x
کد خبر: ۱۲۴۲۹۴
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۸ - ۲۹ مهر ۱۳۸۹
به گزارش آخرین نیوز به نقل از همشهری، موميايي‌ها فکر، ذهن و قلب بسياري از باستان‌شناسان را به خود مشغول کرده‌اند. اگرچه موميايي‌ها سرشار از اسرار سر به مهر و مسائل حل‌نشده هستندT اما آنها نيز زماني انسان‌هايي معمولي بودند که زندگي کرده‌اند؛ عاشق شده‌اند و از دنيا رفته‌اند. درست همان‌طور که ما امروز زندگي مي‌کنيم. برخي از باستان‌شناسان اعتقاد دارند که بايد به اين اجساد باستاني احترام بيشتري گذاشت و به آنها اجازه داد که در آرامش به خواب ابدي خود ادامه دهند.
http://www.hamshahrimags.com/Images/News/Smal_Pic/27-7-1389/IMAGE634231020751012510.jpg
اسرار زيادي درباره مصر باستان وجود دارد که کشف آنها تنها با مطالعه اجساد موميايي‌شده فراعنه امکان‌پذير است. با انجام آزمايش‌هاي سي‌تي‌اسکن روي موميايي توت آنخ‌آمون (Tutankhamun) در سال 2005، باستان‌شناسان نشان دادند اين پادشاه جوان در هنگام مرگ تنها 19 سال سن داشته؛ برخلاف آنچه بسياري از مردم عقيده دارند؛ به دليل اصابت ضربه‌اي به سرش نمرده و سوراخي که در پشت جمجمه وي وجود دارد؛ طي فرايند موميايي کردن وي ايجاد شده است.

با وجود اين کشفيات حيرت‌انگيز، هنوز معماهاي زيادي درباره توت‌آنخ‌آمون وجود داشت که حتي سي‌تي‌اسکن نيز نمي‌توانست جوابي براي آنها پيدا کند. به‌تازگي مطالعات جديدي توسط زاهي حواس، دبيرکل شوراي عالي آثار باستاني مصر، انجام شده که حقايق شگفت‌آوري را درباره زندگي، تولد و مرگ توت‌آنخ‌آمون فاش کرده است.
بخش هايي از اين گزارش در ادامه مي آيد. متن کامل اين پرونده خواندني درباره فراعنه و موميايي ها را در شماره 14 از دور جديد انتشار «دانستنيها» بخوانید.

از نظر زاهي حواس، داستان زندگي توت‌آنخ‌آمون شبيه نمايش تئاتري است که پايان آن هنوز نوشته نشده است. آغاز نخستين پرده اين نمايش به سال 1390 پيش از ميلاد، چندين دهه پيش از تولد توت‌آنخ‌آمون و زمان فرمانروايي آمن‌هوتب سوم (Amenhotep III) بازمي‌گردد. آمن‌هوتب از پادشاهان سلسله هجدهم بود که امپراتوري وي بيش از 1900 کيلومتر امتداد داشت و سرزمين‌هاي زيادي را از رودخانه فرات در شمال تا سرچشمه نيل در جنوب دربرمي‌گرفت. آمن‌هوتب سوم در کنار ملکه قدرتمند خود، بانو تي (Tiye)، به مدت 37 سال حکوت کرد و طي اين مدت خدايان مصر باستان را که در رأس همه‌شان آمون قرار داشت؛ مي‌پرستيد. در زمان حکومت وي، مردم مصر، دوران پررونقي را پشت‌سر گذاشتند و از جمع‌آوري ماليات‌ها، ثروت هنگفتي به خزانه سلطنتي مصر سرازير شد.

در حالي‌که سنت‌ها و ثبات امپراتوري پرده اول اين نمايش را تشکيل مي‌دهند؛ پرده دوم سراسر طغيان و شورش است. پس از مرگ آمن‌هوتب سوم، پسر دوم وي آمن‌هوتب چهارم بر تخت نشست اما وي از خداي آمون و ديگر خدايان سنگي روي برگرداند و به‌جاي آنها، خداي واحدي را که خورشيد بود و آتن خوانده مي‌شد؛ براي پرستش انتخاب کرد. در پنجمين سال سلطنتش، وي نام خود را به آخن‌آتن (Akhenaten) که به معناي خدمتگزار آتن بود؛ تغيير داد.

او مقام خود را به يک خداي زنده ارتقا داد و با کنار گذاشتن شهر تبس (Thebes) که به طور سنتي پايتخت مذهبي مصر به شمار مي‌رفت؛ شهر تشريفاتي بزرگي را در 290 کيلومتري شمال آن و در مکاني که امروزه آمرنا (Amarna) ناميده مي‌شود، بنا کرد. وي به همراه ملکه خود نِفِرتي‌تي (Nefertiti) در اين شهر سکني گزيد. آنها زندگي خود را به‌عنوان کاهنان اعظم صرف خدمت به آتن کردند و شش دخترشان نيز در اين راه همراهي مي‌کردند. ثروت و قدرت کاهنان معابد آمون رو به زوال نهاد و آتن به اوج رسيد.

جالب اينجاست که پايان عصر آخن‌آتن هم همراه با اغتشاش و آشوب بود. اتفاقات اين دوره مانند حوادثي است که بين دو پرده يک نمايش و در پشت صحنه رخ مي‌دهد. پس از مرگ آخن‌آتن و شايد همزمان با پايان عمر وي، يک يا شايد دو پادشاه براي مدت کوتاهي بر تخت نشستند. بسياري از مصرشناسان عقيده دارند که نخستين پادشاه پس از آخن‌آتن درواقع نفرتي‌تي است. پادشاه دوم اسمنخ‌کاره (Smenkhkare) نام داشت و تقريبا هيچ اطلاعاتي درخصوص وي در دسترس نيست.

توت آنخ آمون مي‌آيد

چيزي که باستان‌شناسان بااطمينان مي‌توانند درباره آن سخن بگويند؛ آغاز پرده سوم نمايش با جلوس فرعوني نوجوان بر تخت پادشاهي است: پسري نه ساله به نام توت‌آنخ‌آتن (به معني تصوير زنده آتن). در دو سال نخست فرمانروايي، وي و همسرش آنخ‌اسنپ‌آتن (Ankhesenpaaten) که يکي از دختران آخن‌آتن و نفرتي‌تي بود، آمارنا را ترک کردند و پس از بازگشت به تبس، بازگشايي معابد آمون و بازگرداندن ثروت و قدرت به معابد، برائت خود را از ارتداد آخن‌آتن اعلام و بيعت خود را با آيين آمون تجديد کردند! چنين شد که پادشاه و ملکه مصر نام خود را به توت‌آنخ‌آمون و آنخ‌اسن‌آمون تغيير دادند.

پس از آن پرده فرو مي‌افتد. ده سال پس از آغاز سلطنت، توت‌آنخ‌آمون مرد و هيچ جانشيني براي خود باقي نگذاشت. وي با عجله در مقبره کوچکي که در اصل براي يکي از ثروتمندان ساخته شده بود، دفن مي‌شود. جانشينان او براي آنکه ننگ ارتداد آخن‌آتن پنهان شود؛ تلاش کردند تا هر ردپايي از پادشاهان آمارنا را، از صفحه تاريخ پاک کنند و حتي توت‌آنخ‌آمون که شکوه آمون را به او بازگرداند، از اين قاعده مستثني نماند.

اما طعنه تاريخ اين است که اين تلاش‌ها براي پاک کردن تاريخ باعث شد توت‌آنخ‌آمون براي هميشه ماندگار شود. کمتر از يک قرن پس از مرگ فرعون جوان، مکان مقبره وي فراموش شد. سازه‌هايي که بالاي قبر وي ساخته شد، آن را از دستبرد دزدان در امان نگاه داشت و مقبره وي تا زمان اکتشاف در سال 1922/1301 دست‌نخورده باقي ماند...

ده موميايي مرموز

براي پاسخگويي به اين سوالات، گروهي از دانشمندان تصميم گرفتند دي‌ان‌اي توت‌آنخ‌آمون را به همراه دي‌ان‌اي ده موميايي ديگر که گمان مي‌رفت اعضاي خانواده وي باشند؛ آزمايش کنند . در اين گزارش فرآيند آزمايش اين ده موميايي ، نسبت آنها با خاندان آنخ آمون و ... هم مورد بررسي قرار گرفته است.

موميايي توت‌آنخ‌آمون در مرکز توجهات قرار داشت. اگر فرايند استخراج و جداسازي با موفقيت انجام مي‌گرفت، دي‌ان‌اي وي بايد به شکل يک محلول شفاف درمي‌آمد. با اين وجود، نمونه‌هاي اوليه همگي تيره‌رنگ بودند. بخشي از آلودگي مربوط به مواد ناشناخته‌اي بود که در فرايند موميايي کردن استفاده شده بود اما در نهايت پس از شش ماه کار سخت، گروه تحقيقاتي موفق شد روش مناسب حذف اين آلودگي‌ها را کشف کند و نمونه‌اي را که براي انجام آزمايشات دي‌ان‌اي مناسب باشد به دست آورد.

همه خانواده توت‌آنخ‌آمون ، دوران سلطنت و ويژگي هاي اين دوران، رسيدن به اين نکته که ژنتيک ابزاري قدرتمند براي بالا بردن درک باستان‌شناسان از تاريخ مصر است از ديگر بخش هاي گزارش است.

گزارش مي افزايد : نتايج تحقيقات جديد، نشان مي‌دهد که رشد استخوان‌هاي جديد در واکنش نسبت به بافت‌مردگي ايجاد شده و ثابت مي‌کند اين وضعيت در طول حيات توت‌آنخ‌آمون وجود داشته است. همچنين از ميان تمام فراعنه، تنها توت‌آنخ‌آمون است که نقاشي‌هاي ديوار، وي را هنگام انجام فعاليت‌هايي همچون تيراندازي با کمان در حالت نشسته نشان مي‌دهد. اينها همگي مدارک روشني است که نشان مي‌دهد توت‌آنخ‌آمون پادشاهي نبوده که يک چوب‌دستي را تنها به‌عنوان نماد قدرت نگاه دارد بلکه وي به اين چوب‌دستي‌ها براي راه رفتن نياز داشته است.

بيماري استخواني توت‌آنخ‌آمون اگرچه فلج‌کننده بود، اما به تنهايي مرگ‌بار نبود. گروه براي يافتن دلايل احتمالي مرگ وي، موميايي را در جست‌وجوي ردپايي از بيماري‌هاي مسري آزمايش کردند. آنها دي‌ان‌اي چندين رشته از يک انگل به‌نام «Plasmodium falciparum» را پيدا کردند که نشان از ابتلاي قطعي فرعون جوان به بيماري مالاريا داشت. اما آيا مالاريا باعث مرگ پادشاه شده است؟ احتمالا همين‌طور است. اين بيماري مي‌تواند نوعي واکنش ايمني کشنده را در بدن به راه بيندازد که به شوک خوني، خونريزي، تشنج، کما و در نهايت مرگ منتهي مي‌شود....

عدم موفقيت در بچه‌دار شدن، نه‌تنها اين خانواده را که يک سلسله پادشاهي قديمي را به پايان راه خود رساند. باستان‌شناسان مي‌دانند که پس از مرگ توت‌آنخ‌آمون، يکي از ملکه‌هاي مصر که احتمالا آنخ‌اسن‌آمون بوده، به پادشاه هيتي‌ها (قومي باستاني ساکن در شمال سوريه و آسياي صغير) که دشمنان اصلي مصريان بودند، پناه برد. اين ملکه بيوه که فرزندي هم نداشت؛ از پادشاه هيتي‌ها خواست تا شاهزاده‌اي را براي ازدواج با وي بفرستد.

پادشاه هيتي‌ها يکي از پسران خود را فرستاد اما وي پيش از رسيدن به مصر از دنيا رفت. برخي از باستان‌شناسان عقيده دارند که وي توسط هورم‌هب (Horemheb)، فرمانده لشکر توت‌آنخ‌آمون که در نهايت به امپراتوري رسيد، به قتل رسيده است. اما هورم‌هب نيز بي‌آنکه بچه‌دار شود، از دنيا رفت و سلطنت را براي يک فرمانده نظامي ديگر باقي گذاشت. فرعون جديد، رامسس اول (Ramses I) نام داشت. با سلطنت وي سلسله جديدي آغاز شد و در دوران زعامت نوه وي، رامسس بزرگ، مصر باستان به قله‌هاي تازه‌اي از قدرت امپراتوري رسيد...
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"