کد خبر: ۱۰۹۱۵۴
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۵ - ۱۲ خرداد ۱۳۸۹
در آستانه سالگرد رحلت بنيانگذار انقلاب،ديدگاه آيت الله اكبر هاشمي رفسنجاني در خصوص امام خميني(ره) منتشر شد.

به گزارش ایلنا رئيس مجلس خبرگان رهبري امام خميني را اينگونه توصيف كرد:

«خميني» واژه‌اي زيبا در قاموس ايرانيان است كه گرچه صفتي نسبي از شهري در استان مركزي است، اما بسيار فراتر از خمين و ايران، شهرتي جهاني يافته و مطمئناً نامي جاودان در تاريخ معاصر خواهد بود.

وي در ادامه گفت: سيده زاده‌اي بزرگوار كه ميلادش همزمان با ميلاد جده بزرگوار سادات، حضرت فاطمه زهرا(س) است. كودكي پاك از دامن مادري مؤمنه كه نامش را «روح الله» نهادند. پدرش يك روحاني شريف بود كه جانش را در راه دفاع از مظلوماني كه از ظلم ملاّكين آن روزگار به تنگ آمده بود، تقديم كرد و اين يادگار شهيد، كودكي‌اش را با اين خصوصيت منحصربه‌فرد با تعليم دروس ديني در مكتب‌خانه‌هاي آن زمان سپري كرد. جواني‌اش با حوادث تاريخ‌ساز، از جمله مشروطه تلاقي يافت و با تمام علاقه‌اي كه به فراگيري علوم ديني داشت، قدم در حوزه‌هاي علميه گذاشت.

هاشمي رفسنجاني در تبيين ويژگي‹هاي منحصر به فرد امام خميني گفت: امام هوش سرشار، ذكاوتي مثال‌زدني، استعدادي درخشان و اراده‌اي نستوه در دانش‌اندوزي داشت و همين باعث شد كه طلبه جوان در كوتاه زمان ممكن، استادي مبرز در فقه و اصول و فلسفه و كلام شود و اين زماني است كه تقدير الهي مرا كه يك نوجوان روستايي بودم و براي تحصيل علوم ديني به قم آمده بودم، در كوچه يخچال قاضي قم، همسايه او كرد تا شنيدني‌هاي فراواني از او و اوصافش را به چشم خويش ببينم، استادي شهير، اما شهرت‌گريز كه براي حضور در كلاس تدريس، كوچه‌هاي تنگ و پيچ در پيچ قم را با پاي پياده طي مي‌كرد و اين فرصتي بسيار مغتنم براي من عاشق بود تا به بهانه همراهي، از انفاس قدسيه ايشان، بهره‌مند شوم.

آيت‌الله شيخ روح‌الله موسوي كه معلم و مدرس بزرگ نظري و عملي درس اخلاق در حوزه‌هاي علميه بودند، با تأسي به جمله معروف «ادب النفس خير من ادب الدرس» در دوران زعامت آيت‌الله العظمي بروجردي، با نهايت احترام به ايشان، در قبال بي‌مهري از يك طرف و دين‌ستيزي‌هاي حكومت پهلوي از طرف ديگر، چون مولاي خويش علي(ع) سكوت اختيار كرد و آنگاه كه حكومتيان داخلي و مستشاران خارجي آنها در رحلت آيت‌الله العظمي بروجردي تا اربعين ايشان به جايگاه روحانيت در قلوب مردم پي بردند و با سياست‌هاي شوم، سعي در ملوك‌الطوايفي كردن حوزه‌ها داشتند، با پشتوانه غني علمي و مقبوليت عمومي به عنوان مرجع عام قدم در راهي بسيار ناهموار گذاشتند كه پس از طي فراز و نشيب‌هاي فراوان در طول بيش از 25 سال به انقلاب اسلامي منتهي شد.

آغاز فريادهاي مقتدارانه مردي كه علاوه بر مرجعيت تقليد، يك مفسّر به روز در «سرالصلاه» و «سوره حمد» و تمام قرآن بود، يك عارف به تمام معنا در «من عرفه نفسه فقد عرفه ربه» بود، يك محدث آشنا با صحت و سقم روايات در «چهل حديث» بود، يك فيلسوف كامل و آشنا با تمام مكاتب فلسفي غرب و شرق بود، يك استاد اخلاق كه خود در گفتار، نوشتار و رفتار، متخلق به اخلاق انساني و اسلامي بود و مهمتر از همه يك استاد كم‌نظير در حوزه فقه و اصول بود.

همزمان با بلند شدن نغمه‌هاي فريبنده تحت عنوان «ولايتيون» در حوزه علميه قم كه برافراشته شدن هر پرچمي را براي تأسيس يك حكومت اسلامي در زمان غيبت، پرچم ضلال مي‌دانستند. آن استاد، آن دردآشناي اسلام، آن فقيه زمان‌شناس، آن سياستمدار متدّين و بالاتر از همه آن مرجع تقليد ميليون‌ها انسان در ايران و خارج ايران، خوب مي‌دانست كه تماميت اسلام در صوم و صلوه و خمس و زكات و حج خلاصه نمي‌شود و بايد به فروع ديگر دين، يعني جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، تولاّ و تبرّي پرداخت تا در آن دوران سياه كه دين‌گريزي ترجيع‌بند اقدامات پيدا و پنهان حاكمان نامشروع پهلوي بود، جامعه را كه بر گهواره جهل خوابيده بود، بيدار كند.

اوج عظمت نهضت امام خميني(ره) در نقطه شروع مقابله با تظاهر، رياكاري و زهدفروشي بود. رضاشاه براي فريب خلق در مجالس عزاداري خرافه‌پرستي مي‌كرد و گل بر سر و صورت خويش مي‌ماليد و در اين سوي، عده‌اي از روحانيون درباري، با سوءاستفاده از سوابق تحقيرآميز حاكمان قاجار، او را احياكننده دين مي‌دانستند و در اين راه آن‌قدر خود را به تغافل و تجاهل زده بودند كه توطئه شوم كشف حجاب را هم توجيه مي‌كردند.

مقابله با چنين فرهنگي كه هر كلمه با پيشوند «شاه» مانند روغن شاه‌پسند، شاه كليد، شاهراه، شاه‌ييت ، شاه مردان و...!! مقدس بود و ريشه در 2500 سال خدعه و نيرنگ داشت، در كنار انسان‌هاي به ظاهر عالم كه با ادله ناپسند، فحشا و فساد را مقدمه ظهور مي‌دانستند، كاري بسيار سخت و به قول بعضي از علماي به ظاهر موجه «آب در هاون كوبيدن» بود.

اما حاكمان پهلوي كه در سايه به‌به و تشويق گروه اندك سلطنت‌طلب، از نشو و نماي تدريجي روحانيت و آتش عشق نهفته مردم به اهل بيت(ع) غافل بودند و براي دروازه‌هاي خيالي تجدد، ديكته سياست‌هاي شوم استعماري را در لايحه به ظاهر مثبت انجمن‌هاي ولايتي و ايالتي و كمي پس از آن در اصطلاح پر طمطراق «انقلاب سفيد» مي‌نوشتند، بهانه‌هاي آغاز مبارزه را براي مرجعي كه با لطايف الحيل آنها آشنا بود، فراهم كرد.

آيت‌الله خميني(ره) كه ديگر در ميان مردم «يك منجي» شناخته مي‌شد، علم مبارزه را در همراهي گروهي از زبرالحديدهاي خويش بلند كرد و به واسطه ايمان عميقي كه در اعتقادات و اراده آهنيني كه در وجود خويش داشت، از شكنجه، زندان و تبعيد نترسيد و با استناد به ويژگي‌ها و شروطي كه فقه شيعه براي ولايت فقيه در زمان غيبت تعيين كرده است، در سياست و ديانت، رهبر جامعه شد.

رهبري كه پس از 1400 سال، يك حكومت اسلامي را براساس مفاهيم و تعاليم عاليه مكتب اهل بيت(عليهم السلام) در بهترين نقطه جغرافيايي سرزمين‌هاي اسلامي بنا نهاد و با تكيه هميشگي بر مردم، از نخستين روزهاي پس از پيروزي، همه ساختارهاي حكومت را مردمي كرد.

رهبري كه با آينده‌نگري مثال‌زدني، در كنار انعطاف بي‌مانند و صلابت بي‌نظير، تئوري‌پردازان سياسي دنيا را به تحيّر واداشت كه چگونه پيرمردي 81 ساله با تمام ضعف جسمي و سوابق بيماري، ملت ايران را با همه قبايل، طوايف، اديان، مذاهب و زبان‌هاي مختلف در دفاع از اسلاميت ايران يكپارچه نمايد.

امروز كه بيش از 20 سال از رحلت جانگدازش مي‌گذرد، وقتي به تمام حركات و سكناتش از سال 1328 تا سال 1368 فكر و خاطرات فراموش نشدني جلسات متعددش را مرور مي‌كنم، مي‌بينم، «بي‌نظيرترين انسان غيرمعصوم» شايسته‌ترين صفتي است كه بايد براي ايشان برگزيد.

لطافت طبع، مناعت فطرت، مهرباني با خلق، پذيرش استدلال، صراحت در كلام، صداقت در برخورد، صلابت در تصميم، شهامت در قلم و شجاعت در قدم، او را مصداق عيني دو آيه پرمعنا در تاريخ معاصر مي‌كرده است كه مي‌فرمايند: «فَبَشِّر عبادِ الذّينَ يَستَمعونَ القول فَيَتَّبِعونَ اَحسنه» و «اَشِدّاُ عَلي الكُفّارِ رَحَماءُ بَينَهُم»
امام خميني(ره) هديه خداوند به مسلمانان معاصر، به خصوص شيعيان و به ويژه ايرانيان بود تا در زمانه‌اي كه جدال بيهوده اسلاف دين را براي اداره جامعه به بن بست كشيده بود، پويايي فقه اسلامي و شيعي را در اجتهادي متناسب با روزگار به منصه ظهور رساند و در طول 10 سالي كه نفس‌هاي مسيحايي‌اش، بر كالبد جمهوري اسلامي دميده مي‌شد، نشان داد كه مي‌توان علاوه بر قواعد محدود فقهاي گذشته چون شهيد اول، با توجه به گذشت زمان براساس بينش والاي مصالح قوي و اقوي و مفاسد فاسد و افسد، قاعده‌سازي كرد و نگذاشت اسلام عزيز نيز مانند مكتب‌هاي انسان ساخته و ايدئولوژي‌هاي دست‌و‌پاگير، در بن‌بست‌هاي تصميم‌سازي و تصميم‌گيري بماند.

8 سال دوران دفاع مقدس، نمونه‌اي بارز از اقتدار و انعطاف سياسي و نظامي ايشان به عنوان يك رهبر ديني است. پيش از آن، تأكيد مؤكد ايشان بر حفظ ارتش و رعايت سلسله مراتب در زماني كه شعار «ارتش توحيدي بي‌طبقه» انگيزه برانگيز بود، نشان از آينده‌نگري ايشان است و مهمتر از همه دو دستور ايشان در ماه‌هاي آخر حيات طيبه براي بازنگري قانون اساسي و تدوين سياست‌هاي سازندگي، نشان مي‌داد كه به سازندگي و اصلاح امور پايبند و از گرفتار شدن در سياست‌هاي روزمره براي اداره يك مملكت گريزان بود.

امام خميني(ره) حقيقتي انكارناپذير، تاريخ‌سازي جسور، آينده‌نگري صبور و خالي از ريا و غرور بود.

امام خميني(ره) كوهي بلند با چشم‌اندازي بسيار زيبا براي سعادت دنيوي و اخروي مردم بود.

امام خميني(ره) رودي زلال از سرچشمه معرفت كردگار بود كه پس از طي فراز و فرودهاي بسيار در هموار و ناهمواري‌هاي معاصر، به درياي وسيع تاريخ اسلام پيوست و با آثار ارزشمندي كه از خود به جا گذاشت، مخصوصاً وصيت‌نامه سياسي و الهي خود، چون باران تا هميشه بر مزرعه جان مسلمانان و همه ملت‌هاي مظلوم مي‌بارد.

امام خميني(ره) انديشمندي فرزانه، حكيمي حاكم، طبيبي حاذق، مجتهدي پويا، فقيهي ساختارشكن، عارفي واصل و محبوب قلوب بود كه اين جهان با همه وسعتش گنجايش روح بزرگوارش را نداشت و براي هم نشيني با اوليا و انبياء در بزم الهي «انتظار فرج از نيمه خرداد مي‌كشيد» روحش شاد، يادش گرامي و راهش پر رهرو باد.

باشد كه شاگردان و مريدان واقعي و صديق اين امام بزرگوار با حفظ و پايبندي به ارزش‌ها و شاخص‌هايي كه آن پير فرزانه بر آن تأكيد داشتند و جان فشاندند نگذارند انقلاب اسلامي از مسير اصلي و حقيقي خود خارج شده و به قول خودش به دست نامحرمان و نااهلان بيفتد كه در اين صورت جبران آن بسيار سخت و ناممكن خواهد بود.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"