کد خبر: ۹۰۳۰۰
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۱ - ۳۰ آبان ۱۳۸۸

محمدرضا حکیمی پژوهشگر و نویسنده صاحب الحیاه با انتشار پیامی عدم حضور خود در جشنواره فارابی را اعلام کرد. نام این استاد اخیراً در جشنواره فارابی (علوم انسانی) در کنار برخی استادان دیگر برای خدمت 50ساله به علوم انسانی مورد تجلیل قرار گرفته بود که او از پذیرش این عنوان و جایزه خودداری کرد.

به گزارش اعتماد، در پیام مربوط به انصراف او از دریافت جایزه ضمن سپاسگزاری از داوران آمده است؛ چون وی در جشنواره ها حضور نمی یابد در جشنواره اخیر نیز حضور نیافته و جایزه یی دریافت نکرده است. همان گونه که پیشتر هم یادآور شده ام، بار دیگر تاکید می کنم که تا هنگامی که در جامعه ما فقر و محرومیت مرئی و نامرئی بیداد می کند، برگزاری چنین جشنواره هایی از نظر اینجانب در اولویت نیست. در این جشنواره از فاضلان و استادانی، به نام خدمت 50ساله به علوم انسانی تجلیل شده است. پرسش این است آیا این علوم برای ثبت در کتاب ها و در دنیای ذهنیت است یا برای خدمت به انسان و حفظ حقوق انسان و پاسداری از کرامت انسان است در واقعیت خارجی و عینیت؟

نصاب مقام انسان در معیشت و زندگی به منظور رشد متعالی، رسیدن به اقامه «قسط قرآنی» در حیات اقتصادی است (لیقوم الناس بالقسط) و برخوردار بودن انسان ها از حیثیت و کرامت و آزادی در حیات اجتماعی و سیاسی (ولقد کرمنا بنی آدم). آری، باید بکوشیم تا جامعه ما چنان نباشد که درباره اش بتوان گفت؛ «از دو مفهوم انسان و انسانیت، اولی در کوچه ها سرگردان است و دومی در کتاب ها.»

محمدرضا حکیمی از طلاب قدیم مشهد و از تئوریسین های مکتب تفکیک است که در مقابل تفکر فلسفی، بر تفکر بر مبنای قرآن و حدیث تاکید می کند. او صاحب آثار مهمی از جمله مجموعه هفت جلدی الحیاه است که دین شناسی گسترده یی بر اساس قرآن و حدیث است. حکیمی در اقتصاد اسلامی نیز صاحب تفکر و تحقیق است.

محمدرضا حکیمی در سال 1314 در مشهد زاده شد. پدرش مرحوم حاج عبدالوهاب حکیمی از متشرعان و محترمین بازار مشهد بود. حکیمی در سال 1320 ابتدا راهی مکتب و سپس مدرسه شد و در سال 1326 در حوزه علمیه خراسان تحصیلات خود را آغاز کرد و 20 سال به علم اندوزی و خودسازی پرداخت.

ایشان طی این مدت به فراگیری دروس مقدمات و سطح و بعد از آن به درس خارج پرداخت و در کنار آن سالیان درازی به تحصیل فلسفه و کلام همت گماشت و ادبیات عرب را نزد شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری فرا گرفت.

حکیمی همچنین از محضر استادانی همچون آیت الله شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، آیت الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی و آیت الله میرزا احمد مدرس یزدی بهره ها برد و جهت فراگیری نجوم، تقویم و برخی علوم دیگر به محضر استادانی چون حاج شیخ اسماعیل نجومیان، حاج سیدابوالحسن حافظیان و حاجی خان مخیری شتافت. محمدرضا حکیمی در سال 1348، اجازه اجتهاد را از شیخ آقابزرگ تهرانی دریافت کرد.

حکیمی که خود از «مرزبانان حماسه جاوید» است، در طول چند دهه نسل معاصر را با عمق اندیشه و گستردگی آثار مردان با فضیلت آشنا کرده و با نگارش ده ها کتاب - که گاه شمارگان آنها به صدهزار رسیده است- مخاطبان خود را به سرچشمه زلال وحی نزدیک کرده است.

بعثت، عید غدیر، عاشورا، مهدی، خورشید مغرب، کلام جاودانه، قیام جاودانه، الحیاه (دایره المعارف بزرگ اسلامی)،مکتب تفکیک، فریاد روزها، جهش ها، بیدارگران اقالیم قبله، امام در عینیت جامعه، هویت صنفی روحانی، حماسه غدیر، ادبیات و تعهد در اسلام، دانش مسلمین و حماسه مرزبانان جاوید از جمله آثار مکتوب حکیمی است.

دو اثر از این فیلسوف بیشتر در کانون توجه پژوهشگران و علاقه مندان قرار گرفته است. «الحیاه» و «مکتب تفکیک».

ناظران معتقدند منظری که الحیاه در برابر خوانندگان می گشاید، بدیع و بکر است. الحیاه وسعت نظر پیشوایان معصوم را در برابر خواننده نمایان می کند.

از نگاه برخی استادان، این کتاب بهترین مصداق پیوستگی ثقلین یعنی قرآن و عترت است. حکیمی در الحیاه، دین و سعادت انسانی را از مرتبه قدسیت و غیرقابل دسترس بودن، به میان زندگی و امور روزمره وارد می کند.

شیوه استاد در فراگیری فلسفه بر مبنای تفکیک بود که مکتب اجتهاد در فلسفه و معارف قرآنی است. این شیوه به نقد فلسفی که اخیراً برخی از فاضلان به اهمیت آن واقف شده اند، بسیار اهمیت می دهد. در واقع استاد علامه حکیمی فلسفه انتقادی و اجتهادی خوانده اند که تقلیدی و تبعی این نوع فراگیری، در نوع تفسیر بدیع استاد از احادیث به خوبی مشهود است.

در سال 1375 شمسی کتابی از او با عنوان «مکتب تفکیک » چاپ و منتشر شد که برخی از بخش های آن نیز قبلاً در مجله «کیهان فرهنگی» انتشار یافته و مورد علاقه بسیاری از خوانندگان آن مجله قرار گرفته بود. نویسنده این کتاب محمدرضا حکیمی از طرفداران سرسخت و علاقه مندان جدی این جریان فکری شناخته می شود. اصطلاح «مکتب تفکیک » با انتشار کتاب محمدرضا حکیمی که تحت همین عنوان تالیف شده بیشتر مطرح شد و مورد توجه قرار گرفت .

او در این کتاب چنین مطرح می کند ؛ «واژه تفکیک را اینجانب از سال ها پیش درباره این مکتب پیشنهاد کردم و به کار بردم و امروز اصطلاح شده و معروف گشته است . در اینجا باید از باب توضیح بیفزایم که این مکتب به جز جداسازی سه جریان شناختی از یکدیگر بعد دیگری نیز دارد و آن بیان معارف ناب و سره قرآنی است ، بدون هیچ گونه امتزاجی و التقاطی و خلطی و تاویلی ، از نوع تاویل هایی که می دانیم و همین خود جوهر غایی این مکتب است .»

زنده یاد علی شریعتی در آخرین روزهای حضورش در ایران و پیش از سفر بی بازگشت خود به انگلیس در نامه یی خطاب به حکیمی، او را وصی تمامی آثار خود اعلام کرد و سرپرستی آثارش را به او واگذار کرد. در دی ماه 1355 و در آخرین ساعات شب، شریعتی در منزل حاج حسین مهدیان و در پایان یک میهمانی کوچک، در میان پله های راهرو، چند ورق تاشده را از جیب کتش بیرون آورده و به استاد محمدرضا حکیمی می دهد. چندی بعد به انگلستان پرواز می کند و دیگر از این سفر بازنمی گردد.

کاغذهای تاشده، وصیت دکتر شریعتی است در مورد آنچه خود آنها را «عزیزتر از کودکانم» نامیده است؛ حدود 200 اثر، از مقاله و کتاب و نامه و ترجمه. شریعتی در این نامه نوشته بود؛ «برادرم، مرد آگاهی و ایمان، اخلاص و تقوا، آزادی و ادب، دانش و دین، محمدرضا حکیمی. در این فصل بد، که هر خبری می رسد، شوم است و هر چه روی می دهد، فاجعه و «هر دم از نو غمی آید به مبارکبادم» نام شما بر این دو «یادنامه» («یادنامه علامه امینی» و کتاب « شیخ آقابزرگ تهرانی» است که در آن زمان توسط استاد حکیمی جمع آوری و چاپ شده بود) برای من یادآور آن آرزوی دیرینه و شیرین بود، که همچون صدها هزار آرزوی دیگری که طوقی کرده بودم و به گردن فردا بسته بودم، در این ترکتاز زمانه گسست و به یغما رفت و آن آرزو، در یک کلمه بازگشت شما به میدان بود.»

شریعتی در جایی دیگر از این نامه درباره سرپرستی آثارش آورده بود؛ «آنها همه باید تجدید نظر شود، از نظر علمی غنی شود و خورشت بخورد، غلط گیری معنوی و لفظی و چاپی شود. اینک، من همه اینها را که ثمره عمر من و عشق من است، و تمام هستی ام و همه اندوخته ام و میراثم را با این وصیت شرعی، یکجا به دست شما می سپارم و با آنها هر کاری که می خواهی بکن.»

پایان وصیت علی شریعتی خواندنی تر از جاهای دیگر است؛ «فقط بپذیر، تا سرنوشت سختی را که در پیش دارم، بتوانم با فراغت دل بپذیرم و مطمئن باشم که خصومت ها و خباثت ها در محو یا مسخ ایمان و آثار من کاری از پیش نخواهند برد و ودیعه ام را به دست کسی می سپارم که از خودم شایسته تر است. لطف خدا و سوز علی، تو را در این سکوت سیاه، به سخن آورد که دارد همه چیز از دست می رود، ملت ما مسخ می شود و غدیر ما می خشکد. و برج های افتخار در هجوم این غوغا و غارت بی دفاع مانده است. بغض هزارها درد، مجال سخنم نمی دهد و سرپرستی و تربیت همه این عزیزتر از کودکانم را به تو می سپارم. و تو را به خدا و... خود در انتظار هر چه خدا بخواهد.»

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"