کد خبر: ۹۹۱۰۰
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۲ - ۰۴ اسفند ۱۳۸۸

راز قتل دختر جوان پس از 5 ماه با اعتراف متهم به ارتكاب قتل برملا شد.

به گزارش خبرنگار اجتماعي فارس،‌ عصر 5 مهر امسال مردي با مراجعه به كلانتري 107 فلسطين مأموران كلانتري را از وقوع يك حادثه با خبر كرد.

اين مرد ميانسال مدعي شد دخترش به نام پروين 30 ساله در تاريخ 30 شهريور سال 88 از منزلش واقع در خيابان آزادي خارج شده و تا زمان شكايت به منزل مراجعت نكرده است.

با تشكيل پرونده مقدماتي، به دستور داديار شعبه 2 دادسراي امور جنايي تهران، پرونده به پايگاه سوم پليس آگاهي ارجاع شد و به اين ترتيب كارآگاهان پايگاه سوم پليس آگاهي تحقيقات خود را آغاز كردند.

مأموران در تحقيقات پليسي خود متوجه شدند كه پروين چندي پيش با فردي به نام مسعود آشنا شده و قصد ازدواج با وي را داشته كه به علت اعتياد مسعود به مصرف مواد مخدر شيشه و اطلاع خانواده پروين از اين موضوع، پروين و خانواده‌اش با ادامه نامزدي آنها مخالفت كرده‌اند.

همچنين مشخص شد مسعود پس از پايان اين نامزدي همچنان تلاش داشته تا موافقت پروين را براي ازدواج با خود كسب كند و به همين منظور همچنان سعي در حفظ ارتباط خود با پروين داشته است.

كارآگاهان پايگاه سوم پليس آگاهي در ادامه تحقيقات خود موفق به شناسايي محل سكونت مسعود در خيابان دامپزشكي شدند كه در ادامه بررسي‌ها مشخص شد مسعود با شخصي به نام پوريا بصورت مجردي در اين محل زندگي مي‌كرده‌است.

همچنين مشخص شد هر 2 نفر آنها نيز به مصرف مواد مخدر از نوع شيشه اعتياد دارند و در ادامه پيگيري‌ها و بررسي‌هاي بعدي، به دليل بدست آمدن اطلاعات در خصوص اينكه پروين در محل مورد نظر با مسعود مشاهده شده بود و به احتمال زياد به محل سكونت مسعود رفته‌است و پس از آن ناپديد شده است، پرونده به همراه متهمان مسعود و پوريا به اداره يازدهم پليس آگاهي تهران بزرگ منتقل شد.

كارآگاهان اداره يازدهم با در نظر گرفتن اين فرضيه كه مسعود براي تحت فشار قرار دادن پروين و خانواده وي براي ازدواج، از مراجعت پروين به منزل ممانعت كرده است تحقيقات خود را از مسعود و پوريا آغاز كردند.

مسعود در تحقيقات صورت گرفته به كارآگاهان گفت: در تاريخ 29 شهريور با پروين تماس گرفتم و با اصرار فراوان خواستم تا با او ملاقات داشته باشم و براي همين در خيابان وليعصر (عج) قرار گذاشتيم و از آنجا به اصرار من به محل سكونتم در خيابان دامپزشكي آمديم و چند ساعتي پس از آن، پروين از منزل خارج شد و ديگر اطلاعي از او ندارم.

كارآگاهان اداره يازدهم در ادامه تحقيقات خود و به منظور بررسي صحت و سقم اظهارات مسعود و پوريا در خصوص اطلاع نداشتن از سرنوشت پروين، ضمن شناسايي محل تردد مسعود در داخل قهوه خانه‌اي با انجام تحقيقات، اطلاع پيدا كردند كه در تاريخ 30 شهريور پروين به همراه مرد جواني به اين محل مراجعه كرده و قصد ملاقات با مسعود را داشته است كه با مشخصات بدست آمده از مرد جوان همراه پروين، هويت اين مرد مورد شناسايي قرار گرفت و اين مرد جوان كسي جز پوريا نبود.

با آغاز تحقيقات از پوريا، وي كه ابتدا تلاش داشت تا خود را از هر موضوعي بي اطلاع نشان دهد در ادامه تحقيقات در برابر مدارك ارائه شده از سوي كارآگاهان به ناچار لب به اعتراف گشود.

پوريا مدعي شد: در تاريخ 31 شهريور پروين براي ديدن مسعود به در منزل مراجعه كرد و من به او گفتم مسعود از ديشب تا به حال به منزل نيامده است، اما پروين همچنان اصرار داشت تا با مسعود ملاقات كند و براي همين به داخل آپارتمان آمد و منتظر مسعود شد.

وي ادامه داد:‌ پس از گذشت چند ساعت از حضور پروين در آپارتمان، چون مواد مصرفي من تمام شده بود خواستم تا براي خريد شيشه از خانه خارج شوم كه پروين فكر كرد مي‌خواهم به نزد مسعود بروم و قصد ندارم او را با خودم به پيش مسعود ببرم كه به همين علت ميان ما 2 نفر، درگيري ايجاد شد.

وي گفت: با بالا گرفتن مشاجره و درگيري، پروين سر و صدا ايجاد كرد و من كه به خاطر داد و فريادهاي پروين و همچنين نياز شديد به مواد مخدر بسيار عصباني شده بودم، براي آنكه بتوانم هر چه زودتر از خانه خارج و مواد تهيه كنم، دست و پا و دهان پروين را محكم بستم و براي خارج نشدن سر و صداي پروين به بيرون آپارتمان، او را به اتاق خواب بردم و تمام رختخواب‌هاي داخل اتاق را روي او ريختم و از خانه خارج شدم.

پوريا در ادامه اعترافات خود به كارآگاهان گفت: پس از خريد مواد و مصرف آن، براي باز كردن دست و پا و دهان پروين به خانه بازگشتم و به داخل اتاق خواب رفتم اما زمانيكه رختخواب‌ها را از روي پروين برداشتم متوجه شدم كه پروين خفه شده است.

با اعترافات پوريا در خصوص خفه شدن پروين، پرونده جهت رسيدگي تخصصي در خصوص مرگ مقتول به اداره دهم ويژه قتل پليس آگاهي منتقل و به دستور حيدري، بازپرس شعبه دهم دادسراي جنايي تهران، رسيدگي به پرونده در دستور كار كارآگاهان اداره دهم قرار گرفت.

پوريا در ادامه اعترافات خود به كارآگاهان گفت: با ديدن جنازه پروين در داخل اتاق خواب، بسيار ترسيدم و اين در شرايطي بود كه به علت مصرف شيشه نيز، در شرايط عادي قرار نداشتم.

وي ادامه داد: براي همين جنازه را از اتاق خواب به انباري بالاي پشت بام بردم و جسد را در آنجا مخفي كردم. با گذشت چند روز، به علت بوي تعفن جسد، ترسيدم كه همسايگان متوجه جنازه داخل انبار شوند و براي خلاص شدن از جنازه تصميم گرفتم تا جنازه را بسوزانم.

وي افزود: براي همين ساعت 4 صبح به داخل انباري بالاي پشت بام رفتم و پس از سوزاندن جنازه، آنرا در داخل يك ساك مسافرتي كه براي همين منظور خريداري كرده بودم، قرار دادم و به سرعت از خانه خارج شدم و با گرفتن تاكسي به ميدان آزادي رفتم.

متهم در ادامه اعترافاتش در خصوص محل اختفاي جسد به بازپرس پرونده گفت: پس از آنكه به ميدان آزادي رسيدم، يك تاكسي دربست به مقصد فرودگاه امام خميني (ره) كرايه كردم تا اينكه در بين راه و پس از رسيدن به بيابان‌هاي اطراف رباط كريم و ديدن تپه‌هاي خاكي در آن منطقه، از راننده تاكسي خواستم تا من را پياده كند كه راننده نيز با كمال تعجب و در حالي‌كه به من مشكوك شده بود من را در كنار جاده پياده كرد.

پوريا گفت: پس از آنكه اطمينان پيدا كردم راننده تاكسي از محل كاملاً دور شده است، با كندن گودالي در پشت تپه‌هاي خاكي جسد را در داخل آن قرار دادم و به سرعت از محل دور شدم و به تهران بازگشتم.

با اعتراف صريح متهم در خصوص سوزاندن جسد و انتقال باقيمانده آن به بيابان‌هاي رباط كريم، كارآگاهان اداره دهم در تاريخ 2 اسفند با راهنمايي متهم بقاياي اسكلت جسد را در پشت تپه‌هاي خاكي كشف كردند.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"