کد خبر: ۹۲۰۱۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۲ - ۱۹ آذر ۱۳۸۸

پسر جواني که در يک انتقام گيري به اشتباه روي صورت جوان ديگري اسيد پاشيده بود به قصاص چشم و گوش و پرداخت پنج ديه انسان کامل محکوم شد.

در ابتداي جلسه محاکمه علي عطار نماينده دادستان تهران در جايگاه حاضر شد و در توضيح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت؛ دوم تيرماه سال 84 پسر جواني به نام داوود که در آن زمان 18ساله بود با فريادهايش از مردم کمک خواست. شهروندان بلافاصله او را به بيمارستان منتقل کردند و جوان اسيدپاش را هم که در همان محل دستگير کرده بودند به پليس تحويل دادند. جوان اسيدپاش حميد نام دارد و دو سال از داوود کوچک تر است. او در تحقيقات اوليه گفت از اين کار قصد انتقام گيري داشته است. ماموران متهم را به بازداشتگاه منتقل کردند. از داوود خواستند در مورد ادعاي متهم توضيح دهد. او گفت حميد را نمي شناسد و اصلاً نمي داند او براي چه دست به چنين کاري زده است.

گفته هاي شاکي باعث شد تحقيقات بيشتري از متهم انجام گيرد. حميد ابتدا ادعا کرد داوود قصد داشت به او تعرض کند اما چند روز بعد مدعي شد داوود او را با سرنگي آلوده بيمار کرده است. اين آخرين ادعاي حميد نبود. او در اظهاراتي ديگر گفت داوود او را تهديد به قتل کرده و وي را چندين بار در مدرسه کتک زده است.

ادعاهاي مختلف حميد نشان مي داد وي نمي خواهد انگيزه واقعي خود را بيان کند. در نهايت معلوم شد حميد به اشتباه داوود را با اسيد سوزانده است و اصلاً آنها مشکلي با هم نداشتند و حتي همديگر را نمي شناسند.

عطار ادامه داد؛ پزشکي قانوني تاييد کرده بر اثر پاشيده شدن اسيد به صورت داوود او چشم چپ خود را از دست داده و لاله گوش راست و چند عضو ديگرش هم از بين رفته است و چشم راستش هم 80 درصد بينايي دارد. با توجه به اين آسيب ها من تقاضاي صدور حکم قانوني را دارم.

در ادامه جلسه محاکمه داوود به طرح شکايتش پرداخت و گفت؛ من هيچ آشنايي با متهم نداشتم و ندارم. در آن زمان هم در پارک نشسته بودم که اين اتفاق افتاد و نمي دانم چرا او اين کار را کرده است. روز حادثه من فقط متوجه سوزش شديد شدم و ديگر نفهميدم چه اتفاقي افتاد. حميد ادعا هاي زيادي در مورد من مطرح کرد و نه تنها باعث از بين رفتن جسمم شد بلکه آبرويم را هم برد. با اين وجود حاضر بودم به خاطر وضعيت مالي که دارم با داوود مصالحه کنم ولي در تمام اين مدت حميد با اعضاي خانواده اش حتي يک بار هم به سراغ من نيامدند و برايشان اهميت نداشت که هزينه هاي درمانم را چطور تامين مي کنم. من هم با توجه به اينکه حميد حاضر به توافق بر سر پرداخت هزينه ها نيست، تقاضاي قصاص دارم.

سپس حميد در جايگاه قرار گرفت و گفت؛ «من فکر مي کردم داوود کسي است که مرا در دوران مدرسه آزار مي داده، به همين خاطر هم تصميم گرفتم از او انتقام بگيرم. مدتي قبل از حادثه ما از تهران به قم نقل مکان کرديم و من همچنان به انتقام فکر مي کردم تا اينکه چند روز قبل از حادثه مقداري اسيد از قم خريداري کردم و به تهران آمدم. چند شب در پارک خوابيدم تا اينکه داوود آمد و من روي او اسيد پاشيدم و حالا هم تقاضاي بخشش دارم.»

متهم ادامه داد؛ «من در دوران دبيرستان توسط يکي از همکلاسي هايم خيلي مورد آزار قرار گرفتم و فکر مي کردم آن دانش آموز داوود است اما بعدها معلوم شد داوود حتي با من همکلاسي هم نبوده است.»

در پايان جلسه محاکمه هيات سه نفره قضات (عزيزمحمدي، سري و واعظي) وارد شور شدند و متهم را به يک بار قصاص چشم چپ، قصاص لاله گوش راست و پنج ديه کامل مرد مسلمان به خاطر ساير صدماتي که به داوود وارد شده بود، محکوم کردند.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"