کد خبر: ۹۱۰۰۱
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۹ - ۰۸ آذر ۱۳۸۸

روزنامه ابتکار در سرمقاله امروز خود تحت عنوان «محاکمه در خيابان حکايت امروز ماست» به قلم فضل الله ياري نوشت:

آخرين فيلم «مسعود کيميايي» عنوان «محاکمه در خيابان» را برخود دارد. ستون سرمقاله يک روزنامه البته جايي براي نقد فيلم سينمايي نيست. ولي در اين نوشتار تلاش مي شود مشابهت هاي شکلي و محتوايي اين فيلم کارگردان مطرح سينماي ايران با شرايط روز جامعه بررسي شود.

1-عنوان فيلم به تنهايي مي تواند کنايه اي باشد به وضعيت خاص حاکم بر فضاي عمومي کشور، عنواني که در بردارنده دو واژه است که قاعدتا ارتباطي با هم ندارند «محاکمه» و «خيابان». محاکمه از هر منظري که نگاه شود جايش در خيابان نيست. اين عنواني که کيميايي بر فيلم آخر خود نهاده است روايتي است از حوادث کشور ما که البته پس از انتخابات شديدتر شده است. از محاکمات متهمان حوادث اخير- که با اشکالات فراواني از سوي حقوقدانان روبرو شد- تا قضاوت هاي سياسي، رسانه اي و شخصي ما در کشور. ما بي هيچ ادله عقلي و قانوني و حتي عرفي ديگران را محاکمه مي کنيم.برايشان حکم صادر کرده و گاه در مقام مجري خود نيز اجرا مي کنيم. به انواع و اقسام برچسب هايي که اين روزها در فضاي سياسي و اجتماعي کشور به طرف مقابل زده مي شود نگاه کنيد. هر کدام اتهامي است که اثبات نشده مي توان برايش حکم صادر کرد.

2-فيلمبرداري فيلم «سياه و سفيد» است. همان نگاهي که بر جامعه حاکم است. مثل عينکي دودي که بر چشم زده ايم. جامعه، افراد و اتفاقات را فقط به دو رنگ سياه و سفيد مي بينيم و طبيعي است که هر آنچه ما مي پسنديم سفيد است و هر آنچه که دلخواه ما نيست سياه. رنگي در اين ميانه وجود ندارد. طيف هاي ميان اين دو رنگ را از نگاه خود حذف کرده ايم.

3-قهرمانان فيلم، مثل همه فيلم هاي کيميايي در جيب خود چاقويي دارند که به مدد آن حق خود را بازمي ستانند. حالا طرف هر که مي خواهد باشد، دزد اموال باشد يا دزد ناموس. همان که در برخي ديگر از فيلم هاي کارگردان به اسلحه تبديل مي شود. در حوزه سياسي و اجتماعي ما اگر «تيزي» در جيب نباشد، زبان چاقويي است که در غلاف دهان پنهان شده است براي روز مبادا. کلماتي داريم که از دل و زبان برمي خيزند و نه تنها خطي بر چهره حريف که زخمي در قلبش ايجاد مي کنند. کلماتي که گويي منطق از چماق و تفنگ ربوده اند. اين کلمات را در جيب جان پنهان کرده ايم و در کارزارهاي سياسي و رسانه اي بر سر و چشم حريف مي کوبيم. نگاهي گذرا به انبوه واژه هايي که درجريان حوادث قبل و بعد از انتخابات به کار گرفته شد اين موضوع را به خوبي نشان مي دهد. کلماتي مانند; مزدور، بيگانه، دزد بيت المال، فاسد اخلاقي، مالي، خس و خاشاک، درغگو و... واژه هايي که نه تنها بعنوان يک اتهام ثابت نشده که در هيئت جرم مسلم و به دنبال آن مجازات مشخص شده، براي افراد و گروه ها صادر مي شوند.

4-بخش هاي زيادي از فيلم در خيابان مي گذرد. خيابان هاي شلوغ و پررفت و آمد و صداي بوق ممتد و فرياد راننده هايي که همه عجله دارند زودتر به مقصد برسند و راننده هايي که حوصله ندارند در ميان خطوط حرکت کنند. چراغ راهنما را فقط سبز مي خواهند (يا فقط سبز مي بينند). همان اتفاقي که در خيابان هاي شلوغ سياست ما در حال رخ دادن است. رانندگاني که فرمان حزب يا دستگاهي را در اختيار دارند و قوانين آن را مي بينند که خود مي خواهند. خطوط قرمز راتنها براي حريف معتبر مي دانند و دوست دارند از خطوط ويژه عبور کنند. فرمان پليس را نديده و نشنيده مي گيرند. برگه هاي جريمه را پاره مي کنند و دور مي ريزند. پايشان روي پدال گاز است و دست شان روي بوق. جاده را يک طرفه مي خواهند و ماشين را بي ترمز و فرمان قانون.

5-اين فيلم شبيه ترين ساخته کيميايي به دوران حال حاضر ماست. کارگردان اگر نوستالژي خاص خود را دنبال مي کند و از درون تهران فعلي آدم هاي دهه هاي گذشته خود را به تصوير مي کشد اما کليت ماجرا، مخاطب آشنا به مسائل اجتماعي و سياسي امروز را درگير مي کند تا خودش را، اطرافش را و جامعه سياسي اش را در فيلم مسعود کيميايي ببينيد و زماني که از سالن تاريک سينما بيرون مي آيد سربجنباند «محاکمه در خيابان» حکايت امروز ماست.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"