ایلنا: آنها به سرمربي وقت تيم ملي زنگ ميزدند و او را تهديد ميكردند كه اگر فلان بازيكن ما را برنداريد، ما عكس و فيلم مربوط به شما را که در جایی غیر مجاز بوده اید منتشر خواهيم كرد.
مسئولان منشور اخلاقي عزم خود را جزم كردهاند كه اين موضوع را تا آخر ادامه دهند. آنها عليرغم انتقادات اين روزهاي برخي اهالي فوتبال اعلام كردهاند كه تا آخر بر سر اعتقادات خود هستند و هرگز تحت تاثير عوامفريبي اين و آن قرار نخواهند گرفت.
حجتالاسلام محمد عليپور دبير منشور اخلاقي و رفتاري فوتبال ايران مطالبي را به زبان آورد كه آن را در چند بخش تقديم خوانندگان عزيز خواهيم كرد:
متاسفانه گروهي در مجموعه ورزش كشور حضور دارند كه سابقه گروههاي آنها به قبل از انقلاب برميگردد و ديدگاه سياسي آنها نيز نزديك به حزب توده بوده است.
بعد از انقلاب و با توجه به اينكه در دهه 60 به دليل بحث دفاع مقدس، مسئله ورزش و هزينه كردن در آن اولويت اصلي كشور نبود، اين آقايان توانستند از اين فضا سوء استفاده كرده و مقاصد خود را طرحريزي نمايند. در آن ايام افراد متعهد،متدين،تحصيلكرده و .... عمدتا درگير مسائل جنگ و مسائل مهم كشور بودند و آقايان پدر خوانده نيز در همان زمانها با تربيت كادرهاي مخصوصي افراد نزديك به ديدگاه خود را به عنوان گزارشگر، مجري تلويزيوني، خبرنگار ورزشي، كارشناس ورزشي و ... پرورش و تربيت كردند تا در موقع لزوم از آنها استفاده كنند.
با آغاز دهه 70 يكباره ديگر ورزش در اولويتهاي اصلي نظام قرار گرفت و اين همان چيزي بود كه آقايان ميخواستند. آنها در برخي از روزنامهها، مجلات و تكبرنامههاي راديو و تلويزيون كه در اختيارشان بود، به شكل بسيار زيركانه و هوشمندانه نهايت استفاده را برده و با وارد آوردن فشار به مسئولان ورزش از طريق رسانههاي تحت امر و با ايجاد جنگ رواني و گرفتن امنيت رواني مديران، مسئولان فدراسيونها، مديران و مربيان تيمها و رسيدن به اهداف خود به ظاهر موفق عمل كردند. در آن ايام مصاحبههاي هدفمندي با افراد خاص صورت ميگرفت و تريبون صدا و سيما و صفحات برخي از روزنامهها نيز هميشه در اختيار افراد خاص قرار داشت. آنها هميشه در معرض ديد بودند و به نوعي حساب شده به افراد مشهور در ورزش تبديل شدند.
در آن ايام اين افراد رسانهاي و پدرخواندهها به افراد مختلف ميگفتند: ما اين كار را ميكنيم كه شما رئيس فدراسيون، مدير و يا سرمربي فلان تيم شويد، به شرط آنكه عناصر ما را به كار گيريد. مثلا در حوزه فوتبال به چند بازيكن ميگفتند ما از طريق رسانه تحت اختيار خود شما را مطرح ميكنيم تا در فلان تيم ليگ برتري يا دستهاولي بازي كنيد، اما در ازاي اين كار شما بايد همه يا بخشي و يا جزيي از مبلغ قرارداد خودتان را به ما بدهيد، كه متاسفانه اين موضوع در برههاي از زمان به تيم ملي ايران هم كشيده شد.
در نوار مكالمات تلفني سردبير و مديرمسئول يكي از روزنامهها مشهور ورزشي آن زمان كه موجود است ، آنها از طريق خبرنگار خود با سرمربي وقت تيم ملي ارتباط برقرار و از نقطه ضعف او نهايت استفاده را كردهاند و توانستهاند خواسته خود را عملي كنند.
آنها به سرمربي وقت تيم ملي زنگ ميزدند و او را تهديد ميكردند كه اگر فلان بازيكن ما را برنداريد، ما عكس و فيلم مربوط به شما را که در جایی غیر مجاز بوده اید منتشر خواهيم كرد. از طرف ديگر هم با بازيكنان تماس ميگرفتند و ميگفتند ما كاري كردهايم تا شما به تيم ملي برويد به شرط آنكه فلان مبلغ از قرارداد خودتان را به ما بدهيد كه متاسفانه نقطه اوج اين جريان در روز بازي با بحرين در منامه در سال 2001 و در جریان مقدماتی جام جهانی رخ داد كه با حساب سه بر يك به سود تيم ميزبان به پايان رسيد، ديده شد.
اينكه در اردوي تيم ملي ايران پيش از بازي با بحرين چه گذشت را همه مسئولان ذيربط ميدانند نيازي به تكرار دوباره نيست.
خوشبختانه در مواردي كه آقاي محمد مايليكهن، علی دایی و يا شخصيتهايي مانند ايشان سرمربي تيم ملي بودند، ارتباط اين افراد با تيم ملي به كلي قطع شد و به همین دلیل فشار زیادی را هم متحمل شدند. همچنين زماني كه پورحيدري تيم ملي ايران را در تايلند به مقام قهرماني رساند و يا زماني كه دادكان سرپرست و متعاقب آن رئيس فدراسيون فوتبال شدند، باز اين افراد دستشان از فوتبال ايران قطع شد كه اين مسئله براي آنها قابل قبول نبود و از هر وسيله ممكن براي تخريب آنها استفاده ميكردند.