x
کد خبر: ۱۲۵۸۹۰
تاریخ انتشار: ۱۸:۲۴ - ۱۴ آبان ۱۳۸۹

«ايگال عمير» پس از ترور نخست‌وزير وقت رژيم صهيونيستي گفت: خدا به من گفت «رابين» را بكشم. به همين خاطر اسلحه را به راحتي با خودم حمل كردم و كسي مرا تفتيش نكرد.

به گزارش فارس ، 15 سال پيش در چنين روزي خبري مانند بمب در جامعه رسانه‌اي دنيا صدا كرد. «ايتسحاك رابين» يا به قول ما ايراني‌ها «اسحاق رابين» ترور شد.

اين خبر بيشتر از آن كه صهيونيست‌ها را به تعجب وا دارد؛ تعجب فلسطيني‌هاي مبارز را در پي داشت چون هيچ برنامه‌اي مبني بر ترور اين رهبر صهيونيستي پايه‌ريزي نشده بود! ساعاتي بعد تلويزيون رژيم صهيونيستي با پخش تصاوير جواني يهودي پرده از راز قتل نخست وزير به اصطلاح صلح‌طلب‌شان برداشت.

«ايگال عمير» (عقال امير) همان جوان افراطي يهودي بود كه با شجاعت تمام و با حمل يك اسلحه كمري توانسته بود با وجود محافظت شديد رابين، خود را بعد از سخنراني به او برساند و با خالي كردن يك گلوله در پشت سرش رژيم صهيونيستي را عزادار كند.

ايگال كه متولد 1970 بود و در آن موقع 24 سال بيشتر نداشت، جزو يهوديان افراطي مناطق اشغالي به حساب مي‌آمد كه مانند ساير همفكرانش معتقد بود توافق‌نامه صلحي كه ميان اسحاق رابين و ياسر عرفات امضا شده و به پيمان «اسلو» مشهور شده است، نشانه ضعف و عجز صهيونيست‌ها در برابر فلسطينيان است. البته در آن سال‌ها برخي از سران رژيم صهيونيستي نيز اين عقيده ايگال عمير را قبول داشتند و چندان موافق كوتاه آمدن نخست‌وزيرشان در برابر خواست مردم فلسطين نبودند و دائم به سياست صلحي كه اسحاق رابين بر اجراي آن تأكيد داشت، خرده مي‌گرفتند.

سياستي كه رابين توانسته بود با مطرح كردن آن جايزه صلح نوبل را نيز از آن خويش سازد و اسمش را در ليست صلح‌طلبان جامعه جهاني جا زند.

با رجوع به گذشته اين رهبر صهيونيستي متوجه مي‌شويم كه سياست صلحي كه رابين مدام از آن سخن مي‌راند؛ تنها و تنها براي آرام نگه داشتن فلسطيني‌ها و فريب افكار عمومي در سطح جهان به كار مي‌رفت و در عمل هيچ چيز نمي‌توانست مانع از خوي وحشي‌گري اين خونخوار صهيونيستي شود.

اسحاق در 19 سالگي توانسته بود به سازمان نظامي هاگانا راه يابد و تا 8 سال بعدش كه فرماندهي كل عمليات‌هاي اين سازمان را عهده‌دار شد؛ نشان داد كه توانايي خارق‌العاده‌اي در نابودي مردم بي‌گناه فلسطين و لبنان دارد.

شكست اعراب در جنگ 6 روزه از رژيم صهيونيستي كه رابين فرماندهي ستاد كل ارتشش را يدك مي‌كشيد، محبوبيت او را در ميان صهونيست‌ها چند برابر كرده بود و اين خود به رابين اجازه مي‌داد تا به راحتي سوداي مناصب بالاتر را در ذهن بپروراند. ديري نگذشت كه آرزوهاي اسحاق رابين به تحقق پيوست و او به بزرگ‌ترين خواسته‌اش كه همان پست نخست‌وزيري بود دست پيدا كرد. البته همان طور كه پيش‌بيني مي‌شد؛ او مجبور شد در چند سال بعد اين پست را تحويل رقباي راست‌گرايش دهد. امّا رياست كميته دفاعي و سياست خارجي را همچنان عهده‌دار بود و در همين دوران رياستش بر وزارت دفاع بود كه حادثه غم بار و فجيع كشتار صبرا و شتيلا به وقوع پيوست.

رابين كه در عرصه سياست هم همچون عرصه نظامي نمي‌خواست فرماندهي بالاتر از خويش ببيند؛ دوباره سعي كرد مقام نخست وزيري را در سال 1992 از آن خويش سازد و البته باز هم به اين خواسته دست پيدا كرد اين بار با زيركي و سياستي خاص پيش آمده بود تا نگاه ديگران را به سوي خودش جلب سازد. رابين در يكي از اظهاراتش جمله‌اي را به زبان رانده بود كه نشان از چهره واقعي‌اش داشت. او گفته بود: «ما به گونه‌اي براي صلح مذاكره خواهيم كرد كه گويي تروري وجود ندارد، ما به گونه‌اي با ترور مبارزه خواهيم كرد كه گويي مذاكرات صلحي وجود ندارد». امّا بالاخره اسحاق رابين در 4 نوامبر 1995 بعد از عمري شرارت چوب اين عقيده‌اش را خورد.

حادثه ترور نخست‌وزير وقت رژيم صهيونيستي موجي از شادي و شعف را در ميان مسلمانان به خصوص مردم ستم كشيده فلسطين به راه انداخت. آنان باورشان نمي‌شد بلندپايه‌ترين مقام صهيونيستي ترور شده باشد چون تا آن زمان سابقه نداشت نخست‌وزير رژيمي كه مقاماتش داراي شديدترين حصارهاي امنيتي مي‌باشند به همين راحتي به قتل برسد آن هم توسط يكي از كساني كه خود يهودي و ساكن شهرك‌هاي صهيونيستي است. اوج بهت خبرنگاران و تمامي كساني كه به صحبت‌هاي كوتاه ايگال عمير گوش مي‌دادند زماني بود كه او با خونسردي خاصي در برابر دوربين گفت «خدا به من گفت رابين را بكشم. به همين خاطر اسلحه را به راحتي با خودم حمل كردم و كسي مرا تفتيش نكرد».

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"