|
حمیدرضا ابک : گزارشگر بازی بارسلونا و رئال مایورکا، چنان درسی به فردوسیپور و میرزایی و خیابانی داد که احتمالاً ضرغامی همه آنها را به جرم چندین سال کمکاری در گزارش بازیهای فوتبال اخراج خواهد کرد. او در 10 دقیقه ابتدایی بازی، تمام اطلاعات اینترنتی درباره این دو تیم را «کمپلت اجمعین» تحویل ما داد. تا دقیقه 18 فقط اسم سه بازیکن مایورکا به زبانش جاری شد. دفعه اول بعد از اینکه تلویزیون شماره و نام بازیکن را روی پیراهنش نشان داد. بار دوم وقتی توپ به دروازهبان رسیدو قاعدتاً مربی مایورکا اینقدر عقل دارد که فقط یک دروازهبان به زمین بفرستد که نامش در فهرست مشخص باشد. دفعه سوم هم 5 ثانیه بعد از اینکه تلویزیون تصویر یک بازیکن را نمایش داد و گزارشگر اصلی بازی هم خودش را کشت از بس که نامش را برد. در بقیه موارد، بازیکنان پا به توپ، صرفاً «بازیکنان مایورکا» بودند و سیانکی ترجیح میداد به شخصیت حقوقی آنها اشاره کند.
از دقیقه 18 به بعد، یک بار نام «سوارز» را اعلام کرد، یک بار نام زننده گل که احتمالاً نابینایان هم میتوانستند از صدای گزارشگر اصلی او را بشناسند و چهارصد بار نام «دبو»؛ چون این فلکزده تقریباً تنها سیاهپوست مایورکا بود و از شصت کیلومتری تابلو. روشی بسیار حرفهای برای جلوگیری از پررو شدن بازیکنان مایورکا.
اما هنر آقای گزارشگر چه بود؟ او به جای اینکه به کار بیمعنی و لغو گزارش بازی بپردازد، کرامات منحصر به فردی از خود بروز داد.
به جای استفاده از تعبیر رایج و احتمالاً خطرناک «زلاتان»، کلاً از واژه درست و کاربردی «زولاتان» استفاده میکرد تا مبادا آسمان به زمین بیاید. در تمام بازی، غیر از یک مورد، نام مربی بارسلونا را برای حفظ احترامات فائقه کامل ذکر میکرد و دم به دقیقه میگفت: «پپ» گواردیولا و چنان تشدیدی روی هر دو حرف «پ» میگذاشت که استادان زبانشناسی هم از صحت این تلفظ انگشت به دهان بمانند. بقیه آدمها هم که اصلاً مهم نبودند؛ همان اسم کوچک یا فامیلشان کافی بود. بالاخره ممکن است گواردیولا بخواهد با یکی از گزارشگران ایرانی طرح رفاقت بریزد؛ باید هوایش را داشته باشیم.
اطلاعات گزارشگر محترم حیرتانگیز بود؛ فونت نوشتههای سنگ قبر پدر گواردیولا را هم میدانست. اما این فقط گوشهای از تسلطش را آشکار میکرد. در یکی از برهههای حساس و تاریخی، سه ثانیه قبل از سوت داور، با قاطعیت تمام پشت هجده قدم بارسلونا اعلام خطا کرد. داور هم سریعاً از طریق همان گوشیها که جدیداً در گوش داورها میگذارند متوجه شد و سوت زد. این حقیر هم که قاعدتاً مغز حمار میل کرده، اصلاً به این سؤال فکر نکرد که اگر قرار است از تأخیر پخش چند ثانیهای تلویزیون ایران بهره ببریم، خوب چرا از این مزیت در جایی که باید استفاده نمیکنیم و فقط میخواهیم برای مخاطبان معجزه کنیم.
این تمام ماجرا نبود. گزارش گزارشگر سرشار بود از حکیمانهترین جملات فوتبالی. ببینید: «هیچ بازیکنی از مایورکا در زمین بارسلونا وجود ندارد و این نشان میدهد که بازیکنان مایورکا عقب کشیدهاند». جلالخالق. در تعجبم چرا کسی این «افلاطون» فوتبال ما را تاکنون کشف نکرده است. بابا این حاجرضایی و چراغپور و جلالی را اخراج کنید و همه برنامههای ورزشی را دربست بدهید به آقای گزارشگر خیرش را ببینید.
ارائه اطلاعات جانبی و ذکر حواشی در یک گزارش ورزشی قطعاً به جذابیتهای آن کمک میرساند؛ فردوسیپور و خیابانی هم روی همین موج سوار شدند و نسل جدید گزارشگران فوتبال را پدید آوردند. اما فراموش نباید کرد غلبه حاشیه بر متن و رمل و اسطرلاب انداختن وسط گزارش، وقتی دلنشین است که نیازهای اولیه مخاطبان را برآورده کرده باشید؛ بازیکنان بارسلونا را همه میشناسند، گزارشگر حرفهای باید بازیکنان مایورکا را دریابد.