کد خبر: ۱۰۵۴۲۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۴ - ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۹
روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان: حلقه جديد توطئه عليه مردم عراق

«حلقه جديد توطئه عليه مردم عراق» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛ شرايط سياسي كنوني عراق با ورود دو عنصر حقوقي فرايند پيچيده اي پيدا كرده است؛ ابطال آراء 52 نفر از كانديداهاي انتخابات و بازشماري آراء انتخاباتي در بغداد دو عنصر جديدي هستند كه از يك سو مجادله سياسي را در عراق شدت بخشيده و از سوي ديگر اعلام نهايي نتيجه انتخابات و استقرار منتخبين جديد را با تاخير مواجه كرده است.

چند هفته قبل از برگزاري انتخابات پارلماني- 16اسفند- زمزمه هايي وجود داشت كه از دخالت جدي عوامل خارجي در فرايند انتخابات حكايت مي كرد. اين زمزمه ها با برگزاري انتخابات تشديد شد و در هفته هاي پس از انتخابات به اوج رسيد.

يك روز پس از برگزاري انتخابات، سايت ايلاف وابسته به عربستان سعودي نوشت: «آمريكا براي نوري مالكي پيام هايي را با اين مضمون ارسال كرده است كه در صورت شكست در انتخابات اگر قدرت را بصورت مسالمت آميز تحويل ندهد، نظاميان آمريكايي دولت وي را ظرف سه روز سرنگون خواهند كرد.» همزمان با اين تهديدات، اوباما از پيروزي انتخاباتي سكولاريزم بر حكومت مذهبي در عراق خبر داد. شبكه دويچه وله- آلمان- پيروز اول ميدان را «ائتلاف سكولارها» معرفي كرد و در عين حال از «آغاز فرايند بسيار پيچيده در جابجايي دولت در بغداد» خبر داد و راديو صداي آمريكا- شبكه تلويزيوني VOA- از پيروزي ائتلاف غيرمذهبي در انتخابات عراق سخن گفت.

صحنه سازي براي وانمودكردن پيروزي سكولارها در انتخابات عراق در حالي بود كه موقعيت سكولارها در انتخابات دوره دوم مجلس به هيچ وجه بهبود پيدا نكرده بود. آنان فقط با مصادره كانديداهاي اهل سنت و كرسي هايي كه اين گروه كسب كرده بودند، سعي كردند، سكولارها را صحنه گردان آينده عراق معرفي نمايند.

وضعيت انتخاباتي عراق- با وجود اعمال تقلب از سوي مثلث آمريكا، سعودي و سكولارها- بيانگر آن بود كه دو ائتلاف شيعي 159 كرسي از 325 كرسي را بدست آورده اند كه نزديك به 94 درصد از كرسي ها مي شود و حال آنكه اين دو ائتلاف در انتخابات مجلس سال 84 تنها 128كرسي از 275 كرسي را بدست آورده بودند كه 5/64 درصد از كرسي ها محسوب مي شود با اين وصف كاملا واضح است كه اين دو ائتلاف در موقعيت بهتري قرار گرفته اند. از سوي ديگر رابطه كردهاي عراق نيز با اين دو ائتلاف به قوت خود باقي است و رهبران كردي همين روزها هم با صراحت اعلام كرده اند كه با شيعيان «هم پيماني استراتژيك» دارند. كردها در مجلس فعلي حدود 60 كرسي- 43 كرسي ائتلاف دو حزب اصلي 8كرسي گروه گوران 6 كرسي سه گروه كوچك اسلام گرا و 3كرسي اقليت هاي مسيحي كرد- در اختيار دارند كه بيش از 18درصد كرسي ها را شامل مي شود. جمع عددي دو مجموعه ياد شده قادر است رياست جمهوري و نخست وزير آينده را شكل دهد و ائتلافي كه آمريكايي ها، اروپايي ها و سعودي ها اصرار دارند آنها را لائيك بنامند، راهي جز هماهنگ شدن با اين دو «هم پيمان استراتژيك» ندارند البته در عين حال نه كردها و نه شيعيان برنامه يا علاقه اي براي حذف فهرست العراقيه كه در واقع فهرست اهل سنت عراق- و نه سكولارها- است ندارند و حضور آنان در همه اركان قدرت عراق را كاملا ضروري به حساب مي آورند.

به رغم آنكه انتخابات 16اسفند از شفافيت لازم برخوردار است و مردم و گروههاي عراقي نيز- اجمالا- نتيجه اعلام شده انتخابات را پذيرفته اند و اگر هم اعتراضي دارند در يك محمل قانوني تعقيب مي كنند ولي روند مباحث در عراق به سمت ديگري مي رود و نگراني هايي را به وجود آورده است. نكات زير مي تواند وضعيت فعلي را تاحدودي ترسيم نمايد:
1- در كشوري كه سايه سنگين حدود 300هزار نيروي نظامي و شبه نظامي خارجي اشغالگر بر آن قرار دارد، استقرار يك نظم قابل قبول داخلي از اهميت و اولويت زيادي برخوردار است. عراقي ها يك بار در انتخابات آذرماه 84 مزه يك دولت منتخب را- پس از حدود 200سال- چشيدند. اين دولت جديد عليرغم همه محدوديت ها و تفرقه هايي كه ميان طوايف عراقي وجود داشت، توانست بستر آزادسازي عراق از اشغال نظامي را فراهم كند و آمريكايي ها را وادار به پذيرش زمان خاصي براي خروج از عراق نمايد. اين توفيقي است كه آلماني ها، كره اي ها و ژاپني ها هنوز پس از 65 سال كه از اشغال بخش هايي از كشورشان مي گذرد، نتوانسته اند به آن دست يابند و تركيه عليرغم آنكه 95 درصد مردم آن با حضور حتي يك سرباز آمريكايي در كشور خود مخالفند پايگاه استراتژيك اينجرليك را تحمل مي نمايند. اين كه دولت نوري مالكي توانسته است اعلام زمان خروج كامل را به آمريكايي ها بقبولاند، يك اتفاق استراتژيك به حساب مي آيد اما در عين حال بايد بر اين نكته تاكيد كرد كه چنين رخدادي براي آمريكايي ها قابل قبول نيست. آنان اين را براي خود تحقيرآميز تلقي مي نمايند. شما مي توانيد از لحن سرفرماندهي نظامي آمريكا به نوري مالكي- كه در سايت سعودي ايلاف آمده- اوج ناراحتي آنان را از اين مسئله ببينيد.

2-مقامات آمريكايي و سعودي ابتدا روي پيروزي سكولارها بر مذهبي ها مانور كردند ولي كاملا معلوم بود كه چنين تبليغاتي نمي تواند دوام بياورد چرا كه آمارهاي رسمي خلاف آن را نشان مي داد. پس از آن، واشنگتن و رياض درصدد برآمدند از طريق حربه «تفرقه و ائتلاف» وارد ميدان شوند و مشكل خود را حل نمايند. اميد آنان اين بود كه بتوانند از يك سو مانع وحدت دو ائتلاف شيعي شوند و از سوي ديگر از ائتلاف كردها با اين دو ائتلاف جلوگيري نمايند و همزمان با اين روند زلف يكي از دو ائتلاف شيعي را با زلف ائتلاف علاوي گره بزنند و ائتلاف كردي را نيز به دنبال اين دو ائتلاف بكشانند. براي حل اين مسئله آمريكايي ها اعلام كردند كه هم بازشماري آراء را مي پذيرند يعني حاضرند ائتلاف مالكي را بعنوان ليست اول بپذيرند- كه در هفته هاي اول پس از برگزاري انتخابات از آن پرهيز مي كردند- و هم نخست وزيري مالكي را قبول دارند. اين بازي مشترك رياض- واشنگتن به نتيجه نرسيد چرا كه نه شيعيان و نه كردها رغبتي به ائتلاف با گروه علاوي نداشتند هرچند سهم آنان را در اداره كشور محفوظ مي دانستند وقتي اين مسئله به بن بست رسيد آنان راههاي ديگري را در دستور كار قرار دادند.

3- تاخير فراوان در بازشماري آراء بغداد و ابطال آراء 52 نفر از كساني كه «متهم به همكاري با حزب بعث!» بودند يك پرده مهم از سناريويي است كه آمريكا و عربستان براي دستيابي به مقصود خود نوشته و به اجرا درآورده اند. كاملا پيداست كه در اين طرح تحريك اهل سنت عليه انتخابات و دستگاههاي برگزاركننده و نتايج آن مدنظر بوده و يا خواسته اند شرايطي تهديدآميز را به تصوير بكشند تا ليست هاي برتر از سهم خود در اداره حكومت چشم بپوشند و به جاي آن به توافق روي آورند. جالب اين است كه درست همزمان با اين مسئله اياد علاوي در جريان سفر به تركيه به جاي آنكه به نهاد ابطال كننده آراء كانديداهاي فهرست خود اعتراض كند به ليست هاي رقيب و دو طيف كرد و شيعه حمله كرد و مدعي شد كه او و طرفدارانش نتيجه انتخابات را نخواهند پذيرفت و از شريك در حكومت به معارض آن تبديل مي شوند. البته منظور واقعي علاوي اين نيست كه گروه او واقعا دست به اقدامات خشن عليه دولت مي زند در واقع او فقط تهديد مي كند همانگونه كه فرمانده نظامي آمريكا در عراق -اوديرنو- فقط تهديد كرد كه سه روزه دولت مالكي را بركنار مي كند. هم اوديرنو و هم علاوي مي دانند كه برگ هاي زيادي براي تغيير در نظم فعلي عراق در اختيار ندارند.

4- تاخير در بازشماري آراء بغداد و جنجال ابطال آراء 52 نامزد مي تواند مخاطراتي را در پي داشته باشد چرا كه وقتي مباحثات سياسي طولاني مي شود، نارضايتي و نااميدي شهروندان را درپي مي آورد و به تضعيف ائتلاف ها منجر مي گردد. بر اين اساس عراقي ها بايد با حساسيت اين موضوع را پيگيري نمايند. انتخابات عراق 16اسفند سال گذشته- دوماه پيش- برگزار شده و كميسيون عالي انتخابات- كه زيرنظر سازمان ملل فعاليت مي كند و اعضاي آن از سوي آن سازمان از ميان عراقي ها تعيين مي شوند- در تاريخ 4 فروردين نتايج نهايي را اعلام كرد. يك هفته بعد نوري مالكي اسناد وقوع تقلب را در مورد حدود 570 هزار راي پايتخت به دادگاه عالي تسليم كرد.

سه هفته پيش- يعني اواخر فروردين ماه- دادگاه عالي عراق اعلام كرد كه به شكايت هاي وارده رسيدگي مي كند، گروه علاوي كه مي دانست با رسيدگي به شكايت مالكي در مورد انتخابات بغداد تعدادي از كرسي هاي خود را از دست مي دهد درخواست بازشماري كل انتخابات را مطرح كرد. قرار بود بازشماري آراء در يك دوره 10روزه- دهه اول ارديبهشت- مورد رسيدگي قرار گيرد ولي از قرار معلوم از امروز بازشماري شروع مي شود. كميسيون انتخابات عراق كه گفته بود ظرف 01روز نتايج بازشماري را اعلام مي كند حالا از يك زمان يك ماهه حرف مي زند طبعا با اعلام نتايج زماني را هم به رسيدگي به شكايت ها اختصاص خواهند داد. با اين وصف فقط بازشماري آراء بغداد حدود 54 روز! طول مي كشد.

همزمان با اين مسئله، بدون اينكه درخواستي وجود داشته باشد و در حالي كه پيش از اين آمريكايي ها با اجراي قانون بعثي زدايي مخالف بودند، اينك از لزوم ابطال آراء آن دسته از كانديداهايي حرف مي زنند كه -فقط- با بعثي ها همكاري مي كرده اند و جالب تر اين است كه كميسيون عالي انتخابات عراق در روز دوشنبه 6 ارديبهشت ماه با اشاره به تهديدات علاوي اعلام كرد كه حكم دادگاه عليه كانديداهاي هوادار حزب بعث نهايي نيست و نامزدها ظرف يك ماه! مي توانند به حكم صادره اعتراض نمايند! در همان حال سعد الراوي عضو كميسيون عالي انتخابات اعلام كرده است كه بسياري از نامزدهايي كه آراء شان باطل شده كمتر از 1000 راي داشته و ميانگين آراء آنان به 5000 راي نمي رسد! اين در حالي است كه يك كانديدا براي ورود به مجلس به حداقل 100000راي نياز دارد. كاملا مشخص است كه اين سناريو براي تغيير در نتيجه انتخابات طراحي نشده بلكه براي تاخير در شكل گيري دولت، مجلس و رياست جمهوري جديد دنبال مي شود.

در عين اينكه رويه كنوني خطرناك مي باشد و ممكن است هزينه هاي سنگيني را در پي داشته باشد اما به اين معنا نيست كه در نهايت اشغالگران و رژيم هاي متحد آنان در منطقه قادر خواهند بود كه بر مردمي كه بعد از دهها سال تحمل ديكتاتوري طعم دولت منتخب خود را چشيده اند، سيطره يابند.

مردم سالاري:حمايت از توليد هدفي متعالي

«حمايت از توليد هدفي متعالي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم عباس محتشمي است كه در آن مي‌خوانيد؛در سالهاي اخير سايه سنگين تورم و بيکاري بيش از زمان هاي ديگر بر روي اقتصاد ايران سنگيني مي کند. قطعا هنگامي که از بحراني ترين و در عين حال اساسي ترين متغيرها در مباحث اقتصادي حرف به ميان مي آيد; اين دو مولفه (تورم و بيکاري)به يادمان ميآيد. متغيرهايي که به علت ماهيت خود علت العلل بسياري ديگر از متغيرها در اقتصاد کشور هستند. متغيرهايي که به دليل سياست هاي انبساطي و انقباضي انجام گرفته در اين سالها حالت آنچنان خوبي ندارند.

از يک طرف با اعمال سياست هاي انبساطي، بيکاري را مي توان حل نمود اما با افزايش حجم پول و نقدينگي و در نتيجه تورم بر مشکلات مردم افزوده شده و از سوي ديگر با اعمال سياست هاي انقباضي معضل تورم شايد به فراموشي سپرده شود اما به علت کاهش توليد و درنتيجه کاهش تقاضاي نيروي کار، اين بيکاري است که اين بار بر مشکلات مردم مي افزايد.به همين علت است که هميشه دولت ها در ايران براي حل همزمان اين دو معضل با مشکلات گوناگوني دست به گريبان هستند. آيا بايد تورم را فداي توليد و درنتيجه بيکاري کرد يا اينکه با افزايش اشتغال، بيکاري به فراموشي سپرده خواهد شد؟ اما آيا براستي نمي توان گفت راه حل عملي معضلات بيکاري و تورم فقط و فقط يک کلمه است و آن چيزي نيست جز توليد که بخش مهم آن صنعت مي باشد. به همين خاطر و به دنبال پيشنهاد رييس جمهور مبني بر حل فوري مشکلات صنعتگران، هيات وزيران با تشکيل ستادي به منظور حل سريعتر مشکلات اجرايي واحدهاي توليدي موافقت کرد.

وزيرصنايع، نمايندگان 4 وزارتخانه، بانک مرکزي و سازمان تامين اجتماعي نيز اعضاي اين ستاد را تشکيل مي دهند و اين يعني ورود جدي دولت به عرصه حل مشکلات موجود در بخش توليد و رفع هرچه سريعتر آنها. تشکيل اين ستاد را مي توان در شرايطي که بزودي قرار است طرح هدفمند کردن يارانه ها به مرحله اجرادرآيد، به فال نيک گرفت و منتظر اتفاقات خوشايند ديگري در زمينه توليد و اشتغال بود.

اما آنچه در واقعيت وجود دارد فعلا چيز ديگري است; نرخ تورم و بيکاري دو رقمي فقط بيانگر قسمتي از اين واقعيت هاست. شرايط حاضر طوري است که چنانچه بخواهيم با کاهش نقدينگي از رشد تورم جلوگيري کنيم، با کاهش حجم پول به علت کاهش توليد و در نتيجه کاهش اشتغال، افزايش بيکاري تشديد مي شود که براي کشوري که بيشتر متقاضيان جوياي کار آن را جوانان تحصيلکرده تشکيل مي دهند، مشکل زاست. از طرف ديگر اگر بخواهيم با اعمال سياست هاي انبساطي باعث افزايش توليد و در نتيجه افزايش اشتغال و کاهش بيکاري شويم، سطح عمومي قيمت ها بالا رفته و در نتيجه با تورم روبرو هستيم. بنابراين براي کاهش نرخ تورم و مهار نقدينگي بايد طوري برنامه ريزي کرد که اقتصاد کشور مولد شود.

هم اکنون بخش خدمات درصد قابل توجهي از توليد ناخالص ملي کشور را بر عهده دارد و سهم بخش توليد از اقتصاد کشور ناچيز است و همين امر، دولت را به سمت واردات سوق مي دهد که اين تازه اول مشکلات است. چراکه بخشي از تورم موجود در کشورمان ناشي از تورم وارداتي است.اين روزها افزايش واردات به ده ها ميليارد دلار کالاهاي مصرفي و ساخته شده در سال خود گوياي اين واقعيت بوده که به همين ميزان از قدرت توليد داخلي کاسته شده و موج واردات کالاهاي مصرفي خارجي بر کاهش توليد داخلي تاثيرگذار بوده و زمينه تعطيلي برخي واحدهاي توليدي و بيکاري کارگران آنان را فراهم کرده است.

لذا اگر بتوانيم توليد داخلي را رونق داده و کمتر به واردات کالاها و خدمات از کشورهاي ديگر فکر کنيم، علاوه بر رونق توليد و اشتغال، تورم داخلي هم کمتر مي شود که مستلزم برنامه اي بلندمدت مي باشد. سياست هايي که به جاي واردات کالاهاي مختلف با حمايت همه جانبه از توليد کننده داخلي به سمت خودکفايي به پيش رفته و با کاهش واردات و کاهش نرخ بيکاري از اتلاف منابع مالي و انساني بيش از اين جلوگيري به عمل مي آورد.

درنتيجه براي حل معضل بيکاري بايد اجازه داد ساماندهي نيروي کار با اراده خود بخش خصوصي و کارگران انجام شود و مسوولان نيز با سياستگذاري هاي اقتصادي به سمت توليد حرکت و فضا را نيز طوري ساماندهي کنند که امنيت براي نيروي کار و جذب سرمايه گذاري هاي خارجي براي خروج از چرخه بحران سرمايه گذاري و اشتغال ايجاد شود که با توجه به نرخ بالاي بيکاري و جمعيت جوان (که امروزه اکثرشان را فارغ التحصيلان دانشگاهي تشکيل مي دهند) هر روز نيز به تعداد آنها افزوده مي شود. لذا در اين شرايط اگر دولتمردان دهم مي خواهند در آينده از نرخ بيکاري بکاهند; فقط و فقط يک راه دارند و آن سياست هاي توليد محور با کمک بخش خصوصي است.

يکي از دلايل وضعيت وخيم توليد در ايران فضاي کسب و کار نه چندان مناسب در کشور است. بهبود فضاي کسب و کار در تعريف کلي باعث مي شود که عوامل خارج از کنترل مديران بنگاه ها که به منظور ثاثيرگذاري بر فعاليت اقتصادي عمل مي کنند، در جهت بهبود کسب و کار عمل کنند.(يعني وجود ثبات در سياستگذاري ها و...) اين شاخص از آن جهت اهميت دارد که نشان دهنده چگونگي حرکت و روند کشور و شرايط رقابت جهاني در زمينه ايجاد فضاي مناسب براي سرمايه گذاري و تجارت است. چراکه طبق تجربيات ديگر کشورها،کشوري که در شاخص فضاي کسب و کار بهبود مناسبي پيدا مي کنند، اندکي بعد در فضاي اقتصاد جهاني و رشد اقتصادي و رفاه ملي نيز به پيشرفت هاي خيره کننده اي دست مي يابند. لذا آنچه مسلم است اصلاح فضاي کسب و کار و بهبود شاخص هاي مزبور در عرصه جهاني نه تنها گامي مثبت و اساسي در جهت تقويت جنبه مشارکت بخش خصوصي در عرصه اقتصاد، ارتقاي سطح اشتغال و توليد در کشور محسوب مي شود، بلکه به طور قطع نمادي مهم براي استقبال سرمايه گذاران خارجي براي ورود به کشور و ارتقا و تسهيل جريان ورود فناوري به کشور به شمار مي رود. بي ترديد يکي از چالش هاي بازار کار، فضاي بسته، بدون تغيير و آزادسازي نشده قوانين و مقررات ناظر براين بازار است که تقاضاي بازار را غيرمنعطف و با مشکل مواجه ساخته است.

اما با تمام اين مشکلات به راحتي و با برنامه ريزي صحيح و اصولي مي توان با رفع موانع توليد و سرمايه گذاري، کاهش ريسک سرمايه گذاري از طريق فراهم کردن امنيت اقتصادي و سياسي و ايجاد هماهنگي بين نظام آموزشي و نيازهاي بازار کار، وضعيت بازار کار و اشتغال را ساماندهي و بهبود بخشيد. چرا که تنها با انجام اصلاحات در 5 شاخص اخذ مجوز، حمايت از سرمايه گذاران، استخدام نيروي کار، ثبت مالکيت و انحلال فعاليت، ايران قادر خواهد بود جايگاه خود را از وضعيت فعلي به نحو مطلوبي ارتقا دهد.

به عقيده اکثر کارشناسان هم اکنون صنعت کشور با مشکلات فراواني دست وپنجه نرم مي کند و از حاد بودن اوضاع توليد و وخيم بودن وضعيت صنعت دم مي زدند; اما در همين حال سياست گذاران مشکلات صنعتي را بخشي و ناچيز مي شمردند.

صنعتگران همواره از مواردي مثل پايين بودن تعرفه هاي گمرکي، تثبيت نرخ ارز، برخورد تبعيض آميز با برخي صنايع خاص، رويکرد بخشي و جزيره اي در برابر مشکلات بخش صنعت، احتمال وقوع رکود تورمي بعد از اجراي طرح هدفمند کردن يارانه ها، کمبود منابع پولي و بانکي براي تامين سرمايه در گردش و عدم همکاري بانک ها براي رفع مشکلات صنعتگران، واردات بي رويه و بي توجهي و عدم حمايت از توليدات داخلي، وجود کالاهاي غيراستاندارد در بازار کشور و عدم جلوگيري از فروش آنها، کافي نبودن حمايت هاي صادراتي و پرداخت ديرهنگام جوايز صادراتي ، عدم امکان خريد مدت دار در بورس فلزات بدون بهره يا بهره نازل، کم توجهي به صنايع کوچک ، گرايش شرکت هاي بزرگ دولتي به خريد خارجي و کم توجهي به توليدکنندگان داخلي، کاهش حاشيه سود توليدکنندگان و احتمال وقوع بيکاري گسترده و... ابراز نارضايتي مي کنند و از پيامدهاي آن نگرانند.

صنعتگران همواره براي حل مشکلات فرارويشان خصوصي سازي و تثبيت قيمت ها، اصلاح قانون کار، اصلاح قانون تجميع عوارض، کاهش حق بيمه کارفرمايان، همکاري بيشتر صنعت و دانشگاه، به کارگيري سياست خارجي فعال در امور اقتصادي را از دولت خواستار شده اند. در اين ميان ناگفته نماند که دولت راه حل بسياري از مشکلات واحدهاي توليدي را در ارتقاي راندمان توليد و افزايش بهره وري مي داند، اما شواهد حاکي از آن است که هم اکنون بسياري از واحدهاي توليدي آمادگي لازم را براي بهبود فرآيند توليد و بالا بردن نرخ بهر ه وري ندارند. فعالان بخش توليد از هزينه هاي گزاف تغيير تکنولوژي به عنوان مهم ترين مانع افزايش بهره وري ياد مي کنند. آنها همچنين محدوديت هاي تجاري در گشايش اعتبار براي خريد تجهيزات جديد صنعتي را يکي ديگر از موانع موجود پيش روي خود مي دانند.

يکي ديگر از مشکلات موجود ديگر اين است که جامعه ايران از نگاه اقتصادي بيشتر يک جامعه اي مصرفي است تا توليدي، درآمدهاي سرشار نفتي آن به طور عمده براي مصرف کالا بکار گرفته مي شود. کشورهاي توليدکننده نفت مانند ايران که به طور عمده تک محصولي هستند و يگانه اتکاي اقتصادي شان درآمد نفت بوده معمولا مصرف فزاينده خود را با واردات از کشورهاي ديگر تامين مي کنند. زيرا توليدات داخلي آنها قدرت جذب تمامي تقاضاي موجود در بازار را ندارد و تقاضا براي کالاهاي خارجي به علت عدم حمايت درست از توليدکنندگان داخلي وجود دارد. چون اولا قيمت آنها پائين تر است و ثانيا در بيشتر موارد از کيفيت بالاتري برخوردار هستند. اين امر مشکلاتي را براي اقتصاد ايران در پي خواهد داشت. کاري که مي شود انجام داد کوشش براي افزايش بهره وري در بخش غير نفتي و افزايش صادرات غير نفتي براي خروج از معضل صادرات تک محصولي است که از دو طريق - يا ترکيبي از اين دو - مي تواند اتفاق بيفتد - سرمايه گذاري در ماشين آلات مدرن تر و کارآمد تر - سرمايه گذاري براي بالابردن سطح مهارت کارگران (افزودن بر سرمايه انساني).

رونق توليد (کالاهاي غير نفتي) يعني چرخش هر چه سريعتر چرخ دنده هاي اقتصاد در تمامي بخش ها و در نتيجه افزايش گردش پول در اقتصاد. اما مي دانيم که توليد بدون سرمايه گذاري (به خصوص بلندمدت)که خود مستلزم امنيت اقتصادي بوده به هيچ عنوان ميسر نمي باشد. پيش شرط حل معضل بيکاري در ايران داشتن يک برنامه ريزي بلند مدت (سياست هاي مالي و پولي مناسب) بوده که بايد تمامي بخش ها از وزارتخانه هاي گوناگوني همچون اقتصاد و دارايي، کار و امور اجتماعي، صنايع و معادن و ... گرفته تا وزارت بازرگاني (با افزايش تعرفه بر روي کالاهايي که شبيه آنان در ايران توليد مي شود) و بانک مرکزي و بانکهاي ديگر از دولتي گرفته تا خصوصي (با اعطاي تسهيلات به توليد کنندگان) همه و همه بايد به کمک توليد کننده اي بيايند که اولين دغدغه آن توليد کالاي با کيفيت و جذب هر چه بيشتر نيروي کار مي باشد.

در پايان بايد گفت که تنوع بخشي به اقتصاد و درآمدها در جهت کاهش وابستگي ها و نوسان هاي اقتصادي، ايجاد اشتغال و افزايش رفاه موضوعاتي هستند که کاهش وابستگي به عايدات حاصل از فروش نفت و افزايش صادرات غيرنفتي را مي طلبند. چراکه افزايش بيش از پيش صادرات غيرنفتي يعني افزايش توليد و در نتيجه افزايش تقاضا براي نيروي کار که همان ايجاد اشتغال و کاهش بيکاري است. در نتيجه با افزايش صادرات غيرنفتي مي توان به راحتي معضل بيکاري و حتي تورم را در سطح جامعه ريشه کن کرد. لذا آيا بهتر نيست به جاي هزينه کردن پول نفت در مواردي که امکان دارد به افزايش هزينه هاي جاري دولت بينجامد و در نتيجه بر تورم افزوده شود، از آن در زمينه توليد واقعي استفاده نماييم؟چراکه اولين شرط رشد و توسعه اقتصادي توليد است. در نتيجه بايد ابتدا مسائل توليد کشور حل شود و به سمت توليد محور بودن پيش برويم. به اميد چنين روزي ...

رسالت: آنجا که مهندس مبلغ دين مي شود!

«آنجا که مهندس مبلغ دين مي شود!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم بهزاد حميديه است كه در آن مي‌خوانيد؛روشنفکران ديني در ناسازگاري ميان دين و مدرنيته، با پيش فرض گرفتن گريزناپذيري حداکثري مدرنيته، تلاش کرده اند قرائتي نوين از دين اسلام ارائه دهند. در اين قرائت که گاه آن را «قرائت رحماني»، مي خوانند، دين، فاقد مفهوم تعبد است، بخش هاي خشونت آميز آن حذف شده است، سازگار با درک عقلانيت مدرن از عدالت است و فقه معاملات آن مفقود است يا حجمي بسيار اندک دارد. اين قرائت، جنبه هاي فوق انساني و فوق طبيعي، به انسان ها (همانند پيامبر و ائمه عليهم السلام) نسبت نمي دهد، تاکيد بسيار بر متن قرآن (بدون نظر به تفسير حقيقي آيات توسط اهل بيت عليهم السلام) دارد، و در يک کلمه، اين قرائت، صبغه اومانيستي آشکاري دارد و تلاش مي کند محدوده احکام و عقايدي را که صرفا با اتوريته و حجيت نبي مورد پذيرش مومنين قرار گرفته است ضيق تر نموده، بر حوزه فعاليت عقل عرفي بشر بيافزايد.

روشنفکران ديني در ناسازگاري ميان دين و مدرنيته، با پيش فرض گرفتن گريزناپذيري حداکثري مدرنيته، تلاش کرده اند قرائتي نوين از دين اسلام ارائه دهند. در اين قرائت که گاه آن را «قرائت رحماني»، مي خوانند، دين، فاقد مفهوم تعبد است، بخش هاي خشونت آميز آن حذف شده است، سازگار با درک عقلانيت مدرن از عدالت است و فقه معاملات آن مفقود است يا حجمي بسيار اندک دارد. اين قرائت، جنبه هاي فوق انساني و فوق طبيعي، به انسان ها (همانند پيامبر و ائمه عليهم السلام) نسبت نمي دهد، تاکيد بسيار بر متن قرآن (بدون نظر به تفسير حقيقي آيات توسط اهل بيت عليهم السلام) دارد، و در يک کلمه، اين قرائت، صبغه اومانيستي آشکاري دارد و تلاش مي کند محدوده احکام و عقايدي را که صرفا با اتوريته و حجيت نبي مورد پذيرش مومنين قرار گرفته است ضيق تر نموده، بر حوزه فعاليت عقل عرفي بشر بيفزايد.

اخيرا (پنج شنبه دوم ارديبهشت1389 )، مهندس ميرحسين موسوي، «جنبش سبز» را مبلغ قرائت رحماني از دين معرفي کرده اند و بيان داشته اند: «ما مبلغ قرائت رحماني از دين هستيم، قرائتي از دين که واجد حداکثر مدارا نسبت به تمامي ديدگاه ها و عقايد است.» وي اين تبليغ را کاري دشوار خواند و گفت: «اما جنبش سبز مي تواند چنين مسئوليتي را بر دوش خود حس کند.»

درباره اين عبارات چند نکته تذکر دادني به نظر مي رسد:
1- قرائت دين به معني امکان حمل گزاره هاي ديني به هر معناي دلخواه، نمي تواند درست تلقي شود. اگر دين را امري وحياني دانستيم، هيچ راهي براي ما جز تلاش براي فهم مقصود شارع متعال باقي نمي ماند، زيرا شارع حکيم، دين را ملعبه اي براي تفاسير به راي اين و آن قرار نداده است، بلکه آن را براي هدايت بشر به سوي کمال فرستاده است، لذا بايد از گزاره هاي ديني، مقصود متعين او را جست نه چيز ديگري را. اما اگر دين را امري وحياني ندانيم، بلکه آن را امري دست ساز بشر و مخلوق فرهنگ و تاريخ انساني بشماريم، راه براي قرائت هاي دلخواه باز مي شود و مي توان متون ديني را همچون شعر و عبارات هنرمندانه اديبان، به چند وجه معنا و تفسير کرد، بدون آنکه الزاما آن وجوه را مقصود مولف بدانيم. آيا دين اسلام که مهندس موسوي بر وحياني بودن آن شبهه اي ندارند، متني شعري و ادبي است که بتوان آن را يک بار با قرائتي رحماني برخواند و يک بار با قرائتي خشونت آميز؟! مي خواهم بگويم استعمال تعبير «قرائت»، فرد را در معرض اين اتهام قرار مي دهد که دين را وحياني نمي داند يا فروفرستادن آن از سوي خداوند را فاقد اغراض حکيمانه و صرفا ملعبه اي براي بازي تفسيري مي شمارد (تعالي الله عن ذلک علوا کبيرا).

2 - اگر مقصود از «قرائت»، همان تفسير معتبر و درست، متکي بر اصول راستين تفسير و در جهت کشف مراد واقعي شارع باشد، آنگاه بايد پرسيد، مهندس، چه آشنايي عميق و فني با علوم اسلامي دارند که به خود جرات «قرائت» مي دهند. البته امروزه، در نظر انسان هاي مدرن، دين امري پيش پا افتاده و خرد و ساده است و تفسير آن نياز به تحصيل و تخصص ندارد؛ همگان مي توانند مفسر و معناکننده دين باشند! اما واقعيت خلاف آن است. دين از دشوارترين موضوعات علمي اي است که بشر با آنها دست و پنجه نرم کرده است. اين واقعيت را کساني به صورت عميق درک مي کنند که سالياني را در حوزه هاي علميه صرف تحصيل علوم اسلامي و مبادي آنها از علوم عربيت و منطق نموده اند و البته محصلين رشته هاي دانشگاهي الهيات و «دين شناسي» Religionwissenschaft(). اگر مهندس، از دخالت نابخردانه ديگران در امور تحت تمحض و تخصص خويش، برآشفته مي شود و غيرت علمي و فني اش برانگيخته مي گردد، متخصصين دين پژوه و اسلام شناس نيز از دخالت بي جاي مهندس در حوزه تخصصي آنها ناخرسند خواهند شد. البته وضعيت فعلي، تنها دخالت جناب مهندس در تفسير دين اسلام نيست، بلکه به گفته ايشان، دخالت چيزي که «جنبش سبز»ش مي خوانند در امر تفسير دين است! جنبش سبز که نه ماهيتي روشن دارد و نه واقعيت خارجيش را مي توان پذيرفت و نه چراييش مبين شده است (يعني فاقد همه وجوه سه گانه منطقي تصور اعم از ماهيت، هليت بسيطه و لميت است)، چگونه مي تواند تا اين سطح بالا بيايد که مبلغ و مفسر دين شود؟!

3 - از آنجا که به فرموده شهيد مدرس، ديانت ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت ما، کانديداهاي رياست جمهوري ما هم سعي مي کنند در حد و اندازه هاي مبلغين و مفسرين دين ظاهر شوند! مثلا يادمان هست که دکتر مصطفي معين، کانديداي رياست جمهوري دوره نهم، يکي از اهداف حضور خود در عرصه انتخابات را «اعتلاي دين و آيين» شمرده بود. در اين مورد هم جناب مهندس موسوي که ابتدا با انگيزه اي صرفا سياسي به ميدان مبارزه انتخاباتي وارد شده بود، کم کم چنان احساس منجيانه اي به او دست داد که اصلاح عرصه هاي مختلف فرهنگي و اجتماعي را وظيفه خود شمرد و هم اينک مقام ايشان چنان ترقي نموده است که متکلف اصلاح دين مردم هم شده اند! اما اين بزرگواران بايد توجه داشته باشند که جمله معروف شهيد مدرس، قطعا بدين معني نيست که هر دانشمندي از دکتر و مهندس، به صرف اينکه وارد عرصه سياسي جمهوري اسلامي شده است و بدون نيازمندي به تحصيل طولاني مدت علوم ديني، مي تواند مبلغ و مفسر دين باشد!

4 - تعجب آور است که «مبلغين اسلام رحماني»، با آيات روشن قرآني مبني بر غلظت و شدت و عدم تسامح چه مي کنند؟ آيا در اسلام رحماني، قرآن حجمي کوچک تر دارد؟ در سوره توبه آيه123 دستور به جنگ با کفار آن هم با غلظت و شدت صادر شده است: «قاتلوا الذين يلونکم من الکفار و ليجدوا فيکم غلظه.» در سوره اسراء، آيه5 نيز درباره کساني مي خوانيم که پيکار سخت مي کنند و خداوند، آنها را بندگان خود خوانده است: «فاذا جاء وعد اوليهما بعثنا عليکم عبادا لنا اولي باس شديد.» در سوره فتح، آيه29 راجع به اصحاب واقعي پيامبر مکرم اسلام دو توصيف مطرح شده است، يکي شدت و سخت گيري و ديگري رحمت و مهرباني: «محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الکفار رحماء بينهم.» و در سوره حديد، آيه25 به نازل شدن آهن (به عنوان وسيله پيکار) همراه با فروفرستادن انبياي الهي اشاره شده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه باس شديد و منافع للناس و ليعلم الله من ينصره و رسله بالغيب»

نيز در صفات خداوند، درکنار لطف و رحمت، شدت عقاب را مي بينيم؛ مثلا در آيه3 سوره غافر مي خوانيم: «غافر الذنب و قابل التوب شديد العقاب.»

به واقع، بايد پرسيد کتاب آسماني، «اسلام رحماني» را برمي تابد و مي توان ميان آن دو سازگاري برقرار نمود؟ اگر گفته شود که مقصود طرفداران دين رحماني، کنار نهادن اين آيات نيست و فقط مقصود، برجسته کردن رحمت و جنبه هاي تسامحي دين اسلام است، بايد پاسخ داد برجسته کردن، چه حدود و ثغوري دارد تا به نفي آياتي همچون آيات فوق الذکر نيانجامد؟

ابتكار: محدوديت زماني دوره رياست جمهوري بيشتر شود

«محدوديت زماني دوره رياست جمهوري بيشتر شود»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي‌خوانيد؛در سر مقاله چهار شنبه 8 ارديبهشت روزنامه ابتکار سرمقاله‌اي درج شد که نويسنده محترم در آن خواستار رفع محدوديت زماني(دو دوره چهارساله) در انتخابات رياست جمهوري شده است .سر مقاله نويس در ادامه با مقايسه وضعيت انتخابات رياست جمهوري و انتخابات نمايندگان مجلس شوراي اسلامي شهر و روستا و خبرگان خواستار هماهنگ سازي اين فرصت براي انتخاب شوندگان و رفع تبعيض از اين موضوع شد.

قياس نمايندگان مجالس شورا و خبرگان با رياست جمهوري قياسي مع الفارق است .نمايندگان مجالس مختلف در ايران کارکرد نظارتي دارند،اين درحالي است که رئيس جمهور يک مقام اجرايي است.نتيجه عمل نمايندگان در تضارب آرا و بحث و گفتگو و سرانجام راي گيري مشخص مي‌شود،در حالي که رئيس جمهور حتي با وجود داشتن گروه مشاوران به تنهايي مسئوليت تصميم اش را برعهده خواهد داشت .

سر مقاله نويس با طرح اين موضوع که اگر ماندن در قدرت براي رئيس جمهور فساد مي‌آورد همين امر دررابطه با نمايندگان منتخب ملت هم قابل تصور است . اين درحالي است که نمايندگان مردم در مجالس مختلف بر فرض انتخاب مادام العمر هيچ گاه نمي‌توانند يک کليت واحد راتشکيل دهند و از سوي ديگر مصوبات آنان از يک انتخابات ديگر که همان راي گيري در مجلس باشد مي‌گذرد و تصميم آنان به درستي و صحت نزديک تر مي‌شود.

اگر چه مي‌توان درباره تفاوت موقعيت نمايندگان مردم و رئيس جمهور که در حقيقت نماينده حکومت است بيش از اين نوشت اما به همين مقدار بسنده مي‌شود و در ادامه نکاتي پيرامون تحليل صورت گرفته در سرمقاله مذکور آمده است.

1- گردش نخبگان با اين محدوديت‌ها بيشتر امکان پذير است .بدون ترديد محدوديت زماني براي ماندن در پست رئيس جمهوري راه راي براي ورود سليقه‌هاي متفاوت فراهم مي‌کند.مديريت يک جامعه پويا با سليقه‌اي ثابت براي طولاني مدت امکان پذير نيست.

2-ذات قدرت به تمرکز تمايل دارد .حضور يک نفر بدون محدوديت زماني در راس هرم مديريت اجرايي کشور کم کم شرايط را براي متمرکز کردن همه اهرمهاي اجرايي در يک نفر فراهم مي‌کند .موضوعي که در کشورهايي چون عراق (گذشته) مصر و سوريه به خوبي ديده مي‌شود که اگر چه يک نفر به نام رئيس جمهور در راس قدرت حضور دارد و اگر چه با ظاهر دموکراتيک بر سرکار مي‌ماند اما نداشتن محدوديت زماني اورا به پادشاهي مادام العمر تبديل کرده است.و حتي با همين ظواهر دموکراتيک تلاش دارند که امکان موروثي شدن رياست جمهوري در خاندان خود را فراهم کنند.

بدون ترديد اگرچنانکه حضور يک نفر در راس کشور محدود به زمان خاصي باشد او را وادار خواهد کرد که براي طرح‌هاي حکومتي و اجرايي خود زمان مشخص کند و نظم و قوام بيشتري بر کشور حاکم خواهد شد (همانکه اين روزها مي‌توان بر سر در پروژه‌هاي شهرداري ديد که شمارش معکوس براي پايان پروژه‌ها را نشان مي‌دهد)
3-حضور مداوم يک نفر در راس قدرت و انتظار اينکه بتواند با رقباي خود براي کسب مجدد قدرت يک رقابت عادلانه داشته باشد،انتظار بيهوده‌اي است،.چه حتي اگر صاحب قدرت واقعا بخواهد در شرايط برابر با ديگران رقابت کند امکان پذير نيست .حضور يک رئيس جمهور که همزمان کانديداي دور بعد هم هست بدون ترديد او را در موقعيت برتري قرار مي‌دهد که عملا امکان رقابت سالم را از بين مي‌برد و رئيس جمهور بر سر کارمانده بعد از مدتي نماينده افکار عمومي نخواهد بود.

4- محدوديت زماني براي يک رئيس جمهور بدون ترديد شائبه تباني براي ماندن خود يا افراد نزديک به خود را از بين خواهد برد. به روسيه امروز نگاه کنيد .تحليل گران حضور مددوف نخست وزير دوران رياست جمهوري پوتين را در منصب رياست جمهوري نوعي تدبير مي‌دانند که رئيس جمهور سابق انديشيده تا پس از يک دوره دور بودن از منصب رياست جمهوري و رفع موانع قانوني بتواند دوباره به قدرت برگردد.

باتوجه به موارد فوق مي‌توان نتيجه گرفت اتفاقا در کشور ما جاي خالي يک قانون وجود دارد و آن اين است که رئيس جمهور در هر صورت بيش از دو دوره نتواند در قدرت بماند.

آنچه اين روزها در کشورهاي غربي ديده مي‌شود. اين موضوع امکان گردش نخبگان را فراهم تر مي‌کند .بدون ترديد اگر يک رئيس جمهور سابق مطمئن باشدکه امکاني براي بازگشت به قدرت ندارد تجربه دوران رياست جمهوري اش را در راه ديگري که مفيد به حال جامعه و کشورش باشد به کار خواهد گرفت .

مقايسه روساي جمهور سابق ايران و برخي کشورهاي ديگر بخوبي اين مساله را نشان ميدهد.روساي جمهور سابق ايالات متحده (کارتر،بوش پدر و پسر و کلينتون ) هر کدام با تشکيل نهادهاي غير دولتي و يا رايزني در سطح بين المللي براي حل مسائل جهاني هم تجربه خود را به کار گرفته اند و هم به دنبال کسب احترام مضاعفي هستند. اما در کشور ما حضور دوباره دو رئيس جمهور سابق هاشمي رفسنجاني و خاتمي در رقابت‌هاي انتخاباتي پس از دوري از دوره رياست جمهوري خود تجربه خوبي نبود .چرا که حضور يک مقام مسئول در هيئت يک نامزد انتخاباتي حداقل در کشور ما نه تنها به ناکامي منجر شد بلکه متاسفانه به دليل شرايط خاص جامعه ما آنها را در معرض انواع اتهامات که مختص شرايط انتخاباتي است قرار داده است،به گونه‌اي که جداي از شکستن حرمت شخصي آنها حرمت جايگاه رياست جمهوري نيز به چالش کشيده شد.

به نظر ميرسد برخلاف سرمقاله روزنامه ابتکار تدبير بايد به گونه‌اي ديگر انديشيده شود و آن ايجاد ممنوعيت قانوني براي حضور يک فرد در رقابت‌هاي انتخاباتي بيش از دو دوره است.

تهران امروز:همسويي مصر و رژيم صهيونيستي عليه حزب الله لبنان

«همسويي مصر و رژيم صهيونيستي عليه حزب الله لبنان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم دکتر محمد مهدي مظاهري است كه در آن مي‌خوانيد؛طي روزهاي گذشته در تريبون هاي بين المللي شاهد حملاتي هستيم که بعد از مدتي سکوت مجددا حزب الله لبنان را نشانه رفته اند.در راس اين موضع گيري ها از سويي مصر و در سويي رژيم صهيونيستي قرار دارند. رويارويي و مواجهه بين حزب الله لبنان و مصر پس از صدور دادستان کل اين کشور در محکوميت 26 نفر از حاميان آن به اتهام اقدامات ضد امنيتي وارد فاز جديدي شده است و در همين حين شاهد افزايش تهديدات آشکار و پنهان رژيم صهيونيستي عليه لبنان و حزب الله و طرح ادعاهايي در مورد دسترسي نيروهاي مقاومت به موشکهاي اسکاد هستيم.

تحليل ها در مورد حملات حاکي از اين نکته است که در وهله اول اين اقدامات در قالبي هماهنگ، با هدف تضعيف حزب الله و از سويي ديگر در راستاي ادعاي ارتباط نيروهاي مقاومت لبناني با ايران صورت گرفته است ،ضمن اينکه تحت فشار قرار دادن نيروهاي فلسطيني مخالف روند صلح را نمي توان در اين ميان ناديده گذاشت.در اين ميان گرچه تهديدات رژيم صهيونيستي چيز تازه اي نيست ولي جهت گيري خصمانه مصر موضوعي است که مورد توجه رسانه ها و تحليل گران قرار گرفته است.
در تحليل دقيق موضوع و سناريوهاي پيشرو مي توان به موارد ذيل اشاره نمود.

1 - قاهره با دامن زدن به اتهامات امنيتي عليه حزب الله و محکوميت برخي از افراد وابسته اين حزب درصدد بهره برداري هاي استراتژيک و تغيير مواضع خود از حالت دفاع شکننده به حالت تهاجمي است.

همدستي مبارک در جنگ 22 روزه عليه جريان مقاومت اسلامي (حماس) و همداستاني با اهداف راهبردي آمريكا در منطقه بر کسي پوشيده نيست ، به طوري‌که خشم افکار عمومي بويژه اخوان المسلمين از هم پيماني رهبران مصر با رژيم صهيونيستي و حاميان باعث شده است که رژيم مبارک در آستانه انتخابات رياست جمهوري و انحراف افکار عمومي از مشکلات فزاينده اقتصادي و اجتماعي با امنيتي جلوه دادن پرونده شهاب سر دسته افراد بازداشت شده و ديگر افراد دستگير شده در جهت بازسازي جبهه داخلي و بين المللي خود و حزب حاکم مصر برآيد.

2 - جنگ رسانه اي گسترده عليه حزب الله از يک سال پيش در رسانه هاي غربي – صهيونيستي به شدت ادامه داشته و از زبان رهبران محافظه کار عرب نيز شنيده مي شود ناشي از اين امر است که به رغم اقدامات انجام شده و تلاش‌هاي گسترده که در راستاي تخريب وجهه حزب الله در سطح منطقه انجام مي گيرد ، فضاي داخلي لبنان حتي جريان غرب گرا (14 مارس) نيز از اتخاذ مواضع خصمانه عليه حزب الله خودداري کردند. به‌طوري‌که همچنين اکثر کشورهاي منطقه جريان مقاومت تاييد مي کنند ناظران مسائل سياسي متفق القولند که مصر پس از امضاي قرارداد کمپ ديويد و پذيرش نقش ميانجي در جهان عرب در چارچوب اهداف و سياست‌هاي اسرائيل و آمريكا حرکت کرد و پس از جنگ 22 روزه بر شدت حملات عليه مقاومت افزوده است.

3 - ايالات متحده و رژيم صهيونيستي همراه به اعراب سني محافظه کار در تلاشند که با تبليغ اينکه ايران با حمايت از جنبش حزب الله قصد دارد نفوذ منطقه اي خود را از طريق تحکيم نقش افريني شيعيان، در مقابل سني‌ها تقويت کند در اين مسير با معرفي حزب الله لبنان به عنوان بازوي ايران در منطقه در صدد عدم تحقق پيمان دفاعي امنيتي مشترک توسط نيروهاي بومي هستند. اين امر ضمن تشديد اختلافات در جهان اسلام به نفوذ و سلطه نيروهاي خارجي بر منطقه انجاميده است. پيامد اصلي اقدام آنان افزايش واگرايي ميان کشورهاي اسلامي و برون داد آن ، تقويت جايگاه رژيم صهيونيستي در معادلات امنيتي خاورميانه و تثبيت حضور نامشروع نظامي و اطلاعاتي آمريكا در منطقه مي باشد.

4 - پس از شکست رژيم صهيونيستي در جنگ 33 روزه و با‌لطبع ناتواني در جنگ نوار غزه ، روند فروپاشي و ناکامي اين رژيم در داخل و خارج آغاز شده است از رسانه هاي عرب همسو با منافع رژيم صهيونيستي و آمريكا با تکرار ادعاهاي مربوط به پروژه ايران هراسي تلاشهاي گسترده اي براي جلوگيري از نفوذ معنوي ايران در منطقه آغاز نمودند.

5 - پس از قرارداد کمپ ديويد و قرار گرفتن نام مصر به عنوان يکي از بزرگترين دريافت کنندگان کمک‌هاي اقتصادي در قالب وام هاي بلاعوض از کاخ سفيد ، سياست هاي اقتصادي قاهره نيز بر محور رشد و توسعه روابط با تل آويو و واشنگتن تدوين گشته است. کاهش کمک اقتصادي آمريكا به اين کشور بدليل بحران اقتصادي جهان به بيکار شدن هفت ‌ميليون مصر شاغل در اروپا و کشورهاي حوزه خليج فارس انجاميده و گسترش اعتراضات مردمي در پي داشته است. لذا مقامات مصري در تلاشند با دامن زدن به بحران اخير با حزب الله لبنان و مقصر جلوه دادن ايران (بدليل حمايت از اين جنبش) با افزايش ضريب امنيت خود در داخل ، همچنان به آينده همکاري هاي نزديک اقتصادي با تل آويو و واشنگتن اميدوار باشند.

در کل از ديد کارشناسان مسائل سياسي هر‌گونه افزايش جايگاه حزب الله در ترتيبات سياسي و امنيتي منطقه، موجب الگوبرداري و تقويت روزافزون فرهنگ مقاومت در منطقه مي‌باشد و اين موضوعي است به صورتي مشترک منافع و جهت گيري‌هاي آمريکا،اسرائيل و رژيم هاي عربي همراه آنها را به چالش مي کشد.از اين رو حملات و ادعاهاي اخير عليه حزب‌الله را مي توان در ذيل پروژه‌اي مشترک از سوي اين مجموعه عليه جريان مقاومت در منطقه ارزيابي کرد.

ايران:رمز تنفر همسايه شرقي ما از اوباما

«رمز تنفر همسايه شرقي ما از اوباما»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي ايران است كه در آن مي‌خوانيد؛ماهيت روابط سران كاخ سفيد با دولت كابل چندي است دستخوش دگرگوني اساسي است. گزارشگران افغاني و امريكايي در روزهاي اخير حكايت‌ شگفت انگيزي از اين تغيير لحن و رفتار طرف‌هاي امريكايي نسبت به افغان‌ها نقل كرده‌اند. گويي همين رفتارهاي عتاب آلود و بعضاً توهين‌آميز است كه كام رئيس جمهوري افغانستان را تلخ كرده و حامد كرزاي را بر آن داشته كه با ميهمانان ناخوانده غربي‌اش به گونه ديگري سخن بگويد.

البته در 9 سال دوران اشغال افغانستان موارد بسياري از اختلاف و تضاد ميان دولتمردان افغان و امريكا بروز كرده بود اما در مرحله جديد اين كشمكش‌ به سطح رهبران سياسي دو كشور راه يافته است.با اوج گرفتن دامنه اين اختلاف‌ها بود كه باراك اوباما براي ديدار غير منتظره در فروردين ماه راهي كابل شد. اين ديدار غير منتظره به دليل حوادثي كه در پي آورد به نقطه عطفي در چرخش رفتار امريكايي‌ها نسبت به شريك رنجورشان تبديل شد.طبق گزارش رسانه‌هاي امريكا ديدار غير منتظره فروردين ماه اوباما زماني صورت گرفت كه دو گزارش نگران كننده از سوي دو مقام ارشد سياسي و نظامي امريكا در كابل (توسط كارل ايكنبري سفير و ژنرال مك كريستال فرمانده ارتش) به كاخ سفيد ارسال شد. در بخش نظامي گزارش‌، به صراحت اظهار شده كه چشم اندازي از پيروزي سريع ارتش 140 هزار نفري ناتو بر طالبان وشبه نظاميان شورشي ديده نمي‌شود.

اما در بخش سياسي گزارش كه اهميت افزون‌تر دارد سفير امريكا در كابل از سه اتفاق بي‌سابقه سخن به ميان آورد.
1- افكارعمومي افغانستان به طرز برگشت ناپذيري نسبت به موفقيت مأموريت نظامي امريكا و ناتو نااميد شده و بدبيني عمومي دوران بوش تبديل به تنفر از خارجي‌ها شده است.
2- كارگزاران سياسي كابل و در رأسشان حامد كرزاي رئيس جمهوري با اطمينان به عدم موفقيت ارتش‌هاي غربي، در پي اتخاذ سياستي متفاوت و تا حدي مستقل از جامعه بين‌المللي هستند.

3- سران اقوام و محافل عمومي افغانستان در دهمين سال جنگ چرخشي چشمگير به سمت كشورهاي همسايه افغانستان بويژه ايران نشان مي‌دهند و اين موضوع در استقبال گسترده رسانه‌هاي كابل و رهبران جناح‌هاي مختلف افغان از سفر رئيس جمهوري ايران نمايان شد.
سفر بهاره اوباما به كابل در واقع براي جلوگيري از چرخش اوضاع در كشوري است كه قرار بود برگ برنده دموكرات‌ها در انتخابات سرنوشت ساز ماه نوامبر كنگره باشد. طبق گزارش منابع مطلع« اوباما در اين سفر در جلسه فوق العاده‌اي با حضور سران افغانستان شركت كرد . او در اين ملاقات كه بيشتر شبيه يك محاكمه بوده، كرزاي را به دليل افزايش نقش و اعتبار ايران و اقبال افغان‌ها به سمت اين همسايه غربي‌شان مورد عتاب قرار داده» و به طور خاص نسبت به تأثيرات مواضع دكتر احمدي‌نژاد واكنش توأم با ناراحتي نشان مي‌دهد. لحن گفتار او خطاب به حامد كرزاي را حتي گزارشگران امريكا، اهانت‌آميز و قيم‌مآبانه خوانده‌اند. اوباما در اين ديدار مجموعه‌اي از دستورات آمرانه را خطاب به كرزاي صادر مي‌كند.

«- در سفر آقاي احمدي‌نژاد (رئيس جمهوري) به كابل، شما چرا افغانستان را بلندگوي ايران قرار داديد و اجازه داديد وي از تريبون شما عليه امريكايي‌ها صحبت كند؟
- ما تا امروز شما را حمايت كرديم، ولي از قرار اطلاع دقيق، شما بر خلاف آن قصد داريد ارزش‌هاي دموكراتيك و مساعدت‌هاي جوامع غربي را زير پا بگذاريد و با رژيم‌هاي منطقه همدست شويد.

- شما بايد اصلاحات قوي در مكانيسم انتخابات به‌وجود بياوريد و الا جوامع غربي در روند برگزاري انتخابات پارلماني هرگز به شما كمك نخواهند كرد.

- تلاش شما براي برگزاري كنفرانس صلح كابل بي‌ثمر است، تا زماني كه طالبان در مخالفت خود مصر بوده و از موضع قدرت برخورد نمايند، اين‌گونه اجلاس نتيجه‌بخش نخواهد شد.
- در شرايطي كه استراتژي امريكا روي از بين بردن القاعده و تضعيف طالبان متمركز بوده، دولت افغانستان درصدد گفت‌و‌گو با مخالفان است. بهتر است به جاي اين اقدامات، نسبت به اصلاح امور و مبارزه با فساد حاكم تلاش كند.»

نبايد از نظر دور داشت كه اين ادبيات بر زبان رئيس جمهوري جاري مي‌شود كه قبل از هر چيز با منطق حذف خشونت در ديپلماسي امريكا رأي شهروندانش را گرفت. اوباما جنگ افغانستان را سرلوحه سياست خويش قرار داد و قول داد كه اولين مأموريتش براي افغان‌ها رفاه، امنيت و دموكراسي را به ارمغان خواهد آورد.دلايل اين چرخش رفتار رئيس كاخ سفيد نسبت به دولتي كه تا ديروز عنوان «شريك حياتي» امريكا را داشت پوشيده و پنهان نيست، كنش دولت كنوني امريكا نسبت به كرزاي و ديگر حاكمان كابل بسته به آهنگ جنگ، تنظيم مي‌شود و با اين محاسبه هر اندازه موازنه رويارويي نظامي به سمت شورشيان و جبهه مقابل امريكا سنگيني كند، رفتار اوباما و دوستانش كه با وعده شكست طالبان كاخ سفيد را فتح كردند پرخاشگرانه تر و عصبي تر خواهد شد.

رئيس جناح دموكرات‌ها اكنون در اولين و مهمترين مأموريت نظامي خويش در وضعيتي قرار گرفته كه فاصله چنداني با يك « شكست چند سويه » ندارد شكستي كه در آن امريكا نه تنها كابل را از دست مي‌دهد بلكه رقابت با حريفان قدرتمند خويش در اين منطقه بويژه ايران و روسيه را نيز مي‌بازد، لذا تصور اين كه اوباما با شكست راهبرد نظامي‌اش در افغانستان لقب «بازنده بزرگ» را در دومين سال زمامداري‌اش بگيرد بسيار هولناك است. اين نكته را به روشني از لابه‌لاي دستورات آمرانه اوباما به كرزاي مي‌توان دريافت آنجا كه او در مواجهه با كرزاي براي فرافكني اين شكست به دنبال يك مقصر بزرگ مي‌گردد.منابع اين يادداشت در دفتر روزنامه موجود است .

دنياي اقتصاد:هزينه تثبيت نرخ ارز در دوره اجراي قانون يارانه‌ها

«هزينه تثبيت نرخ ارز در دوره اجراي قانون يارانه‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم حميد زمان‌زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛اکنون و در دوره اجراي قانون يارانه‌ها، سياست‌هاي دولت در مديريت نرخ ارز، بيش از هر زماني اهميت يافته است.

در تازه‌ترين موضع‌گيري‌ها، اعلام شده است که سياست ارزي دولت در دوره اجراي قانون يارانه‌ها، به شکل کنوني تداوم خواهد يافت. اين امر به اين معنا است که قرار است نرخ ارز در محدوده 1000 تومان تثبيت گردد؛ اما مساله مهم اين‌جا است که تثبيت نرخ ارز، در دوره اجراي قانون يارانه‌ها، دربردارنده يک خطر بزرگ براي توليد و اشتغال در اقتصاد ايران است. تثبيت نرخ ارز چگونه براي توليد و اشتغال ملي ايجاد خطر مي‌كند؟

ابتدا بايد روشن نمود که آنچه در مورد نرخ ارز مهم است، نرخ واقعي ارز مي‌باشد و نه نرخ اسمي ارز. اگر تفاوت تورم داخلي از تورم خارجي را از نرخ اسمي ارز کم كنيم، نرخ واقعي ارز به دست خواهد آمد. بر اين اساس بايد توجه داشت که اگر تورم داخلي بسيار بيشتر از تورم خارجي شود، نرخ واقعي ارز با وجود تثبيت نرخ اسمي ارز با کاهش مواجه خواهد شد و به عبارت ديگر ارزش ريال در برابر دلار و ساير ارزهاي خارجي افزايش خواهد يافت. اما اثر تثبيت نرخ اسمي ارز در شرايط تورمي و در نتيجه کاهش نرخ واقعي ارز بر توليد و اشتغال چيست؟ کاهش نرخ واقعي ارز، موجب گران شدن توليدات داخلي در بازارهاي بين‌المللي و ارزان شدن توليدات خارجي در بازار داخلي خواهد شد. بر اين اساس، کاهش نرخ واقعي ارز از دو مسير به توليد و اشتغال صدمه خواهد زد؛ از يک طرف کاهش نرخ واقعي ارز، قدرت رقابتي توليدکنندگان داخلي در بازارهاي بين‌المللي و در نتيجه توان صادرات غيرنفتي کشور را تضعيف خواهد کرد و از طرف ديگر و مهم‌تر از آن، کاهش نرخ واقعي ارز، قدرت رقابتي توليدکنندگان داخلي در برابر رقباي خارجي در بازارهاي داخلي را نيز تضعيف مي‌كند.

بنابراين بايد توجه داشت که زيان کاهش نرخ واقعي ارز، صرفا متوجه صادرکنندگان کشور نيست، بلکه متوجه تمام توليدکنندگاني است که در بازارهاي داخلي در معرض رقابت با رقباي خارجي قرار دارند.

در مقابل، برندگان کاهش نرخ واقعي ارز، واردکنندگان کالاهاي نهايي يا بخش کوچک توليدکنندگاني هستند که واردکننده مواد اوليه و کالاهاي واسطه از خارج هستند؛ كه به يمن محدوديت‌هاي بازرگاني، در معرض رقابت با رقباي خارجي قرار ندارند.

اگر مجموعه اين اثرات در نظر گرفته شود، روشن مي‌شود که کاهش نرخ واقعي ارز، بيش و پيش از آنکه متضمن منافع اقتصاد ملي باشد، دربردارنده هزينه‌هاي بزرگي براي توليد و اشتغال ملي است. دوره اجراي قانون يارانه‌ها به هر حال با افزايش قابل ملاحظه تورم و احتمالا کاهش توليد و اشتغال همراه خواهد بود.

بنابراين در اين دوره تورمي، تداوم سياست تثبيت نرخ ارز، به معناي کاهش قابل ملاحظه در نرخ واقعي ارز خواهد بود و روشن است که کاهش نرخ واقعي ارز، به معناي هزينه‌هاي بزرگ براي توليد و اشتغال، آن هم در زماني خواهد بود که اقتصاد ايران به حفظ توليد و اشتغال نيازي مبرم خواهد داشت. بنابراين تثبيت نرخ ارز در اين دوره با چه هدفي صورت خواهد پذيرفت؟ احتمالا قرار است تثبيت نرخ ارز به عنوان يک ابزار ضد تورمي براي مقابله با اثرات تورمي اجراي قانون يارانه‌ها، مورد استفاده قرار گيرد.

اما سياست‌گذاران اقتصاد ايران بايد متوجه اين امر باشند که بهترين ابزار جهت کنترل تورم، مهار رشد حجم پول است و نه تثبيت نرخ ارز. واقعيت اين است که تثبيت نرخ ارز در دوره اجراي قانون يارانه‌ها، نه تنها در جهت کنترل تورم موثر واقع نخواهد شد، بلکه تنها هزينه‌هاي بزرگ را براي توليد و اشتغال اقتصاد ايران در بر خواهد داشت. بر اين اساس، سياست صحيح ارزي در دوره اجراي قانون يارانه‌ها، نه تثبيت نرخ اسمي ارز، بلکه تثبيت نرخ واقعي ارز خواهد بود.

آرمان:تاثير مثبت سفر احمدي‌نژاد به نيويورک

«تاثير مثبت سفر احمدي‌نژاد به نيويورک»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ارمان به قلم عليرضا داوري است كه در آن مي‌خوانيد؛ سفر رئيس جمهور به نيويورک مي‌تواند بر گفت‌وگو‌هاي پيرامون پرونده هسته‌اي تاثير مثبت داشته و فرصتي باشد تا با گفت‌وگوي بيشتر موارد اختلاف در اين پرونده برطرف شود. همانطور که پيش از اين در سخنان رئيس جمهور بارها شنيده شده است، ايران آماده گفت‌وگو و مذاکره براي حل اختلافات است و همچنان که نامه‌هاي رئيس جمهور به اوباما،رئيس جمهور آمريکا نشان مي‌دهد،

دولت ايران به حل اختلافات از طريق گفت‌وگو و مذاکره اعتقاد دارد.بنابراين مي‌توان اميدوار بود که اين سفر رئيس جمهور و سخنراني ايشان در سازمان ملل براي برون رفت از وضعيت فعلي در پرونده هسته‌اي راهگشا باشد و کشورهاي غربي را در مورد استفاده صلح آميز از فنآوري هسته‌اي در ايران متقاعد کند.

البته بايد در نظر داشت که حضور آقاي احمدي‌نژاد در اين همايش به تنهايي اهميت زيادي دارد، چراکه عدم حضور رئيس جمهور مي‌توانست اثرات منفي زيادي از‌جمله تبليغات منفي عليه ما را در پي داشته باشد در حالي که ايران با حضور در اين همايش اکنون بهترمي تواند از مواضع خود در پرونده هسته‌اي و مساله خلع سلاح هسته‌اي در جهان را بيان کند.

قاعدتا آمريکايي‌ها هم از اين فرصت استفاده خواهند کرد و از مذاکره با ايران براي رفع اختلافات استقبال مي‌کنند و اين سفر مي‌تواند راه گفت‌وگو بر سر مسائل مورد اختلاف را باز کند و به ايجاد فضاي مناسبي براي حل موضوعات مورد مناقشه کمک کند.

البته در مورد واکنش‌هاي متفاوت کنگره و کاخ سفيد در مورد حضور احمدي‌نژاد در نيويورک بايد گفت، در اکثر موارد کنگره آمريکا با کاخ سفيد موضع مشترک و يکساني ندارد و طبيعي به نظر مي‌رسد که در اين مورد هم اختلاف نظرهايي ميان آنها باشد اما بايد در نظر گرفت که اکنون تصميمات اصلي سياست خارجي آمريکا در کاخ سفيد گرفته مي‌شود.مواضع و حرفهاي گذشته دولت آمريکا را هم نبايد دليلي براي عدم استقبال از گفت‌وگو با ايران دانست چراکه، دموکرات‌ها معمولا زود مواضع تندي اتخاذ مي‌کنند اما خيلي زود هم از مواضع خود عقب نشيني مي‌کنند؛ ضمن اينکه اوباما افکار و برنامه‌هاي متفاوتي در سياست خارجي نسبت به روساي جمهور سابق آمريکا دارد که مي‌توان از اين تفاوت ديدگاه بهره گرفت.

در آمريکا در مورد ايران ديدگاههاي متفاوتي ميان احزاب سياسي وجود دارد و درحالي‌که برخي‌ها در اين کشور مخالف ارتباط و تعامل با ايران هستند بسياري از گروه‌هاي سياسي و بخصوص تفکر حاکم بر کاخ سفيد ترجيح مي‌دهند با ايران تعامل کند؛ چراکه نمي‌تواند قدرت منطقه اي، موقعيت خاص ژئوپوليتيکي و قدرت سياسي ايران را ناديده بگيرد و ما مي‌بينيم که تعامل با ايران در دکترين ديپلماسي آمريکا ديده شده است، بنابراين آمريکا هم حضور احمدي‌نژاد در نيويورک را يک فرصت براي آغاز گفت‌وگو با ايران مي‌داند.

مساله اعتراض به وجود سلاح‌هاي هسته‌اي اکنون موضع مشترک ايران و آمريکا محسوب مي‌شود که مي‌توان از آن براي ايجاد فضاي مناسب براي گفت‌وگو بهره گرفت، هرچند که مواضع ايران و آمريکا در اين خصوص بهم شبيه نيست؛ چراکه آمريکايي‌ها خواهان کاهش خلع سلاح هسته‌اي هستند و ايران خواهان خلع کامل سلاح‌هاي هسته‌اي در جهان اما به هر حال براي ايجاد تعامل و گفت‌وگو در عرصه بين‌الملل بايد مواضع مشترک ميان دو کشور را پر رنگ کرد و اکنون دو کشور مي‌توانند از اين فرصت استفاده کنند.

البته نبايد انتظار داشت يک سفر بتواند تمامي موانع گفت‌وگو ميان دو کشور را بردارد و سبب آغاز مذاکرات و حل اختلافات دو کشور شود، طبيعي است که بايد فضاي مناسب گفت‌وگوي مستمر شکل بگيرد اما بطور کلي مي‌توان به اين سفر براي ايجاد چنين فضايي اميدواربود.

قدس:بيم و ترديد در کاخ سفيد

«بيم و ترديد در کاخ سفيد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛کنفرانس بازنگري «ان.پي.تي» از امروز در مقر سازمان ملل در نيويورک آغاز به کار مي کند. اين در حالي است که کاستن از شمار تسليحات هسته اي، يکي از کليدي ترين موضوعات پيرامون اظهارات باراک اوباما در اين نشست خواهد بود.

جنگ جهاني دوم و خسارتها و تلفات مالي و جاني گسترده آن، کشورها را بر آن داشت تا براي جلوگيري از وقوع حوادث مشابه در آينده، تعهدهاي حقوقي دولتها را نسبت به حفظ نظم و امنيت جهاني افزايش دهند.در شرايطي که دستيابي به سلاحهاي کشتار جمعي نگرانيها را تشديد نموده و برخوردهاي اتمي بر مناقشات بين المللي سايه افکنده بود، دولتها به سوي امضاي معاهده «ان.پي.تي» سوق يافتند.

اکنون بيش از 40 سال از امضاي «پيمان منع گسترش تسليحات هسته اي» مي گذرد؛ پيماني که بيش از چهار دهه قبل با هدف از ميان رفتن تسليحات اتمي ميان کشورها امضا شد. اما شرايط موجود در جهان نشان مي دهد که قدرتهاي بزرگ و دارندگان اصلي تسليحات اتمي، نه تنها به تعهدهاي خود در اين پيمان عمل نمي کنند، بلکه «ان.پي.تي» به اهرمي در دست اين کشورها تبديل شده تا با استفاده از آن، بر کشورهاي در حال رشد فشار بياورند.
«ان.پي.تي» بر مبناي سه مؤلفه اساسي، يعني خلع سلاح هسته اي، عدم اشاعه و استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي بنا شد. طبق اين معاهده، کشورهاي فاقد سلاح هسته اي متعهد شدند به دنبال گزينه نظامي هسته اي نروند و در مقابل، کشورهاي دارنده نيز متعهد شدند سلاح هسته اي خود را نابود و به کشورهاي عضو معاهده در زمينه استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي کمک کنند. اين سه موضوع ارکان اصلي معاهده را تشکيل مي داد.

برخي صاحب نظران پيشتر بر اين موضوع تأکيد داشتند که نشست مذکور به دنبال ايجاد منطقه اي عاري از سلاحهاي هسته اي در خاورميانه از جمله در رژيم صهيونيستي، کشورهاي عربي و ترکيه است.

مقامهاي آمريکايي تأکيد کردند، پيشرفت در جريان مذاکرات براي ايجاد منطقه اي عاري از سلاحهاي هسته اي در خاورميانه، بدون مشاهده پيشرفتهاي اصلي در جريان مذاکرات سازش ميان مقامهاي فلسطيني و رژيم صهيونيستي، حاصل نخواهد شد.

اگر چه اوباما قبلاً در پراگ و چک خواستار جهان عاري از بمبهاي هسته اي شده بود، با توجه به شرايط کنوني جامعه آمريکا و لابيهاي قدرت، بعيد به نظر مي رسد به رئيس جمهور آمريکا اجازه داده شود از ديدگاه مطرح شده خود دفاع نمايد. روند اظهارات و اقدامهاي واشنگتن در اين مقطع، بيانگر استمرار مواضع بوش است، به نحوي که آقاي اوباما، 2 ماه پيش بودجه خاصي را براي تسليحات هسته اي و مدرن کردن اين تجهيزات آمريکا در نظر گرفت. اقدامها و اظهارات آمريکايي ها نشان مي دهد که آنها در پشت پرده عوامفريبي و تبليغات دروغين، هيچ باوري به جهان عاري از سلاح هسته اي و صلح، ثبات و امنيت بين المللي ندارند. سخنان جنگ طلبانه اخير رئيس جمهور و وزير دفاع آمريکا و بودجه 11 ميليارد دلاري اين کشور براي نوسازي زرادخانه هسته اي آمريکا، گواه اين مطلب است.

لازم به ذکر است، برخي گزارشهاي کارشناسان تسليحاتي در پژوهشکده هاي معتبر، حاکي از وجود 9 هزار کلاهک اتمي در آمريکاست که 5 هزار کلاهک آن فعال بوده و 4 هزار کلاهک ديگر در مراحل فعال سازي است.

از طرفي «باراک اوباما» رئيس جمهور آمريکا، اخيراً با اشاره به چالشهاي پيش روي واشنگتن، استفاده از تسليحات اتمي عليه دشمنان اين کشور را مجاز دانسته بود.
ايجاد حاشيه امن براي رژيم صهيونيستي در نشست امنيت هسته اي واشنگتن، مبين اين واقعيت است که واشنگتن از سوژه خلع سلاح احتراز خواهد نمود. اين موضوع بنا به استنباط اکثر تحليلگران سياسي، موجب تضعيف پيمان معاهده منع گسترش سلاحهاي هسته اي خواهد شد، به گونه اي که «سوزان برک» نماينده ويژه دولت آمريکا در امور «ان.پي.تي» بر اين باور است که مسأله اين پيمان و تلاشها براي تقويت آن، پروسه اي زمان بر است. در نشست نيويورک، اميدي به کار جدي و واقعي براي تقويت پيمان منع اشاعه هسته اي وجود ندارد و اين مسأله در ماه ها و يا سالهاي آتي قابل انجام است.

تلاش مهمي که پيش بيني مي شود در اين نشست از سوي دارندگان سلاحهاي کشتار جمعي با پرچمداري آمريکا پيگيري گردد، محدود نمودن کشورهاي مستقل در دستيابي به فناوري صلح آميز هسته اي است. تحليلها و خبرهاي اخير حاکي از اين موضوع بود که دولتهاي غربي با محوريت آمريکا در صددند خروج کشورها را از معاهده مذکور ملغي نمايند، اين در حالي است که براساس ماده 10 معاهده، اين حق به اعضا داده شده است که چنانچه احساس کردند يکي از مواد «ان.پي.تي» با منافع ملي آنها مغايرت دارد، از پيمان مذکور خارج شوند.

گفتني است، مفاد نشست کنفرانس خلع سلاح هسته اي در تهران از سوي کشورهاي مستقل در نيويورک سايه افکنده است.

نگراني واشنگتن از حضور ايران در اين نشست به اندازه اي است که حتي قبل از عزيمت رئيس جمهور ايران به نيويورک، برخي نمايندگان کنگره آمريکا پيشنهادهايي را مبني بر صادر نکردن رواديد براي هيأت ايراني مطرح نمودند و حتي هيلاري کلينتون وزير امورخارجه آمريکا بحث تحت الشعاع قرار دادن نشست را از سوي آقاي احمدي نژاد عنوان کرد. اين اظهارات در حالي بيان مي گردد که ايران براي اولين بار کنفرانس خلع سلاح هسته اي را در تهران برگزار نمود که با استقبال کشورها روبه رو گرديد و برخي از کارشناسان خروجي نشست تهران را به عنوان مواد خام کنفرانس «ان.پي.تي» مطرح نمودند.

نگراني از حضور نمايندگان ايران به گونه اي هاله اي از ترس را بر دولتمردان آمريکايي ايجاد نموده است که در همين رابطه برخي از اعضاي کنگره آمريکا از مقامهاي شهر نيويورک خواسته اند تا به هتلهاي اين شهر دستور بدهند از پذيرش هيأت ايران خودداري کنند.

بر همين اساس سناتور «جان کورنين» از اعضاي جمهوريخواه سناي آمريکا با ارسال نامه اي به وزارت خارجه اين کشور، خواستار اعمال محدوديتهايي براي سفر احمدي نژاد به نيويورک شده است.

به هر روي، جمهوري اسلامي و کشورهاي مستقل تلاش مي کنند با احياي نقش پيمان منع گسترش سلاحهاي هسته اي، کشورهاي دارنده سلاحهاي کشتار جمعي را متقاعد نمايند در قرن 21 تسليم منطق و احترام به حقوق ملتها شده و با امحاي تسليحات مذکور زمينه برخورداري از فناوري صلح آميز هسته اي را براي ديگر اعضا فراهم کنند.

جهان صنعت:براي برنامه پنجم پيشنهاد دهيد

«براي برنامه پنجم پيشنهاد دهيد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت است كه در آن مي‌خوانيد؛جمعي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي بر اين اعتقادند که بايد به مدت يک يا دو سال آينده برنامه چهارم توسعه تمديد شود زيرا به سختي مي‌توان گفت که حتي 50 درصد آن هم به اجرا درآمده باشد.

از سوي ديگر و در کنار پيش کشيدن چنين مباحثي در مجلس شاهد اظهارنظرهايي درخصوص برنامه پنجم توسعه هستيم که بسيار تامل‌برانگيز است. به طور نمونه مي‌توان به جلال يحيي‌زاده، نماينده تفت و ميبد اشاره کرد که مي‌گويد: برنامه فوق شروع و اتمام آن مشخص نيست، پس رسيدگي‌اش به زمان فراواني نياز دارد.

شايد با توجه به چنين سخناني است که ديروز احمد توکلي، رييس مرکز پژوهش‌هاي مجلس از غياب تعدادي از همکاران خود استفاده کرد و به دور از چشم خبرنگاران از آنان خواست تا درباره برنامه پنجم توسعه پيشنهاد دهند و نظر يکديگر را نقد کنند.شکي وجود ندارد که لايحه برنامه پنجم توسعه در يک يا دو ماه آينده به يکي از مباحث اقتصادي بسيار پرحرف و حديث مبدل خواهد شد اما با اين پيشنهاد احمد توکلي مي‌توان گفت در زمان و با هزينه کمتري اين کار انجام مي‌شود زيرا پيش از طرح موضوع در صحن علني به وضوح مشخص مي‌شود که نقاط ضعف و قوت آن در چه جاهايي است و اگر اين کار به درستي صورت گيرد، مي‌توان خاطرنشان کرد که اين اولين‌باري است تا پيش از شروع بررسي طرح يا لايحه‌اي در خانه ملت درباره نقاط ضعف و قوت آن اجماع به دست مي‌آيد.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"