وی با اشاره به اینکه نباید تاریخچه زندگی این شخص را فراموش کرد، افزود: در عصر جدید گفته می شود که باید احساس گناه در کودک ایجاد شود تا وجدان رشد کند و احساس گناه نیز یعنی اینکه چنانچه فردی کاری را مطابق معیارها انجام ندهد با عذاب وجدان رو به رو شود.

این استاد دانشگاه گفت: مرتضی در جامعه ای زندگی کرده که معیارهای آن مدعی می شود که وی در انتقام جویی و قتل پدرش گناهی مرتکب نشده است بدین معنی که خون پدرش بر اساس معیارهایی که در جامعه خود زندگی می کرده باید با خون قاتل پاک می شده و بر اساس گفته های خودش نیز زمانی آرام گرفته که در سال جاری طراح نقشه قتل پدرش را کشته است.

جوکار با اشاره به اینکه مرتضی فردی باهوش است به طوریکه در اقدامهایش گاهی از پلیس نیز جلوتر می رفته، افزود: مرتضی محصولی از لایحه ها درونی اجتماع است که چنین نمود یافته، باید دید نهادهای موجود برای مرتضای پنج ساله که با خاطره قتل پدرش در زمان بچگی سر می کرده چه کرده اند، آیا نهادی مثل مدرسه مرتضی را شناسایی کرد و مشکلاتش را مورد رسیدگی قرار داد؟

چنگیز رحیمی یک استاد دیگر دانشگاه شیراز و عضو فعال اتاق فکر فرماندهی انتظامی استان فارس نیز بیان کرد: مرتضی فردی با هوش اما با شخصیتی ضد اجتماعی است، در وجود وی کوچکترین احساس گناهی وجود ندارد و در طول صحبتهایش نیز کاملا خونسرد است و همواره محل اشکال را خارج از خود می داند.

وی اضافه کرد: وقتی قتل را مرتکب شده در توجیه آن می گوید آنان قاتلان پدر من بوده اند و حتی افرادی فاسد نیز محسوب می شدند که با کشتن آنها جامعه از دست چنین افراد مجرمی نیز راحت شده است و در بحث ترانزیت مواد مخدر و سرقت مسلحانه نیز دلیل این کار را معاشرت با دوستان ناباب می داند و به بیان دیگر خود را عاری از اشکال تصور می کند.

چنگیز رحیمی همچنین گفت: مرتضی خود را قاضی می داند مجری فرض کرد و حتی برای خود حقی قائل شد که مامور تحقیق نیز باشد و اینکه تعداد بسیاری زیادی خبرچین برای خود داشت.

این استاد دانشگاه گفت: وی یک بیمار روانی است که سرحال ایستاده اما نوع بیماری وی به گونه ای نیست که بتواند از جرم خود در مقابل قانون فرار کند.

مرتضی رفت اما مرتضای دیگری وجود ندارد؟

تراژدی قتل طایفه ای و به نوعی زنجیره ای کنارتخته با دستگیری مرتضی و چند تن از برادارنش بسته شد، مرتضی رفت و خودش نیز می گوید اگر امروز بگویند تا چند ساعت دیگر اعدام می شوی پشیمان نیستم اما باید دید با مرتضی هایی که الان شاید پنج ساله باشند باید چه کرد.

نهادهای فرهنگی و سایر متولیان و متصدیان امور در کجای این تراژدی قرار می گیرند، قتل پدر مرتضی بهانه ای شد برای گشوه شدن زنجیره ای از قتلها که چند سال به طول انجامید و اگر پلیس او را دستگیر نمی کرد بچه های پنج ساله مقتولین را چه کسی تضمین می کرد که مرتضی هایی دیگر نمی شدند.

مرتضی با پایان جلسه، رفت اما می توان تضمین کرد که دیگر مرتضایی این چنینی وجود ندارد؟

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"