کد خبر: ۹۴۱۹۶
تاریخ انتشار: ۰۵:۵۰ - ۱۵ دی ۱۳۸۸
پسری که در جنایتی هولناک، مادرش را از پا درپآورد امروز در شعبه 74 کیفری استان تهران ، پای میر عدالت ایستاد و محاکمه شد.

به گزارش ایسکانیوز در نشست رسیدگی به این پرونده که دوشنبه به ریاست قاضی «حسن تردست» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان ، کیفر خواست را خواند.
«فلاحی» اعلام کرد : «حسین - ق» 28 ساله ، نیمه شب 14مرداد 1386 مادرش «رقیه - ش» را با چاقو کشت و خیلی زود دستگیر شد.اکنون نظر به تقاضای شاکیان خصوصی و مدرک های موجود ، برای جانی تقاضای صدور حکم اشد مجازات دارم.
سپس پدر و مادر «رقیه» در جایگاه ویژه قرار گرفتند و برای نوه خود تقاضای قصاص کردند.خواهر و برادر «حسین» هم که هنوز سیاهپوش مادر هستند برای او حکم مرگ خواستند.
آنان گفتند : هیچ وقت ظلم هایی را که برادرمان در حق مادرمان کرد فراموش نمی کنیم.سه سال بود که «حسین» مادرمان را به شدت اذیت می کرد و بارها او را به مرگ تهدید کرده بود.

برادرمان همیشه به مادرمان تهمت می زد که قصد دارد اموالش را بالا بکشد.در صورتی که چنین چیزی صحت نداشت.«حسین» چندین بار مادرمان را از خانه بیرون کرده بود.برادرمان را پیش متخصص اعصاب و روان بردیم اما هیچ وقت با پزشکش همکاری نکرد و حتی داروهایش را هم نمی خورد.پدرمان هم که معتاد است هیچ وقت سعی نکرد آن وضع را بهتر کند.

او از چند سال پیش ما را ترک کرده و به تنهایی زندگی می کند.گزارش ایسکانیوز می افزاید ، نوبت دفاع به «حسین» که رسید جنایت را گردن گرفت اما مدعی شد به خاطر روان آشفته اش دچار فراموشی شده است.
*قاضی : چرا مادرت را کشتی؟
*مجرم : با مادرم اختلاف داشتم.رفتارش با من عوض شده بود و دوست نداشت در زندگی پیشرفت کنم.
*قاضی : چاقو را از کجا تهیه کرده بودی ؟
*مجرم : از بازار خریده بودم تا مادرم را بکشم.
*قاضی : از شبی بگو که مادرت را به قتل رساندی؟
*مجرم : من ماشین خریده بودم و به مادرم پیشنهاد دادم با هم برویم و گشتی بزنیم.ساعت 12 شب بود که برگشتیم.تا 1:30 صبح با خودم کلنجار رفتم و بالاخره راضی شدم او را بکشم.جسد را داخل چادر پیچیدم ، پشت صندوق عقب ماشین گذاشتم و در بیابان های اطراف «امامزاده داوود» رها کردم.
*قاضی : چگونه دستگیر شدی؟
*مجرم : سه روز بعد که خواهر و برادرم به غیبت ناگهانی مادرم شک کردند سراغ پلیس رفتند و از من شکایت کردند.من هم نتوانستم ماجرا را پنهان کنم و اعتراف کردم.
*قاضی : به عنوان آخرین دفاع چه حرفی داری ؟
*مجرم : هیچ حرفی ندارم.من پشیمان نیستم و اگر قرار است اعدام شوم ترجیح می دهم زودتربه پای چوبه دار بروم.
در پایان ، هیئت قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد تا رای صادر کند

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"